درسهایی که ۵۰ سال پس از دولت اتحاد مردمی آلنده در شیلی آموختهایم
مردم و زحمتکشان شیلی و آمریکای لاتین در نیمه دوم شهریورماه یادبود پنجاهمین سالگرد پیروزی ”اتحاد مردمی”، جبهه ترقیخواه نیروهای سیاسی شیلی، بهرهبری سالوادور آلنده، رئیسجمهور فقید این کشور را گرامی داشتند. دولت ”وحدتِ مردمی“ او ائتلافی از کمونیستها، سوسیالیستها، و دو حزب مسیحی چپگرا بود همراه با برنامهای در مسیر بالا بردن سطح زندگی زحمتکشان از راه دگرگونیهای اقتصادیای مثل ملّی کردن صنعت مس، اصلاحات ارضی، و تأمین حقوق اجتماعی و اقتصادی تهیدستان روستایی. این ائتلاف، برآمدِ سالها فعالیت مشترک دو حزب کمونیست و سوسیالیست در شیلی بود تا بهوسیله آن بتوانند دولتی را بهحکومت برسانند که بهحقیقت نماینده زحمتکشان باشد. همین اتحاد و همکاری نزدیک بود که سرانجام آلنده را پس از دهها سال مبارزه اجتماعی و سیاسی بهریاست جمهوری شیلی برکشید. حزب کمونیست شیلی، همدوش با دیگر نیروهای سیاسی، در بهقدرت رسیدن و مبارزه قهرمانانه و با شکوه دولت وحدت مردمی(۱۹۷۰- ۱۹۷۳/۱۳۵۲-۱۳۴۹) بهرهبری سالوادور آلنده، رئیسجمهور فقید شیلی، سهیم بود. این سالها، حادترین تجلیهای مبارزه طبقاتی، و بالاترین درجه سازماندهیِ پرولتاریا و دیگر قشرهای اجتماعی را در شیلی بهنمایش گذاشت. تاریخ معاصر جهان در سالهای پس از پایان جنگ جهانی دوم نمونههای متعددی را در رابطه با عملکرد دیپلوماسی خشن آمریکا در بر دارد. ازجمله مهمترین این نمونهها سرنگون کردن حکومتهای مردمی مخالف با ”منافع استراتژیک” آمریکا است، و این درحالی است که داعیه آزادی بیان و دموکراسی و حقوق بشر آمریکا گوش فلک را کر کرده است. شیلی و رئیسجمهور منتخب آن، سالوادور آلنده گونزالز، نیز از این وحشیگری و ریاکاری آمریکا در امان نبودند. آمریکا شیلی را تحریم کرد، تورم را در آن کشور به ۲۰۰ درصد رساند و زمانی که حمایت قشرهای متوسط از سالوادور آلنده کاهش یافته بود، پینوشه را مأمور کودتا در شیلی کرد. پس از آن ژنرال پینوشه بهمدت ۱۷ سال با مشت آهنین بر شیلی حکومت کرد.
در مقاله زیر بر جنبههایی مهم از مبارزه برای بهقدرت رساندن گزینهای دموکراتیک، مردمی، و ترقیخواه در شیلی و نقش نیروهای چپ و ترقیخواه در این مبارزه تأکید شده است.
سالوادور آلنده در ۱۹۵۲/ ۱۳۳۱ با امکانات محدودی که داشت در نخستین مبارزه انتخاباتی خود برای رياست جمهوری شرکت کرد. او از حمایت حزب سوسیالیست برخوردار بود که بسیاری از هواداران مبارز آن از ”كارلوس ایبانز” و حزب كمونیست که غیرقانونی بود و مخفیانه فعالیت می كرد حمایت میكردند. آنها همچون جبهه ملیای مردمی فعالیت میکردند. انتظارات بیشتر شده بود، زیرا زنان برای نخستین بار در انتخابات ریاست جمهوری رأی میدادند. در آن روزها عده معدودی بودند که فکر میکردند آلنده در آینده یعنی تقریباً پس از ۲۰ سال پا به کاخ لاموندا (مقر ریاستجمهوری) خواهد گذاشت. دیکتاتور سابق، یعنی ”کارلوس ایبانز دل کامپو”، در آن سال-۱۹۵۲/ ۱۳۳۱- پیروز شده بود. او با وعدههایی مانند مبارزه با فساد و آوردن نان به سفرههای خانوارهای شیلی اکثریت آرا را به دست آورده بود. ولی ناآرامیهای اجتماعی بهزودی او را زیر فشار گذاشتند. مبارزات تودهای در ۱۹۵۸/ ۱۳۳۷ موجب لغو “قانون منفور”ی شد که حزب کمونیست شیلی را غیرقانونی اعلام کرده بود. این پیروزی به قانونی شدن مجدد حزب کمونیست شیلی و ثبت نام فعالان و مبارزان آن در فهرست انتخابات منجر شد و در نتیجه، وجود قدرتمند سازمانهای کارگری و اجتماعی را اعلام داشت. از آن پس نیروهای اجتماعی و سیاسی فعال گردیدند و مطرح شدن ضرورت بهوجود آمدن تغییرهای اساسی در کشور را موجب شدند. این تغییرات بر اساس چشمانداز حزبهای سوسیالیست، کمونیست، و دیگر احزاب بود. “جبهه جنبش مردمی” تشکیل شد و همراه با حضور شخصیت آلنده، برنامه قدرتمندی از اصلاحات ساختاری و اقدامهای ضد امپریالیستی، ضد الیگارشی، و ضد فئودالی را مطرح كرد. “جبهه”، ملی کردن صنایع مس، اصلاحات ارضی و سیاستهای دستمزدی، و همچنین اصلاحات آموزشی و بهداشتی بهویژه برای مادران و کودکان را مطرح و پشتیبانی کرد. آلنده، انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۵۸/ ۱۳۳۷ را با اختلافی بسیار کم به “خورخه آلساندری” باخت. از آن زمان “جبهه جنبش مردمی” بهدلیل ماهیت برنامههایش، حمایت قاطع بیش از ۳۰ درصد از رای دهندگان از آن، و کیفیت رهبری سالوادور آلنده، همچون خطری بالقوه نظر مداخله گران دولت ایالات متحده را بهخود جلب کرد. در ۱۹۶۴/ ۱۳۴۳، سالوادور آلنده دوباره بهعنوان نامزد ریاستجمهوری معرفی شد. این بار دولت ایالات متحده مستقیماً مداخله کرد و برای پیروزی “ادواردو فری مونتالوا” تلاش کرد. دولت ایالات متحده با تأمین بودجهای فوقالعاده برای مبارزات انتخاباتی ادواردو فری و با هدایت آرای راستگرایان شیلی بهنفع او، از پیروزی آلنده در این دُور نیز جلوگیری کرد. آیا دولت آمریکا به دموکراسی علاقهمند بود؟ خیر، به مالکیت کمپانیهای مس شیلی علاقهمند بود که کنسرسیومهای آمریکایی امکاناتی نامحدود برای بهرهکشی و کسب سود در آن کمپانیها داشتند. صاحبان آن کمپانیها اصلاحات محدودی را در ارتباط با ملی شدن صنایع مس و اصلاحات ارضی را میتوانستند بپذیرند، یعنی اصلاحاتی كه از سوی سازمان “اتحاد برای پیشرفت” (سازمانی كه بهوسیله جان اف كندی تشکیل شد و مخالف انقلاب كوبا بود) حمایت می شد، ولی نمیتوانستند دولت آلنده را بپذیرند.
بهرغم این شکست، روند مبارزاتی پیشنهادی آلنده حفظ شد و در ۹ اکتبر ۱۹۶۹/ ۱۷ مهرماه ۱۳۴۸ جبهه “اتحاد مردمی” تاسیس گردید. سرانجام، در ۴ سپتامبر ۱۹۷۰/ ۱۳ شهریورماه ۱۳۴۹ جبهه “اتحاد مردمی” و نامزد آن یعنی سالوادور آلنده با کسب ۳۶٫۶ درصد آرا پیروزی تاریخی خود را بهدست آوردند.
هنری كیسینجر، مشاور امنیت ملی آمریكا، سعی داشت تا مانع از تأیید ریاست جمهوری آلنده از سوی كنگره ملی شیلی شود و در عوض، رقیب او، خورخه آلساندری بهعنوان رئیسجمهور اعلام شود، با این ایده كه آلساندری متعاقباً بهنفع “ادواردو فری” استعفا خواهد داد. همزمان، کیسینجر به دنبال طرفدارانی در ارتش شیلی بود که بتوانند این فرمول را اجرا و تحمیل کنند.
فرماندهکل ارتش شیلی، ژنرال رنه اشنایدر، شخصیتی که به قانون اساسی متعهد بود، هشدار داد کنگره باید بدون دخالت نظامیان تصمیمگیری دموکراتیک کند. بنابراین، کیسینجر شخصاً دستور داد که اشنایدر حذف شود. یک عملیات آدمربایی در ۲۲ اکتبر ۱۹۷۰توسط اعضای “پاتریا و لیبرتاد” (میهن و آزادی) بهرهبری ژنرال سابق کودتا، روبرتو ویوو، انجام پذیرفت.
بهرغم این واقعه و زخمی شدن شدید اشنایدر، کنگره در ۲۴ اکتبر ۱۹۷۰/ ۱۳ شهریورماه ۱۳۴۹، ریاستجمهوری سالوادور آلنده را تأیید کرد. سالوادور آلنده در مقام “نخستین رئیسجمهور مارکسیست در جهان که از طریق انتخابات عمومی و بهصورت قانونی بهقدرت رسیده است” توصیف شد. هدف او ایجاد سوسیالیسم “از طریق دموکراتیک” بود. ژنرال رنه اشنایدر در ۲۵ اکتبر ۱۹۷۰/ ۱۳۴۹ در دفاع از قانون اساسی و پایبندی به آیین منع مداخله نظامیان در اختلافهای سیاسی یا اجتماعی جان باخت. این آیین، همانطور که میدانیم، با دخالت آمریکا و راستگرایان شیلی نابود شد. آمریکا و راستگرایان شیلی سرانجام توانستند با ایجاد فساد در صفوف نیروهای مسلح و اِعمال استراتژی بیثبات سازی، محاصرهها، خرابکاریها، بهوجود آوردن مصنوعی کمبودها و تشکیل نیروهای شبهنظامی، دموکراسی در شیلی را کنار بزنند. برنامهریزی کودتا روزها پیش از روی کار آمدن آلنده در مقام رئیسجمهور آغاز شده بود. دولت جبهه “اتحاد مردمی” اوج فرایندی بود که ریشه در جنبش مردم داشت و نشان دهنده نارضایتی سالیان متمادی مردم شیلی از وضعیت بود برای مقابله با استثمار کارگران، ضدیت با بندگی در برابر حاکمیت ملاکان بزرگ و سوءِاستفاده کردنها از این بندگی. مردمی که اغلب از سوی حکومت سرکوب میشوند و فریب داده میشوند، قربانی بیعدالتیای میشوند که بر مبنای تضاد طبقههای اجتماعی و نژادپرستی شکل میگیرد. سالها در مبارزه سپری شد تا بهقدرت رسیدن دولتی مردمی- دولت آلنده- ممکن شود. درست است که ائتلافی از حزبها پیش برنده این روند بود، ولی دراساس قدرت کارگران، دهقانان، و معدنچیان بود که این تغییر را ممکن ساخت.
این درسی است از تاریخ که در این روزهای همهگیری کووید-۱۹ باید بهخاطر سپرد. ولی مهمتر از همه، این درسی برای مبارزه بهمنظور انجام تغییرهایی اساسی و مهمترین تغییر یعنی تهیه قانون اساسی جدید برای شیلی بود.
به نقل از نشریه ”جهان مردم“ نشریه حزب کمونیست آمریکا
۲۹ سپتامبر ۲۰۲۰
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۱۴ ، ۲۱ مهرماه ۱۳۹۹