دشواریهای جنبش دانشجویی در شرایط خطیر کنونی
نگاهی گذرا به جنبش دانشجویی در نزدیک به هفت دهه گذشته نشان داده است که جنبش دانشجویی همواره سنگر مستحکم مبارزه بر ضد استبداد و برای آزادی در میهن ما بوده است است و به همین دلیل نیز همواره مورد تهاجم نهادهای امنیتی رژیم های استبدادی شاه و جمهوری اسلامی قرار گرفته است. نقش برجسته جنبش دانشجویی کشور در مبارزات انقلابی مردم و نماد روشنی از تاثیرگذاری این جنبش در روند مبارزات مدنی کشور برای دستیابی به استقلال ، آزادی و عدالت اجتماعی است. در پی پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ، نیروهای ارتجاعی با هراس از ماهیت انقلابی و رادیکال جنبش دانشجویی کشور ، از همان سالهای نخست دانشگاه های کشور را هدف پاکسازی های ارتجاعی خود قرار دادند و تحت شعار “انقلاب فرهنگی” یورش گسترده ای را به دانشگاه و دانشگاهیان آغاز کردند. ولی با وجود همه فشارها برای از میدان به در کردن دانشجویان ، جنبش دانشجویی با پایبندی به سنن مبارزاتی خود نبرد با استبداد ادامه داد و توانست نقش بسیار فعالی را در این زمینه ایفا کند.
در طول سالهای پس از انقلاب ۵۷ جنبش دانشجویی به جز دوران کوتاهی از آزادی نسبی ، در مورد هجوم نیروهای ارتجاعی قرار داشته است. هجوم های هدفمندی که تلاش کرد تا به شیوه های گوناگون این جنبش دانشجویی را تحت کنترل نهادهای حکومتی در آورد. تلاش برای تحمیل تشکل های زرد به عنوان تشکل های دانشجویی نه تنها خیلی زود با شکست رو به رو شد و این تشکل ها از کنترل نیروهای ارتجاعی خارج شدند ، بلکه همین تشکلها خود به معضلی برای رژیم بدل شدند. در طول سالهای گذشته رهبری رژیم با ارگان های امنیتی- انتظامی وابسته به آن اعمال فشارهای سیستماتیک و هدفمند و با استفاده از روش های گوناگون ازجمله احضار به کمیتههای انضباطی ، “ستاره دار” کردن دانشجویان فعال و مبارز ، محرومیت از ادامه تحصیل فعالان دانشجویی ، نصب دوربین های مداربسته در جلوی در ورودی اصلی دانشگاه تهران ، اخراج و تعلیق ترم های تحصیلی ، جداسازی جنسیتی ، سهمیه بندی قمی در آزمون سراسری ، اعزام هزاران تن است مزدوران بسیج و سپاه به عنوان دانشجو به دانشگاههای کشور ، دستگیری ، محاکمه و زندان و شکنجه دانشجویان مبارز و تلاش در ایجاد تفرقه در صفوف دانشجویی ، کوشیده اند تا جنبش دانشجویی کشور را به عنوان یکی از گردانهای مهم اجتماعی ضد استبدادی به زانو درآورده و به انفعال و پراکندگی و در مرحله آخر به زعم خویش نابود کنند.
دشمنی رهبری رژیم و تاریک اندیشان حاکم بر میهن ما با علم ، مراکز علمی ، دانشجویان و دانش آموزان کشور موضوع تازه ای نیست و در بیش از چهار دهه گذشته بارها به شکل آشکار آن را ابراز کرده اند. ابراز نگرانی شدید خامنه ای از نفوذ اندیشه های مارکسیستی و تو ده ای در مراکز دانشجویی کشور و ضرورت هوشیار بودن نیروهای امنیتی، نشانگر حساسیت فوق العاده سران رژیم نسبت به توان و روحیه مبارزه جویی جنبش دانشجویی میهن ماست.
دانشجویان وابسته به نهادهای حکومتی” جامعه اسلامی دانشجویا ، به بهانه آغاز سال تحصیلی ۱۳۹۸ تلاش کردند تا با انتشار بیانیه ای برگرفته از “پندها”ی (دستورات) خامنه ای، هشدارخود را به دانشجویان دگر اندیش و تحول طلب اعلام کنند. در این بیانیه از جمله آمده است:
” چند صباحی است که در کشور افرادی تحت عنوان عدالت خواهی دست به کارهایی می زنند که شأنیت گفتمان عدالت را زیر سوال میبرد….. تعریف ما از عدالت غیر از تفکرات مارکسیستی ، سوسیالیزم و کمونیزم است.”(خبرگزاری شفقنا اول مهر ۱۳۹۸)
خامنه ای و دیگر سران حاکمیت که به خوبی از رشد افکار مترقی و عدالت خواهانه در میان جوانان و دانشجویان آگاه هستند ، دستور برخورد خشن و جنایتکاران را به نیروهای لباس شخصی و دانشجویان وابسته به نظام را به طور واضح و روشن علیه دانشجویان دگر اندیش اعلام کردهاند. خامنه ای می گوید:
” من به همه آن هسته های فکری و عملی جهادی، فکری،فرهنگی در سرتاسر کشور مرتبا می گویند هر کدام کارکنید ، مستقل و به قول میدان جنگ، آتش به اختیار…. آنجایی که احساس می کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد.. ..باید خودتان تصمیم بگیرید ، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید ، اقدام کنید.”(مشرق نیوز ۱۸ آذر ۹۶)
و در ۱۹ مرداد ۱۳۹۰، به دانشجویان توصیه میکند که:
” به طور جدی به کارهای فکری و فرهنگی برنامه مند و هدفمند و عمیق بپردازید . یک وقت است که دشمن به عرصه دانشگاه تهاجم آشکار می کند اینجا شما باید حضور آشکار داشته باشید ، مثل مسائل دوره فتنه ۸۸ و امثال اینها.”
برای خامنه ای و دیگر سران حاکمیت ولایی، سرکوب ، کشتار و قلع و قم حرکت های عدالت جویانه مردم تنها شیوه حکومت مداری است و ترس از جنبش دانشجویی سبب شده تا خشنترین جنایتها را علیه آنها به کار بگیرند. در حال حاضر حدود ۴ میلیون دانشجو در کشور است که تشکل و انسجام این تعداد از جوانان و پیوستن آنها به جنبش مردمی و ضد استبدادی میتواند برای رژیم بسیار گران تمام شود.
از سوی جمهوری اسلامی تلاش های فراوانی صورت گرفته است تا دانشگاه ها را به مراکز اسلامی تربیت افراد مورد نظرو برای ادامه حیات “نظام” تبدیل کند. جایی که به دانشجویان این آموزش داده شود که تنها وظیفه آنها فرا گیری” درس” های کلیشه ای و غیر پو یا و قبول کورکورانه قواعد و قوانین تعیین شده از سوی حاکمیت است . اما علم و دانش در تضاد با خرافه پرستی و باورهای غیرمنطقی است و به رغم تلاش رژیم برای جلوگیری از نفوذ عقاید علمی در میان دانشجویان، ما شاهد هستیم که چگونه نسلهای جدید دانشجویی ، که فرزندان دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ هستند و بسیاری از آنهاتحت آموزش های خرافی پرورش یافته اند و بسیاری از آنها از طریق سهمیه های گوناگون به دانشگاهها راه یافته اند، علیه چنین قوانین و چارچوب پوسیده و ارتجاعی دست به اعتراض زدنده اند و خواستار تغییرات بنیادی نه تنها در مورد آموزش و پرورش بلکه در مسائل سیاسی و اجتماعی نیز شدهاند.
این نسل جدید دردهای جامعه را ، که خود تبلوری ازآن در محیط دانشگاه است ، به خوبی حس می کند، در روند تحولات جامعه آموزش دیده و از کاستی ها و دردهای جامعه و خواست های آن آگاهی دارد. درد ها و کاستی ها هایی که برخاسته از استبداد حاکمیت ولایی در کشور است. برگرفته از چنین تجربه ای است که این نسل جدید در مجموع خود خواهان دستیابی به جامعه ای آزاد ، انسانی و تحقق عدالت اجتماعی است و در این راه نیزبارها تلاش کرده است تا با سایر نیروهای جنبش ، در رزمی مشترک علیه استبداد و خفقان ، متحد شود.
هرچند هنوز این اتحاد با ضعف های جدی روبروست ، ولی ضرورت اتحاد عمل در عرصه سیاسی و اجتماعی را به خوبی حس کرده است. با این حال موضعگیریهای مشخص دانشجویان در قبال رویدادهای عمده کشور و آمادگی آنها برای مبارزه در راه به دست آوردن خواستهای خود، بیانگر بلوغ سیاسی و تلاش برای تشکل پذیری آنها را نشان می دهد. آنها به خوبی واقفند که تشکل پذیری و عملکرد متحد ، به ویژه در ارتباط با سایر نیروهای اجتماعی، یک ضرورت عینی برای مقابله با استبداد حاکم است.
بسیاری هستند که تلاش دارند تا دانشجویان را محدود به فعالیت در مورد خواستههای صنفی کنند و آنها را از جنبش مردمی جدا نمایند، اما دانشجویان برآمده از جامعه ای هستند که در آن زندگی می کنند، آنها علاوه بر دانشجو بودن، یک شهروند و عضو جامعه نیز هستند و از همان مشکلات و مسائل جامعه نیز آگاهی دارند و رنج می برند. آنها به دلیل تحصیل دانش و آگاهی، میتوانند به یک نیروی پویا و آگاهی دهنده برای جنبش تبدیل شوند.
امروزه جنبش دانشجویی کشور با چالش جدی سازماندهی دوباره صفوف خود مواجه است، تلاش برای بازسازی جنبش دانشجویی رزمنده و حاضر در صحنه که بتواند ارتجاع حاکم به چالش بکشد، ضرورت درنگ ناپذیری است که باید برای دست یابی به آن از امکان ها بهره جویی کرد.د تجربه های مبارزات تاریخی جنبش دانشجویی کشور گواه این واقعیت است که جنبش دانشجویی تنها با حفظ انسجام صفوف خود و حمایت موثر دیگر گردان های اجتماعی، به خصوص در همبستگی با جنبش های کارگری و زنان و همچنین حمایت موثر و گسترده نیروهای آزادی خواه کشور، می تواند توطئههای ارتجاع را خنثی کند.
سازماندهی این جنبش و همبستگی و حمایت از آن، هم در داخل و هم در خارج از کشور، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
تـجـربـه جـنـبـش دانـشـجـويـى در نـبـرد بـا ديـكـتـاتـورى سـلـطـنـتـى و بـرضـد تـجـاوز سـاواك و گزمگان گارد بـه حـريـم عـلـم و دانـش نـشـان داد، كه غـلـبـه بـر ديـكـتـاتـورى قـرون وسـطـايـى ولايـت فـقـيـه بـدون بـه مـيـدان آمـدن تـوده مـردم، زحـمـتـكـشـان و كـارگران مـيـسـر نـخـواهـد شـد. دانشجویان بخش جدی از چراغ آگاهـى بخـش چنـين جـنـبـشـى هـسـتند. عـدم همـاهـنگى حرکت ها بـا مـردم ومجموعه جنبش تنها می تواند به كند شدن و يا ركود جنبش بیانجامد.
شـعـار هـاي روشـن و دقـيـق سـيـاسـي دانشجویان در سـالـيـان اخـيـر در رابـطـه بـا هـر دو جـنـاح حكومـتـي، ريـشـه در شـنـاخـت آنها از وضـعـيـت سـيـاسـي مـيـهـن و نـشـانگر هـوشـيـاري و سـطـح بـالاي آگاهـي جـنـبـش دانـشـجـويـي و جـوانـان مـيـهـن مـاسـت. آنها پيـش و بـيـش از هـمـه نـقـش ممـاشات گرانه و سـازش كارانه اصلاح طلبان حـكومتـى را در تجربه سـاليان اخـير خـود، با گوشـت و پوسـتـشـان زيـر ضـربـات قـمـه، چمـاق، زنـجـيـر لـبـاس-شـخـصـي هـاى دسـتگاه اطـلاعـاتـى ولايـت”فـقـيـه ”در خـوابگاه هـا و صـحـن دانـشگاه هــا و در جـريـان مـجـالـس سخـنـرانـي هـا لـمـس كـرده انـد، و به درستـى و بـا بـلـوغ سـيـاسـى، تفـاوت ”جـنبـش دوم خـرداد“ و ”اصلاح طلبان حكومتى ”را بازشناخته اند و در شعار هاي خود منعكس كرده اند. اصلاح طـلـبـان حـكـومـتـى شـور، امـيـد و عـشـق دانشجویان را بـه آيـنـده در جـريـان مـبـارزات انـتـخـابـاتـى شـبـانـه روزي که تا کنون داشته اید، در بـا تـلاق سـازش هـا، مـنـافـع شـخـصـى، فـسـاد و غـارت اقـتـصـادى، و هـمـسـفـرگى بـا مـرتـجـعـان حـاكم و بـازيگرى در صـحـنـه سـازي هـاى آنـان لگدمـال كـردنـد. آنهـا از جـنـبـش اصـلاح طلـبـى اصـولاً چيـزى بـيـش از حـفـظ چهـره اي بـزك شده رژيم ”ولايت فقيه ”و جلوگيرى از انفجار اجتماعى-سياسى نمي خواهند.
جـنـبـش دانـشـجـويـي و جـوانـان قـادر اسـت تـا بـا گسـتـرش و تـعـمـيـق پيــونــدهــاي خــود بــا كارگران و زحـمـتكشــان و دفــاع از پايـه گذاري جـبـهـه مـتحـدوگسـتـرده هـمه نـيـروهـاي سـيـاسـي آزادي خـواه و دمـوكرات كشـور در رونـد مـبـارزات آتـي بـراي تـحـولات اسـاسـي، پايـدار و دمـوكراتـيك در مـيـهـن، نـقـش بـرجـسـتـه اي را ايـفـا كنـد. تـشكيـل جـبـهـه واحـد ضـد ديكتـاتـوري گام مـهـم نـخـسـت در مـسـيـر طـرد رژيـم قـرون وسطايي و ضدمردمي ولايت فقيه و استقرار آزادي و عدالت اجتماعي است.
سرکوب گسترده و بی وقفه رژیم ولایت فقیه برضد نیروهای آزادیخواه، به خصوص ازمقطع کودتای انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ بدین سو، پدیده بسیار نگران کننده یی را زمینه سازی کرده است که هوشیاری نسل جوان را طلب می کند. به دلیل استقرار جو سرکوب همه جانبه و بالا بردن هزینه مبارزه اصیل سیاسی از سوی رژیم، شمار زیادی از فعا لان سیاسی از جمله دانشجویان و جوانان مجبور به ترک ایران گردیده اند. برخی محفل های مشکوک، که در ارتباطشان با جریان های ضد مردمی و یا وابسته به قدرتهای منطقه ای و امپریالیستی شکی نیست، سعی کرده اند چنین القاء کنند که، مبارزه اصیل و مستقل جنبش مردمی در راه تغییرهای موثر در داخل کشور غیرممکن است. این محفل ها با توجه دادن بعضی از این فعالان دانشجویی و جوانان مجبور به مهاجرت سیاسی شده به سرکوب ِ گری رژیم، سعی کرده اند به منظور جذب این مهاجران به محفل ها و جریان های ضد مردمی و وابسته به ارگان های ااطلاعاتی و هدایت شده از سوی کشورهای امپریالیستی، زمینه سازی کنند. این پدیده خطرناک و مخرب که به ضرر جنبش مردمی است، لزوم هوشیاری نسل جوان و آگاه را بیش از پیش به ضرورتی مهم تبدیل کرده است. بدون اغراق جنبش دانشجویی و جوانان میهن آزمونی بسیار دشوار برای نیل به آزادی و دمکراسی را تجربه می کند. به موازات سرکوب های خشن، بیرحمانه، و سیستماتیک از سوی رژیم ولایت فقیه، ما همچنین وضعیتی را شاهدیم که عمال رژیم مانع هر نوع تشکل یابی مستقل از سوی دانشجویان می گردند. اجرای طرح تفکیک جنسیتی که به صورت خزنده، از چند سال پیش تاکنون به مورد اجرا در آمده است، به همراه بازبینی و حذف درس های علوم انسانی و جایگزینی آنها با تفکرات ارتجاعی چهره های معلوم الحالی همچون مصباح یزدی، از چالش های جدی هستند که جنبش دانشجویی در آزمون سخت خود در رویارویی با آن باید پیروزمند بیرون بیاید.
رژیم “ولایت فقیه” در سال های اخیر ازسویی سیاست سرکوب دانشجویان و از سوی دیگر چیدن توطئه هایی رنگارنگ به منظور تغییر موازنه نیروهای مردمی و جو مبارزاتی در دانشگاه ها به نفع ارتجاع و جلب وفریب و حتی بی طرف نگه داشتن دانشجویان در قبال تحویل های سیاسی کشور به طور پیگیر دنبال کرده است.
در سالهای اخیر جنبش دانشجویی حضورش مداوم و سرکوب خشن نیروهای انتظامی روبرو بوده است و از این رو نتوانسته است در سازمان دهی حرکت های اعتراضی، در کنار صفوف دیگر گردانهای اجتماعی قرار بگیرد. همچنین رژیم در سالهای اخیر تلاش کرده است تا با ایجاد جو تشنج و ایجاد درگیری مانع از مبارزات افشاگرانه دانشجویان شود. رژیم با چنین سیاست هایی،به دنبال ایجاد شکاف و جدایی بین نیروهای معترض اجتماعی است ، از این رو دانشجویان آگاه باید با شکستن دیوارهایی که تاکنون جنبش دانشجویی کشور را ، به عنوان جنبشی روشنفکری – انقلابی، از دیگر نیروهای اجتماعی ، قشرها و طبقات وسیع مردم جدا می کرده است ، در صفی یگانه به مقابله با سیاستهای ارتجاع حاکم برخیزند. برای دست یابی به چنین هدفی نیازمند ایجاد پل ارتباطی بین مبارزه جنبش دانشجویی و مبارزه دیگر لایحه ها ی محرومان و زحمتکشان جان به لب رسیده از سیاست های رژیم حاکم است و این نیز نیازمند حرکتهای حساب شده و با شعارهایی زنده ، مشخص و قابل لمس است.
همانطور که اعتراضهای گسترده مردمی در آبان ماه ۹۸ نشان داد، ارتش انبوه جوانان بیکار و دانشجویان مترقی و عدالت خواه که از داشتن یک زندگی در خور شان انسانی محروم هستند ، نیرویی توانمند در به چالش کشیدن ارتجاع حاکم هستند. نیروهای توانمندی که درصورت عمل مشترک با دیگر گردانهای مبارزه اجتماعی و با درهم تنیدن حرکت های اعتراضی شان با اعتصاب های کارگری و زحمتکشان ، گردهمایی های اعتراضی معلمان و بازنشستگان و زنان میهن ، می توانند نیروی اجتماعی گسترده ای را علیه رژیم استبدادی “ولایت فقیه”، منسجم و متحد کرده و به وارد میدان مبارزه کنند.
به نقل از ضمیمۀ دانشجویی «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱، ۱۶ آذر ۱۳۹۹