گروه «جی۷»، یا قدرتهای بازماندهٔ استعمار، به جهان حکم میکنند که چگونه باید عمل کند!
در فاصله ۱۳ تا ۱۵ اردیبهشتماه ۱۴۰۰ وزیران کشورهای عضو گروه “جی۷” در لندن گرد آمدند و با صدور بیانیهای مشترک روسیه را بازیگری بدخواه و چین را بازیگری زورگو در عرصهٔ جهانی بهتصویر کشیدند. صرفنظر از ارضا و انجام هرچیزی که در کارزار ضد چینی و روسی لازم داشتند و دلخواهشان بود مانند: اویغور، تایوان، هنگکنگ، کریمه، و اوکراین، مایهٔ اندکی از واقعیت در این بیانیه بود. در پایان نیز نمایندگان این گروه با ادعایی نابهجا و یکجانبه، کشورهایشان را نمونۀ “نظم قانونمند جهانی”، برتر، و متمایز از نظم جهانی قانونمند واقعی یعنی سازمان ملل متحد و شورای امنیت دانستند. چرایی اشتیاق برخی دولتها، ازجمله هند، و در کنار استرالیا و کرهٔ جنوبی و آفریقای جنوبی بهانتظار نشستن آن برای “دعوت شدن” در هنگامی که قدرتهای امپراتوری گروه “جی۷” در تالار گردهمایی دستاندرکار تصمیمگیری درباره مهمترین امور جهانیاند، دشوار و پیچیده است. احترام بهخود حکم میکند که اگر در این گردهمایی جایی برای مشارکتتان نمیبینید بهجای اینکه بیرون دَر بهانتظار بنشینید بهتر است اصلاً به آنجا نروید. حضور کشور هند حقانیتی فریبنده به سیمای گروه جی۷ میبخشد. چرا جهانبینی قدرتهای استعماری پیشین و مهاجرِ مقیم برای مردم کشوری مانند هند یا برای جهان باید اهمیت داشته باشد؟ چرا حق بریتانیا با آن پیشینهٔ ددمنشانهٔ استعماریاش از جنگ داخلی مائومائو در کنیا گرفته تا خشکسالی بنگال را باید بهرسمیت بشناسیم؟ خشکسالی بنگال در سال ۱۹۴۳ / ۱۳۲۲جان حدود ۳ میلیون نفر را گرفت. دو عضو هیئت نمایندگی هند ازجمله جایشکانکار وزیر امور خارجه در این گردهمایی نیز با مثبت نشان دادن آزمایش کرونایش و قرنطینه شدن خودخواستهاش دور از محل گردهمایی همه اعضای هیئت نمایندگی هند مایۀ شرمندگی این کشور شد.
اعضای گروه جی۷ را چه کشورهایی تشکیل میدهند و مشروعیت آنان برای سخن گفتن درباره موضوعهای گوناگون از کجا سرچشمه میگیرد؟ گروه جی۷ که از نمایندگان چند کشور سرمایهداری قدرتمند عمدتاً غربی یعنی ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه، آلمان، ژاپن، ایتالیا، و کانادا تشکیل شده بر این عقیده است که کشورهای عضو این گروه صاحب والاترین “فرهنگ و روش زندگی”اند و حق سرپرستی و گسترش آنها را در بقیه جهان دارند. اتحادیۀ اروپا از طریق رئیس کمیسیون این اتحادیه و رئیس شورای آن زیر نام میهمان دائمی در گردهمایی جی ۷ شرکت میکند. اعضای گروه جی ۷ جدا از درازگویی و لفاظی، غیر از ژاپن نمایندۀ کشورهاییاند که همگی در سازمان ناتو هم عضویت دارند. این گروه در سالهای دههٔ هفتاد میلادی زیر نام گردهمایی پنج کشور پیشرفتۀ صنعتی تشکیل گردید و سپس به هفت کشور گسترش یافت. روسیه هم در دوران یلتسین به جمع آنها افزوده شد و سپس در سال ۲۰۱۴ / ۱۳۹۳ از آن بیرون رانده شد. بدین ترتیب، گروه جی۷ به نقش اصلیاش در شمایل سیاسی ناتو بازگشت، یا چنانکه مجلۀ اسپکتیتور، اوت ۲۰۱۹ / ۱۳۹۸ اعلام کرد “گروه جی۷ بهوسیله بزک و آرایش، بهنظر میرسد با تلاشی مذبوحانه میکوشد سرکردگی قدرت سفیدپوستان را حفظ کند.”
نشست وزیران خارجه گروه “جی ۷” در لندن نشستی بود بهمنظور آمادهسازی گردهمایی رهبران گروه ج۷ در خردادماه امسال در منطقه جنوب غربی بریتانیا بهنام کورنوال. بیانیۀ دوازده هزار و چهارصد کلمهای وزیران امور خارجه جی ۷ دستورکار نشست آتی این گروه در خردادماه ۱۴۰۰ را مشخص میسازد: چین و روسیه را منزوی کنید، اتحادیۀ اروپا را به آغوش ایالات متحده تنگتر نزدیک کنیم، و برترپنداری غرب نسبت به بقیۀ جهان را تصریح کنیم. این دستورکار دولتِ رییسجمهور بایدن است. بایدن پس از رئیسجمهور شدن اعلام کرد ایالات متحده به مشارکت در امور جهانی بازگشته است و سر میز [گفتوگو] جای گرفته است. جایگاهی که ترامپ با اعلام “سیاست ایالات متحده نخست” آن را ترک کرده بود و از همپیمانان خود میخواست تا میلیاردها دلار به ایالات متحده به خاطر نگهداری نیروهای نظامیاش در اروپا، ژاپن و کرۀ جنوبی بپردازند. ایالات متحده و همپیمانان ناتوییاش برای روسیه روشن ساختهاند که این کشور جز بازنده جنگ سرد نقش دیگری در امور جهان نخواهد داشت و باید فرمانبرداری را بپذیرد. روسیه باید درهای اقتصاد خود را بهروی سرمایۀ غربی بگشاید و همچون یلتسین اجازۀ غارت ذخیرههای طبیعی و صنعتی خودش را به آنها بدهد. بههمین دلیل است که پوتین با وجود تلاشهایی چندباره برای یافتن جایی برای خود در اروپا ناکام مانده است. سازمان ناتو نه تنها به تضمینی که به اتحاد شوروی داد که فراتر از مرزهای آلمان گسترش نخواهد یافت عمل نکرده است، بلکه پیشرَوی ناتو به سمت شرق همواره و همچنان ادامه داشته است. ناتو اکنون موشکهایش را در کشورهای حوزهٔ بالتیک و لهستان نصب کرده است و درحالی که رزمایشهای درونمرزی روسیه را نکوهش و محکوم میکند، اما خودش بهطورمرتب رزمایشهایی در نزدیکی مرزهای روسیه، در کشورهای بالتیک، رومانی، و لهستان، انجام میدهد. بازظهور روسیه بهمنزله قدرتی نظامی در اروپا، آسیای مرکزی، و آسیای غربی، ناتو را با چالشهایی روبرو ساخته است. روسیه با نیروهای نظامی و جنگافزارهای هستهای، همچنان تهدیدی راهبردی برای ناتو شناخته میشود. کشورهای اروپایی به نفت و گاز روسیه که نزدیکترین منابع هیدروکربن بهآنهاست نیازمندند. ایالات متحده میخواهد اتحادیۀ اروپا، روسیه را تحریم کند و حتا آلمان که همپیمان خود آمریکاست را بهخاطر همکاری با روسیه در احداث خط لولۀ انتقال گاز طبیعی در زیر آب بهنام “نورد استریم ۲ ” به تحریم تهدید کرد. ایالات متحده از گروه جی۷ برای کشانیدن کشورهای اتحادیۀ اروپا به رودررویی با روسیه بهرهجویی میکند. گمان ایالات متحده مبنی بر ادامۀ فروپاشی روسیه چنانکه در دورۀ دزدسالاری یلتسین روی میداد، نادرست از آب درآمده است. دولت روسیه خود را هم از نظر اقتصادی و هم از نظر نظامی استحکام بخشیده است و حتا قدرتش را در سوریه بهنمایش گذاشته است. روسیه به اسد یاری رساند تا از حملۀ سه گانهٔ القاعده داعش، ترکیه، و اسرائیل بهاضافهٔ حمایت کشورهای عضو ناتو از این حملهها، جان سالم بدر برد.
محور دوم حملۀ ناتو بر ضد چین است. کشمکش در آسیا بر سر جنوب شرق آسیا و شرق آسیا است که ایالات متحده میکوشد از طریق تسلطش بر دریاها چین را مهار کند. بنابراین، آنچه اوباما چرخش ایالات متحده به سوی آسیا خواند اکنون این هدف به هند و اقیانوس آرام تغییر یافته است. پیشبینی میشود چین تا سال ۲۰۲۸ / ۱۴۰۷ از نظر اقتصادی از ایالات متحده پیشی بگیرد و بزرگترین قدرت اقتصادی جهان گردد. ایالات متحده با اعتقاد بر اینکه میتواند از پیشرفت چین جلوگیری کند به تحریم شماری از شرکتهای فناوری چین دست زده است. ایالات متحده همچنین از نیروی دریاییاش در دریای چین جنوبی زیر نام عملیات آزادی کشتیرانی- مشابه آنچه بهتازگی در منطقه انحصاری اقتصادی هند در لاکشادویپ انجام داد- اقدام کرده است.
نشست وزیران خارجۀ جی۷ دو هفته پیش در لندن و نشست آینده سران دولتهای آنها در خردادماه، محور ضد روسیه- ضد چین را قوام خواهد بخشید. اهرمهای ضد روسیه تحریمهایی اقتصادی و ضد چین تحریمهایی فناورانه خواهند بود. ایالات متحده برای منزوی ساختن روسیه و چین در اقتصاد جهانی از تسلط خود بر نظام مالی جهان بهره میگیرد و امیدوار است که چین را از پیشروی به سوی کسب مقام قدرت برتر در اقتصاد جهان باز دارد یا این پیشرفت را برگشتپذیر سازد.
پاسخ روسیه و چین دو لایه بوده است: نخست، از آنجا که هرکدام مکمل دیگری است این دو کشور را به هم نزدیکتر میسازد. روسیه همچنان قدرت نظامیای عمده است و با تهدیدهای ایالات متحده هراسانده نمیشود. چین هم اکنون یکی از تولیدکنندگان صنعتی جهان است و پایگاهی صنعتی و فناورانه قدرتمندی پدید آورده است. تنها ضعف چین در ساخت “تراشه”های کامپیوتر است که در حال حاضر ۳ تا ۴ سال پشت سر ایالات متحده قرار دارد. اما در بسیاری از عرصهها مانند شبکه جی۵ و تولید عنصرهای کمیاب برای باتریها از ایالات متحده پیشی گرفته است.
ناتوانی ایالات متحده در رقابت راهبردی در آن است که قدرتی دریایی است در حالی که روسیه و چین قدرتهایی زمینیاند. بههمین دلیل است که ابتکار “کمربند-جادۀ” چین اقتصاد منطقه اروآسیا را در آستانه شکلگیریای دوباره قرار داده است. داشتن امکان تجارت زمینی، بالندگی کشورهای آسیای مرکزی و اروپای شرقی را برمیانگیزد و ادامۀ این کمربند تجاری به آلمان و اروپای غربی، جایگزینی سیاستهای اقتصادی برای کشورهای منطقه اروآسیا را فراهم میسازد. هرچند بریتانیا یکسر در دایرۀ نگرش ایالات متحده برای منطقه هند و اقیانوس آرام قرار دارد، اما کشورهای اروپاییای همچون آلمان و فرانسه نیز در بازار نوپای اروآسیا سهیماند. با نگاه به نقش اتحادیۀ اروپا در بحران اوکرائین که از بیانیۀ زلنسکی، رئیس جمهور اوکرائین، در مورد بازپس گرفتن دوباره کریمه با شیوه قهرآمیز حمایت کردند چنین بهنظر میرسد که آنها تمایلی ندارند به خواستهای ایالات متحده حتا اگر بهسود اقتصادیشان هم نباشد پشت پا زنند. سئوال اینست که چرا دولت هند با طرح هند و اقیانوس ایالات متحده و بریتانیا همراستا شده است؟ چرا از عملیات آزادی کشتیرانی ایالات متحده و ادعایش مبنی بر این که دریای چین جنوبی منطقهای بینالمللی برای همگان است حمایت میکند؟ هند بر سر مرز شمالیاش با چین اختلافهایی دارد، اما این نباید کشوری با پهنه و جایگاه هند را از داشتن خودمختاری راهبردی باز دارد. هند با دنبالهروی از گروه “جی۷” در کنار دولتهای استرالیا، کره جنوبی، و آفریقای جنوبی از وظیفه هدایتکنندهاش در جنبش عدم تعهد و جایگاهش در صحنه جهانی بسیار دور افتاده است. دولت “نارندرا مودی” هیچ نگرش راهبردیای در مورد سیاست خارجی مستقل و منافع هند ندارد. بهجای آن، اسیر شیفتگیاش به آمریکا است و بهمنزله یک زیردست، چشم به روزی دارد که ایالات متحده برای او در اجلاس جایی باز کند، حتا اگر آن روز در آینده باشد.
نوشته: پرابیر پورکایاستها ، منتشر شده در نشریه “دموکراسی مردم”
به نقل از«نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۳۰، ۳ خرداد ۱۴۰۰