به مناسبت ۱۵۰مین سالگرد کمون پاریس انتشار کتاب «جنگ داخلی در فرانسه (کمون پاریس ۱۸۷۱)»
امسال، روز ۱۸ مارس ۲۰۲۱ (۲۸ اسفند ۱۳۹۹) صد و پنجاه سال از برافراشته شدن درفش سرخ حکومت کمون در پاریس میگذرد. روز ۱۸ مارس ۱۸۷۱ کارگران و زحمتکشان پاریس زمامداران بورژوازی را از شهر بیرون راندند و قدرت دولتی را در دست گرفتند. روز ۲۶ مارس ۱۸۷۱ انتخابات کمونِ پاریس برگزار شد و روز ۲۸ مارس کمون پاریس، نخستین حکومت کارگری جهان، رسماً تشکیل شد. این حکومت به دست مردم ایجاد شد و برای زحمتکشان حکومت میکرد.
کمون پاریس ۷۲ روز عمر کرد و در نهایت، پس از حدود یک هفته مقاومتِ قهرمانانه و خونین کارگران و زحمتکشان زیر ضربههای خردکنندهٔ نیروهای ارتجاع داخلی و خارجی، در روز ۲۸ مه ۱۸۷۱ سقوط کرد.
تجربهها و درسهای گرانبهای کمون پاریس که به بهای خون دهها هزار کارگر و زحمتکش شهید در راه آرمانهای والای براندازی ستم و استثمار سرمایه به دست آمد، تأثیر چشمگیری بر روند جنبش انقلابی در سراسر جهان گذارد. از این دیدگاه، باید گفت که کمون پاریس در پیروزی انقلابهای آزادیبخش و کارگری و کامیابیهای سعادتآفرین زحمتکشان سراسر جهان نقشی انکارناپذیر و ابدی داشته است.
به مناسبت ۱۵۰مین سالگرد پیروزی کمون پاریس، حزب تودهٔ ایران کتاب ”جنگ داخلی در فرانسه (کمون پاریس ۱۸۷۱)“ را منتشر میکند. عنوان این کتاب از عنوان پیامی خطاب به شورای عمومی ”انجمن بینالمللی کارگران“ یا همان انترناسیونال اوّل گرفته شده است که کارل مارکس آن را تدوین کرده بود. مارکس این پیام را روز ۳۰ مه ۱۸۷۱، یعنی دو روز پس از سرکوب خونین کمون پاریس، در جلسهٔ شورای عمومی انترناسیونال در لندن برای حاضران خواند. جنگ داخلی در فرانسه یکی از مهمترین آثار در زمینهٔ کمونیسم علمی است. مارکس در این اثر، در بستر وقایع کمون پاریس، به مفاهیم عمدهای از تحوّل تاریخی جامعه از دیدگاه ماتریالیسم تاریخی پرداخته است، از جمله به مبارزهٔ طبقاتی، نقش حکومت کارگری، انقلاب، و دیکتاتوری پرولتاریا.
انگلس در مقدمهاش بر جنگ داخلی در فرانسه مارکس به مناسبت بیستمین سالگرد کمون پاریس (۱۸۹۱)، دربارهٔ تبلیغات منفی علیه ”دیکتاتوری پرولتاریا“ نوشت: ”میخواهید بدانید این دیکتاتوری چگونه چیزی است؟ به کمون پاریس نگاه کنید. دیکتاتوری پرولتاریا همان بود.”
حکومت کمون، با وجود اینکه در شرایط جنگِ داخلی به قدرت رسید، به اقدامهای بسیار مهم سیاسی و اقتصادی، و از لحاظ سرشتی کاملاً متفاوت با سیاستهای حکومتهای بورژوازی، دست زد. کمون حکومت نوینی بود که مدافع منافع پرولتاریا و حقوق و آزادیهای دموکراتیک آنها بود.
کمون طی نخستین فرمانهای خود جدایی حکومت از دین (کلیسا) را اعلام کرد. حقوقهای گزاف مقامهای ارشد دولتی را لغو کرد. اصل انتخابی و پاسخگو بودن مسئولان دولتی در برابر مردم، و حق رأیدهندگان در برکناری آنها را در دستور کار خود قرار داد. کمون در همان مدّتِ کوتاه به اصلاحاتی بنیادی در عرصهٔ اقتصادی-اجتماعی به سود زحمتکشان دست زد، از جمله در زمینهٔ تأمین اشتغال، جلوگیری از کار شبانه و کار کودکان، و افزایش مزد برخی از گروههای کارگری که سطح مزد پایینی داشتند. بهعلاوه، کمون مدیریت تولید را در برخی از واحدهای بزرگ به کارگران سپرد و بیکاران را به کار گماشت. یکی از برجستهترین تصمیمهای اقتصادی-اجتماعی کمون این بود که واحدهای تولیدی و صنعتی را که صاحبانشان از پاریس گریخته بودند به دست انجمنهای کارگری سپرد. این اقدام یکی از مهمترین گامها به سوی مدیریت سوسیالیستی تولید بود.
کمون در کنار اقدامهای نوآورانه و انساندوستانهاش، کوتاهیها و اشتباههایی جدّی نیز داشت. از آن جمله بود یورش نبردن به حکومت ارتجاعی بورژوازی پس از عقبنشینیاش به وِرسای، که به تأکید مارکس، یکی از عمدهترین اشتباههای کمون بود؛ تسلیم شدن زودهنگامِ کمیتهٔ مرکزی گارد ملّی به نیروهای حکومت بورژوازی؛ و جلب نکردن هواداری دهقانان. لنین، رهبر انقلاب سوسیالیستی اکتبر در روسیه، علّتهای اساسی شکست کمون پاریس را یکی پایین بودن سطح رشد نیروهای مولّد و دیگری عدم آمادگی پرولتاریا برای حفظ حکومت بهخاطر نبودن حزب متشکل و منضبط طبقهٔ کارگر دانست.
پیروزی و شکست کمونارها و کمونیستها به آنها آموخت که بدون حزب متشکل، منضبط، و دارای برنامهٔ مشخص، و بدون متشکل و آگاه و هماهنگ کردن طبقهٔ کارگر و تدارک برنامهریزیشده نمیتوان انقلاب کارگری را با موفقیت به پیروزی رساند. همچنین، پیروزی انقلاب و پایداری حکومت انقلابی مستلزم یاری و همبستگی بینالمللی زحمتکشان و نیروهای پیشرو در سراسر جهان است. کارگران و زحمتکشان جهان منافع طبقاتی و دشمنان طبقاتی مشترکی دارند. همانطور که بورژوازی جهانی برای دفاع از منافع طبقاتی خودش اتحاد جهانی دارد، کارگران و زحمتکشان نیز باید در پیکار هستیساز خود پرچم پیروزمند همبستگی جهانی و انترناسیونالیسم پرولتری را برافراشته نگاه دارند.
کمون پاریس تجربهٔ تاریخی ارزندهای در جنبش تاریخی طبقهٔ کارگر برای برانداختن استثمار انسان از انسان در شرایط مشخص و معیّن بود. تردیدی نیست که گذشت سدهها و دههها، تحوّل بیوقفهٔ جامعهٔ انسانی، از جمله تحوّل در نظام سرمایهداری و شیوههای عمل آن، و نیز تجربهآموزی جنبش طبقهٔ کارگر طی این تحوّلها، همراه با بسط نظریهٔ انقلابی مارکسیستی و روزآمد شدن آن مطابق با تحوّل جامعهٔ بشری، میتواند راههای تازهای را برای غلبه بر سلطهٔ سرمایه و برقراری سلطهٔ کار پیش پای طبقهٔ کارگر و زحمتکشان قرار دهد. همانطور که رهبران انقلاب پرولتری ۱۹۱۷ در روسیه، بهویژه شخص لنین، تحلیل مارکس از کمون پاریس را صرفاً به مثابه راهنمایی در تدوین استراتژی طبقهٔ کارگر در آن انقلاب به کار گرفتند، و شکلی دیگری از حکومت کارگری را بر پایهٔ شوراها بنا گذاشتند، امروزه نیز طبقهٔ کارگر جهانی از تجربهٔ کمون پاریس و شوراهای روسیه و دیگر تجربههای پرولتاریای جهانی برای درسآموزی، و به مثابه راهنمای عمل به منظور یافتن راههای مشخص و متناسب با شرایط تاریخی-اجتماعی خود، بهره میگیرد و خواهد گرفت. ارزش و اهمیت جنگ داخلی در فرانسه، و همهٔ نوشتههای کلاسیک مارکسیستی-لنینیستی در همین راهنمای عمل بودن آنها است.
کتاب ”جنگ داخلی در فرانسه (کمون پاریس ۱۸۷۱)“ علاوه بر جنگ داخلی در فرانسه نوشتهٔ مارکس، شامل مقدمهٔ فریدریش انگلس بر چاپ سوّم آلمانی (۱۸۹۱) این نوشتهٔ مارکس، دو پیام دیگری که مارکس خطاب به شورای عمومی انترناسیونال دربارهٔ جنگ پروس با فرانسه نوشت، گزیدهای از نوشتههای لنین دربارهٔ کمون پاریس، و نیز مقالهٔ ”جنگ داخلی در فرانسه’ مارکس“ نوشتهٔ نیکیتا فدوروفسکی، تاریخدان شوروی، است.
به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۲۵، ۲۵ اسفندماه ۱۳۹۹