مسایل سیاسی روز

بدرود رفیق نصرت‌اله مشعشعی

رفیق نصرت‌اله مشعشعی در ۱۰ خرداد ۱۳۳۳ در کرمانشاه و در خانواده‌ای مذهبی دیده به‌جهان گشود.
در دو سالگی پدر خود را از دست داد. او تنها فرزند پسر خانواده بود. پس از مرگ پدر، او و خانواده‌اش یعنی مادر و دو خواهرش در فقر و نداری روزگار می‌گذراندند. او با اینکه سومین فرزند خانواده بود، ناچار شد خیلی زود مسئولیت مادر و دو خواهرش را به‌عهده بگیرد و از شش سالگی شروع به کار کرد. او هم‌زمان هم درس می‌خواند و هم کار می‌کرد. پس از آنکه دیپلمش را گرفت در شهرستان کرند از توابع کرمانشاه به‌عنوان معلم حق‌التدریسی شروع به آموزش زبان کرد.
در سال ۱۳۵۴ با اندوخته‌ای که حاصل سال‌ها کار و تلاش بود به‌منظور آشنایی با مشی و نظرات احزاب و سازمان‌های سیاسی رهسپار آلمان غربی و آلمان دموکراتیک شد و درهمین سفرها بود که با حزب تودۀ ایران آشنا شد و خط‌مشی و برنامۀ حزب نظرش را جلب کرد و پس از مطالعه و تحقیق در اساسنامه و تاریخچۀ آن به حزب تودۀ ایران گروید.
سال‌های قبل از انقلاب ۵۷ به‌فعالیت مخفی درمیان شاگردان و جوانان پیرامونش پرداخت و آنان را با برنامۀ حزب تودۀ ایران و اندیشه‌های مارکس و انگلس و لنین آشنا می‌ساخت. در این سال‌ها حتی در کوره‌‌پز‌خانه‌ها مشغول به کار شد تا درمیان کارگران نیز فعالیت داشته باشد. رفیق نصرت قبل از انقلاب بهمن، کتاب فروشی کوچکی درشاه‌آباد غرب داشت و بالکن کتاب فروشی خوابگاهش بود. در آن زمان یک بار کتاب فروشی‌اش از سوی عوامل رژیم شاهی به‌آتش کشیده شد.
رفیق نصرت پس از انقلاب، زمانی که فعالیت علنی حزب آغاز شد در دفتر حزب در خرمشهر و در کنار دیگر یارانش به‌فعالیت علنی در حزب پرداخت. او مسئول کمیتۀ تبلیغات حزب در خرمشهر شد، رفیق نصرت به آثار کلاسیک مارکسیسم و لنینیسم مسلط بود و به همین دلیل کلاس‌های آموزش تئوریک را در دفتر حزب دایر کرد و وظیفۀ آموزش را به‌عهده گرفت که متأسفانه با شروع جنگ ایران و عراق دفتر حزب تعطیل شد.
او درجبهۀ جنگ در کنار رفیق عسگر دانش شریعت پناهی و دیگر رفقایش تا لحظۀ سقوط خرمشهر ایستادگی کرد. ۴۰ روز از تولد اولین فرزندنش- روزبه- گذشته بود ولی هنوز موفق به دیدار او نشده بود. بعد از سقوط خرمشهر به اهواز مهاجرت کرد و این بار در کنار رفیق دکتر هاشم بنی‌طرفی در مسیر سیاست‌های حزب تودۀ ایران پیگیرانه گام برداشت.
با حمله نیروهای امنیتی رژیم ولایی به حزب تودۀ ایران در سال ۱۳۶۱، یک ‌بار دیگر ناچار به‌ترک خوزستان (اهواز) شد و فعالیتش را در جایی دیگر از کشورمان(در تهران) ادامه داد و شیوۀ مبارزۀ مخفی را با کار فرهنگی بین توده‌های کار و زحمت تلفیق کرد و به مبارزۀ خود شکلی جدید بخشید.
در سال ۱۳۸۳ دستگیر شد و روانۀ زندان اوین شد. پس از آزادی از زندان ۱۱ کیلو کاهش وزن داشت و یکی از دستانش به‌شدت می‌لرزید. او خود را همواره بخش کوچکی از اقیانوس فرهنگ و ادب انقلابی این مرزوبوم می‌دانست و در زمینۀ آموزش داستان نویسی و ترجمه به‌خصوص به جوانان طبقۀ زحمتکش با جان و دل می‌کوشید.
او تمام کار و تلاشش را که ترجمان اندیشه رهایی توده از ظلم و استثمار بود با ترجمۀ کتاب‌ها و نوشته‌های ادبی و داستان‌های کودکان و بهره‌گیری از ظرفیت‌های فرهنگی نام‌آوران جهان تحقق می‌بخشید.
رفیق نصرت انسانی مبارز و از خود گذشته بود که زندگی اش را وقف پیکار در راه تحقق آرمان های طبقه گارگر و زحمتکشان کرده بود. زندگی رفیق مشعشعی تا لحظات واپسین به‌دشواری سپری شد ولی او خستگی نمی‌شناخت و همواره به‌دنبال راهی برای پیشبرد مبارزه و تحقق آرمان‌های زحمتکشان میهن بود. رفیق نصرت ملقب به نام ادبی (مهرگان) چون همۀ مبارزان راستین راه زحمتکشان بی‌ادعا و با اندک امکانات، در راه تحقق آرمان‌های بزرگ حزب توده‌های کار و زحمت، لحظه ای از تلاش باز نایستاد.
رفیق نصرت در پی بیماری طولانی رفقایش را ترک گفت ولی ارثیه معنویش برای ما و نسل های آینده باقی است. یادش گرامی و خاطرۀ عزیزش پایدار باد!

آثار چاپ شدۀ رفیق نصرت عبارتند از:
ترجمه :
۱.‌ مروارید، نوشتهٔ جان اشتاین‌بک.
۲.‌ گالینا، نوشتهٔ الکساندر سرافیموویچ.
۳.‌ کتاب آموزش موسیقی به کودکان به‌روش کودای، نوشتهٔ اژسبت شونی

تألیف :
۴ جلد کتاب کودکان (مصور) با نام‌های: بزو بزبزی؛ هیزم شکن و آناهید؛ شیروشاه؛ عمه ماری و عمو داری.

و آثار چاپ نشده از جمله :
۱. ترجمه آثار شکسپیر
۲. نقدی بر آثار شکسپیر ( تألیف )
۳. رمان دا بانو ( تألیف )
۴. تعلیم و تربیت ( تألیف )
۵. فرهنگ فارسی دانشگاهی
(دو جلد تألیف )

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۲۹، ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا