نگاهی به شماری از نامه های مارکس و فریدریش انگلس به یکدیگر
نامهٔ انگلس به مارکس در بروکسل
[پاریس] ۲۳ و ۲۴ نوامبر ۱۸۴۷
…این کنگرهٔ ۲۳م باید تعیینکننده باشد، چون این بار ما آن را در راستای هدف خودمان برگزار خواهیم کرد.
…کمی دربارهٔ ”اصول دین”فکر کنید. من بر این باورم که بهتر است شکل تعلیمات دینی از راه پرسش و پاسخ را کنار بگذاریم و آن را ”مانیفست کمونیستی” بنامیم. از آنجا که کمابیش تاریخ باید در آن روایت شود، شکل کنونیاش کاملاً نامناسب است. من آنچه را آماده کردهام با خودم خواهم آورد. به شکل رَوایی سادهای است، ولی بهخاطر عجلهٔ زیاد، بد تنظیم شده است. [با این پرسش] آغاز میکنم: کمونیسم چیست؟ و سپس یکراست به موضوع پرولتاریا پرداخته میشود: تاریخ پیدایش پرولتاریا، تفاوت آن با کارگرانِ دورانهای پیشین، شکلگیری آنتیتز [تضاد متقابل] بین پرولتاریا و بورژوازی، بحرانها، و نتیجهگیریها. و در بین اینها، موضوعهای ثانویهٔ دیگری هم مطرح میشود و در پایان خطمشی حزبی کمونیستها، تا آنجا که بتوان آن را برای همگان منتشر کرد. آنچه من در دست دارم هنوز تمامش برای تأیید فرستاده نشده است. امّا جدا از چند نکتهٔ بسیار جزئی، قصد دارم آن را به شکلی بفرستم که دستکم چیزی در آن در تناقض با دیدگاههایمان نباشد.
a Grundsatze des Kommunismus (مبانی کمونیسم)،
نخستین پیشنویس مانیفستِ حزب کمونیست-ناشر
نامهٔ مارکس به سردبیر نشریهٔ Alba
[کلن] اوّل مه ۱۸۴۸
محترماً
از اوّل ژوئن روزنامهٔ جدیدی اینجا در شهر کلن منتشر خواهد شد. نام آن Neue Rheinische Zeitung [روزنامهٔ راین نو] خواهد بود که کارل مارکس سردبیر آن خواهد بود. این روزنامه در اینجا، در شمال [اروپا] مطالبی در حمایت از اصول دموکراتیک مشابه آنچه نشریه Alba [طلوع خورشید] در ایتالیا ترویج میکند، منتشر خواهد کرد. بنابراین تردید در این نیست که موضع ما در برابر کشمکش بین ایتالیا و اتریش چه خواهد بود. ما از آرمان استقلال ایتالیا دفاع خواهیم کرد، ما دست به مبارزهٔ مرگوزندگی علیه استبداد اتریش در ایتالیا و نیز در آلمان و لهستان خواهیم زد. ما دست برادری به سوی مردم ایتالیا دراز میکنیم و میخواهیم نشان دهیم که ملّت آلمان هرگونه ظلم و ستم به کشور شما را توسط همان کسانی که در کشور ما نیز همواره با آزادی سر ستیز داشتهاند، مردود میدانیم و محکوم میکنیم. ما ما برای ایجاد وحدت و تفاهم صمیمانه میان دو ملّت بزرگ و آزادی که حکومتی پلید تا کنون باعث شده است گمان کنند که دشمن یکدیگرند، هر کاری بتوانیم خواهیم کرد. از این رو، ما خواهان آن هستیم که لشکریان ددمنش اتریشی بیدرنگ خاک ایتالیا را ترک کنند تا مردم ایتالیا بتوانند بدون اینکه تحت فشار باشند، شکل حکومت دلخواه خود را برگزینند.
ما برای اینکه بتوانیم امور ایتالیا را دنبال کنیم و به شما این فرصت را بدهیم که در مورد تعهد صادقانه ما را قضاوت کنید، ما مبادلهٔ دو نشریهٔ خودمان را به شما پیشنهاد میکنیم؛ یعنی هر روز ما Neue Rheinische Zeitung را برای شما میفرستیم و شما Alba را هر روز برای ما بفرستید. ما صمیمانه امیدواریم که شما این پیشنهاد را بپذیرید و خواهشمندیم که هر چه زودتر ارسال نشریهتان را شروع کنید تا بتوانیم از [مطالب] آن حتیٰ در شمارهٔ اوّل نشریهٔ خودمان استفاده کنیم.
اگر برایتان مقدور بود که مطالب مطلعکنندهٔ دیگری هم برای ما بفرستید، خواهش میکنیم برایمان بفرستید، و به شما اطمینان میدهیم که ما به سهم خودمان، به هر مطلبی که به آرمان دموکراسی در هر کشوری خدمت کند، حداکثر توجه را خواهیم داشت.
با درودهای برادرانه. از سوی هیئت دبیران.
دکتر کارل مارکس، سردبیر
نامهٔ مارکس به انگلس در منچستر
[لندن] ۱۸ ژوئن ۱۸۶۲
… در مورد بقیهٔ [مطالب]، من اکنون سخت مشغول کار هستم، و بهویژه با وجود همهٔ تیرهروزی دوروبَر، مغزم بهتر از آنچه در سالهای پیش بوده، کار میکند. از آنجا که آن سگهای آلمانی [ناشران] ارزش کتابها را بر اساس میزان حجم آنها برآورد میکنند، من هم دارم نوشتههای این جلد را طولانیتر میکنم. راستی، سرانجام پس از مدّتی طولانی حالا توانستهام به ته و توی موضوع اجارهٔ زمین [یا بهره مالکانه] پی ببرم (که در این بخش اصلاً نمیخواهم هیچ اشارهای به آن کنم). مدّتها بود که در مورد صحّت بیچونوچرای نظریهٔ ریکاردو تردید داشتم و سرانجام توانستهام ردّ این فریب را پیدا کنم. بهعلاوه، از آخرین باری که همدیگر را دیدیم، چند مورد جالب و شگفتآور دربارهٔ بخشی که قرار است در این جلد گنجانده شود، کشف کردهام.
نامهٔ مارکس به انگلس
۲ آگوست ۱۸۶۲
داروین، که نگاهی دوباره به کارهایش کردهام، مرا شگفتزده میکند وقتی میگوید که نظریهٔ مالتوس را در مورد گیاهان و جانوران نیز به کار میبرد، گویی که تمام مطلب آقای مالتوس این نبوده است که او آن نظریه را نه در مورد گیاهان و جانوران بلکه فقط در مورد انسانها- و با تصاعد هندسی- برخلاف گیاهان و جانوران، به کار میبرد. شگفتانگیز است که داروین چگونه در میان جانوران و گیاهان، جامعهٔ انگلیسی خود را با تقسیم کار، رقابت، گشایش بازارهای جدید، ”اختراعها“، و ”تلاش برای بقا”ی مالتوسی را تشخیص میدهد. چنین امری همان دیدگاه [توماس] هابس به مضمون helium omnium contra omnes [جنگ همه علیه همه] است، و نیز یادآور ”پدیدارشناسی “هگل است، که در آن جامعهٔ مدنی به صورت ”عالَمِ معنوی جانوران “توصیف میشود، در حالی که از دیدگاه داروین، عالم جانوران همچون جامعهٔ مدنی متصوّر میشود.
نامهٔ انگلس به مارکس در لندن
منچستر، ۱۵ نوامبر، ۱۸۶۲
بیصبرانه منتظر رسیدن کشتی بُخار هستم که اخبار انتخابات نیویورک را با خودش خواهد آورد. اگر دموکراتها در ایالت نیویورک پیروز شوند، دیگر نمیدانم چه فکری باید دربارهٔ یانکیها کنم. چگونه ملّتی که بر سر دوراهی تاریخی بزرگی قرار دارد، آن هم در حالی که موجودیتش در خطر است، میتواند پس از هجده ماه جنگیدن، در کل جمعیتش نظرهای ارتجاعی پیدا میکند و مطیعانه رأی به نزول میدهد، کمی خارج از درک من است. اگرچه این از یک زاویهٔ دید خوب است که جمهوری بورژوایی خودش را در آمریکا نیز کاملاً بیاعتبار میکند، به طوری که در آینده دیگر هرگز نمیتوان از آن بر پایهٔ ارزشها و مزیتهای خودش حرفی زد، بلکه صرفاً میتوان [از آن] همچون وسیله و شکلی از گذار به انقلاب اجتماعی [سخن گفت]، با وصف این، باز هم آزار دهنده است که [میبینیم] الیگارشی [مُشتی ثروتمند و مقتدر] مزخرف که فقط نیمی از ساکنان آنجا را دارند، به اندازهٔ این دموکراسیِ سنگین و دیرجُنب، با عظمت، و بیدفاع قدرت داشته باشد. به هر صورت، اگر دموکراتها پیروز شوند، مککلِلان ارجمند [نامزد ریاستجمهوری از حزب دموکرات] و نظامیانِ وِستپوینت [از قدیمیترین ستادهای نظامی، واقع در ایالت نیویورک] خیلی خوب دستِ بالا را به دست خواهند آورد و کل این نمایش بهزودی به پایان خواهد رسید. اگر جنوبیها [ایالتهای هوادار بردهداری] به ”اتحادیهٔ ایالتها “برگردند با این شرط که رئیسجمهور همیشه از ایالتهای جنوبی باشد و کنگره همیشه شامل تعداد مساوی نمایندگان از شمال و جنوب باشد، در این صورت است این دوستان [در آمریکا] میتوانند با هم صلح کنند. اگر راه دیگری برای دستیابی به صلح وجود نداشته باشد، آنها حتیٰ قادرند جفرسون دیویس را فوراً رئیسجمهور ایالات متحد اعلام کنند، و از ایالتهای مرزی چشم بپوشند. در آن صورت باید با آمریکا خداحافظی کرد.
میبینیم که اعلامیهٔ آزادی لینکلن هم تا کنون تأثیری نداشته است بهجز اینکه [ایالتهای] شمالِ غرب، از ترس سرازیر شدن سیاهپوستان [به این ایالتها] به دموکراتها رأی داده است…
نامهٔ مارکس به انگلس در منچستر
[لندن] ۱۶ اوت ۱۸۶۷
ساعت ۲ صبح
فرِد عزیز،
تصحیح آخرین برگ (۴۹مین) کتاب را تازه تمام کردهام. ضمیمه- [مقولهٔ] شکل ارزش- با حروف کوچک چهار برگ چهارصفحهای میشود، پیشگفتار هم همینطور، که دیروز پس از تصحیح فرستادم. به این ترتیب، این جلد تمام شد. فقط به لطف تو بود که این کار ممکن شد. بدون از خودگذشتگی تو در حق من، هرگز نمیتوانستم چنین کار عظیم این سهجلد را به انجام برسانم. در آغوش میگیرمت، بسیار سپاسگزارم.
دو برگ تصحیح و پاکنویس شده پیوست شده است.
پانزده پوند دریافت شد. با سپاس فراوان.
درود، دوستِ عزیز و گرامیام.
با احترام
ک. مارکس
تا انتشار کل کتاب، نیازی به برگرداندن پاکنویسهای تصحیح شده نیست.
نامهٔ مارکس به انگلس در منچستر
[لندن] اوّل نوامبر ۱۸۶۷
…دادگاه محاکمهٔ جمعیت فِنیانFenian] ]در منچستر همان است که انتظار میرفت. [اگر بودید] میدیدید که “دوستان ما” در ”اتحادیهٔ اصلاحات “[در دفاع از حق رأی همگانی مردان] چه سروصدایی به راه انداختهاند. من تا آنجا که ممکن بود تلاش کردم تا این نمایش کارگران انگلیسی در همبستگی با ”فنیانیسم “را برانگیزم.
با درود.
ارادتمند،
ک. م.
من فکر میکردم جدایی ایرلند از انگلستان غیرممکن است. حالا فکر میکنم اجتنابناپذیر است، اگرچه پس از جدایی، ممکن است فدراسیون به وجود بیاید. وضعیت انگلیسیها را از روی آمارهای کشاورزی امسال که چند روز پیش منتشر شد میشود دید. همچنین، از روی شیوهٔ بیرون کردنها[ی کشاورزان ایرلندی میشود دید]. فرماندار کل ایرلند، لُرد اَبیکورن* (تقریباً چنین اسمی) طی هفتههای اخیر مِلکش را با ضبط زمینها [و راندن] اجباری هزاران نفر ”پاکسازی” کرده است.
در میان بیرون راندهشدگان،کشاورزان توانگری هستند که آبادسازیها و سرمایهگذاریهای پولیشان به همین روش مصادره شده است!
* لرد آبرکورن، لُردِ فرماندارِ ایرلند- ناشر
به نقل از ویژه نامه «نامهٔ مردم»، به مناسبت دویستمین سالگرد تولد انگلس، ۳ آذرماه ۱۳۹۹