به یادِ رفیق احمدِ نوریزاده؛ مَردِ شعر و شور و ترانه
جانم از رنجِ جهان سوزان است…*
دَمدَمایِ غروب بود که آمد؛ و با آن چترِ سیاهِ بلندش که عصای خزان و زمستاناش هم بود، گام در وادیِ ذهنام گذاشت. از خود پرسیدم: احمد کجا است؟ در خانه یا در آسایشگاهِ کهریزک؟ و به خود نهیب زدم که یک وقت فکرِ بد نکنی ها؟! و کرده بودم: زنده است یا مُرده؟ هزاران کیلومتر از هم دور بودیم و شمارهای هم از او نداشتم که سُراغاش را بگیرم. آن روز، وقتی در فیسبوکِ یک دوستِ مشترکِ قدیمی، خبرِ درگذشتاش را دیدم شوکه شدم: یعنی تنهایمان گذاشته و رفته؟ برای همین بود که به سُراغِ ذهنم آمده بود؟ آمده بود که چه؟ که بگوید: “یاد آر زِ شمعِ مُرد، یاد آر!”؟
احمدِ نوریزاده در بامدادِ دوشنبه، یکمِ شهریورِ ۱۴۰۰ (۲۳ آگوستِ ۲۰۲۱) در هفتاد سالگی درگذشته بود؛ خبری که مردمِ دو سرزمینِ همسایه، ایران و ارمنستان را به سوگ نشانده بود. آخر به گفته آدیس عیسا قلیان، روزنامهنگارِ ارمنی: “در ارمنستان از او به عنوانِ فرزندِ پارسیگویِ ملتِ ارمنی یاد میکنند“؛ از او که بزرگترین و پُرکارترین مترجمِ ادبیاتِ ارمنی به فارسی و تنها شاعرِ پارسیگویِ غیرِ ارمنی بود که به این زبان شعر میسُرود (← دفترهای شعرِ “سلام بر شما ارمنیها” و “در شبِ تنهایی و رویاها؛ سُرودههای ارمنیِ نوریزاده). سوایِ اینهمه، بنیادگذارِ ارمنی شناختیِ فارسی نیز بود.
رفیق نوریزاده در سالِ ۱۳۳۰ در کُردمحلهی بندرِ انزلی/غازیان زاده شد. پدرش کارگرِ ساده آتشنشانیِ انزلی بود و خودِ او در نوجوانی، در یک هتلِ کُردمحله کارگری میکرد؛ در محلهای که به گفتهی خودش: آکنده بود از تیرهها و فرهنگها و خُردهفرهنگهایی از گونهی گیلکی، ارمنی، روسی، آشوری، آذری و فارس. نوریزاده که در همسایگیِ ارمنیها میزیست، هم از سالهایِ نخستِ زندگی، همبازیِ کودکانِ ارمنی بود و زبانشان را به خوبی آموخته بود. بعدها که بزرگتر شد، در یک دورهی پنجماهه، از خانمِ آرشی بابایان شاعرِ ارمنی، الفبایِ این زبان را هم فراگرفت و به کارِ بازگردانِ ادبیاتِ ارمنی به فارسی آغاز کرد. در دههی ۱۳۵۰ به شهرِ سپاهان رفت و نزدِ خاژاک درگریگوریان رئیسِ رشتهی ارمنیشناختیِ دانشگاهِ اصفهان، این زبان را به شیوهی علمی و بُنیادین نیز آموخت. بازگردانِ دفترهای شعرِ »قدرتِ معجزهگر« و »سلام بر تو ای انسان« سُرودهی رفیق گالوست خانِنس/خانیان، شاعرِ بزرگِ ارمنیتبارِ ایرانی که در همان دهه به انجام رسید، برآیندِ زبانآموزیِ دانشیک او بودند.
دکتر احمدِ نوریزاده در آغازِ انقلاب به حزبِ تودهی ایران پیوست و در سالِ 1362 به همراهِ چند تن از همکارانِ رسانهایِ خود دستگیر شد و چند سالی را در زندان گذراند. وی که از فردایِ رهایی از زندان بیکار مانده بود، روز و شبِ خود را به نوشتن و سُرودن و ترجمیدن گذراند و بدینگونه، دهها اثرِ ادبی و پژوهشیِ سترگ از خود به یادگار گذاشت. در میانِ اینهمه به ویژه از دو آفرینهی نمونهوارِ وی: »صد سال شعرِ ارمنی« و »تاریخ و فرهنگِ ارمنستانِ« یاد کنیم که از آوازهی جهانی برخورداراند. کار و تلاشِ شبانروزیِ وی برای نگارشِ این هر دو اثرِ پژوهشی که جُز با خوانش و کاوشِ سد(صد)ها کتاب و بُنمایه شدنی نبود، نیرویِ اندامگانیِ وی را چنان فرسود که چند سالی پس از فرجامگیریِ این هردو کتاب دچارِ بیماریِ ام. اس شد؛ بیماریی که هرگونه تِکانشی را از او گرفت و ناگزیرش کرد بیش و کم، ده سالِ پایانیِ زندگیاش را در آسایشگاه کهریزکِ تهران بگذراند.
کارنامه ادبی
۱ ـ صد سال شعرِ ارمنی، چاپِ نخست، نشرِ چشمه ۱۳۶۹؛ ترجمهی ۵۰۰ شعر از هفتاد و دو شاعرِ ارمنی زبانِ جهان. کتاب، دربر دارنده پیشگفتاری ۱۵۰ صفحهای در بارهی برخی از سویههای فرهنگ و تاریخِ ارمنستان است.
۲ ـ رازقیها بگذار عطر بفشانند(مجموعه شعرهای ۱۳۸۰ ـ ۱۳۴۸ نوریزاده)، چاپِ نخست، نشرِ چشمه ۱۳۸۱.
۳ ـ در شبِ تنهایی و زمستانِ جهان، چاپِ نخست، نشرِ آتنا ۱۳۸۳.
۴ ـ سلام بر شما ارمنیها،
۵ ـ در شبِ تنهایی و رویاها.
ترجمهها
۱ ـ باغِ سیب، باران و چند داستانِ دیگر، بیست داستان از پانزده نویسندهی بزرگِ ارمنی.
۲ ـ پاییز در پرواز، شعرهای واراند کورکچیان شاعر و نویسنده ارمنیِ ایران، چاپِ نخست، نشرِ چشمه ۱۳۸۳،
۳ ـ پترِ اول، دو جلد، آلکسی تولستوی.
۴ ـ تسو لاگ، داستان، آگسل باگونتس،
۵ ـ بیست و شش کمیسر/کمونِ باکو، هراچیا کوچار،
۶ ـ سُرودهای سرخ/مجموعهی شعر، یِقیشه چارِنس،
۷ ـ آی وطن، آی وطن، مجموعهی شعر و داستان ار هوهانِس تومانیان،
۸ ـ عاشقانههای آبی، دفترِ شعری واهاگن داوتیان، چاپِ نخست، نشرِ چشمه ۱۳۸۱،
۹ ـ آمالیا، داستان، ناردوس.
جایزهها، نشانها و سپاسداشتها
۱ ـ جایزه جهانی و فرهنگیِ کارپیس پاپازیان، از اتریش، سالِ ۲۰۰۰
۲ ـ نشانِ مووسس خورناتسی، والاترین نشانِ فرهنگیِ جمهوریِ ارمنستان، سالِ ۲۰۰۱
۳ ـ کاتتق/جایزه بزرگِ انجمنِ نویسندگانِ ارمنستان، ۲۰۰۳
۴ ـ نشانِ تَلاییِ (طلایی) فرهنگیِ جمهوریِ ارمنستان، اهدا کننده: وزیرِ فرهنگِ این کشور به پاسِ کُنشهای فرهنگیِ دنبالهدار، ۲۰۱۱.
۵ ـ تندیس و لوحهای سپاسداشتِ موسسه ترجمه و تحقیق هور، شورای خلیفهگریِ ارامنه تهران، روزنامه ارمنی زبانِ آلیک و دانشکدهی ایرانشناختیِ دانشگاهِ دولتیِ ایروانِ ارمنستان.
۶ ـ چاپِ زندگینامهی رفیق نوریزاده به همراهِ بخشهایی از یک منظومهی او به نامِ «ماسیس کوه نیست» در کتابهایِ درسیِ جمهوریِ ارمنستان .
در بارهی نوریزاده
سرکیس گراگوسیان، نویسنده وشاعرِ ارمنیتبارِ سوریه: “او در قلبِ ملتِ ارمنی به جاودانگی خواهد رسید”.**
توروس تورانیان، نویسنده و شاعرِ ارمنیِ سوریه: “او با آثارِ خود برای ارمنیها غرورِ ملی کسب کرد و ما وظیفه داریم این انسانِ بزرگ، شاعر و مترجمِ ارزنده را بستاییم”.
هراچیا ماتئوسیان، نویسنده ارمنستان: “ایشان بزرگترین مترجمِ ادبیاتِ ارمنی در جهان است که با آثارِ خود ملتِ ارمنی را با شگفتی رو به رو کرده است. من به جرأت میتوانم بگویم که در تاریخ و ادبیاتِ ارمنی هرگز چنین پدیدهای رُخ نداده است”.
دکتر ماندانا پرنیان، استادِ دانشگاه و همسرِ نوریزاده در شبِ بزرگداشتِ وی در مرکزِ اجتماعاتِ موسسه ترجمه و تحقیقِ هور، تهران دو بهمنِ ۱۳۹۶: “زبانِ ارمنی برای احمدِ نوریزاده به هیچ زبانی همانند نبود. این زبان، خانهی وجودِ او بود. زبانی که از اوانِ کودکی او را در خود تنید و در خود شکل داد. زبانی که همچون خدای یک معبد آگالمایِ خویش را به مثابه تندیسی خودساخته ورز داد و شکل بخشید و به حضور آورد. زبانی که برای او عالم شد و حتا گذاشت تا در آن و از آن فراتر رود و این چنین بود که فراروندگیِ شاعر در بسترِ زبانی که او را عالم شد، رُخصت داد تا از طریقِ این ادراکِ وجدآمیز، این رُخدادِ از آن خود کننده، او خود عالمیدن بیآغازد”.
دکتر آندرانیک سیمونی، مدیرِ گروهِ زبان وادبیاتِ ارمنیِ دانشگاهِ آزادِ اسلامیِ واحدِ تهران: “دوستی با احمد یک افتخار است. اگر شما با احمد راه رفتید باید افتخار کنید. زمانی که ما در تهران نشریه پیونیک [= ققنوس] را چاپ میکردیم، او بیشترِ مواقع در دفترِ تحریریه آن نشریه حضور داشت. من کمتر مترجمی را دیدهام که مانندِ او با وسواسی خاص روی ترجمه و معانیِ واژگان و مقایسه بینِ آنها وقت بگذارد. احمد کاری کرده که به عنوانِ یک ایرانی، فضایِ مشترکِ بینِ دو فرهنگِ ایرانی و ارمنی، قابلِ فهم و ملموس شود… احمد در[کتابِ صد سال شعرِ ارمنی] وظیفهی یک انستیتویِ بزرگِ پژوهشی ـ ادبی را بر عهده گرفت و انجام داد. کاری که حداقل ده شاعر باید آنرا انجام میدادند. ما در این اثر با یک صد سال شعرِ ارمنی سر و کار داریم و یک احمدِ نوریزاده. احمد در تمامِ آن سالها با فراموش کردنِ خودش، این اثر را به ثمر رساند و من معتقدم که برای این کار باید دستهای او را ببوسیم… این کار در آن شرایط، حتا برای شاعران و نویسندگان ارمنستان نیز منحصر به فرد بود”.
دکتر آرمنوشِ کوزومویان، خاورشناس، استادِ دانشگاه و پژوهشگرِ ادبیاتِ فارسی در ارمنستان: “او نه تنها به زبانِ ارمنی تسلط دارد، که رموز و فنونِ تحلیلِ علمی و کار با اسنادِ علمی را نیز به خوبی میشناسد”.
به نقل از ضمیمهٔ فرهنگی «نامۀ مردم»، شمارۀ ۷، ۸ شهریور ۱۴۰۰