مسایل سیاسی روز

بدرود رفیق خسرو ستایش!

با اندوه فراوان مطلع شدیم که رفیق خسرو ستایش، از اعضای حزب تودهٔ ایران، وفادار به آرمان‌های زحمتکشان، انسانی شریف، و مبارزی در راه سعادت و پیشرفت میهن روز ۲۷ آذرماه ۱۳۹۹ در سن ۶۳ سالگی و پس از عمری مبارزه، تحمل رنج‌ها و زخم‌های مانده از سیاهچال‌های رژیم، از میان ما رخت بربست.
رفیق خسرو ستایش، در ۳۰ آذرماه ۱۳۳۶ در محلهٔ “پیرشمس‌الدین” اردبیل، در آذربایجان شرقی، چشم به‌جهان گشود. او تحصیلات دورهٔ ابتدایی و متوسطه را در زادگاهش به‌پایان رساند و پس از دریافت دیپلم طبیعی از دبیرستان جهان علوم و کسب موفقیت در آزمون “دانشسرای‌عالی تربیت معلم”  تبریز، در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در این دانشسرا به‌تحصیل ادامه داد و با به‌پایان رساندن آن به‌عنوان دبیر دبیرستان‌های راهنمایی شهرستان اردبیل مشغول به‌کار شد.   
رفیق ستایش در جریان انقلاب ۵۷ همراه با دیگر مبارزان و رزمندگان زادگاهش و همگام با توده‌های مردم در مبارزه بر ضد رژیم ستم‌شاهی فعالانه شرکت کرد. پس از پیروزی انقلاب رفیق خسرو ستایش بی‌درنگ به صفوف حزب تودهٔ ایران پیوست و در مبارزه برای پیشبرد هدف‌های انقلابی حزب فعالانه شرکت کرد. از خصلت‌های رفیق گرایش به ساده زیستی و نرمی گفتار و کردار در کار و مبارزه بود. در بحث‌های سیاسی با متانت و گشاده‌رویی رفتار می‌کرد. رفیق خسرو شیفتهٔ نوشته‌های رفیق احسان طبری بود و آشکار بود که گفتارهای آن فرزانه انقلابی در ژرفای وجودش ریشه می‌دوانید و بر میزان دانشش می‌افزود. سرشت دادخواه و نهاد دانش جویش او را به انسانی نو ارتقا داده بود که دیگر در چارچوب سنن و رسوم موجود نمی‌گنجید. سنت‌ها و قوانین قرون‌وسطایی و دانش‌ستیز حاکم را بر نمی‌تابید و همواره با حاملان و ناقلان این‌گونه نظرات درگیر بود و از سر درد می‌گفت: “بانگی در درون خود می‌شنوم و شعله‌ای در نهادم فروزان است. ” او در زندگی خویش همواره راهی پرسانحه و مالامال از دگرگونی می‌پیمود. ایستادن در مقابل ظلم و ستم را وظیفه خویش می‌دانست. گرایش به عدالت اجتماعی، شوق حضور در نبرد طبقاتی جاری، تلاش در یافتن حقیقت، شور جان‌فشانی و فداکاری در راه مردم، و بسیاری فضلیت‌های دیگر را در مکتب دلاورپرور حزب تودهٔ ایران آموخت. او خوب می‌دانست تا زمانی که توده‌ها در چنبر کم‌آگاهی، بی‌عدالتی، فقر و محرومیت به‌سر می‌برند، این مبارزه ادامه خواهد داشت و خود را همواره برای پیکاری پیوسته، پیگیر، و بی‌شتاب آماده نگه می‌داشت.
یورش گزمگان حاکمیت ولایت فقیه  به حزب تودهٔ ایران، آغاز گردید. رفیق خسرو ستایش نیز در ۷ اردیبهشت ماه ۱۳۶۲، مانند بسیاری از هم‌رزمانش بازداشت و روانه زندان شد. روزها و ماه‌ها آزار و اذیت و شکنجهٔ توده‌ای‌ها از جمله رفیق خسرو برای “عمله ظلم” هیچ دستاورد مطلوبی به‌همراه نداشت. عکس‌العمل ناکامی مأموران از شکنجه‌های طولانی بر جسم و جان این انسان پاک‌باخته کار و زحمت، تهمت است و افترا که از جانب شکنجه‌گران به او و یارانش زده می‌شود. رفیق سه سال از بهترین دوران زندگی‌اش را در سیاهچال‌های رژیم “ولایی” سپری کرد. از کار در آموزش‌وپرورش کنار گذاشته شد و برای همیشه او را از تدریس مانع شدند. رفیق خسرو پس از آزادی از زندان نیز برای رژیم بی‌خطر نبود تا جایی که بارها احضار و ساعت‌ها بازجویی شده و زیر فشار قرار می‌گرفت. رفیق همچنین سال‌ها ممنوع‌الخروج بود. رفیق خسرو ستایش، با وجود همه دشواری ها، تا آخرین روزهای زندگی براندیشه و آرمان‌های انسانی خود پای فشرد و استوار و پابرجا به‌عنوان یک توده‌ای معتقد، با کار شرافتمندانه زندگی کرد. زخم و آثار شکنجه‌های جانکاه که سال‌ها بر جسم و جان رفیق خسرو پنجه درافکنده بود، او را رها نمی‌کرد. او در روز ۲۷ آذرماه ۱۳۹۹ هنگام رانندگی دچارحمله قلبی شد، خودروش به تیر برق خورد و در راه بیمارستان جان باخت و برای همیشه رفقا، دوستان، یاران، خانواده و دیگر بستگان را در غم نبود خود فروبرد. پیکر رفیق خسرو ستایش، روز یکشنبه ۳۰ آذر ماه ۱۳۹۹ در زادگاهش و همراه با مشایعت انبوه مردم به سوی آرامگاه ابدیش هدایت شد. تجلیلی که در هنگام تدفینش از سوی مردم شهرش از او شد پاسخی شایسته به تلاش‌های انسانی این یار و غمخوار توده‌های کار و زحمت بود!
دانش آموزانش، که با علاقه در کلاس‌هایش شرکت می‌کردند و با جان و دل به‌سخنانش گوش می‌دادند، در سوگش نوشتند: “خسرو ستایش، معلم مردمی، متعهد، پاکدل، منضبط ،عدالت‌جو و آرمانخواه بود. ما افتخار داریم که مدتی شاگردش بودیم. انسانی به‌غایت متواضع و آگاه بود. آراسته می‌پوشید و حلقه ‌زنجیر ساعت جیبی‌اش از لبه جیب ساعتی کتش می‌درخشید. او به فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی علاقه نشان می‌داد و ما را هم تشویق می‌کرد که مبتکر باشیم و هر چیزی را چشم‌بسته قبول نکنیم و روی اندیشه‌های بیان شده بیندیشیم. از هیچ‌چیزی کورکورانه اطاعت نکنیم. او برای تشکیل جلسات بحث آزاد با تمام وجودش تلاش‌ می‌کرد تا از همان آغاز پرسشگری را بیاموزاند. زمانی که ما را از مدرسه برای [بازدید بقعه] شیخ‌صفی‌الدین برده بودند، چه شوری در وصف هویت‌مان [از خود] نشان می‌داد. وقتی آوارگان جنگ در اردبیل بودند، با شوق فراوان به‌کمک‌ آنان می‌شتافت. اما چندی بعد، از آموزش و پرورش برکنار و راهی زندانش کردند. در زندگی هدفمند خویش سختی‌های فراوانی را متحمل شد…! بعد از تحمل سال‌های زندان، توانست با مشکلات زندگی و راه هایی که رژیم به رویش بسته بود، پیروزمندانه بر آنان فائق آید. زنده‌یاد ستایش معلم دلسوز ما بناچار وارد عرصه تولید شد و موجبات اشتغال را برای چندین نفر فراهم آورد. او در حالی که همسری نمونه و پدری فداکار برای خانواده، و مهربان و دلسوز برای دوستان و آشنایان بود، همیشه انصاف، رفتار انسانی و بزرگواری را برای مردم می‌خواست. روح پرتلاطم معلم دلسوز و مردمی سکون و تسلیم را نمی‌شناخت. امروز جامعه مدنی اردبیل، یک همرزم فداکار و مهربان کم نظیر فرهنگی و مردمی را از دست داده است. ”  
حزب تودهٔ ایران درگذشت رفیق خسرو ستایش را به خانواده و یاران او و به همهٔ اعضا و هواداران حزب تسلیت می‌گوید.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۲۰، ۱۵ دی ماه ۱۳۹۹

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا