مسایل سیاسی روز

ضرورت تشدید مبارزه با رژیم ضد مردمی و استبداد ولایت فقیه 

 سایت “کلمه”، پنجشنبه ۸ آبان‌ماه ۱۳۹۹، در مقاله‌ای به‌‌قلم ابوالفضل قدیانی، نوشت: “جامعهٔ ایران به‌خاطر فجایعی که در عرصه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی رخ داده است و فجایع در حال وقوع به‌شدت مستعد جنبش و قیام است، هر زمان که فرصت و موقعیت مناسبی فراهم شود جنبش تغییر و تحول‌خواهی ملی به‌راه خواهد افتاد و شهرها و خیابان‌ها و میادین و… را تسخیر خواهد کرد و البته این حق مسلم ملت است چون کشور از آن ملت است. این حق ملت است که نظام نامشروع مستبد را با جنبش خود کنار بگذارد و نظام دلخواه خود را مستقر نماید. و می‌توان گفت که تقریباً سرنوشت محتوم تمام حکومت‌های استبدادی است که توسط جنبش‌های اعتراضی مردم کنار گذاشته شوند از جمله نظام استبدادی جمهوری اسلامی در ایران چون این نظام اصلاح ناپذیر است و هرگز تن به‌اصلاح نخواهد داد و تمام راه های اصلاحی را مسدود و کشور را با بن‌بست روبرو کرده است.”  
  آقای ابوالفضل قدیانی، از شخصیت‌های سیاسی شناخته‌شده و از منتقدان دستگاه “ولایت فقیه”، به‌مناسبت سالگرد اعتراض‌های سراسری آبان‌ماه ۱۳۹۸، از “جنبش جان‌به‌لب‌رسیدگان” یاد کرده و گفته است که جامعهٔ ایران به‌شدت مستعد جنبش و قیام است. او ضمن بیان اینکه در اعتراض‌های آبان‌ماه ۹۸ مأموران حکومتی “به‌قصد کشتن معترضان قلب و مغزشان” را هدف قرار داده‌اند، تأکید کرده است که این اقدام به‌دستور مستقیم علی خامنه‌ای صورت گرفته است. آقای قدیانی رهبر جمهوری اسلامی را مسئول مشکلات کنونی ایران دانسته و گفته است نارضایتی مردم از سیاست‌هایش روز به‌روز بیشتر می‌شود. او شمار دستگیرشدگان آبان‌ماه سال گذشته را “بیش از هشت هزار نفر” برشمرده و نوشته است: “همه یا بسیاری از آنان مورد ضرب و شتم و شکنجه وحشیانه قرار گرفتند.” آقای ابوالفضل قدیانی چنین اقدامی را “قتل غیرمستقیم زندانیان بی‌پناه” خوانده و تصریح کرده است که علت این گونه رفتارها “اولاً بی‌ارزش بودن جان مردم نزد حاکمان خودپرست است، ثانیاً هراس و وحشت از دست دادن این قدرت نامشروع و فاسد توسط قیام مردم است، ثالثاً ایجاد رعب و وحشت در میان مردم مخالف حکومت در راستای استراتژی شکست خورده و رسوای نصر بالرعب است.” آقای قدیانی در پایان نتیجه گرفته است که رژیم ولایت فقیه اصلاح‌ناپذیر است و “بنابراین دم از اصلاح نظام زدن جهد بی‌توفیق و آب در هاون کوبیدن است. ” 
 ابوالفضل قدیانی در فروردین‌ماه امسال (۹۹) هم با انتقاد از رهبر جمهوری اسلامی، گفته بود: “سلطهٔ‌ غاصبانهٔ‌ علی خامنه‌ای و نیز حاکمیت نظام جمهوری اسلامی بر این کشور” مشکلی بزرگ‌تر از ویروس کرونا است. او جمهوری اسلامی را به‌درستی نظام استبدادی‌ای فاسد و ضد مردمی خوانده که از نظر او با مخالفت اکثریت مردم مواجه است. در این مورد بدون تردید تاریخ داور نهایی است. هم اوست که نقاب تزویر از چهره منحوس سیاهکاران و دشمنان خلق بر خواهد داشت. درست از این منظر است که سخنان آقای ابوالفضل قدیانی ارزیابی می‌شود. او به‌درستی بر این نکته تأکید دارد که دستگیری فعالان سیاسی “از بن و بنیاد، خلاف حقوق بشر است.” رژیم قرون وسطایی “ولایت فقیه” می‌خواهد مردم را در قالبی بریزد که خود نیز تا کنون شکلی منظم و ثابت و منطقی از آن ارائه نداده است. در تحمیل ویژگی‌های دانش‌ستیز و واپسگرای این قالبندی به میلیون‌ها انسان ایرانی، نه‌تنها آزادی‌های سیاسی و اجتماعی را از بین برده، بلکه آزادی‌های فردی شهروندان را نیز از آنان سلب کرده است. منع آزادی عقیده، قلم، بیان، اجتماعات، حزب‌ها، و سندیکاها، در کنار سرکوب خونین مبارزهٔ خلق‌ها، روال روزمره و عادی حکمرانی رژیم ولایی و کارگزارانش است. حبس و شکنجه و اعدام عقوبت بی‌درنگ هرکسی است که بخواهد خلاف مدعیات و خواست‌های این جنایت پیشگان بیندیشد و زندگی کند. سران رژیم آزمودۀ همواره فاجعه‌بار تاریخ را بازمی‌آزمایند. آزادی‌ها را نمی‌توان با توسل به سرنیزه و زندان خفه کرد. مردم کشور ما در راه آزادی می‌رزمند و مبارزه‌شان را تا پیروزی نهایی ادامه خواهند داد. همان‌طور که تجربه حداقل دو دهه اخیر نشان داده است، رژیم ولایت فقیه اصلاح‌ناپذیر است و بدون حذف کامل حاکمیت ولایت فقیه، نمی‌توان به عملی شدن خواست‌های مردمی و نجات کشور از ورطۀ نابودی امیدوار بود.
در این راستا، مجله “ایران فردا”، سه شنبه ۶ آبان ماه ۱۳۹۹، مقاله‌ای به‌قلم آقای سعید مدنی (عضو شورای فعالان ملی‌مذهبی و استاد و عضو گروه پژوهشی رفاه اجتماعی علوم بهزیستی و توانبخشی) منتشر کرده است که توجه به نکته‌های تأمل‌برانگیز آن ضروری است. او می‌نویسد: “جامعه‌ای که هزار مسئله دارد، اساساً اگر کنش اعتراضی نداشته باشد، موجودیتی ندارد. واکنش سرکوبگرانه نسبت به اعتراض امر غیرعادی و ناهنجار است. … اعتراض تجویز نیست، بلکه در متن جامعه شکل می‌گیرد. مسئولیت رسیدن به نقطه فروپاشی متوجه خود نظام‌های سیاسی است. … اخلاقاً نمی‌توان به معترضین توصیه ‌کرد اعتراض‌ نکنید، … همین معترضین، ممکن است از شورش اجتماعی به جنبش اجتماعی گذار کنند. … در برخی مواقع این اعتراضات به‌عقب نشینی نظام مستقر ختم شده و بنابراین نتایج و آثار مثبتی نیز داشته- مثل سی تیر ۱۳۳۱- و گاه نیز به‌تشدید سرکوب- مثل اعتراضات در ۱۵ خرداد ۴۲ یا شهریور ۵۷- منجر شده است. … وقتی به مطالبات معترضان پاسخ داده نشود و آنها سرکوب شوند، آنها با ناکامی بیشتری مواجه شوند، این ناکامی عموماً به پرخاشگری بیشتر منجر می‌شود و در نتیجه چرخه‌ای از خشونت شکل می‌گیرد که تا خروج از بحران تداوم خواهد یافت. … در دی ۹۶ و آبان ۹۸ شورش‌های بزرگی رخ داد و البته در این میان هم انبوهی از تجمعات اعتراضی البته در ابعاد محدودتر رخ داد. این حوادث جزایر جداگانه‌ای نیستند و بر یکدیگر اثرگذارند و هم‌افزایی دارند. جامعه‌ی ما یک جامعه‌ی در بحران است و دچار انبوه مسائل اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که در چارچوب ساختارهای موجود راه حلی برای آن وجود ندارد. انبوه بحران‌ها در تلفیق با یکدیگر یک بحران بنیادین شده که راه‌حل آن بی‌تردید اصلاح ساختار است.” 
آقای سعید مدنی به‌درستی بر اصلاح ساختار کژبنیادی اشاره می‌کند که در زمرهٔ “چارچوب”های “موجود” آن، از نظر ما، ادارهٔ امر اجتماعی به‌اعتقاداتی ویژه وابسته شده و ملتی را از دخالت در سرنوشت خویش محروم کرده است. پیش‌دَرآمد دگرگونی های ساختاری از نظر ما طرد رژیم ولایت فقیه است، رژیمی که با فصل‌الخطاب بودن ممنوع‌ها و مُجازهایش در همه امور کشور – مادی و معنوی- هیچ راه‌حل و اصلاحی “در چارچوب ساختارهای موجود” در “جامعه‌ی دربحران” ما نمی‌تواند صورت پذیرد.
حزب تودۀ ایران بارها نظرات مشخص خود را پیرامون مسائل گرهی امروز و آیندۀ جنبش در اسناد و نشریات حزبی به‌روشنی بیان کرده است. به گمان ما تنها با طرد کامل رژیم ولایت فقیه از نظام سیاسی کشور می توان راه را برای تحولات بنیادین، پایدار و دموکراتیک گشود و این امر تنها با اتحاد عمل همه نیروهای مترقی و آزادی خواهی در جبهه واحدی امکان پذیر است.
 
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۱۶، ۱۹ آبان ماه ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا