اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت؛ مبارزه برای دستیابی بهحقوق صنفی- رفاهی و چشمانداز پیکار مشترک بر ضد دیکتاتوری
اعتصاب و اعتراض کارگران پروژهای، پیمانی، و قرارداد موقت در صنایع نفت، گاز، و پتروشیمی بازتابی گسترده در جامعه و همچنین رسانههای داخل کشور داشته است. پس از نمایش انتخابات و در مقطع زمانی کنونی که مشخصهاش نارضایتی عمومی از استبداد ولایی است، این اعتصاب اهمیت بسیار یافته است. برخلاف گذشته، اقدام کارگران پروژهای به اعتصاب در دایرهٔ دید و ارزیابی مبارزان، فعالان، و نیروهای سیاسی ترقیخواه، دمکرات، و مخالف و منتقد استبداد در میهن ما با گرایشهای مختلف قرار گرفته و موجی از همبستگی را با خود همراه کرده است. این واکنشها زمینههای نارضایتی عمومی از سیاستها و برنامههای حکومت جمهوری اسلامی و ناتوانی این رژیم در تأمین مطالبههای بهحق تودههای مردم را بهخوبی آشکار میسازد. اعتصاب کارگران پروژهای بهویژه از نقطه نظر آرایش تازهٔ صحنه سیاسی کشور گامی جدی بهپیش است. در پرتو مبارزات این کارگران جان بهلب رسیده، صدای طبقه کارگر و زحمتکشان در فضای جامعه طنینانداز شد، بهگوشها رسید، و همبستگی اندیشههای همگانی و مختلف را برانگیخته است. حکومت جمهوری اسلامی در هراس از رشد و گسترش اعتصاب و سرایت آن بهدیگر صنایع و رشتههای اشتغال، در مجلس و دولت نشستهایی اضطراری برگزار کرد. ارگانهای امنیتی همدست با تشکلهای زرد حکومتی امکانات اهریمنیشان را بهمنظور مهار، کنترل، و سرکوب اعتصاب بهکار گرفتهاند. بهطور مثال روزنامه جوان- وابسته به سپاه پاسداران- ضمن تلاش عنودانه برای وارونه جلوهدادن واقعیت مبارزات کارگری و اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت و نسبت دادن این اعتراضها فقط بهعملکرد دولت روحانی، اما ناچار شد بهاعتصاب و “خطرات آن” برای نظام اعتراف کند. مطالب متعدد این روزنامه همزمان با اعتصاب کارگران شاهد این مدعاست. نگاهی هرچند گذرا بهتجربهٔ این اعتصاب- با وجود آنکه کماکان مراکز و واحدهای مختلف صنایع نفت، گاز، و پتروشیمی ناآرامند- بههدف تجهیز بهتر و بیشتر جنبش کارگری و حرکتهای سندیکایی در مبارزه برای تأمین منافع صنفی- سیاسی پراهمیت مینماید. بهعلاوه، این اعتصاب بهویژه در فضای سیاسی پس از برگماری ابراهیم رئیسی در نمایشی انتخاباتی ضرورت توجه به عدالت اجتماعی همچون یکی از خواستهای اصلی تودههای مردم را برجسته و نمایانتر از پیش میسازد. طرح خواست عدالت اجتماعی و مبارزه در راه تأمین آن، درعینحال امکان مانور حکومت و دولت ضد ملی رئیسی و همچنین اپوزیسیون راست وابسته به امپریالیسم را بر سر بهاصطلاح حمایت از محرومان محدود ساخته و میتواند کماثر یا بیاثر کند.
اعتصاب کارگران پروژهای ازنقطه نظر صنفی- رفاهی یکی از مهمترین حرکتهای اعتراضی کارگران و زحمتکشان در خلال سالیان اخیر است که نهتنها بهلحاظ گستردگی بلکه همچنین با طرح خواستهایی مانند حذف پیمانکاران نیروی کار و لغو قراردادهای موقت برنامههای مبتنی بر ارزانسازی نیروی کار را کهاز سوی رژیم بهمورد اجرا گذاشته شده است هدف قرار میدهد. کارگران پروژهای و پیمانی صنایع نفت با طرح اینگونه خواستها، سیاستهای حکومت و نسخههای نولیبرالی سرمایهداری را نشانه رفته و آماج خود قرار دادهاند. این خواستها، مانند: توقف برنامه خصوصیسازی، از پراهمیتترین مطالبههای طبقه کارگر طی سالیان اخیر بوده است. بهاین دلیل اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت و تداوم آن تا بهامروز بهرغم انواع توطئههای رژیم، بیانگر حرکت آگاهانه و امیدبخش در راستای بازسازی بنیهٔ جنبش کارگری- سندیکایی و تقویت جایگاه آن در دو عرصه صنفی و سیاسی است. ضمن آنکه نباید خصلت سیاسی این اعتصاب و دیگر اعتراضهای کارگری را کماهمیت جلوه داد یا دستکم گرفت، اما باید تاکید کنیم اعتصاب کنونی کارگران پروژهای صنایع نفت با توجه به عوامل عینی و ذهنی کماکان مبارزهٔ سیاسی متشکل طبقه کارگر نیست و نباید جنبهٔ صنفی- رفاهی پررنگ آن بهویژه محتوای سندیکایی این اعتصاب ازنظر دور بماند. در این اعتصاب کارگران با ترک محلهای سکونت و کارشان، توطئهٔ بسیار محتمل بر پا کردن تقابل بهقصد سرکوب اعتصاب را از پیمانکاران و ارگانهای امنیتی سلب کردند. کارگران با هشیاری و در چارچوب خواستهای برحق و مشخصشان زمینههای تقویت همبستگی و تداوم اعتصاب را فراهم ساختند. بهعلاوه، محفلهای ناسالم و تشکلهای زرد حکومتی- محفلها و تشکلهایی که در پیوند با ارگانهای امنیتی عمل میکنند- نیز بدین ترتیب تلاششان برای تحمیل اقدامهایی زودهنگام یا نابههنگام بهاعتصابکنندگان ناکام ماند. از جنبه ناکام گذاشتن این تلاشها دُور دوم اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت در عرصه صنفی- سندیکایی، صرفنظر از نتیجه پایانی این اعتصاب، شایان توجهی جدی بوده و هست و نشان میدهد طبقهٔ کارگر ایران با همهٔ دشواریهای عینی و ذهنی با سربلندی تواناییهای خود را بهدقت باز میشناسد و در راه بازسازی بنیهٔ مبارزاتی خویش هشیارانه پیکار میکند.
همچنان که در سطرهای پیشین اشاره کردیم، دُور دوم اعتراضها و اعتصاب در میان کارگران پروژهای و پیمانی در قیاس با دُور اول آن در سال گذشته از بسیاری جنبهها ازجمله آگاهی طبقاتی و آمادگی مبارزاتی جنبش کارگری و حرکتهای سندیکایی در مجموع رشد را نشان میدهد. نارضایتی ژرف کارگران و زحمتکشان میهن ما بهطور عینی و بر بستر اجرای سیاستهای ضدکارگری و ضد ملی بهویژه برنامهٔ تعدیل ساختاری جریان دارد. از سوی دیگر، برای ارزیابیای واقعبینانه از چندوچون جنبش اعتراضی طبقهٔ کارگر ازجمله اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت میباید علاوه بر نقاط مثبت به برخی ضعفهای عینی و ذهنی توجه جدی داشت. این ضعفها بهویژه در هدایت و رهبری اعتصابها هنوز مانند چالشهایی در راه پیوند اعتراضهای گوناگون بهیکدیگر، عمل میکنند. بهلحاظ کمی اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت این بار گستردهتر از پیش بود. تعداد بیشتری از کارگران پروژهای به آن پیوستند و همبستگی هرچند محدود برخی کارگران رسمی را در پارهای از واحدهای صنعت نفت بهخود جلب کرد. از این نظر و در قیاس با دُور پیشین اعتصاب در تابستان سال گذشته، این دُور از اعتصاب گامی بهپیش تلقی میشود و زمان وقوع آن از نقطه نظر وضعیت صحنه سیاسی کشور و اثرگذاری اعتصاب بر آن، بسیار مهم است. همچنین این اعتصاب آمادگی مبارزاتی کارگران را در صنایع نفت بهاثبات میرساند، هرچند این آمادگی کماکان بدون برنامه و سازماندهیای معین و مهمتر از همه بدون تشکل مستقل سندیکایی بوده است.
دُور دوم اعتصاب کارگران پروژهای و پیمانی صنایع نفت، گاز، و پتروشیمی همانند دُور پیشین برخی نارساییها را در معرض دید قرار میدهد و زاویههایی کمتر موردتوجه در مبارزات کارگری را به ما نشان میدهد. باید با دقت بهارزیابی این موارد نشست و در جریان مبارزه- تأکید میکنیم در جریان مبارزه- راهکارهایی صحیح باید برای آنها یافت. اعتصاب شایستهٔ تحسین کارگران پروژهای صنایع نفت با وجود گستردگی اما کماکان از نبود پیوند ضرور با بخش اصلی کارگران صنعت نفت یعنی کارگران قرارداد رسمی رنج میبرد و این کمبودی بسیار جدی و مسئلهای همچنان حل نشده بهجا است. گرچه این بار در مقطعی معین واکنشهایی در همبستگی با اعتصاب کارگران پروژهای از سوی کارگران رسمی را شاهد بودهایم، اما کارگران رسمی، بهویژه کارگران در واحدهای کلیدی صنعت نفت، در اعتصاب شرکت نکردند. مانور رژیم برای مهار جنبش اعتصابی در صنعت نفت با قول و قرار بهکارگران رسمی و “حل” بخشی از نارضایتیهای آنان، در حضور نیافتن کارگران رسمی در این اعتصاب نقشی پررنگ داشت. نکتهٔ بسیار مهم در این میان توجه به بافت و لایهبندی طیف کارگران پروژهای و پیمانی است. کارگران پروژهای صنایع نفت طیفی گسترده از کارگران را تشکیل میدهند که کارگران ماهر تا نیمهماهر و ساده را شامل میشود. هریک از این لایهها بنا بهنوع قراردادشان با پیمانکاران به سطح متفاوتی از درآمد و دستمزد دسترسی دارند، گرچه همهٔ آنان از نقض حقوق بدیهی خودشان و دیگر زحمتکشان نارضایتی داشته و دارند. بههمین دلیل سازماندهی این طیف از ویژگیهای معینی برخوردار است. بهیاد داشته باشیم درجهٔ تاثیر اعتصاب کارگران پروژهای و جایگاه آن در مجموعهٔ مبارزات جنبش کارگری بهمیزان زیادی تابع این بافت و لایهبندی است. در جنبش اعتصابی و اصولاً سازماندهی مبارزات صنفی و سندیکایی باید بهاین نکتههای گاه بسیار ظریف دقت و توجه کرد و موجبات همگرایی و اتحادی حداکثری را بین لایههای مختلف کارگران و زحمتکشان شکلداده و پایهریزی کرد. اصل کار سندیکایی بر پایهٔ همین ظرایف و دقت به همگرایی و تشکل مجموعهٔ زحمتکشان استوار است. در مقابل اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت ارگانهای امنیتی دست در دست رهبری تشکلهای زرد حکومتی بهشیوههایی گوناگون متوسل شدند. همانند تجربهٔ اعتصاب کارگران هفتتپه، این بار نیز از یک سو خیل امامجمعهها، محفلهای امنیتیای که نقاب عدالتخواهی بر چهره زدهاند، بسیج کارگری، خانهٔ کارگر، انجمنهای صنفی و شوراهای اسلامی کار با امکانات خود به میدان آمدند. از دیگر سو هم ارگانهای امنیتی سیاست فرسایشی کردن، ناامید ساختن، نفوذ و تهدید و تطمیع را بهکار گرفتند. مانند موارد مشابه ازجمله مورد کارگران هپکو و هفتتپه، ایجاد شکاف بین فعالان اعتصاب و هستهٔ رهبریکنندهٔ آن و کوشش برای تحمیل شوراهای اسلامی کار به آن همراه با قولهای بیپشتوانه در قبال اعتصاب کارگران پروژهای صنعت نفت هم بهکار گرفته شده و میشود. این سیاستها و مانورهای فریبکارانه البته نخواهد توانست شعلههای مبارزاتی که برافروخته شده را خاموش سازد. رژیم ولایت فقیه بنا به ماهیت طبقاتیاش تا کنون بهاثبات رسانده که نه تواناییاش را دارد و نه مایل است مشکلات زحمتکشان را حل و مطالبههای بهحق آنان را تأمین کند. بیدلیل نیست که روزنامه همشهری، ۱۰ تیرماه امسال، در مطلبی با عنوان: “ریشههای اعتراضهای کارگری”، ازجمله اعتراف میکند: “حالا که میخواهند سر و صداها را بخوابانند باید بدانند با این کار فقط اعتراضات به آتش زیرخاکستر تبدیل میشود و دوباره احتمال شعله کشیدن آن وجود خواهد داشت؛ چراکه عامل اصلی ایجاد کنندهٔ آنها همچنان حذف نشده است.”
آیا حکومت جمهوری اسلامی عامل اصلی نارضایتی زحمتکشان را آنچنان که هماکنون بلندگوهای تبلیغاتیاش مدعیاند ریشهیابی و حل خواهد کرد؟ آیا صدور دستورالعملهای فوری و شتابزدهٔ دولت، وزارت کار، و کمیسیونهای مجلس میتواند فقر، فلاکت، تبعیض، و ناامنی شغلی کارگران ایران را کم یا محدود سازد؟ اصولاً ریشهٔ اصلی و علتالعلل این وضعیت را در کجا باید جستجو کرد؟ واکنش حکومت جمهوری اسلامی در برابر خواستهای طبقهٔ کارگر و زحمتکشان و بهطور خاص سیاست آن در قبال دُور دوم اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت نشاندهندهٔ بیاعتنایی کامل آن به حقوق و سرنوشت کارگران و زحمتکشان است. اولویت دولت برگماردهٔ ولی فقیه یعنی دولت جلاد فاجعهٔ ملی ابراهیم رئیسی ادامه دادن به اجرای برنامهٔ خصوصیسازی و تأمین امنیت سرمایه است. بهعبارت دقیقتر، تداوم اجرای برنامهٔ تعدیل ساختاری در هیاهوهای تبلیغاتی دفاع از محرومان در صدر برنامههای دولت رئیسی قرار دارد. شعارهای عوامفریبانه، قول و قرارهای بیپشتوانه، مانورهای فریبکارانه ولی فقیه، مجلس، قوه قضائیه، و دولت آینده در واقعیت امر که سیاستهای جاری رژیم ولایت فقیه است تغییری نخواهد داد و باز هم همین سیاستها در راستای تحمیل فقر به خانوارهای کارگری و مجموع تهیدستان جامعه اجرا خواهد شد.
ارزیابی چند و چون اعتراضهای کارگری و اعتصاب کارگران پروژهای حاکی از این حقیقت است که وظایفی نظیر لزوم اتحادعمل فراگیر، وحدت سندیکایی، پافشاری بر احیای حقوق سندیکایی، تأکید بر استقلال عمل طبقاتی و ضرورت پیوند با جنبش همگانی ضددیکتاتوری باید در روندی حساب شده در دستور کار قرار داشته و اولویتهای انکارناپذیر محسوب میشوند. در سازماندهی جنبش اعتراضی و برپایی اعتصابها نکتهٔ اصلی حضور کارگران و اتکا به نیروی تودههای کارگر در کارگاهها، کارخانهها، و واحدهای صنعتی- خدماتی است. فضای مجازی میتواند در مقام ابزاری برای مبارزه و سازماندهی استفاده شود. اما رهبری و مبارزه در میدان اصلی یعنی در میان تودههای کارگر شکل گرفته و استوار میشود. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی فقط و فقط میتوانند ابزاری یاریدهنده باشند. ازاینروی، رهبری و هدایت اعتراضها و اعتصابها باید متکی به تودههای کارگر و از میان تودههای کارگر باشد. هرچه رهبری و هستهٔ هدایت اعتصابها از میان کارگران، متکی به کارگران، و برگزیدهٔ کارگران باشد، امکان تأثیر گذاری قطعی فشارها و تهدیدهای رژیم ولایت فقیه بر حرکت زحمتکشان دشوارتر، بهلحاظ اجتماعی و سیاسی پرهزینهتر، و مانور ارگانهای امنیتی و تشکلهای زرد حکومتی ضعیفتر و کمتر خواهد بود. موضوع رهبری و استقلال عمل طبقاتی با توجه به رشد اعتراضهای کارگری از مهمترین موضوعهاییاند که جنبش کارگری و حرکتهای سندیکایی به آنها توجه دارند و دربارهشان بحث میکنند. همچنین باید توجه کرد که مبارزه کارگران، اعتصابها، و اعتراضها در واحدهای مختلف، مبارزهٔ اصیل و واقعیاند. با طرح شعارهای تکروانه، شعارهای غیرواقعبینانه و ناهمساز با ظرفیت جنبش کارگری و فضای سیاسی عمومی کشور، پویهٔ رو بهرشد جنبش کارگری و عزم خروج آن از حالت تدافعی را نباید کُند و ناهموار ساخت. شعارهای غیرمنطبق با ظرفیتهای کنونی جنبش اعتراضی زحمتکشان و فضاسازیهای کاذب بهسود رشد و گسترش جنبش کارگری و سندیکایی کشور نبوده و نیست. بخشی از امکانات رژیم در راستای همین فضاسازی و هیاهو در فضای مجازی بههدف منحرفکردن جنبش کارگری بهکار گرفته شده و میشود. باید مبارزهٔ کارگران را همانگونه که هست دید، سازمان داد، و یاری کرد.
نکتهٔ مهم دیگری که اشاره به آن خالی از فایده نیست توجه به طیف حمایتهای داخلی و خارجی از اعتصابهای کارگری ازجمله اعتصاب کارگران پروژهای صنایع نفت است. باید با حد اعلای هشیاری دوستان و دشمنان واقعی جنبش کارگری و سندیکایی را بازشناخت و معرفی کرد. احمدینژادها، رئیسیها، نمایندگان مجلس، محفلهای رنگارنگ وابسته به سپاه پاسداران، رضا پهلویها، شبکههای صنفی وابسته به ساختارهای سرمایهداری جهانی با نقابهای فریب دهندهٔ متعدد، جریانهای وابسته به امپریالیسم، و محفلهای فعال فضای مجازی هوادار حکومت ولایی یا امپریالیسم- هردوی این محفلها در مهار و سرکوب جنبش کارگری همسو بوده و منافع مشترک دارند- هرگز دوستان و حامیان کارگران و زحمتکشان میهن ما نبوده و نیستند. جنبش کارگری و سندیکایی ایران بخشی جداناپذیر از جبههٔ جهانی کار در نبرد با سرمایه است. جنبش کارگری ایران در جبههٔ جهانی کار پیشینه، سنتهای مبارزاتی، و کارنامهای درخشان و پرافتخار از آن خود دارد. بهیاد داشته باشیم جنبش سندیکایی زحمتکشان میهن ما و اعتصابهای تاریخی و اثرگذار نفتگران در تاریخ معاصر ایران همواره از پشتیبانی و حمایت بیدریغ جنبش جهانی سندیکایی برخوردار بوده است. اعتصابهای تاریخی و اثرگذار یکی از سنتهای پرافتخار نفتگران و بهطور کلی جنبش سندیکایی ایران است، سنتی که در راستای بازسازی آن و طرد تلاش رهبری تشکلهای زرد حکومتی فاسد بهمنظور منحرف ساختن آن از خواستهای حیاتی کارگران باید بهطور مؤثر هوشیار بود.
کوتاهسخن، حکومت جمهوری اسلامی و دولت ضد ملی جلاد فاجعهٔ ملی ابراهیم رئیسی توانایی و خواست تأمین کردن حقوق و منافع طبقهٔ کارگر و زحمتکشان را ندارند. مبارزهٔ کارگران در دو عرصهٔ صنفی و سیاسی با قوت ادامه دارد. بنابراین، تشخیص وظایف عمده و اصلی که عبارتند از پیوند داشتن با جنبش همگانی ضد دیکتاتوری مردم، تأکید بر احیای حقوق سندیکایی، اتحادعمل فراگیر، و وحدت سندیکایی همراه با اصل خدشهناپذیر استقلال عمل طبقاتی، وظایفی مهم و بیدرنگ بهشمار میآیند که در پیکار با استبداد مذهبی و برای تأمین حقوق صنفی- رفاهی و سیاسی زحمتکشان پیش روی ماست.
به نقل از ضمیمۀ کارگری «نامۀ مردم»، شمارۀ ۴۸، ۲۸ تیر ماه ۱۴۰۰