مسایل بین‌المللی

جِرِمی کوربین: به اندازهٔ کافی پیش نرفتیم

متن خلاصه شدهٔ گفت‌وگوی نشریهٔ انگلیسی تریبیون با جرمی کوربین در مورد دوران پنج سالهٔ زمامداری‌اش به عنوان رهبر حزب کارگر و بحث‌، چالش‌ها و درس‌های آن دوره.

در آوریل سال جاری میلادی (۲۰۲۰)، جرمی کوربین پس از تقریباً پنج سال در مقام رهبر حزب کارگر از سمت خود کناره‌گیری کرد.
زمامداری او در حزب کارگر در دوران پُرجنب‌وجوشی بود؛ از شوک پیروزی او در رقابت برای رهبری حزب به نمایندگی از جناح چپ و مترقی، در سال ۲۰۱۵ تا تلاش برای کودتای حزبی علیه او در سال ۲۰۱۶، و از بازگشت انتخاباتی معروف او در سال ۲۰۱۷ تا شکست او در انتخابات سراسری سال ۲۰۱۹. و در کنار همهٔ اینها، رخدادهای مربوط به برگزیت (خروج بریتانیا از اتحادیهٔ اروپا) و در سطح گسترده‌تر، اوضاع آشفتهٔ چشم‌انداز سیاسی کشور بود.
س: دوست قدیمی شما رالف میلی‌بَند استدلال می‌کرد که تبدیل شدن حزب کارگر به ابزاری برای دستیابی به سوسیالیسم کار عبثی بود. آیا رویدادهای پنج سال اخیر آن نظر را ثابت کرده یا نفی؟
کوربین: فکر نمی‌کنم نتیجه‌گیری قطعی باشد. من در سال ۲۰۱۵ انتخاب شدم،‌ زمانی که میزان عضویت در حزب و تعداد هواداران حزب به‌سرعت رشد کرد. در مدّتی کوتاه، عضویت در حزب بیش از دو برابر شد، و من می‌خواستم که در کتاب زندگی حزب برگ جدیدی ورق بخورد. اساس کارزار انتخاباتی ما این بود که در انتخابات سال‌های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۵ شکل‌های گوناگونی از ریاضت را ارائه داده بودیم، همراه با انجماد مزدها و ادامهٔ کمبود بودجه‌های خدمات دولتی عمومی. استدلال من این بود که کشور باید از نقطه عطفی عبور کند و برای آینده سرمایه‌گذاری کند؛ سیاست‌هایی را بر این اساس تدوین کند، و از همه مهم‌تر، رویکردهای زیست‌محیطی و بین‌المللی خود را تغییر دهد.
من همچنین می‌خواستم که حزب سازمانی بسیار دموکراتیک‌تر و پاسخ‌گو‌تر باشد، و در سراسر کشور حضور داشته باشد. حزب کارگر اگر تنها کاری که می‌کند این باشد که سرگرم بازی رسانه‌یی باشد و استراتژی دولت را دنبال کند، در درازمدّت نمی‌تواند برنده شود. حزب باید حضور واقعی در جامعه داشته باشد تا مردم را بسیج و آنها را متقاعد کند که اوضاع می‌تواند تغییر کند و بهبود یابد. شدیدترین مقاومتی که من در درون بوروکراسی و ساختارهای حزبی با آن روبرو بودم، مقاومت در برابر اهمیت دادن به امر سازمان‌دهی حزبی در میان جامعه بود. آنها می‌خواستند به شیوهٔ قدیمی ادامه دهند که به نظر من اشتباه بزرگی است.
همان‌طور که همه می‌دانند، من از همان ابتدای کارم با مخالفت گسترده‌ای از درون فراکسیون پارلمانی حزب کارگر روبرو بودم. سال اوّل تمام وقتم صرف برخورد با فشارهای داخل حزب شد، و بعد درگیر مبارزات انتخاباتی رهبری دوّم در سال ۲۰۱۶ شدم، که ما با اکثریت حتیٰ بزرگتری برنده شدیم. این برهه را باید نقطه‌ای دانست که در آن حزب حداقل متوجه شد که در میان اعضای حزب عطش زیادی برای تغییر وجود دارد.
تا جایی که من به یاد دارم، حتیٰ از زمان به راه افتادن کارزار دفاع از دموکراسی حزب کارگر در اوایل دههٔ ۱۹۷۰، که بحثش دربارهٔ تبدیل کردن حزب پارلمانی به حزبی پاسخ‌گو و فعال در برابر خواست‌های جنبش در کل بود، رابطهٔ فراکسیون (نمایندگان) پارلمانی حزب با کل حزب همیشه مورد بحث و مناقشه بوده است. نمایندگان پارلمان فقط به این دلیل در پارلمان‌اند که اعضای ما از نامزدی آنها حمایت می‌کنند و جمعیتی که آنها نمایندگی‌اش می‌کنند، خواسته‌اند که آنها در پارلمان باشند.

س:از لحاظ اصلاحات در حزب، کارنامهٔ خودتان را در مقام رهبر چگونه ارزیابی می‌کنید؟ فکر می‌کنید اصلاحات به اندازهٔ کافی پیش رفت؟
کوربین: ما به اندازهٔ کافی پیش نرفتیم. ما به اندازهٔ کافی سریع حرکت نکردیم. ما قوانین گزینش‌ها و انتخاب رهبری را تغییر دادیم. بنابراین کمی در این عرصه‌ها کار بهبود یافت.
عرصه‌ای که آرزو می‌کنم ای کاش بیشتر در آن پیش رفته بودیم- و بدیهی است که این اتفاق دیر یا زود باید بیفتد- دگرگون کردن فرهنگ کار و فعالیت سازمان‌های محلی حزب است. آنها باید به‌مراتب بیشتر از این به جامعه پاسخ‌گو باشند و خواست‌های آنها را بازتاب دهند. مردم بارها و بارها با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند به دنبال انتخابات ما در سال ۲۰۱۵ به حزب پیوسته بودند، به جلسهٔ محلی حزب رفته بودند، و آن را غیردوستانه، سرد، و خسته‌کننده دیده بودند، و نمی‌خواستند دوباره به جلسهٔ حزبی برگردند. آنها کمترین احساس استقبالی از طرف حزب نکرده بودند، با اینکه به طور کامل از جهت‌گیری سیاست حزب در مورد محیط‌زیست، اقتصاد، عدالت اجتماعی، و دیگر مسائلی که ما مطرح کرده بودیم، حمایت می‌کردند.
من فکر می‌کنم که حزب باید این امر را تشخیص دهد و متوجه باشد که خصومت رسانه‌ها با حزب کارگر و جنبش کارگری از بین نمی‌رود. افراد بسیار ثروتمند و قدرتمندی هستند که در هر صورت، و صرف‌نظر از سیاست‌های حزب کارگر، حمله کردن به حزب را ادامه خواهند داد، چون اصلاً نمی‌خواهند این حزب وجود داشته باشد. تنها واکنش مؤثر به این حمله‌ها، برقراری ارتباط در میان خودمان [حزب و مردم]، از طریق رسانه‌های اجتماعی و از راه فعالیت روزمرّه در میان مردم است.

س: با توجه به مخالفت قابل‌توجه در داخل حزب خودتان با انتخاب شما به مقام نخست‌وزیری، با بخش‌های بزرگی از برنامهٔ شما، و با سیاست دولت سوسیالیستی به طور کلی، آیا فکر می‌کنید که راه انداختن کارزاری برای برقراری دولت سوسیالیستی، چه رسد به اینکه در عمل چنین دولتی را اداره کنید، واقعاً شدنی است؟
کوربین: خوب البته در زمانی که نیروهایی وجود دارند، به خصوص در فراکسیون پارلمانی حزب، که با تقریباً هر کاری که شما می‌کنید مخالفت می‌کنند، و در تمام مدّت در کار شما اخلال و موقعیت شما را ضعیف می‌کنند، کار کردن آسان نخواهد بود. امّا در میان اکثریت قریب به اتفاق اعضای حزب چنین نبود، و قطعاً در میان بیشتر اتحادیه‌های کارگری نیز چنین نبود.
من زمان زیادی را صرف رفتن به جلسه‌های اتحادیه‌یی، کنفرانس‌ها، و برنامه‌های دیگر می‌کردم. همیشه از من به‌گرمی استقبال می‌شد. مایلم از جنبش کارگری به‌خاطر حمایتی که از من کردند تشکر کنم، و نیز بگویم که پیوند میان حزب کارگر و اتحادیه‌ها برای من مایهٔ افتخار فراوان است. این پیوند بخشی اساسی و ذاتی از جنبش ماست.
من این نکته را مطرح کردم که صرفاً با کار اداری و دفتری نمی‌توانیم در انتخابات عمومی پیروز شویم. بنابراین، من تمام پنج سال را صرف سفر به سراسر کشور کردم، و صدها بازدید انجام دادم: از کارخانه‌ها، مدرسه‌ها، کالج‌ها، و دانشگاه‌ها، و در جلسه‌های حزبی، جلسه‌های اتحادیه‌‌یی، جلسه‌های مستأجران، و موارد دیگر شرکت کردم. این بازدیدها و گفت‌وگوها راهی بود برای گوش دادن به حرف‌های مردم و بسیج کردن آنها، و جلب نظر کسانی که در مورد تغییرهای محیط‌زیست و پایان دادن به حکایت جمعیتِ ‘تنبل و متقلب’ [اشاره به مددجویانی که کمک‌هزینه‌های دولتی و مشابه آن دریافت می‌کنند]، که بحث رایجی در میان هر دو حزب بود، جدّی بودند. دیگر هرگز نباید چنین شود- ما باید جامعه‌ای فراگیر و همه‌شمول بسازیم.
ما همهٔ این کارها را کردیم. بله، مخالفت‌ها [با من در مقام رهبر حزب] در درون حزب اشتباه بود. من فکر می‌کنم کسانی که در حزب حمله‌های شخصی به دیگران کردند باید در مورد کاری که می‌کنند و چرا این کار را می‌کنند لحظه‌ای تأمل کنند. آنها نمایندگان پارلمان هستند، فقط چون توسط حزبشان و توسط جامعه معرفی شده‌اند.

س: من در بسیاری از نقاط کشور برای تبلیغ و رأی جمع کردن فعالیت کردم و چیزی که متوجه شدم این بود که از یک سو حزب کارگر برنامه‌ای داشت که می‌توانست زندگی میلیون‌ها نفر از طبقهٔ کارگر را به طور اساسی متحوّل کند، و با وجود این، در عین حال مردم بسیاری از نقاط کشور که بیشتر از همه به اجرای آن برنامه نیاز داشتند، آن را از آنِ خود احساس نمی‌کردند. به نظر شما این توصیف منصفانه‌ای است؟
کوربین: فکر می‌کنم که این توصیف کمی ساده‌انگارانه است. ما در سال ۲۰۱۹ در حدود ۳۰۰,۰۰۰ رأی از حزب کارگر را به حزب توری [محافظه‌کاران] باختیم. مقداری از رأی‌هایمان هم به سوی لیبرال دموکرات ها و به سبزها رفت، و خیلی از هواداران ما هم اصلاً رأی ندادند. امّا این روند در حوزه‌هایی که از دست دادیم مدّت‌ها بود که در جریان بود. “اکثریت آرا”ی عظیم دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ سرانجام در سال ۲۰۱۹ و پس از کاهش‌های طولانی‌مدّت ناپدید شد. در سراسر کشور بازچینی آرا در جریان بوده است، که البته همیشه به سود ما نیست.
در حوزه‌های انتخابی درون‌شهری مانند حوزه‌های لندن، حزب کارگر موقعیت قوی‌تری پیدا کرده است، و شهرک‌های تک‌صنعتی سابق در میدلَندز و نورت به طور کلی ضعیف‌تر شده‌اند. من این وضع را به خیلی چیزها مربوط می‌دانم. یکی، جوانانی‌اند که به‌دلیل صنعت‌زدایی و نبود شغل از این مناطق به جاهای دیگر می‌روند. دیگری، از دست رفتن حضور اتحادیه‌های کارگری در این شهرک‌هاست. عضویت در اتحادیه‌ها، از میزان خیلی زیادِ عضویت [سابق] در مناطق صنعتی و تولیدی و در بخش خصوصی، تا حدّ زیادی به بخش دولتی تغییر یافته است.
عوامل دیگری نیز وجود دارد: کمبود بودجهٔ اداره‌های دولتی محلی، کاهش خدمات عمومی دولتی و بودجه‌های آنها- و در بسیاری از موارد، عدم حضور حزب کارگر. نه در همهٔ مناطق، ولی در بسیاری از مناطق، جنبشی پُرانرژی و فعال برای تبلیغ و کارزار در زمینهٔ موضوع‌هایی مانند سرمایه‌گذاری در بهداشت و درمان و مسکن غایب بود. من فکر می‌کنم درسی که باید از این وضع گرفت این است که چپ برای اینکه موفق شود باید در همهٔ مناطق به مثابه نیرویی مؤثر و فعال دیده شود. سیاستِ “معامله‌ای” نمی‌تواند ما را در انتخابات آینده پیروز کند.

س: به عنوان یک سوسیالیست در رهبری حزبی به طور عمده سوسیال دموکرات، لطفاً برای ما توضیح دهید که این کار چقدر دشوار بود، و به طور روزمرّه با چه چالش‌ها و بحران‌هایی مواجه بودید.
کوربین: برای هر رهبری در حزب این طور است که از لحاظ مدیریت زمان و هدف‌هایی که در صدد رسیدن به آنهاست، هر روز زیر فشارهای زیادی قرار دارد. خیلی راحت ممکن است به طور کامل در وِست مینستر [کاخ محل پارلمان] گیر بیفتید و همه‌چیز را از دریچهٔ هر آنچه در همان لحظه دارد پیرامون شما اتفاق می‌افتد ببینید. در حالی که سیاسی‌ترین افراد در سراسر کشور جلسه‌های پارلمان را [در محل یا از رسانه‌ها] تماشا می‌کنند، بیشتر مردم این طور نیستند؛ اصلاً کار پارلمان را دنبال نمی‌کنند. آنها علاقهٔ خاصی به این ندارند، و زبان مورد استفاده در پارلمان و سبک کارش برایشان نسبتاً نامفهوم است.
شما باید از پارلمان به عنوان وسیله‌ای برای مطرح کردن نظرهایتان استفاده کنید، استدلال‌هایتان را مطرح کنید، و دولت را به چالش بکشید، چون این تنها فرصتی است که برای این کار دارید. ولی سیاست و برنامه‌تان را بیرون و به میان مردم هم باید ببرید. بنابراین من مجبور بودم وقتی را که در محافل پارلمانی می‌گذراندم با زمانی که صرف سفر به سراسر کشور می‌کردم و همچنین زمانی که در حوزهٔ انتخابی خودم می‌گذراندم، به طور مناسب تقسیم کنم. موضوعی که بیشتر از همه در دفتر من در موردش صحبت می‌شد، تخصیص زمان به فعالیت‌های گوناگون بود. من همیشه بر صرف وقت در حوزهٔ انتخابی‌ام اصرار داشتم، چون معتقدم برای نمایندهٔ پارلمان مهم است که به تعهداتی که در مقابل رأی‌دهندگان دارد عمل کند.
سپس این سؤال وجود داشت که چگونه کارها را اولویت‌بندی کنید، چون شما نمی‌توانید به همهٔ مسائل رسیدگی کنید. برای مثال، تدوین و تنظیم خط‌مشی سیاسی را در نظر بگیرید. موضوع فقط مخالفت با تغییرهایی آب‌وهوایی نیست، بلکه باید استراتژی جایگزینی نیز برای انجام انقلاب صنعتی سبز داشته باشید.
موضوع این بود که بگوییم: “ما انقلاب صنعتی سبز می‌خواهیم. برخلاف دیگر انقلاب‌های صنعتی، ما واقعاً قدرت را دوباره بازتوزیع خواهیم کرد، محیط‌زیست را بهبود خواهیم بخشید، و به مردم در مورد آینده‌شان اطمینان و اعتماد خواهیم داد.” برای اینکه شما نمی‌توانید به سراغ افرادی بروید که الآن در صنایع آلایندهٔ محیط کار می‌کنند و صرفاً بگویید: “ببخشید، این صنعت آلوده‌کننده است و ما می‌خواهیم تعطیلش کنیم.” شما باید صنایع جایگزین جدید و مشاغل جدید ایجاد کنید، و باید همه‌چیز را زیست‌پذیر کنید.
در جریان انتخابات رهبری سال ۲۰۱۵ در دوبلین از من در مورد شکستِ هیدرولیکی [با فشار آب در صخره‌های حاوی نفت، یا فرَکینگ] در صنعت نفت پرسیدند که برخی از اتحادیه‌های کارگری از آن حمایت می‌کردند. واضح است که هم در ساخت و نصب تأسیسات و هم در بهره‌برداری از فرایند شکست هیدرولیکی حرفه‌‌های گوناگونی به کار مشغول‌اند. من به دلیل آسیبی که این شیوه به آبخوان‌ها [صخره‌های خلل‌وفرج‌دار حاوی آب در پوستهٔ زمین] می‌زند، به دلیل آلوده شدن سفره‌های آب زیرزمینی، و این واقعیت که آن را تبدیل به منتشر کنندهٔ گاز دی‌اکسید کربن ( (CO2می‌کند، با آن مخالف هستم. امّا من طرفدار سرمایه‌گذاری بسیار بزرگ در تولید انرژی باد، موج، خورشیدی، و زمین‌گرمایی هستم. و واقعیت این است که در این انرژی‌های تجدیدپذیر، شغل‌های بیشتری می‌توان ایجاد کرد. این شیوه در درازمدّت زیست‌پذیر است، ولی شکست هیدرولیکی زیست‌پذیر نیست.
به همین ترتیب، و در مورد عدالت اجتماعی، یکی از نقاط عطف در کارزار انتخاب رهبری در سال ۲۰۱۵ موضع حزب ما در مورد لایحهٔ اصلاحات رفاهی محافظه‌کاران (توری) بود. من به آن لایحه رأی مخالف دادم و کاملاً مطمئنم که کار درستی کردم. ما هرگز نباید وارد این قلمرو شویم که بگوییم مردمی که از کمک‌های رفاهی و بهزیستی استفاده می‌کنند، تنبل و شیّاد و متقلب‌اند، چون اگر ما به جامعه‌ای فراگیر اعتقاد داریم که به نیازهای همه اهمیت می‌دهد، پس باید نظام تأمین اجتماعی‌ای داشته باشیم که مراقبت از همه را تضمین کند. فکر می‌کنم ما توانستیم بحث و گفت‌وگو در جامعه در مورد مالکیت همگانی (دولتی) و مسائل بین‌المللی را نیز تغییر دهیم. نظر من همیشه این بوده که خصوصی‌سازیِ سامانهٔ ریلی کشور اشتباه بوده است. ما پول زیادی در شرکت‌های عامل قطار ریختیم و خیلی‌ها هم پول زیادی درآوردند. در اساس، هزینهٔ ایجاد زیرساخت‌ها را مردم پرداخت کرده‌اند ولی سودها را ما به شرکت‌های خصوصی داده‌ایم.
من شکل بسیار دموکراتیک‌تری از مالکیت را می‌خواستم. در عرصهٔ آب، با درگیر کردن بیشتر خودِ مردم و دولت‌های محلی، به‌کارگیری گسترده‌تر رویکردهای زیست‌محیطی مبتنی بر حوضهٔ رودخانه‌ها، تلاش زیادی برای این کار کردیم. حمایت زیادی برای این کار وجود داشت، ولی همان‌طور که قابل پیش‌بینی بود، مخالفت صندوق‌های سرمایه‌گذاری نیز بود که مالک بیشتر شرکت‌های آب هستند.
من در مقام رهبر حزب مصمّم بودم که سیاستمان را تغییر خواهیم داد و به خاطر جنگ عراق هم عذرخواهی خواهیم کرد. من خودم عذرخواهی کاملی از خانواده‌های نظامی داغ‌دار کردم. این یکی از اندوهبارترین لحظه‌ها در تمام آن پنج سال بود؛ ایستادن در مقابل گروهی از مردم که اعضای خانوادهٔ خود را در عراق از دست داده بودند و می‌خواستند بدانند چرا.

س: علاوه بر مسائل داخلی ادارهٔ حزب، مسائل سیاسی گسترده‌تری نیز بود که در مجموع مُهر و نشان رهبری شما را داشت. شاید بیش از هر چیز دیگری، ‌مسئلهٔ برگزیت بود. به نظر شما برخورد به این موضع چگونه بود؟
کوربین: من می‌خواهم در جامعه‌ای سوسیالیستی زندگی کنم، و می‌خواهم بهترین راهِ رسیدن به آن را در پیش بگیرم که همه را با خود به آن مقصد ببرد. شما باید در هر کاری که می‌کنید، آنچه را در نهایت در تلاش برای رسیدن به آن هستید در نظر داشته باشید. در تمام زندگی بزرگ‌سالی من، اتحادیهٔ اروپا و بازار مشترک همیشه عاملی قابل‌توجه در سیاست بوده است. بازار مشترک بعداً به اتحادیهٔ اروپا تغییر یافت و عنصرهای اجتماعی بسیار بیشتری را در درون خود پدید آورد. تردیدی نیست که در بسیاری از سیاست‌های اروپایی در مورد حقوق کار، حمایت از محیط‌زیست، حمایت از مصرف‌کنندگان، و همچنین از لحاظ حقوق بشر در پیمان‌های تجاری اتحادیهٔ اروپا، عنصرهای اجتماعی نیرومندی وجود دارد- اگرچه اجرای آنها چندان مؤثر نبوده است. در هر صورت، حمایت از اصلِ ماندن در اتحادیهٔ اروپا زیاد شد. و در درون حزب ما، موضع حزب باقی ماندن در اتحادیهٔ اروپا شده بود. برنامهٔ کارزار من، ‘باقی ماندن و اصلاحات’ در داخل اتحادیهٔ اروپا بود. نمی‌خواستم همان اشتباه‌های کارزار ‘بهتر با هم در اسکاتلند’ را تکرار کنم که برای تحقق آن با توری‌ها اتحاد کردیم.
نتیجهٔ همه‌پرسی [برگزیت] این بود که آن بخش از جمعیت که به دلیل صنعت‌زدایی تاچری [نولیبرالیسم در دورهٔ نخست‌وزیری مارگارت تاچر] بالاترین سطح بیکاری را داشتند، رأی “نه” دادند. جمعیت‌های درون شهری مانند جایی که خودم زندگی می‌کنم، که آنها هم از سیاست‌های تاچر آسیب زیادی دیده بودند، رأی مثبت دادند. نکته‌ای که من اغلب مطرح می‌کردم این بود که اگر شما در شرایط حداقل مزد، بدون امنیت شغلی، یا با قراردادهای صفر-ساعت [بدون تضمین حتیٰ یک ساعت کار در هفته] کار می‌کنید، در منطقهٔ خانه‌های اجاره‌یی خصوصی در شمال لندن یا مَنسفیلد زندگی می‌کنید، منافع همهٔ شما یکسان است. شما ممکن است در مورد اینکه باید در اتحادیهٔ اروپا بمانیم یا نه دیدگاه‌های متفاوتی داشته باشید، امّا منافع شما در نوع جامعه‌ای که می‌خواهید در آن زندگی کنید، یکسان است.
من سعی کردم بعد از انتخابات هم که موضوع دوباره برجسته شد، همین پیام را ادامه دهم، اما سخت بود. حزب ناچار درگیر بحث‌های داخلی زیادی شد، به‌خصوص در کابینهٔ سایه و در فراکسیون پارلمانی حزب. من احساس کردم تنها راهِ به جلو، توافقی است که تقریباً به اتفاق آرا در کنفرانس 2019 به آن رسیده بودیم. و آن، این بود که بگوییم ما در مورد چگونگی مسائل تجاری و گمرکی با اتحادیهٔ اروپا مذاکره خواهیم کرد و این توافق را تا شش ماه دیگر به رأی عمومی خواهیم گذاشت. این طوری می‌شد کار را یکسره و تمام کرد. در نتیجهٔ بحث‌های بسیار زیاد، همین پیشنهاد را مطرح کردیم.
اگر همه از توافقی حمایت می‌کردیم که در کنفرانس سال ۲۰۱۹ به دست آمده بود، می‌توانستیم آن بحث و دستور کار را به بحثی دربارهٔ عدالت اجتماعی تبدیل کنیم. اما این کار را نکردند. استدلال دربارهٔ این یا آن راه بی‌وقفه ادامه داشت و تمامی نداشت. یادم می‌آید تجمع بزرگی در نیوکاسل داشتیم که ایان لاوِری [صدر حزب کارگر] خیلی خوب حرف زد. او گفت: “من نمی‌خواهم در حزبی باشم که صرفاً خواهان باقی ماندن در اتحادیهٔ اروپاست؛ نمی‌خواهم در حزبی باشم که صرفاً خواهان “خروج” [از اتحادیهٔ اروپا] است. من می‌خواهم در حزبی باشم که سوسیالیست است.
به هر حال، نتیجه [برگزیت] آن شد که دیدیم. ما حالا دولت “توری” بی‌کفایت و خطرناکی در قدرت داریم. آنها باید به نوعی توافق با اتحادیهٔ اروپا برسند، امّا از همین الآن معلوم است که رسیدن به چنان توافقی دشوار است. می‌شد کارها را خیلی بهتر از این انجام داد.

به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۱۶، ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا