مسایل بین‌المللی

اعتصاب‌های ورزشکاران حرفه‌ای در ایالات متحده می‌تواند دامنه‌ای وسیع‌تر از ورزش داشته باشد

نوشته: بَاری ایدلین، از نشریه اینترنتی ژاکوبین

ورزشکاران و بازیکنان حرفه‌ای قدرت عظیمی دارند که چندی پیش، طی یک سری اعتصاب‌های بی‌سابقه، به‌خوبی از آن استفاده کردند. ولی کارگران نیز در هر رشته‌ای قدرتی مشابه‌ دارند که مانند ورزشکاران و بازیکنان می‌توانند با تعطیل کار از آن برای مبارزه با بی‌عدالتی در جامعه استفاده کنند.
در ۲۶ اوت، ورزشکاران و بازیکنان حرفه‌ای در پنج گروه ورزشی (گروه ورزشی زنان و مردان در رشته‌های بسکتبال، فوتبال، بیس‌بال و هاکی) دست به اقدام بی‌سابقه‌ای زدند: آنان به‌دلیل رویدادهای سیاسی و مسائل آن، به‌طور مشخص تبعیض نژادی و خشونت پلیس، محل‌ کارشان را تعطیل کردند. از این اقدام‌ها در سطح وسیعی به‌اشتباه “تحریم (بایکوت)” نام برده شده است، ولی آنچه اهمیت دارد شناخت ماهیت و عملکردشان است، یعنی خود اعتصاب. در حالی که دامنهٔ اعتصاب و ماهیت سیاسی مطالبات اعتصاب‌کنندگان در ورزش حرفه‌ای بی‌سابقه است، اما عملکرد آنان از برخی الگوهای آزموده شده در تاریخ اعتراض‌های کارگری پیروی می‌کند. بررسی این الگوها می‌تواند در مورد روش این اعتصاب‌ها در میان گروه کوچک ولی سرشناس و شناخته‌شده‌ای از کارگران، سرنخی به‌دست دیگر کارگران دهد.

قدرت ساختاری
ورزشکاران و بازیکنان حرفه‌ای، کارگرانی بامهارت بالا هستند، چنانکه هُوارد کیمِلدُرفِ جامعه‌شناس، آنان را کارگرانی “با هزینهٔ بالایی برای جایگزینی”شان می‌نامد. به‌زبان ساده، آنان قطعه‌هایی تعویض‌پذیر نیستند که بنا به‌صلاح‌دید مدیریت بتوان آن‌ها را از روی هویٰ و هوس دست به‌دست کرد. این مسئله که در مورد بازیکنان بسکتبال شاخصی مانند لِبرون جیمز (LeBron James) و جیانیس آنتِتوکونِمپو (Giannis AnTetokounmpo) به‌وضوح به‌چشم می‌خورد، در مورد دیگر بازیکنان هم صادق است، به‌ویژه هنگامی‌که عامل ناملموسی چون انسجام تیمی را نیز به‌حساب آوریم. این امر خود به بازیکنان قدرت زیادی در مذاکره با مدیریت می‌دهد، زیرا بعید است که مدیریت بتواند درواکنش به خواست‌‌هایشان به‌آسانی آنان را اخراج و جایگزینی برایشان استخدام کند.
همچنین این بدان معنی است که صرف‌نظر کردن از چنین نیروی کاری بامهارت بالا می‌تواند در دم زیان مالی برای مدیریت به‌بار آورد و کسب‌وکار معمول را یک‌باره به‌تعطیل بکشاند.
ازلحاظ تاریخی، سایر کارگران کمتر مشهور اما بسیار ماهر که هزینهٔ جایگزینی سنگینی داشتند، در خیزش‌های کارگری نقش اساسی ایفا کرده‌اند. آنان از قدرت ساختاری ناشی از آنچه برخی ممکن است موقعیت “برتر” آنان ببینند، برای ایجاد همبستگی طبقهٔ کارگر در میان گروه‌های مختلف کارگران و گرفتن امتیازات از مدیریت استفاده کردند. به‌این ترتیب، کارکنان ماهر و کاردان در کارخانه‌ها، به سازمان‌دهی کارگران خطوط مونتاژ در صنعت خودروسازی و بسته‌بندی گوشت، به رانندگان حمل‌ونقل سرتاسری، همچنین به سازمان‌دهی کارگران “داخل” انبارهای توزیع کالا، وجز آنان، یاری رساندند.
در این مورد، بازیکنان با قدرت ساختاری، از نیروی خویش برای همبستگی با گروه‌های اجتماعی محروم رنگین‌پوست که بسیاری‌شان در میان چنین گروه‌هایی بزرگ شده‌اند، استفاده کردند. گام بعدی منطقی در همسویی با خیزش‌های پیشین کارگری، بسیج بازیکنان برای همبستگی با ده‌ها هزار کارگر خدمات است که برای آموزش‌وپرورش تیم‌ها، نگه‌داری و نظافت ورزشگاه‌ها و استودیوم‌های مسابقات کار می‌کنند.

قدرت ناشی از طبیعت محل کار
بازیکنان قدرت خود را در نقطه‌ای که بیشترین توانایی را دارد یعنی در محل کارشان، به‌کار می‌گیرند. مشابه نسل‌های پیشین اعتصاب‌کنندگان، آنان هم ابزارشان را بر زمین گذاشته و از کار کردن خودداری کردند. عملکرد این ورزشکاران اعتصاب‌های “سریع” خودجوشی در دورانی را به‌یاد می‌آورد که کارگران قدرت بیشتری داشتند، و بسیار هم معمول بود.
آن زمان هم مانند امروز این اعتصاب‌ها گونه‌ای “روش رسیدگی به گله‌مندی فوری از شرایط شغلی” بود که کارگران با تعطیل کار به‌جای انتظار برای گره‌گشایی طی یک روند وابسته به‌امور اداری طولانی، مدیریت را زیر فشار قرار می‌دادند.
این فرهنگ “اعتصاب‌های سریع” در صنعت‌های تولیدی‌ای متعدد حتی در سال‌های دهه‌های بعد از جنگ جهانی دوم یعنی ایامی که کل اتحادیه‌های کارگری گرفتار دیوان‌سالاری شده بودند، ادامه داشت. اما در سال‌های دهه‌های اخیر چنین اعتصاب‌هایی تا اندازه زیادی ناپدید شده‌اند، زیرا کارفرمایان دست به حملهٔ بی‌امانی زده‌اند تا “حق مدیریت” بی‌چون‌وچرای‌شان را از طریق روش‌های مدیریتی، پیشرفت‌های فناوری، و حکم‌هایی قانونی که توانایی کارگران را برای مقابله محدود می‌سازد، به‌کرسی بنشانند.
درواقع عملکرد بازیکنان، از نظر فنی، مطابق قراردادشان، غیرقانونی بود. اما گسترش سریع و توافق (احتمالی) آنان تنها اثبات این مثل قدیمی کارگری بود که “چیزی به‌نام اعتصاب غیرقانونی وجود ندارد، تنها اعتصاب ناموفق می‌تواند وجود داشته باشد.”
اعتصاب‌ها در سال‌های اخیر، پس از دهه‌ها سکون، رو به‌افزایش دارد که با جرقهٔ خیزش معلمان در”ایالت با اکثریت طرف‌دار حزب جمهوری‌خواه” در ایالات متحده در ۲۰۱۸ شروع شد. هرچه تعداد بیشتری از کارگران اعتصاب کرده و به پیروز دست یابند، استفاده از این ابزار برای دیگر گروه‌های کارگری به گزینه‌ای عملی‌تر تبدیل می‌شود. هرچند که اکثر کارگران هرگز به ورزشکاران حرفه‌ای تبدیل نمی‌شوند، اما ممکن است از الگوی ورزشکاران برای اِعمال قدرت جمعی پیروی کنند.

قدرت جمعی
حتی با وجود هزینه‌های سنگین جایگزینی و قدرت ساختاری، اعتراض ورزشکاران بدون قدرت جمعی نمی‌توانست چنین تأثیری به‌جا بگذارد. ورزشکاران برجسته‌ای مثل کولین کِپرنیک (Colin Kaepernick)، مِگن رِپینوئه (Megan Repinoe)، و دیگران، در گذشته‌ای نه‌چندان دور به گرفتن موضع‌گیری‌های سیاسی اصولی دست زده‌اند ولی تأثیر مشابه‌ای نداشته‌اند، و در مورد کِپرنیک، موضع سیاسی‌اش به قیمت از دست دادن موقعیت شغلی‌اش تمام شد. برای تعطیل کردن کامل، ورزشکاران باید سازمان‌دهی می‌شدند. برخی تلاش‌های اولیه در پی اعتراض فردی شجاعانهٔ کِپرنیک شروع شد، اما به‌نظر می‌رسد این حباب‌های قرنطینه‌ای که بازیکنان زندگی‌شان را در آن به‌سر می‌برند، شکل‌گیری و ایجاد گونه‌ای دستگاه زودپز سازمانی را باعث می‌شود. در چنین شرایطی بازیکنان می‌توانستند با یکدیگر صحبت کرده و تدبیراندیشی کنند، ولی از اینکه نمی‌توانند از حباب‌های خود خارج شده و در جنبش‌های دامنه‌دارِ بیرون شرکت کنند، احساس درماندگی می‌کردند. متوقف کردن یک‌روزهٔ فعالیت‌های ورزشی این حباب‌ها را ترکانده و باعث شده که صدای ورزشکاران و بازیکنان در تمام دنیا شنیده شود.
امروزه هم‌زمان با دوران همه‌گیری کروناویروس، کارگران بسیاری با وضعیتی توان‌فرسا و نداشتن امنیت کاری روبرو بوده و میلیون‌ها کارگر هم از کار بیکار شده‌اند. باوجودی که در این زمان از شکل‌گیری جنبشی توده‌ای بسیار فاصله داریم، تعداد بیشتری از کارگران برخلاف روال عادی گام برداشته و تشکل می‌یابند. اعتصاب بازیکنان با نمایش قدرت عمل جمعی، می‌تواند الگوی گسترده‌تری را به‌نمایش بگذارد.

قدرت نمادین
برخلاف نظر چارلز بارکلی، کردار ورزشکاران و بازیکنان به‌درستی سرمشق دیگران قرار می‌گیرد. گرچه آنان ممکن است از این نقش برای رواج مد روز یا به‌وجود آوردن الگوهای موفقیت فردی استفاده کنند، اما سنتی دیرپا نیز وجود دارد که ورزشکاران از موضع اخلاقی‌شان برای تقویت خواست‌های‌شان در زمینه عدالت اجتماعی استفاده می‌کنند. علاوه بر کِپرنیک و رِپینوئه، می‌توان از کَستِر سِمِنیا (Caster Semenya) در مبارزه‌اش علیه سیاست‌های تحمیل جنسیتی، از بیلی جین کینگ (Billie Jean King) در جنگ برای برابری جنسیت، تامی اسمیت (Tommie Smith) و جان کارلوس (John Carlos) در ادای احترام به قدرت سیاهان در مسابقه‌های المپیک در مکزیک، محمدعلی کلی برای موضع‌گیری اصولی‌اش در برابر جنگ ویتنام، و بسیاری دیگر، نام برد.
این قدرت نمادین به‌طور فردی می‌تواند از تأثیر محدودی برخوردار باشد، اما در ترکیب با قدرت جمعی و توان ساختاری می‌تواند اثری تکان دهنده‌ بر دیگران داشته باشد. ممکن نبود که گروهی از کارگران که به‌خوبی سازمان‌دهی شده و از نظر ساختاری قدرتمند می‌بودند بدون شهرت عمومی و موضع اخلاقی بازیکنان، می‌توانستند به نتیجه‌ای مشابه‌ دست یابند. همهٔ کارگران نمی‌توانند مانند بازیکنان، از شهرت و سرمشق بودن‌شان در راه پیشبرد عدالت اجتماعی استفاده کنند، ولی می‌توانند و باید از روایت‌های اخلاقی برای شکل دادن به گفتمان‌های پیرامون مبارزات خود بهره گیرند. نمونهٔ آن را در اعتصاب‌های اخیر معلمان شاهد بوده‌ایم، جایی که آنان با استفاده از هم‌راستایی شرایط کارشان با وضعیت یادگیری دانش‌آموزان توانستند با والدین و دانش‌آموزان اتحادی را رقم زنند. یا در مبارزۀ کنشگران برای افزایش حداقل دستمزد به ۱۵ دلار در ساعت، آنان موفق شدند این سیاست را از آرزویی دست‌نیافتنی به سیاستی واقعی که در ظرف چند سال تحقق خواهد یافت، تبدیل کنند. با نگاه به گذشته‌ای دورتر، از تحریم مصرف انگور از سوی اتحادیهٔ کارگران کشت‌کار متحد یا اعتصاب کارگران نظافت‌گر شهرداری که مارتین لوترکینگ را برای آخرین پیکارش به ممفیس در ایالت تنسی آوردند می‌توان یاد کرد که نمونه‌هایی‌اند از ترکیب سازمان‌دهی با روایت‌های اخلاقی قوی در مبارزات.
باوجودی که اعتصاب بازیکنان رویدادی بسیار مهم است، ولی فراتر از خود رویداد نیستند. با نگاهی دوباره به تاریخ، چنین رویدادهایی می‌توانند نقطهٔ عطفی برای خیزشی بزرگ‌تر باشند، مشابه اعتصاب‌های سال ۱۹۳۴ در شهرهای مینیاپولیس، سانفرانسیسکو، و تولیدو که با خیزش کارگری ۱۹۳۰ آغاز شدند. وگرنه این رویدادها می‌توانستند به‌راحتی رنگ ببازند. با در نظر گرفتن تشکلی که بازیکنان را تا این مرحله کشانده است، به‌ویژه با توجه به میزان موفقیتی که داشته‌اند، بعید است که اعتراض بازیکنان به‌سادگی تحلیل برود. پرسش اساسی این است که این اعتراض‌ها تا چه حد دامن‌گستر خواهند شد.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۱۴ ، ۲۱ مهرماه ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا