فرهنگ و هنر

دل شده کاسه‌ی خون…

صفدرِ تقی‌زاده هم که رفت، زخمی دیگر بر زخم‌های نمک‌خورده‌ی اهالیِ هنر و ادبیاتِ داستانیِ کشور افزوده شد. مردی که در دهه‌ی واپسینِ زندگی‌اش روزه‌ی سکوت گرفته و قلم‌اش را وانهاده بود، اما کارنامه‌ای پُر برگ و بار داشت: یک عمر نوشته بود و ترجمه کرده بود، بخش‌هایِ داستانیِ رسانه‌های ادبیِ ایران را گردانده بود، تدریس کرده بود و سرانجام، برای زیستن، وقت کم آورده بود:

ـ عمو صفدر پاشو! پاشو وببین چه‌گونه اشکِ اهالیِ قلم را درآورده‌ای؟

صفدرِ تقی‌زاده، بچه خاکِ پاکِ آبادان، دیگر چیزی برای گفتن نداشت! هرآن‌چه را که باید گفته و سُروده باشد، در هفتاد سالِ گذشته بر کاغذ آورده بود. اصلا بروید کارنامه‌اش را ببینید! مردِ آرامِ قرنِ پُرهای و هوی ما، همه‌ی ناگفته‌ها را در کارنامه‌اش واگویه کرده است:

تقی‌زاده (۱۴۰۰ ـ ۱۳۱۱) در چند روزِ پایانیِ زندگی‌اش، در یک بیمارستانِ کالیفُرنیا بستری بود؛ پزشک‌ها امیدشان را از او بُریده بودند. سن‌اش هم که بالا بود: هشتاد و نُه سال! 89 سال برای مردمِ رنج‌کِشیده‌ی ایران، سنِ کمی نیست، برای تقی‌زاده اما خیلی کم بود؛ جامعه‌ی ادبیِ ما هنوز به کارها و ترجمه‌های روان و زیبایش نیاز داشت؛ مگر ما چندتا مترجمِ برجسته‌ی مثلِ او داریم؟ و خُب چه می‌شود کرد وقتی اَجَل‌ات سر رسیده باشد؟

صفدرِ تقی‌زاده آموزش‌های پیشا دانش‌گاهی‌اش را در دبستانِ فرهنگ، دبیرستانِ رازی و آموزش‌گاهِ فنیِ آبادان/دانش‌کده نفتِ واپسین گذراند؛ آن‌گاه به خواستِ شرکتِ نفتِ آبادان، برای پیمایشِ دوره دوساله آموزش و مدیریت به انگلیس رفت و در بازگشت، دانش‌آموخته‌ی فراکارشناختیِ زبان و ادبیاتِ انگلیسی از دانش‌گاه تهران شد.

 

در آبادان که بود با فرهنگ‌مردانی هم‌چون نجفِ دریابندری، احمدِ محمود، ناصرِ تقوایی، دکتر محمدعلیِ موحد و شماری دیگر از بزرگان، جناقِ دوستی شکست و همین، راهِ او را به سوی نوشتن و ترجمیدن هموارتر ساخت. به ویژه پس از آشنایی و رفاقت با محمدعلیِ صفریان که هم‌شاگردی او بود، بازگردانِ ادبیاتِ داستانیِ جهان را جدی‌تر گرفت و پی‌گیرانه‌تر از پیش بُرد. صفریان در واقع، شریکِ ترجمه‌هایش بود؛ چه بسیار آفرینه‌های ادبی که این هردو با هم به فارسی برگرداندند. تقی‌زاده در این‌باره گفته بود که دو سه صفحه‌ای از یک متن را او و دو سه صفحه‌ی دیگر را هم صفریان ترجمه می‌کرد، سپس ترجمه‌ها را با هم تاخت می‌زدند تا هریک از آن‌ها بازگردانِ دیگری را بخواند و نارسایی‌هایی را که به نظرش می‌رسید یادداشت کند. آن‌گاه این نکات را از نو می‌خواندند و پاک‌نویس می‌کردند: کاری وقت‌گیر که اما نتیجه‌اش بیش و کم، دقیق و خوش‌نود کننده بود.

چیرگی‌اش بر زبانِ فارسی چندان بود، که گویی ترجمه‌هایش را خودِ او نگاشته است: انگار نه انگار که از زبانی دیگر به فارسی درآمده‌اند. شیوانوشتی روان و یک‌دست و استوار داشت. او که کارهای ادبی‌اش را با نوشتنِ داستان‌ آغازیده بود، چنان بر داستان‌نویسی و به ویژه بر نقد و سنجشِ ادبیاتِ داستانی چیره‌مند بود که پیوسته او را به دبیری و داوریِ بخشِ داستانِ ماهنامه‌های ادبیِ کشور برمی‌گزیدند. کاری که او به شایستگی در ماهنامه‌های دنیایِ سخن، آدینه، و جُز آن انجام داد و با ریزنگریِ استادانه‌اش، نسلی از بهترین داستان نویسانِ هم‌روزگارِ ما را پرورید و برکِشید. هم از این‌رو، همواره عضوِ گروهِ داورانِ جایزه‌های ادبیِ مجله گردون؛ پکا؛ گلشیری و یلدا بود. در همین حال، با تسلطی شگرف که بر زبان و ادبیاتِ انگلیسی داشت، این‌همه را در دانش‌گاه‌های: تهران، علامه طباطبایی و شهید بهشتی، تدریس می‌کرد.

 

     کارنامه ادبی 

برخی از جُستارها:

صفدرِ تقی‌زاده در سال‌های پُربارِ ادبی‌ِاش به نگارشِ ده‌ها جُستارِ ادبی و پژوهشی برای رسانه‌های کشور پرداخت که برخی از آن‌ها چنین‌اند:

ـ صادقِ چوبک و تاثیرپذیری از ادبیاتِ داستانیِ مدرنِ آمریکا؛

ـ خوشه‌های کبودِ آتش و دود: ویژگی‌های م. آزاد در عرصه‌ی زندگی و شعر؛

ـ فرهنگِ روشن‌فکری در کنارِ نفت؛

ـ نقدِ ادبی: پُست‌مدرنیسم از چه زمانی آغاز شد؟

ـ نخستین داستان‌نویسِ زنِ ایرانی؛

ـ گوناگون: نوستالژی؛

ـ هایکوهای مکزیکی؛

ـ نمایش‌نامه‌نویسانِ بزرگِ پایانِ قرن؛

ـ نوآوری در دادگاهی بی‌پایان؛

ـ جای‌گاهِ سلین در ادبیاتِ جهان.

 

     ترجمه‌ها:

بازگردان‌هایی که با هم‌یاریِ محمدعلیِ صفریان انجام گرفته‌اند:

ـ مرگ در جنگل، شِروود آندرسن.

ـ آنا کریستی، یوجین اونیل.

ـ اهریمنِ پیر، پرل. اس. باک.

ـ چرخِ فلک، آرتور شنیتسلر.

ـ تورتیلافلت، جان اشتاین بک.

ـ سفرِ دور و دراز به وطن(سه نمایش‌نامه کوتاهِ تَک‌پرده‌ای)، یوجین اونیل.

 

     ترجمه‌های مستقل

     ـ شب مینا، گابریل گاسیا مارکز

ـ زائرانِ غریب (دوازده داستان)، گابریل گاسیا مارکز

ـ شعرِ جهان، سی. کِی. ویلیامز.

ـ یک داستانِ کوتاه، ویلیام فالکنر، چاپ شده در ماه‌نامه‌ی سخن.

ـ بزرگ‌ترین شخصیت‌های قرنِ بیستم، از دیدِ منتقدانِ سده‌ی بیستم.

ـ  رُمانِ برگزیده معاصر، آنتونی برجس.

ـ یوجین اونیل، جان گسنر.

ـ اگر ادبیاتِ وجود نداشت، دوریس لِسینگ.

ـ غیب‌گویی: یودیت، پیتر هاندکه.

ـ اهانت به تماشاگر: سیل، پیتر هاندکه.

ـ سینما و موسیقی: فیلم‌نامه‌نویسی به سبکِ گودار، اومبرتو اکو.

ـ جهنم رویِ زمین، رابرت جیمز.

ـ کمال، ولادیمیر ناباکُف.

ـ سه شعر از گونتر گراس.

ـ تاریخِ تمدن: رنسانس، نوشته ویل دورانت، با همکاریِ ابوطالبِ صامری.

 

     ترجمه از فارسی به انگلیسی

ـ یاد و نگاه: چهره‌های هنر و فرهنگِ معاصری ایران.

 

  گردآوری و تالیف

ـ شکوفاییِ داستان‌های کوتاهِ ایرانی(مجموعه‌ی داستان).

ـ مجموعه کتابِ سخن.

ـ داستان‌های کوتاه از نویسندگانِ ایران و جهان با هم‌کاریِ رفیق دکتر اصغرِ الهی.

ـ سهمِ من کو؟ مجموعه‌ی داستان از نویسندگانِ جدیدِ ایران.

ـ بیست و دو شعر از رابیندرانات تاگور.

ـ شکوفاییِ داستان در دهه‌ی نخستینِ انقلاب.

 

     آخرِ خط

تقی‌زاده اما فرهنگ‌مردی بود خوش‌سرشت و شوخ و محفل گرم‌کُن. خانه‌اش هم‌واره پاتُقِ  نویسندگان و هنرمندان بود. همیشه لب‌خند بر لب‌ داشت. کم حرف بود و سنگین و متین؛ و تا بخواهی شیرین‌سخن. دریغا که از ده دوازده سال پیش از درگذشت، یعنی پس از عملِ تومورِ مغزیِ خود، دیگر یادسپارش به خوبی کار نمی‌کرد و در یادآوریِ این یا آن نکته، کم می‌آورد. گذشته از آن چهار سال پیش فروغ، دختر عزیزش را نیز از دست داده بود. فقدانی که قلب و روحش را به سختی می‌فشرد و می‌آشفت. سرانجام هم در روز شنبه ۲۳ اَمردادِ ۱۴۰۰ برای همیشه آرام گرفت و رخت از این جهانِ آشوب زده بربست و رفت. رفتنی بی جای‌گزین و دردناک:

این تراژدیِ غم‌انگیز را به بازماندگانِ وی و نیز به اهالیِ ادب و هنر و به همه‌ی مردمِ ایران سوگ‌باش می‌گوییم.

 

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا