جوانان و دانشجویان

نگاهی گذرا به تاریخ جنبش دانشجویی ایران

در سال‌های اخیر جوانان و دانشجویان میهن ما در مصاف با ارتجاع گام‌هایی بلند و ارزنده به پیش برداشته‌اند. این جنبش پویا و شاداب نقش پُراهمیتی در مجموعهٔ جنبش همگانی مردم بر عهده دارد، و در حکم یکی از گردان‌های اصیل پیکار برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی، و طرد رژیم ولایت فقیه، در میدان مبارزهٔ سیاسی حضور مؤثری دارد. آشنایی با تاریخچهٔ این جنبش در گذشته و حال، و ارزیابی واقع‌بینانه و درستِ نقش آن در تحولات کشور، با هدف تجهیز جوانان و دانشجویان به تجربه‌های تاریخی نسل‌های پیشین، اهمیت بسزایی دارد. این امر به‌ویژه از آن رو مهم است که تحولات پُرشتاب و مسیر رویدادها در ایران، ضرورت سازمان‌دهی اصولی گردان‌های اصیل جنبش دموکراتیک و آزادی‌خواهانه را در دستور روز قرار داده است.
جوانان و دانشجویان میهن ما همواره از پیشتازان جنبش آزادی‌خواهی ملّی مردم ایران بوده‌اند. جوانان درصد قابل‌توجهی از جمعیت فعال کشور را تشکیل می‌دهند و هم‌اکنون بیش از ۴ میلیون دانشجو در دانشگاه‌های کشور مشغول تحصیل‌اند. بخش اعظم دانشجویان و جوانان ایران از همان آغاز کودکی با مشکلات بی‌شماری مانند فقر، بی‌عدالتی، استبداد، و استثمار آشنا شده‌اند. همین امر سبب ‌شده است که آنها، همگام با سایر معترضان به وضع موجود، وارد مبارزه در راه آزادی و عدالت اجتماعی شوند. جنبش دانشجویی کشور هم‌زمان با تاسیس و گسترش دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی در ایران شکل گرفت و همواره جنبش اجتماعی ترقی‌خواهی در کنار مردم بوده است.
كتاب ” تاریخ جنبش دانشجویان ایرانی در خارج از كشور“ ، به قلم افشین متین، در این باره می نویسد: ” تعدادی از دانشجویان كه در اوایل سلطنت رضا شاه به اروپا اعزام شده بودند، به حزب كمونیست ایران كه در خارج فعالیت داشت، گرایش پیدا كرده و در آلمان و فرانسه به فعالیت هایی علیه حكومت رضاشاه دست زدند .“ این كتاب در رابطه با فعالیت های دانشجویان به رفیق ایرج اسكندری و مرتضی علوی، كه بعد ها در رهبری حزب توده ایران نقش فعال داشتند، اشاره می كند و ماموریت اسكندری را بحث سیاسی با دانشجویان ایرانی در فرانسه و جذب افراد فعال و سیاسی و تبادل اطلاعات خویش با دیگر دانشجویان در آلمان ذكر می كند، و می نویسد: ”در محفل دانشجویی علوی، تقی ارانی نیز حضور داشت كه در آن زمان در دانشگاه برلین دانشجو بود. ارانی بعدها از چهره های برجسته جنبش چپ ایران شد.“
رفیق عبدالصمد کامبخش در بخشی از کتاب ارزشمند خود با عنوان “نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران” به نقش حزب تودهٔ ایران در جـذب دانشـجـویـان و روشنفکران اشاره می‌کند و می‌نویسد: “فعالیت وسیع و دامنه‌دار مطبوعاتی حزب پس از سه چـهـار سال اوّلیه که هستهٔ روشنفکری آن ضعیف بود، سیل روشنفکران را به سـوی حـزب روان سـاخـت. اکثریت عظیم دانشجویان و بسیاری از روشنفکرانِ دیگر عضو یا هوادار حزب شدند. حـزب تـودهٔ ایران توانست جوانان ایران را از فساد و انحطاطی که سیاست بیست ساله در آن غـوطـه‌ور ساخته بود، بیرون بکشد، نقشهٔ استعمار را که همواره در صدد است جوانان کشور ما را با روح بردگی، تملق، و عدم اتکا به نفس بپروراند خنثیٰ کند، و روح آزادگی و غرور ملّی را در آنان تـقـویـت کـنـد. هیچ‌گاه جنبشی از جوانان به آن نیرومندی و با آن مضمون که حزب تودهٔ ایران به وجـود آورد در ایران سابقه نداشت.” به دنبال توجه ویژه به جوانان و دانشجویان بود که اوّلین گام‌های سازمان‌دهی در این باره برداشته شد و سازمان جوانان تودهٔ ایران پایه‌گذاری شد.
فعالیت سازمان جوانان حزب تودهٔ ایران نیز دوش به دوش حزب بسط مـی‌یـافـت و ایـن سازمان در شهریور ۱۳۲۶ کنفرانس نوبتی سازمان ایالتی خود را برگزار کرد. بعد از تشکیل اوّلـیـن کنفرانس ایالتی تهران، کادرهای جوان به کمیتهٔ شهرستان و کمیته‌های محلی و بـخـش وارد شدند. فعالیت سیاسی، ورزشی، هنری، و صنفی در همهٔ جهت‌ها آغاز گردید. مبارزه با ارتـجـاع، که اکنون در کـنـار بقایای دیکتاتوری رضاشاه به حیات خود ادامه می‌داد، و همچنین مبارزه با نفوذ امپریالیسم آمریکا- مبارزه با آتش‌افروزان جنگ و دشـمـنـانی مثل استعمارگران انگلیس که به میهن ما رسوخ کرده بودند- و پیکار در راه برقراری و حفظ صلح از جمله عرصه‌های مبارزات سازمان جوانان تودهٔ ایران بود.
این سازمان از نظر صنفـی، در کارگاه‌ها از حقوق کارگران دفاع می‌کرد و با شرکت فعال در اعتراض‌هـای کـارگـری و اعتصاب‌های کارگران و زحمتکشان به “شورای متحده”کمک می‌کرد. سازمان جوانان در مدرسه‌هـا فـعـالـیـت اجتماعی و هنری و ورزشی گسترده‌ای داشت. جوانان دانـش‌آموز و دانشجو در کلاس‌های مبارزه با بی‌سوادی به کمک کارگران می‌رفتند و رشته‌هایی محکم از همکاری و دوستی بین آنـان پدید می‌آمد. هنگامی که در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ کارگران و زحمتکشان آذربایجان و مهاباد (کردستان) اسلحه به دست برای دفاع از حقوق ملّی و اجتماعی خود برضد ستم ملّی دولت مرکزی قیام کردند، جـوانـان توده‌ای در سراسر کشور جوانان را برای پشتیبانی از این دو نهضت تجهیز کردند. پس از عقب‌نشـیـنـی نهضت‌های آذربایجان و کردستان که با یورش و سرکوب ناجوانمردانهٔ ارتش ایران و به کمک امپریالیست‌ها صورت گرفت، جوانان توده‌ای به زندانیان و تبعیدیان این نهضت در هر جا که بودند کمک می‌کردنـد.
دانشجویان برای دفاع از حقوق صنفی و سیاسی خود و از جمله برای تشکیل سازمان صنفی واقعی و دموکراتیک خود، فعالیت وسیعی را آغاز کردند. نخستین ثمرهٔ این فعالیت‌ها به مـنـظـور تشـکـیـل سازمان‌های دانشجویی، تشکیل اتحادیهٔ دانشجویان دانشکدهٔ پزشکی، داروسازی، دندان‌سازی، و آموزشگاه عالی مامایی بود. این اتحادیه در اوایل سال تحـصـیـلـی ۱۳۲۳-۱۳۲۴ تشکیل شد.
سرکوب نهضت دموکراتیک آذربایجان و کردستان، که سرکوب جنبش ملّی و دموکراتیـک در سراسر ایران و تشدید دیکتاتوری محمدرضاشاه را به دنبال داشت، جنبش دانشجویی را هم زیر ضربه قرار داد، و جریان تشکـیـل سازمان‌های دانشجویی را که می‌بایست به تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران مـنـجـر گردد، متوقف ساخت. ارتجاع از فرصت استفاده کرد و از فعالیت سازمان‌های موجود دانشجویـی هم جلوگیری کرد. از میانهٔ سال۱۳۲۶که جنبش ملّی و دموکراتیک دوباره رو به اوج می‌رفت، فعالیت‌هـای دانشجویی نیز جان تازه‌ای گرفت و وسعت یافت. ارتجاع این بار به خیال خود پیشدستی کرد و با طرح تعهدنامهٔ ننگینی که دانشجویان را از هر گونـه فـعـالـیـت- چه صنفی و چه سیاسی- در سال تحصیلی ۱۳۲۷-۱۳۲۸ محروم می‌ساخت، می‌خواست از فعالیت‌های دانشجویی و از مبارزهٔ دانشجویان برای تشکیل مجدد سازمان‌های صنفی جلوگیری کند. مبارزه بر ضد این تعهدنامهٔ ، کـه هر کس آن را امضا نمی‌کرد از نام‌نویسی محروم می‌شد، به تشـکـیـل سـازمـان مـوقـت دانشجویان دانشگاه تهران منجر گردید. شبه‌کودتای ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ به بهانهٔ تیراندازی به محمدرضاشاه، وقفه‌ای در مبارزه بر ضد تعهدنامهٔ و تشکیل سازمان‌های دانشجویی به وجود آورد. عده‌ای از مبارزترین و شـرافـتـمـنـدتـریـن دانشجویان اخراج شدند و به خدمت نظام وظیفه اعزام گردیدند.
نخستین مبارزات دانشجویی پس از ۱۵بهمن۱۳۲۷ از کوی دانشگاه تهران آغاز شد. در ۷ آبان ۱۳۲۸ ، دانشجویان مقیم کوی دانشگاه برای اعتراض به شرایط بسیار دشوار زندگی خویـش تظاهراتی ترتیب دادند و از امیرآباد (محل کوی دانشگاه) به دبیرخانهٔ دانشگاه رفتند. در تـاریـخ ۹ آذر ۱۳۲۸، سازمان موقت دانشجویان کوی دانشگاه تشکیل شد. در فروردین ۱۳۲۹، اعتصاب دانشجویان دانشکدهٔ پزشکی آغاز شد. این اعتـصـاب ۴ مـاه طول کشید و از پشتیبانی تمام دانشجویان دانشگاه برخوردار شد. دانشجویان سراسر دانشگاه با برپایی تظاهرات و گردهمایی‌های عظیم و باشکوه در روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۲۹ پشتیبانـی خود را از دانشجویان دانشکدهٔ پزشکی نشان دادند.
پس از تشکیل سازمان‌های دانشجویی در دانشکده‌های گوناگون، در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۹ نمایندگان منتخب این سازمان‌ها برای تشکیل سازمان دانشجویان دانشگاه تهـران گـرد هـم آمدند، و در ۲۶ اردیبهشت، همراه با برگزاری نشست باشکوهی در محوطهٔ دانشـگـاه، تشـکـیـل سازمان دانشجویان دانشگاه تهران اعلام گردید.
“سازمان جوانان” با بهره‌گیری از امکان‌های علنی‌ای که به دست آورده بود، تلاش خود را برای به وجود آوردن سازمان جوانانی علنی و پُردامنه آغاز کرد. نخست، “آیندگان” منتشر شد، و دفتر آن به‌زودی به محل گـرد هـم آمـدن جوانان کارگر، دانشجو، و دانش‌آموز تبدیل شد که برای “آیندگان” مقاله، خبر، و گزارش می‌آوردنـد و شماره‌های چاپ شده را برای توزیع بین جوانان با خود می‌بردند. بعد از انتشار “آیـنـدگـان”، کـه ارگان علنی “سازمان جوانان” بود، در سال ۱۳۳۰ “کانون جوانان دموکرات” تأسیس شد. “کانون” مرکـز فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، هنری، و ورزشی جوانان بود. نشریهٔ “جوانان دموکرات” ارگان “کانون” از پُرتیراژترین نشریه‌های آن روز بود. برای دفاع از خواست‌های صنفی دانش‌آمـوزان، از بـه هـم پیوستن سازمان‌های دانش‌آموزان مدرسه‌های متعددی در تهران، “سازمان دانش‌آمـوزان تـهـران”، و سپس “سازمان دانش‌آموزان ایران” در سال ۱۳۳۰ تشکیل شد.
سازمان‌های جوانان و دانشجویی در دوران پُرتلاطم سیاسی سال‌های ۳۲۷ تا ۱۳۳۲، به طور گسترده‌ای به پشتیبانی از حرکت‌های کارگری و مردمی برخاستند.اعتصاب دانشجویان دانشکدهٔ پزشکی تهران و سایر دانشکده‌ها، در ابراز همبستـگـی بـا اعتصاب کارخانهٔ نساجی شاهی، که به شهید شدن پنج کارگر انقلابی به دست نـیـروهـای انتظامی منجر شده بود (اردیبهشت ۱۳۲۹)، تشکیل “جمعیت ایرانی هواداران صلح” که جوانان و دانشجویان در آن به طور گسترده شرکت داشتند (خرداد ۱۳۲۹) و با استقبال بسیار قشرهـایِ گوناگون جامعه روبرو شد، سازمان‌دهی تظاهرات وسیع دانشجویان در تهران با خواست خـروج استعمارگران انگلیسی از ایران (آذر ۱۳۲۹)، ابراز همبستگی دامنه‌دار سازمان‌ها و تشکل‌هـای دانشجویی در تهران و شهرستان‌ها با اعتصاب همگانی کارگران نفت بندر معشور یا ماهشهر کنونی (اسـفـنـد ۱۳۲۹)، تشکیل “کانون جوانان دموکرات ایران” (فروردین ۱۳۳۰)، تـظـاهـرات گسـتـردهٔ دانشجویان و دانش‌آموزان بر ضد دربار و ارتجاع که به قتل تعدادی از دانشجویـان و دانـش‌آموزان به دست نیروهای انتظامی و چماق‌داران درباری به سرکردگی شعبان جعفری (بی‌مـخ) منجر شد (۱۶ آذر۱۳۳۰)، اقدام انقلابی جوانان و دانشجویان در تظاهرات ۲۳ تیر ۱۳۳۰ در اعتراض به ورود هَریمن، مشاور مخصوص ترومن (رئیس‌جمهور وقت آمریکا) به تهران، حـرکـت انقلابی در تظاهرات ۳۰ تیر ۱۳۳۱ بر ضد دولت قوام، همگی در تاریخ مبارزات دانشجـویـی میهن ما جایگاهی ویژه دارند.
پس از کـودتـای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و یورش امپریالیسم و ارتجاع به جنبش ضدامپریالیستی مردم ایران، “سـازمـان جوانان توده” در سازمان‌دهی جنبش اعتراضی بر ضد کودتای آمریکایی و رژیمِ زاییده از آن نـقـشی فعال داشت. جان‌باختگانِ بنام “سازمان جوانان تودهٔ ایران” در سال‌های پس از کودتا، هـمـچـون وارطان سالاخانیان، جهانگیر باغدانیان، محمود کوچک شوشتری، حسین حریری، آرامائیـس، عـلـی بلندی، محمدنقی محبت‌خواه، هرمز نیکخواه، سبزعلی محمدپور، هـوشـنـگ پـوررضـوانـی، قـازار سرکیسیان، شریعت‌رضوی، بزرگ‌نیا، و دیگر قهرمانان جان‌باختهٔ گمنام، چهره‌های تابناک جنـبـش توده‌ای و آزادی‌خواهی و پیکارگران راه بهبود زندگی مردم و زحمتکشان ایران‌اند.

۱۶ آذر روز دانشجو،
روز تولد شعار ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“
۱۶ آذر، روز دانشجو، در گاهـنـامـهٔ مبارزاتی مردم میهن ما مقام ویژه‌ای دارد. اهمیت این روز را فقط منحصر بدان نمی‌تـوان دانسـت کـه سـه دانشجوی ترقی‌خـواه در جـریـان تظاهراتی بر ضد رژیم شاهنـشـاهـی، بر ضد امپریالیسم، و به طـرفـداری از دموکراسی جان باختند. ۱۶ آذر نقطه‌عطفی مهم در حـیـات مـبـارزات دموکراتیک و خلقی میهـن مـا در دوران پس از کودتای امپریالیسـتـی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود. سه ماه و نیم پس از کودتای جنایتکارانهٔ عاملان سیای آمریکا و اینتلیجنت سرویـس بریتانیا، در اوج دستگیری‌ها و اعدام‌های توده‌ای‌ها و نیروهای ملّی و ترقی‌خواه، و در شرایطی که رژیم کودتا و اربابان امپریالیستی آن در کار حاکم کردن دیکتاتوری سیاه و خفقان‌آوری بر میهن ما بودند، جنبش دانشجویی کشور دوباره پـرچـم مـبـارزه‌ای متحد را در راه استقرار دموکراسی و حاکمیت خلق بر دوش گرفت. درس‌های عمده و مهم ۱۶ آذر برای فعالان دانشجویی امروز را باید در ارتباط با همین نقطه‌عطف تاریخی دانست.
در چنین روزی، خون دو دانشجوی مبارز توده‌ای (مصطفیٰ بزرگ‌نیا و مهدی شریعت‌رضوی) همراه با خون آزادی‌خواهی ملّی (احمد قندچی) در صحن دانشگاه تهران بر خاک ریخت و به هم آمیخت. امپریالیسم و ارتجاع داخلی به این امید واهی بودند که کودتای سیا‌ ساختهٔ ۲۸ مرداد زمینه‌ساز در هم شکستن و فروپاشی جنبش دانشجویی و حاکم شدن سکوتی قبرستانی بر محیط دانشگاه خواهد بود. در مـاه‌هـای پس از کودتا، دانشگاه شاهد دستگیری و اخراج عدهٔ کثیری از دانشجویان ترقی‌خواه بود. در خارج از دانشـگـاه، گزمگان رژیـم کـودتـا هزاران میهـن‌دوسـت توده‌ای را دستگـیـر و روانهٔ زندان‌ها کردند یـا بـه جوخه‌های اعدام سپردند. امّا دانشجویان، در مقام گـردان رزمـنـدهٔ مبارزات خلق، با محکوم کردن تـوطـئـهٔ رژیـم کـودتــا، هــمــراه بــا شعارهای “نفـت مـال ماست” و “دست نظامیان از دانشگاه کوتاه” عزم خـود را در روشن نگه داشتن مشعل مبارزهٔ خلق‌های قهرمان میهن اعلام کردند. در این مبارزه‌جویی‌هـایِ دلیرانه، شعار همیشه جاودانِ “اتحاد، مبارزه، پیروزی” همواره سرلوحهٔ فریادهای آزادی‌خواهانهٔ تمام دانشجویان در طول چند دهه مبارزه بوده است.
بعد از ۲۸ مرداد، که امکان‌های کار صنفی علنی در کشـور محدود شده بود، سازمان‌های صنفی دانشجویان که در کشورهای گوناگون به وجود آمده بودنـد، توانستند واقعیت درون ایران را به اطلاع جهانیان برسانند، و با تشکیل کنگره‌ها، کنفرانس‌ها، و انتشار بیانیه‌ها، خواستار فشار آوردنِ افکار عمومی آن کشورها به رژیم ایران شوند. در سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) دانشجویان ایرانی خارج از کشور موفق شدند “کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپـا” را بـه وجود آورند. در تشکیل سازمان‌های صنفی در کشورهای اروپایی و متحد کردن آنهـا در “کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی”، حزب تودهٔ ایران سهم مهم و گاه قطـعـی داشته است. البته رهبری کنفدراسیون پس از مدّتی در کنـتـرل نـیـروهـای چـپ‌رو و سِکتاریست قرار گرفت، و این نهاد مهم مبارزاتی به بیراهه افتاد.
جوانان توده ای برای ادامه کار افشاگری علیه رژیم کپدتا و بسیج افکار عمومی مردم جهان در همبستگی با مبارزه برحق مردم ”سازمان جوانان و دانشجویان دمکرات ایران“ (اودیسی) را پایه ریزی کردند و پس از مدتی نشریه ”آرمان“ را به عنوان ارگان این سازمان منتشر کردند. آؤمان در آن ساله های طولانی مهاجرت توانست نقش مهمی در افشای جنایات شاه و همچنین کارزار برای آزادی زندانیان سیاسی از جمله رفیق صفر قهرمانی انجام دهد.
جـنـبـش دانشجویی در عرصه های مختلف مبارزه با استبداد نقشی ارزنده در پیشبُرد جنبش آزادی‌خواهانهٔ کشور ایفا کـرده است. نقش جوانان و دانشجویان در قیام‌های مردمی، از جمله در تظاهرات گستردهٔ مردم در خرداد ۱۳۴۲، و سپس در رشد و پیدایش جنبش چریکی در اواخر دههٔ چهل و اوایل دههٔ پنجاه، از جمله نمونه‌هـای این نقش و تأثیر است. توده‌ای‌ها در این دوران نیز تمام توان و امکان‌های خود را برای پیشبُرد جنبش در مسـیـر همگامی با مبارزات مردم ایران به کار بردند. رهبری حزب تودهٔ ایران در مهاجرت، همراه با دیـگـر دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، توانست کارزار بزرگی را در افشای رژیم شاه در خارج از ایـران سازمان‌دهی کند. اعتصاب غذای دانشجویان مقیم خارج به مناسبت صدور حکم محکومیت ۱۴ نـفـر از متهمان حادثهٔ تیراندازی به شاه در کاخ مرمر در آبان ۱۳۴۴، و اعتراض‌های پُرشمار و اعـتـصـاب غذا در اعتراض به صادر کردن حکم اعدام رفقا خاوری و حکمت‌جو در خارج از کشور، که موج گسـتـرده‌ای در کشورهای جهان در پی داشت و رژیم شاه را سرانجام به تجدیدنظر در حـکـم‌هـای صادر شده واداشت، از جمله نمونه‌های موفق پیکار جوانان و دانشجویان در خارج از کشور اسـت. در درون کشور نیز نسل جوان توده‌ای با توجه به خفقان شدید و سلطـهٔ پـلـیـسـی سـاواک، به شکل‌های گوناگون به عرصهٔ مبارزه آمد. مبارزهٔ رفیق هوشنگ تیزابی در اواخـر دهـهٔ چـهـل در محفل‌های دانشجویی، و جان باختن او در سال ۱۳۵۳، مبارزهٔ گروه منشعب از سازمان چـریـک‌هـای فدایی خلق و سپس جان باختن رفیق تورج حیدری بیگوند از این گروه در مهر ۱۳۵۵، و تشکیل سازمان انقلابی و زیـر زمـیـنـی “نوید” توسط رزمندگان جوان و دانشجویان توده‌ای در درون کشور، از جمله رفیق شهید حـیـدر مهرگان (رحمان هاتفی)، از نمونه‌های بارز ادامهٔ حضور و نقش فعال حزب تودهٔ ایران در عرصهٔ پیکار جوانان و دانشجویان است.

جنبش دانشجویی و نقش مهم آن در پیروزی
انقلاب بهمن ۵۷
دانشجویان چپ و توده‌ای در موفقیت شب‌های شعر و ادب در مهر ۵۶، و در سمت‌گـیـری مترقی آن، سهم مهمی داشتند. در آبان همان سال، گردهمایی‌های دانشجویی بیـش از پـیـش خصلت همه‌گیر سیاسی به خود گرفت، و برای شنیدن سخنرانی‌های شخصیت‌های عرصهٔ سیاسـت و ادب، در بسیاری از دانشگاه‌ها، از دانشگاه تهران گرفته تا بابلسر و دانشگاه جندی شاپور اهواز، جلسه‌های متعددی ترتیب یـافـت که البته مرتب با هجوم وحشیانهٔ پلیس و گارد مسلّح و ساواکی‌ها روبرو می‌شد. تحصّن تاریخـی در دانشگاه تهران و اجتماع دانشجویان و استادان در آبان ۵۶ بر شالودهٔ بنای تقلب و تحریفِ رژیـم پهلوی ضربه‌هایی کاری فرود آورد. در اواخر آبان، مأموران چماق به دست به کـلاس‌هـای درس دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران حمله بردند و استاد و دانشجو را مضروب کردند. در سال‌روز تعطیل کردن حسـیـنـیـهٔ ارشاد، کماندوها به اجتماع آرام دانشجویان حمله بردند. دسته‌های چماق به دست سـاواکـی در بابلسر به نام “اولیای دانشجو”، در کاروانسراسنگی به نام “کارگر”، و در کوه‌های نزدیک تهـران و در اصفهان به نام “دهقان”، با پنجه‌بکس و زنجیر و چوب و چماق به جان دانشجویان افتادند. در ماه آذر همان سال، که دانشجویان در اعتصاب و دانشگاه‌ها تعطیل بود، دانشجویان را از دانشکده‌ها اخراج و مضـروب می‌کردند.در سال ۵۶، از ۸۰۰ دانشجوی دانشگاه صنعتی اصفهان، ۶۵۰ نفر را به دستور مسـئـولان ساواکی اخراج یا برای مدّتی از تحصیل محروم کردند. حضور دانشجویان در تظاهرات صدهزار نفری مردم تبریز در بهمن ۵۶ یکی دیگر از نقطه‌های درخشان جنبش دانشجویی ایران در آن زمان است. در آستانهٔ انقلاب شکوهمند بهمن ۱۳۵۷، جنبش دانشجویی نقشی مستمر، مهم، و تعیین کننده در مبارزات ضدسلطنتی ایفا کرد و نقـش این جنبش در کمک‌رسانی و آگاهی دادن به دیگران انکارناپذیر است.
با اوج‌گیری جنبش ضدامپریالیستی و ضدسلطنتی مردم در شهریور ۱۳۵۷، و به‌خصوص در ۱۷ شهریور آن سال، عدهٔ پُرشماری از هم‌وطنان آزادهٔ ما به خاک و خون کشیده شدند. شماری از شـهیـدان ۱۷ شهریور، دانشجو بودند. در روز چهلم شهید شدن دانشجویان، در روز ۲۴ مهر ۵۷، دانشگاه تهران به محاصرهٔ کامل ارتش درآمده بود. در جریان اوج‌گیری جنبش مردمی و به یاری سنّت‌های مبارزاتی پیشین که حزب تودهٔ ایران بنیان گذارده بود، سـازمـان مـلّـی دانشگاهیان تشکیل شد. این سازمان، که سپس نقش بس مهمی در جنبش ایفا کرد، زاییدهٔ نـیـازی عینی و ثمرهٔ سطح آگاهی بالای استادان و کادر آموزشی در سراسر کشور بود. این سازمان، همراه با دانشجویان، در لحظهٔ حسّاس تاریخی “هفتهٔ همبستگی ملّی” را در آبان 57 سـازمـان داد، که نقطهٔ تحوّلی در مبارزات انقلابی بود.
پس از پیروزی انقلاب، دانشجویان خواستار به وجود آوردن وضعیتی مساعد به منظور پیشرفت کشور و استقرار دموکراسی در جامعه بودند، و در این راه، همدوش با دیگر طبقه‌ها و قشـرهـای زحمتکش خلق، مبارزه‌ای خستگی‌ناپذیر را سازمان دادند. در سال‌های پس از انقلاب بهمن، برای به فراموشی سپردن ۱۶ آذر تلاش‌هـای فـراوانـی شده است.
در همهٔ سال‌های پس از پیروزی انقلاب، به‌رغم همهٔ تلاش‌هایی که شد، و هم‌اکنون نیز می‌شود، رژیم ولایـت فـقـیـه بدون وقفه سعی داشته است که حرکت‌های سنّتی دانشجویان را با برچسب اسلامی در مـهـار خـود آورد. امّا این تلاش‌ها به طور عمده با شکست مواجه شده است. فضای باز چند سال اوّل پس از انقلاب این فرصت را به دانشجویان داد تا بار دیگر نقش تعیین کننده‌ای را در معادله‌های سیاسی کشور ایفا کنـنـد. بـه جرئت می‌توان گفت که تفکر حاکم بر جنبش دانشجویی میهن ما در کل متأثر از اندیشـه‌هـای چپ بوده است. در سال‌های اوّل پس از انقلاب، حتیٰ نیروهای مذهبی فعال در این عرصه، فعالیت‌هایشان را بر اساس گفتمـان چـپ تنظیم می‌کردند. سازمان جوانان تودهٔ ایران و سازمان جوانان و دانشجویان دموکرات ایران، که در اتحاد با دانشجویان توده‌ای فعالیت می‌کرد، در محفل‌های جوانان و دانشگاهـیـان بـه نیرویی اثرگذار در بسیج نسل جوان در راه مبارزه با هدف عمق بخشیدن به انقلاب تبدیل شدند. گرایش به پیوستن به صفوف حزب تودهٔ ایران در دانشگاه‌ها چشمگیر بود.
مرتجعان حاکم، در هراس از همین رشد اندیشه‌های انقلابی، ترفندهایی را به کار بستند تا به رویارویی با این اندیشه‌ها بپردازند. با وجود کوشش‌های رژیم به منظور مهار و کنترل کردن جنبش دانشجویی و استفادهٔ ابزاری از آن برای تحکیم پایه‌های دیکتاتوری ولایـت فـقـیـه، دانشجویان بر پایهٔ خصلت نوجویی و اندیشه‌مندی‌شان بار دیگر سنّت‌های درخشان گذشتـه را در فعالیت دانشجویی در پیش گرفتند. تشکیلاتی موسوم به دفتر تحکیم وحدت که مرتجعان حاکم در اوایل انقلاب برای مقابله با اندیشه‌های انقلابـی و دانشجویان دگراندیش شکل دادند، در نهایت در سیر تحول‌های بعدی میهن در آن‌چنان وضعیتی قرار گرفت که عدهٔ زیادی از فعالان آن به زندان‌های جمهوری اسلامی افتادند، عدهٔ زیادی شکنجه و عدهٔ زیادی هم به تبعید ناخواسته مجبور شدند.

شروع مرحله‌ای  نو در جنبش دانشجویی 
گرچه هجوم خونبار رژیم ولایی بر ضد جنبش دانشجویی، و ترفندهای ارتجـاعـی گـردانـنـدگـانِ “انقلاب فرهنگی” (و در واقع ضدانقلاب فرهنگی)، توانست برای چند سالی سکوت سنگینی را بر دانشگاه‌ها حاکم کند، امّا با پـایـان یافتن جنگ و فوت آیت‌الله خمینی و گسترش بحران اقتصادی-اجتماعی و سیاسی جمهوری اسـلامـی، روند دگرگون شدن محیط دانشگاه‌ها به صحنهٔ بحث و موضع‌گیری پیرامون رخدادهای میهن به‌تدریج آغاز شد. دانشجویان دانشگاه‌ها با درک عمق بحران در کشور، بنا بر طبیعت معترض و پرسشگر خود، بـا سازمان‌دهی‌های نو، دگر بار پرچم مبارزه را بر دوش گرفتند و برافراشتند. پس از وقفه‌ای  کـوتـاه در سال‌های دههٔ ۶۰، روز تاریخی ۱۶ آذر بار دیگر جایگاه خود به مثابه نماد مبارزهٔ جنبش دانشجویی ایران را بازیافت.
تجربهٔ سال‌هـای دههٔ ۱۳۷۰ نشان داد که آزاداندیشی و آزادی‌خواهـی نـتـیـجـهٔ عینی و ناگزیر به‌کارگیری روش‌هـای عـلـمـی و استدلالی در محیط دانشگـاه اسـت که بر پایهٔ واقعیت‌هـای سـیـاسـی، اجتماعی، و اقتصادی کشور عـمـل می‌کند و با مستقر کـردن سـتـاد انـقـلاب فـرهـنـگـی و جـهـاد دانشگاهی و دیـگـر نهادهـای سرکوب و تفتیش عقاید در دانشگاه‌ها نمی‌توان از آن جلوگیری کرد. تحوّل‌هایی که در طول این سال‌ها در دفتر تحکیم وحدت به وجود آمد، باعث گـردیـد تـا گرایش فعالیت دانشجویی در این تشکیلات رویکردی هر چه بیشتر انتقادی نسبت به حاکمیت در پیش گیرد و در شکلی نو بروز کند. فضای سرکوب شدید و اختناق بر ضد نیروهـای چـپ، در عمل امکان تحرّک سیاسی علنی و نشانه‌دار را از آنها سلب کـرده بـود، امّـا فعالان دانشجویی برای نشان دادن مخالفت خود از هر روزنه‌ای اسـتـفـاده مـی‌کـردنـد تـا مخالفتشان را با سیاست‌های ضدمردمی رژیم ولایی حاکم بیان کنند. نیروهای ملّی-مـذهـبـی در ایران که با وجود فشارها و سرکوب‌های پی‌درپی همچنان بر موضع خود پای می‌فشردند و هنـوز امکان فعالیت‌هایی هر چند محدود داشتند، توجه دانشجویان را به خود جلب کردند.
مقطع تاریخی مهم دیگر، انتخابات ریاست‌جمهوری دوّم خرداد ۱۳۷۶ بود که در آن نمایندهٔ اصلح ولی فقیه سیلی محکمی از توده‌ها خورد. دانشجویان و جوانان در کنار زنان کشور نقش یزرگی در شکسن نماینده اصلح ولی فقیه و انتخاب محمد خاتمی داشتند. این پیروزی مردمی فرصتی گران‌بها برای مردم ایران و فضای مناسبی برای تحرّک بیشتر جنبش دانشجویی ایران فراهم آورد. تحوّل‌هایی که در عرصهٔ سیاسـی و اقـتـصـادی، به‌خصوص در دورهٔ ریاست‌جمهوری هاشمی رفسنجانی پدید آمده بود، به ورشـکـسـتـگـی اقتصادی، رشد سرسام‌آور نرخ تورّم تا پنجاه درصد، ترور بی‌رحمانهٔ مخالفان در داخل و خارج کشور، و بستن تمام فضاهای تنفسی منجر شده بود. اگر بگوییم بازتاب این نارضایتی‌های فزاینده به نحوی در جنبش دانشجویی نمود پیدا کرده بود، سخنی به گزاف نگفته‌ایم.
رژیم ولایت فقیه پس از نزدیک به دو دهه تسلط همه‌جانبه بر آموزش و پرورش، مطبوعات، رادیو و تلویزیون، ارگان‌های تبلیغاتی، و در غیبت نیروهای سیاسی دگراندیش به سـبـب سرکوب شدید، مصمّم بود با استفاده از فرصت به وجود آمده به “تربیت” نسلی کـه در دامـان خودش متولد و بزرگ شده بود دست بزند، و از آن نسلی مطیع و گوش به فرمانِ ولی فـقـیـه بسازد، و برای انجام مقصدهای ارتجاعی خود از آن بهره‌برداری کامل کند. سیاست ضدمیهنی ضدمردمی ادامهٔ جنگ با عراق، که در جریان آن ده‌ها هزار نفر از جوانان کشور روانـهٔ قتلگاه‌های جنگ شدند، گوشه‌ای کوچک از جنایت‌های رژیم ولایت فقیه بر ضد مردم میهـن ما بود. با وجود تمام این تلاش‌های مذبوحانه، نسل بالیده پس از انقلاب، به ماهیت بـه‌غـایـت ارتجاعی حاکمان اسلامی به‌خوبی پی برد و به رویارویی با آن برخاست.

حماسۀ ۱۸ تیر و سرکوب خونین جنبش دانشجویی
روز پنجشنبه ۱۷ تیرماه ۱۳۷۸، ابرازِ مسالمت‌آمیز اعتراضِ دانشجویان، در محوطهٔ کوی دانشگاه،  در ارتباط با لایحهٔ “اصلاح قانون مطبوعات”، با یورشِ ددمنشانهٔ انصارحزب‌الله ـ که در پشت گاردهای ضدشورش نیروهای انتظامی پنهان شده بودند ـ روبه‌رو  شد، یورشی که در تاریخ دانشگاه‌های کشور کم‌سابقه بود. سپیده‌دمِ جمعهٔ ۱۸ تیرماه، شماری از چاقوکشان مرتبط و وابسته به نیروهای انتظامی ولی‌فقیه، که در وحشی‌گری رویِ شعبان بی‌مخ‌ها را سفید کرده بودند، به خوابگاه دانشجویان یورش بردند و به‌جنایت‌های هولناکی بر ضد جوانان دانشجو دست زدند. در اطلاعیهٔ وزارت فرهنگ‌و‌آموزش‌عالی در همان روز صادر شد، دربارهٔ این جنایت دستگاه‌های امنیتی ازجمله گفته شد: “تظاهرات جمعی از دانشجویان در محوطهٔ کوی دانشگاه و در مقابل آن، درحالی‌که با مدیریتِ مسئولان دانشگاه روی به‌اتمام بود با مداخلهٔ خشونت‌آمیزِ نیروهای انتظامی به حادثه‌ای تلخ و تأسف‌بار تبدیل شد. در این حادثه، که در نوع خود بی‌نظیر بود، حرمت‌ها و حریم‌ها شکسته شده است که بازسازیِ آن‌ها به‌سادگی مقدور نخواهد بود. … ورود به حریمِ دانشگاه بدونِ اجازه، شکستن دَرِ اتاق‌ها، تخریب، انهدام لوازم شخصی دانشجویان و وسایل عمومی دانشگاه، آتش زدن اتاق‌ها، ورود به ساختمان دانشجویان خارجی و ضرب‌وشَتم آن‌ها و تخریب وسایل‌شان، شلیکِ گلوله و پرتاب کردن دانشجویان از پنجرهٔ اتاق [ها] و به‌قتل رساندنِ تعدادی از آنان. سوزاندنِ کتاب‌ها و عکس‌ها، عکس‌های خاتمی و شریعتی هم نیم‌سوخته شده‌اند. تعداد مضروبان و مجروحان بیش آر دویست نفر برآورده می‌شود. اما کشته‌شدگان موضوع تازه‌ای است. از یک تا هفت [کُشته] روایت کرده‌اند. تعداد زیادی از دانشجویان دستگیر شده‌اند. ۱۸ تیر در تاریخ ثبت شد. …”
در پی این جنایت‌های هولناک انصارِ ولی‌فقیه، موجِ اعتراض‌ها به تمام مراکز آموزشی و دانشگاه‌های کشور کشانده شد که با سرکوبِ خشن و خونین رژیم ولایت‌فقیه روبه‌رو گردید. رژیم به‌بهانهٔ آشوبِ عمومی و مقابله با “اراذل و اوباش”، جَوِ به‌طورِکامل نظامی‌ای بر شهرهای ایران حاکم کرد. کمیتهٔ مرکزی حزب ما در همان دوران در اعلامیه‌یی که در دفاع از مبارزه و پیکارِ دلاورانهٔ دانشجویان کشور منتشر کرد، ازجمله یادآور شد: “حمله به مردم عادی، مکان عمومی و دامن زدن به جَوِ بی‌امنیتی و ارعاب در روز سه‌شنبه ۲۱ تیرماه، نقشهٔ شوم نیروهای امنیتی و ارتجاع حاکم برای زمینه‌سازیِ سرکوب خونینی بود که علی خامنه‌ای فرمان آن را قبلاً نوشته بود. …” و در انتقاد به عملکردِ دولت خاتمی در عدم‌حمایتش از دانشجویان، افزود: “مردم به‌حق می‌پرسند که سکوت و حمایت ضمنیِ دولت خاتمی از عربده‌های منکوب و مرعوب کنید و “تکه‌تکه کردن مخالفان”، چه معنایی جز هم‌صدایی و همگام شدن با سرکوب وحشیانهٔ جنبش دانشجویی و آزادی‌خواهان می‌تواند داشته باشد…” [به‌نقل از: “نامهٔ مردم”، شمارهٔ ۵۶۲، ۲۹ تیرماه ۱۳۷۸].
شاهدان این رویداد، کوی دانشگاه تهران را پس از این یورش به ویرانه‌ایی به‌جا مانده از بمـبـارانـی هوایی تشبیه کردند. روز بعد، دانشجویان تظاهراتی برگزار کردند که در طول حیات جمهوری اسلامی بی‌سابقه بود. اعتراض دانشجویان به‌سرعت به شهرهای دیگر ایران گسترش یافـت. در زنـجـان، مشهد، سیستان و بلوچستان، لرستان، شاهرود، کرمان، هرمزگان، یزد و رفسنجان، و همچـنـیـن در دانشگاه تبریز، اعتراض‌های گسترده به مدّت چند روز ادامه داشت. چند روز پس از این تظـاهـرات گستردهٔ دانشجویان، مزدوران جنایتکار به خیابان‌ها آمدند و با مضروب کردن مردم، آتش زدن وسایل نقلیه و مکانهای عمومی، زمینه و بهانه را برای کودتای ارتجاع فراهم آوردند. یورش به خانـه‌هـای دانشجویان و نیروهای مترقی آغاز شد. گزمگان مسلّح شبانه صدها نفر را دستگیر کردند، و چشم‌بنـد به چشم به شکنجه‌گاه‌ها بردند. قیام ۱۸ تیر نشان داد که جنبش دانشجویی کشور، در مقام یـکـی از مهم‌ترین نیروهای اجتماعی در جنبش مردمی، از سطح آگاهی و درایتی ستودنی بهره‌مند است، و ارتجاع با همهٔ ترفندهای به‌کار برده‌اش و نیز ضربه‌های سنگینی که به این جنبش وارد کرد، نخواهد توانست این گردان رزمنده را از پیکار در راه تحقق آزادی و جامعهٔ مدنی باز دارد.

جنبش دانشجویی زنده است!
با پایان یافتن دورهٔ ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، و سپس حذف اصلاح‌طلبان حـکـومـتـی در انتخابات مجلس هفتم، و روی کار آمدن محمود احمدی‌نژاد، تحوّل‌هایی اساسـی در فضـای سیاسی ایران به وجود آمد. یکی از مشخصه‌های این تحوّل‌ها، فشار روز افـزون بـه جـنـبـش دانشجویی بود. در ورای تمام این فشارها، حاکمیت سرکوبگر بر انـحـلال دفتر تحکیم وحدت، در حکم تنها تشکل دانشجویی که دانشجویان با افق‌هـای فـکـری گوناگون می‌توانستند زیر لوای آن به مبارزهٔ خود ادامه دهند، تمرکز کرد. با دستگیری فـعـالان دانشجویی مرتبط با دفتر تحکیم وحدت در دورهٔ اوّل ریاست‌جمهوری احمدی‌نـژاد، فضـای تنفسی در درون این تشکل برای فعالان آن روزبه‌روز تنگ‌تر شد. با همهٔ اینها، اسـتـقـامـت و پایداری این جنبش توانست تلاش‌های حاکمیت را به منظور اضمحلال این تشکل، و در نهـایـت جنبش دانشجویی، به شکست بکشاند. در جریان انتخابات ریاست‌جمهـوری ۲۲ خـرداد ۱۳۸۸، که میرحسین موسوی و مهدی کروبی دو کاندیدای جدّی در برابر احمدی‌نـژاد در کارزار انتخاباتی بودند، بار دیگر فعالیت‌های دانشجویان از رکود نسبی سال‌های قبـل خارج شد و بـه دوران اوج تازه‌ای رسید. رژیم ولایت فقیه و مرتجعان حاکم، آگاه از نفرت توده‌ها نسبت به آنهـا، در حالی که تمام نظرسنجی‌ها و شاهدهای عینی بر شکست سنگین احمدی‌نـژاد گـواهـی می‌دادند، با رویکردی از پیش برنامه‌ریزی شده، راه تقلب گسترده در رأی‌ها را در پیش گرفتند، که به تبدیل شدن کشور به صحنهٔ یکی از بزرگ‌ترین رویارویی‌های تا کنون ثبت شده در مقابل رژیم ولایت فقیه منجر شد. ارتجاع حاکم که تمام برنامه‌ریزی‌هایش را از قبل کرده بود، بار دیگر با آگاهی از خطر سازمان‌دهی وسیع جنبش دانشجویی، در هجوم‌های متعدد و وحشیانه به دانشگاه‌های کشور، به‌خصوص در تهران، در صدد برآمد که این گـردان مـبـارز و تعیین کننده در جنبش مردمی را به مُحاق سکوت ببرد. از هنگام انتخابات ریاست‌جمهوری در خرداد ۱۳۸۸ به بعد، ما شاهد یکی از خشن‌ترین سرکوب‌های تا کنونی بر ضد جنبش دانشجویی بودیم. محرومیّت از تحصیل، به زندان افکندن، به صحنه آوردن نـمـایـش‌هـای تلویزیونی مشمئزکننده پس از شکنجه‌های آشکار جسمی و روانی، و اجبار بسیاری از فعالان به تبعید به خارج از کشور، ضربه‌هایی مهلک بر جنبش دانشجویی وارد کرد. این فشـارهـا به‌خصوص در آستانهٔ سالگـرد ۱۶ آذر ۱۳۸۸شدّت یافت. دفتر تـحـکـیـم وحدت در ارتباط با این فشـارهـا، در بیانیه‌ای نوشت: “امروز جریانی روی کار آمده که گرچه هنوز اعلام نکـرده که مایل به تأسیس حزب رستـاخـیـز است، امّا عملاً کشور را بـه آن سـو هدایت می‌کند. اگـر رسـمـاً اعـلام نمی‌کند که مردم ناراضی بیـایـنـد و روادید خروج از کشور را دریافت کنند، در باطن همین را زمزمه می‌کنند و بـا بازداشت بی‌وقفهٔ دگراندیشان آنها را در دو راهی زندان یا ترک دیار قـرار داده‌اند… فعالان سیاسی در حـال حاضر در سخت‌ترین شرایط خود پس از وقوع انقلاب قرار دارنـد، حـداقـل آزادی‌های سیاسی برای برگزاری یک جلسهٔ ساده نیز از آنها گرفتـه شـده است. با وجود چنین شرایطی، از عموم ملّت می‌خواهیم در مراسم‌های ادواری پیش رو همانند گذشته مشی مسالمت‌آمیز خود را که نوید پیروزی گل بر گلوله است گسترده‌تر کنند.”
ولی علیرغم این سرکوب خونین و دوران نسبی رکود، جنبش دانشجویی کشور بار دیگر در سال ۱۳۹۶ و ۱۳۹۸ در صف نخست مبارزه با رژیم ضد مردمی بود. جوانان جان به لب رسیده از سیاست های واپس گرایانه حکومت اسلامی و تشدید جو فشار و اختناق در حالی که هیچ آینده روشنی پیش روی خود نمی بینند در جریان اعتراض های گسترده سال های ۹۶ و ۹۸، در بیش از صد شهر کشور، در صف نخست مبارزه با گزمگان رژیم بودند و صدور احکام جابرانه زندان هی طویل المدت توسط قوه قضائیه رژیم به رهبری جنایتکاری همچون محمد رئیسی در ماه های اخیر بر ضد دانشجویان و جوانان دستگیر شده نشان روشنی از هراس رژیم از جنبش جوانان و دانشجویان کشور و نفوذ عمیق اندیشه های مارکسیستی و توده ای در میان آنان است.
علی خامنه ای در دیدار به نمایندگان دانشجویان ضمن اعتراف به نفوذ اندیشه های مارکسیستی – توده ای در میان دانشجویان از جمله گفت: “حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیده‌ام در دانشگاه ما یک جریان هایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده می کنند، منتها این، دمیدن در کوره‌ی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. … لکن حالا شنیده‌ام بعضی‌ها [دنبال این هستند] که اگر واقعیّت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی به صورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد… همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، ”غلط‌‌کردم‌نامه “را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوائل [دهه‌ی] ۶۰ است… این جزو اسناد بسیار با ارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای با ارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند به‌عنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است.” (به نقل از پایگاه خبری علی خامنه ای https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30255)
نگاهی به تاریخ حزب توده ایران و جنبش جوانان و دانشجویان میهن، روشن می كند كه ارتجاع در نهایت قادر نخواهد بود مانع از رشد و اعتلای جنبش دانشجویی کشور شود. در بیش از هفت دهه از این تاریخ پر فراز و نشیب، جوانان توده ای ها در مبارزه ای نابرابر و خونین، ولی همچنان مصمم و استوار به وظیفه خود برای اثرگذاری بایسته و انقلابی بر حیات سیاسی ایران ادامه می دهند.
جوانان توده ای در آستانه روز دانشجو، بار دیگر عهد می بندند كه پرچم جان باختگان ۱۶ آذر و دیگر جان باختگان جنبش دانشجویی را همچنان در اهتزاز نگه دارند، و یا تکیه بر شعار تاریخی ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“ در کنار دیگر دانشجویان مبارز و دگر اندیش از مبارزه برای رهایی کشور از بندهای استبداد تاریک اندیش دینی از هیچ كوششی دریغ نورزند.

به نقل از ضمیمۀ دانشجویی «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱، ۱۶ آذر ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا