مسایل زنان

نوآفرینانِ ناشناخته‌ها

روز شنبه ۱۸ اردیبهشت امسال همایشی بین‌المللی با عنوان ”زنان و کمون پاریس“ برگزار شد که لیدیا ثمربخش سخنران پایانی آن بود. لیدیا ثمربخش عضو کمیتهٔ اجرایی مرکزی حزب کمونیست فرانسه و مسئول بخش بین‌المللی این حزب است. آنچه در ادامه می‌خوانید، ترجمهٔ فارسی سخنرانی این رفیق فرانسوی در همایش پیش‌گفته است.
*****
از زمان پیدایش جنبش ”من هم“(#MeToo) در سال ۲۰۱۷، موجی چشمگیر و اثرگذار از مخالفت با پدیده‌هایی مثل خشونت علیه زنان، نابرابری جنسیتی، و مردسالاری خفقان‌آور شکل گرفته است که چیرگی و بهره‌کشی سرمایه‌داری را شعله‌ور نگه می‌دارند. این مبارزهٔ دگرگون‌کننده جنبه‌ای ضروری در مبارزه برای رهایی از ستم، و بخشی از تاریخ طولانی جنبش‌های کارگری و مردمی است.
در فرانسه، این مبارزه در شورش‌های دهقانی و پیشاصنعتی، از زمان نوزایی (رنسانس) و قرن‌های متوالی بعد از آن ریشه دارد، یعنی زمانی که رژیم کهنه در حال فرسایش بود. این در زمانی بود که زنان نه‌فقط شرکت‌کننده در جنبش، بلکه از رهبران شورش‌های گوناگون بودند. در مورد کمون پاریس هم همین‌طور بود.
از نخستین روز تا آخرین روز کمون در ماه مه ۱۸۷۱، زنان “کمونار” صرفاً بخشی از جنبشی مردمی نبودند، بلکه خود جنبشی توده‌یی را تشکیل دادند. نقش و سهمی که زنان در این جنبش داشتند، گرچه خودجوش و در زمان‌هایی فی‌البداهه بود، ولی بسیار مهم بود.
کمونارها نه‌فقط در اقدام‌هایی که صورت می‌گرفت فعّال بودند، اغلب خود شروع‌کننده بودند. آنها از مبارزهٔ زنانی الهام گرفتند که در انقلاب کبیر ۱۷۸۹ موضوع سیاسی لغو امتیاز [اشراف و غیره] را مطرح کردند. زنان از همان آغاز خیزش‌های سال‌های ۱۷۹۳ و ۱۷۹۵ در آن شرکت داشتند، و شماری از آنها پیش از کمون پاریس در انقلاب‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۸ نیز شرکت کرده بودند.
در هر مرحله از این روند انقلابی طولانی و تدریجی، زنان به‌‌مثابه بازیگران سیاسی جای خود را در جنبش باز کردند، اگرچه حقوق سیاسی آنها به رسمیت شناخته نمی‌شد، از جمله حتّیٰ توسط رفقای خودشان. مسئلهٔ آنها این بود که اجازه ندهند که در قالب تنگ و بازدارندهٔ ایدئولوژیک، در نقش عامل ‘تولید مثل’ محدود و محصور شوند، و به صورت تماشاگران منفعل وقایعی که آنها را احاطه کرده بود در کنج خانه باقی بمانند. اگرچه آنها حق رأی دادن و نماینده شدن نداشتند- چون نمی‌توانستند انتخاب شوند- با وجود این، کمون پاریس مسئولیت‌های استراتژیک مهمی را به آنها واگذار کرد.
در پاریس، در سال های ۱۸۷۰-۱۸۷۱، ۶۲هزار زن در محله‌های زحمتکش‌نشین زندگی می‌کردند که بیش از نیمی از نیروی کار ۱۱۴هزار نفری شهر را تشکیل می‌دادند. اکثریت زنانی که [در کمون پاریس] بسیج شده بودند، از این جمعیت بودند. آنها در آرزوی بهبود وضعیت خود بودند و در ضمن مایل به کمک به تحوّل اجتماعی جامعهٔ موجود و شکل‌گیری جامعهٔ جدیدی بودند که جنبش انقلابی در پی به وجود آوردن آن بود.
این زنان، که به دنبال از بین بردن سلطهٔ کارفرمایان در محل کار و سلطهٔ مردان در روابط خانوادگی و اجتماعی بودند، جنبهٔ کامل انقلابی، و ماهیت واقعی دموکراتیک، اجتماعی، سکولار، برابری‌خواه و انترناسیونالیستی به کمون پاریس دادند.
ناتالی لو مِل و الیزابت دمیتریف که در راه‌اندازی “اتحادیهٔ زنان برای دفاع از پاریس” و “مراقبت از مجروحان” نقش داشتند، هدف‌های انقلابی خود را چنین اعلام کردند: “ما کار می‌خواهیم تا بتوانیم سود را برای خودمان نگه داریم. ما دیگر هیچ استثمارگر یا اربابی نمی‌خواهیم.”
کمونارهای زن در نبردهای سنگر به سنگر شرکت داشتند و در پشت جبهه نیز شبانه‌روز برای کمک به مراقبت [از زخمی‌ها] و تأمین تدارکات لازم زحمت کشیدند. حضور آنها در صفوف راه‌پیمایی‌ها، مراسم گوناگون، جلسه‌ها، و همایش‌های مردمی چشمگیر بود، و در همین جاها بود که پابه‌پای مردان در بحث‌ها و گفت‌وگوها شرکت داشتند.
این زنان نیز مانند پیشینیان خود در سال ۱۷۹۳، قصد داشتند که شهروندانی با حقوق کامل باشند؛ حقوق اساسی‌ای که تا امروز نیز شالودهٔ خواست‌های اجتماعی زنان و مردان زحمتکش است. آنها خواهان استقلال اجتماعی و اقتصادی کامل بودند؛ در آن زمان، مزد آنها نصف مزدی بود که به مردان پرداخت می‌شد.
آنها برای حق طلاق و به رسمیت شناختن زندگی مشترک توافقی با مردان [بدون تشریفات ثبتی ازدواج]، جدایی کلیسا [دین] و دولت، جایگزین کردن راهبه‌ها [با پرستاران و آموزگاران] در بیمارستان‌ها و مدرسه‌ها، ایجاد مدرسهٔ دخترانه، و تأمین و تضمین دسترسی آنها به آموزش به‌مثابه حقی همه‌شمول و بنیادی، کوشیدند. این زنان برای تحوّل اجتماعی و آزادی و باز کردن راه برای حرکت به سوی جامعهٔ بی‌طبقه در عرصه‌های گوناگون مبارزه کردند: از بهبود سطح زندگی و شرایط کار گرفته تا به رسمیت شناختن موقعیت زنان در جامعه.
آنها در زمان راه‌اندازی اتحادیهٔ زنان اعلام کردند: “نابرابری و خصومت بین زن و مرد یکی از شالوده‌های قدرت طبقات حاکم است.” زنان بیش از مردان از ننگ تحقیر طبقاتی رنج می‌بردند، و امروزه هم هنوز همین‌طور است. بورژوازی و طبقات غالب، زنان مبارز- به‌ویژه از میان طبقهٔ کارگر- را خطرناک‌تر و تهدیدکننده‌تر برای نظم و قدرت موجود تلقی می‌کردند. به همین دلیل است که این زنان مبارز چنان بهای زیادی را برای نقش تعیین‌کننده‌ای که در کمون پاریس داشتند، پرداخت کردند.
در طول هفتهٔ خونین [ماه مه ۱۸۷۱] و در سراسر سال‌های سرکوبِ پس از آن، زنان نیز مثل مردان قربانی خشونتی شدند که علیه کمون پاریس راه افتاد. در این هر دو برهه، شمار زیادی از زنان زخمی و کشته شدند، به آنها تجاوز شد، یا زندانی، اعدام، و تبعیدشان کردند.
زنان کمونار، با آگاهی کامل از موانعی که پیشِ رو داشتند، مبارزهٔ سیاسی را با انرژی زیادی به پیش بردند. یکی از این زنان، آندره لئو- با نام واقعی لئودل شمپی- بود که همراه با لویی میشل تظاهرات ۸ سپتامبر ۱۸۷۱ را رهبری کردند و خواستار مسلّح شدن برای مبارزه با پروسی‌ها شدند.
او نوشت: “آیا معتقدیم که می‌توانیم بدون زنان انقلاب کنیم؟ 80 سال است که تلاش می‌کنیم و موفق نشده‌ایم. چرا این طور است؟ به این دلیل که بسیاری از جمهوری‌خواهان، امپراتور و خدا را از تخت و عرش خلع کردند تا خودشان جای آنها را بگیرند: آنها به اطاعت‌کنندگان نیاز دارند.”
ژان ژور، بنیادگذار و سردبیر نشریهٔ سوسیالیستی اومانیته، در مقاله‌ای به مناسبت سی و پنجمین سالگرد کمون پاریس بر این نکته تأکید کرد: “[کمون] هر چه در قدرت خود داشت کرد، ولی تاریخ به‌ندرت خود را تکرار می‌کند… کمون حاصل شرایطی استثنایی بود که دقیقاً به همان شکل تکرار نخواهد شد؛ نبوغ انقلابی با تقلب به دست نمی‌آید و انقلاب با نسخه‌برداری کورکورانه از گذشته‌اش موفق نمی‌شود.”
به همین دلیل است که مطالعهٔ عمیق و تحلیل انتقادی آن ۷۲ روز استثنایی کمون پاریس و نقش سیاسی کمونارها در کمون پاریس حتماً نباید به ارائهٔ “درس‌هایی برای یادگیری” یا فرمول‌های اجرایی مطلق و ابدی منجر شود. برعکس، باید بر ‘نوآفرینی ناشناخته‌ها’ تمرکز کرد. همان‌طور که مارکس گفت: “طبقهٔ کارگر انتظار معجزه از کمون نداشت… آنها می‌دانند که برای تحقق بخشیدن به رهایی خود، و همراه با آن، ایجادِ آن شکل عالی‌تری که جامعهٔ حاضر به‌خاطر ماهیت ساختارهای اقتصادی‌اش به طور مقاومت‌ناپذیری به سوی آن میل می‌کند، باید از مسیر مبارزاتی طولانی، از رشته‌ای از فرایندهای تاریخی عبور کنند که اوضاع و شرایط [جامعه] و انسان‌ها را متحوّل می‌کند. آنها هیچ آرمان دیگری برای تحقق ندارند جز زایاندن و آزاد کردن عناصر جامعهٔ جدید که جامعهٔ بورژوایی قدیمیِ در حال فروپاشی آبستنِ آنهاست.”
به همین دلیل است که بسیج زنان کمونار- و زنان در قرن کنونی- به منظور مبارزه با همهٔ شکل‌های سلطه و استثمار، از ‘عناصر جامعهٔ جدید’ است، جامعه‌ای که شکل‌گیری آن قطعاً با رهایی نیروهای کار و خلاقیت آغاز می‌شود. آنها در نهایت نظام سرمایه‌داری را شکست خواهند داد.

به نقل از«نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۳۰، ۳ خرداد ۱۴۰۰

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا