مسایل بین‌المللی

موریس بیشاپ و انقلاب گرنادا را به یاد آوریم

شانزدهم اکتبر ۳۸ سال از مرگ موریس بیشاپ، رهبر دولت انقلابی مردمی گرنادا (PRG) می‌گذرد، دولت انقلابی‌ای که دوره‌اش به‌طور غم‌انگیزی کوتاه بود. دولت انقلابی مردمی گرنادا زمانی شکل گرفت که جنبش نوین “جوئل” (مخففِ عبارتی انگلیسی به‌معنای ”تلاش مشترک برای رفاه، آموزش، و رهایی“) به‌رهبری موریس بیشاپ که در میان مردم محبوبیت زیادی داشت، کنترل کشور را از “اریک گیری” (دیکتاتور زیر حمایت ایالات‌متحده) به‌دست گرفت. اگرچه دولت جنبش نوین جوئل پیش از کشته شدن بیشاپ در کودتایی نظامی به‌رهبری “برنارد کورد” فقط چهار سال دوام آورد (پس از آن هم ایالات‌متحده به‌منظور نابودی بقایای این جنبش به گرنادا حمله کرد)، اما سیاست‌های انسانی و مردمی بیشاپ و همچنین دیدگاه انترناسیونالیستی‌اش همچنان الهام‌بخش دانش‌آموزان و دانشجویان  تجربهٔ انقلاب گرنادا است.

گرنادا جزیره‌ای کوچک در جنوب دریای کارائیب، نزدیک سواحل ونزوئلا است. بومیان آراواک و کالیناگو یا کاریب که نام این دریای کارائیب از نام آنان گرفته شده است، پیش از استعمار قاره آمریکا در این منطقه ساکن بوده‌ا‌ند. فرانسه این کشور را به استعمار خود درآورد و در دوران حاکمیت استعماری‌اش بیشتر مردم بومی را به‌هلاکت رساند. سپس این جزیره در پایان جنگ هفت‌ساله به چنگ استعمار انگلیس افتاد. برای همین است که زبان رسمی امروز گرنادا زبان انگلیسی است. بر اساس الگویی که در قاره آمریکا همانندسازی می‌شد، انگلیسی‌ها هزاران آفریقایی برده را به‌اجبار در این جزیره جابجا می‌کردند و از نیروی‌شان برای تولید سود برای کلان‌شهرها بهره می‌گرفتند. به‌همین سبب است که بیشتر شهروندان گرنادا خود را آفریقایی‌تبار می‌دانند.

در دوران رکود بزرگ در سال‌های دهه ۱۹۳۰، بسیاری از ساکنان گرنادا کارشان را از دست دادند. این امر سبب شد تا بسیاری برای یافتن کار به کشورهای پیرامونی بروند که اغلب در فعالیت‌های سندیکایی و ضد استعماری درگیر شدند. یکی از مهم‌ترین فعالان در آن زمان “اریک گیری” بود. وی در سال ۱۹۷۴ برای پیشبرد استقلال گرنادا و رهایی از دوران استعمار به کشور بازگشت. ولی همین‌که خود را در قدرت یافت به دیکتاتوری سنگ‌دل و موردحمایت ایالات‌متحده و متحدانش مبدل شد.

اریک گیری با گروه شبه‌نظامی خصوصی‌اش بهنام مانگوس، با شکنجه و کشتن منتقدان رژیم (ازجمله کشتن روپرت بیشاپ، پدر موریس بیشاب در سال ۱۹۷۴) به هراساندن مردم روی آورد و از پینوشه، دیکتاتور شیلی سلاح و آموزش دریافت می‌کرد. او به‌ازای وفاداری‌اش به استعمارگران در سال ۱۹۷۷ به‌عضویت شورای خصوصی انگلیس درآمد و دیرتر در همان سال از سوی ملکه الیزابت شوالیه شد.

جای تعجب نبود که اریک گیری و دارودسته‌اش علاقه‌ای چندان به توسعه اقتصادی گرنادا نداشتند. فراوری کشاورزی از رونق افتاد، بیکاری افزایش یافت، قیمت‌ها سر به‌فلک کشید و جنبش‌ها بر ضد دولت رو به گسترش نهاد و بی‌باک‌تر شدند. جنبش نوین جوئل، گروهی با مرام کمونیستی که بر اساس اصول مارکسیسم-لنینیسم فعالیت می‌کرد، سکان رهبری برای بسیج و سازمان‌دهی مبارزه با اریک گیری را به‌دست گرفت. اریک گیری از هدف این حزب آگاه بود و در سال ۱۹۷۹ قصد داشت رهبران آن را در حالی که خودش در سفری به ایالات‌متحده بود، به‌قتل برساند.

جنبش نوین جوئل از نقشه او مطلع شد و بی‌درنگ دست به عمل پیشگیرانه زد. گروه مانگوس را بازداشت و کنترل دولت را به‌دست گرفت. در ۱۳ مارس ۱۹۷۹ با حمایت قاطع مردم، برپایی دولت انقلابی مردمی گرنادا اعلام و موریس بیشاپ نخست‌وزیر شد. موریس بیشاب یک مارکسیست دنیادیده و دارای نگرشی انترناسیونالیستی بود. او درباره روشنفکران ضد امپریالیستی مانند فرانتس فانون، رهبران پس از دوران استعمار مانند فیدل کاسترو، چه گوارا، ژولیوس نیره، و شخصیت‌های مبارز در ایالات‌متحده مانند مالکوم ایکس و مارتین لوتر کینگ رویکردی مثبت داشت. در سه سال دوران نخست‌وزیری‌اش خدمات بهداشتی و درمانی جزو حقوق ابتدایی درآمد و برای نخستین بار زمینهٔ تهیه مسکن برای مستمندان فراهم گردید، تولید مواد غذایی افزایش یافت، و بی‌سوادی بزرگ‌سالان در سه سال به کمتر از ۵ درصد کاهش یافت. افزون بر این‌ها، سازمان ملی زنان گرنادا با هدف اولویت‌بندی دست یافتن به برابری جنسیتی بنا نهاده شد. رودا رد‌داک، دانش‌پژوه ترینیدادیایی، اعلام کرد: “رهبری انقلاب گرنادا در پذیرش نقش برجسته زنان در جامه عمل پوشاندن به‌انقلاب بی‌بدیل بوده و از زنان دعوت کرد تا در روند دگرگونی‌های انقلابی” شرکت کنند.

همه این پیش‌گامی‌ها به‌شیوهٔ مشارکتی و مردمی انجام گرفت و به دستاوردهای اجتماعی و زیرساختی‌ای فراوان انجامید. کامیابی الگوی حکمرانی آنان، جنبش انقلابی جوئل را به دشمن ایالات‌متحده تبدیل کرد. پس از اینکه تلاش‌های موریس بیشاب به‌منظور عادی‌سازی روابط  با ایالات‌متحده بی‌پاسخ ماند، بیشاپ پی برد ایالات‌متحده او را دشمن خود می‌داند. بیشاپ در سخن‌رانی‌‌ای در کالج هانتر در شهر نیویورک در ۵ ژوئن ۱۹۸۳ به این مطلب چنین شاره کرد: “آنان همه‌گونه دلیل و بهانه‌ای برای مخالفت با ما مطرح می‌کنند، برخی از آن‌ها باورپذیر و برخی سراپا دورانداختنی‌اند. چندی پیش ما از گزارش محرمانه جالبی به وزارت خارجه درباره این موضوع آگاهی یافتیم. آن گزارش محرمانه به این نکته اشاره می‌کند که: انقلاب گرنادا از جهتی حتا بدتر از – من نقل‌قول مستقیم می‌کنم – از انقلاب کوبا و نیکاراگوئه است، زیرا مردم گرنادا و رهبری انقلاب گرنادا انگلیسی‌زبان‌اند و بنابراین می‌توانند  به‌طور مستقیم با شهروندان ایالات‌متحده ارتباط برقرار کنند. همچنین گفته‌اند ۹۵ درصد از جمعیت ما سیاه‌پوست هستند. اگر جمعیت کشورمان ۹۵ درصد آفریقایی‌تبارند، با این دیدگاه، ما می‌توانیم برای ۳۰ میلیون شهروند سیاه‌پوست در ایالات‌متحده جاذبه‌ای خطرناک داشته باشیم.”

هر دو رئیس‌جمهور- جیمی کارتر و رونالد ریگان- در آن زمان می‌کوشیدند راهی برای بی‌ثبات‌سازی و دیوآسا نشان دادن دولت گرنادا بیابند. ریگان حتا یک باند فرودگاه که برای رونق بخشیدن به صنعت گردشگری، یعنی دومین بخش بزرگ اقتصادی جزیره گرنادا، ساخته شده بود “طرح پایگاه‌سازی قدرت کوبا و اتحاد جماهیر شوروی” نامید و رسانه‌های ایالات‌متحده  نیز در این زمینه با ریگان همراهی کردند. همان‌طور که نوام چامسکی در کتاب “توهم‌های ضروری” می‌نویسد: “اقدام‌های تحریمی ایالات‌متحده برای ناپایدار ساختن دولت موریس بیشاب به‌ندرت گزارش می‌شد. همچنین ترفندهایی دیگر که علیه گرنادا برای بازداری از پیشرفت و توسعه دولتی که اکنون به‌نظر می‌رسد از حمایت مردم و تا اندازه‌ای موفقیت برخوردار بود انجام گرفت مانند مسدود کردن کمک‌ها پس از اینکه طوفان دریایی شدید در اوت ۱۹۸۰ گرنادا را درهم کوبید گزارش نشد.”

هنگامی که “برنارد کوارد”، معاون نخست‌وزیر جنبش نوین جوئل، در کودتایی که هنوز جنبه‌هایی از آن تا به‌امروز ناروشن مانده است، قدرت را به‌دست گرفت، موریس بیشاپ زندانی و سرانجام اعدام شد. دولت ریگان از این برآمد استفاده کرد تا کار جنبش نوین جوئل را برای همیشه یکسره کند.

بیش از ۷ هزار نظامی ایالات‌متحده به بهانه حفاظت از دانشجویان آمریکایی به جزیره گرنادا حمله کردند. اما به‌زودی روشن گردید که قصد واقعی نظامیان ایالات‌متحده جلوگیری از ادامه فرایند انقلاب است. همان‌طور که لولا کامپوس می‌نویسد: “[حمله آمریکا] به برقراری دوباره قانون اساسی پیشین گرنادا و واگشت بی‌درنگ دستاوردهای انقلاب جنبش نوین جوئل منجر شد.”

پس از گذشت بیش از ۴۰ سال، نسل بعدی دانشجویان انقلاب گرنادا که با خشونت دست‌خوش گسیختگی شد، یادبود شرایط آن دوران را که موریس بیشاب را به‌رهبری انقلاب نشاند پاس می‌دارند  و آنانی که او را به‌زیر کشیدند با بازگویی سخنان مرل کالینز- شاعر و نویسنده گرنادایی و پشتیبان سرسخت جنبش نوین جوئل- به‌یاد می‌آورند:

کاووش و موشکافی

هنوز آشفته و پریشان در بگو و مگو

هم‌سوگی و همدردی

آمیختن و تلفیق

پشیمانی و به‌یاد آوردن

اگرچه جنبش نوین جوئل دیگر وجود ندارد، اما دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی این جنبش، همراه با نگرش انترناسیونالیستی‌اش، برای کسانی که در پی چشم‌انداز مناسبات نوین کشورهای شمال و جنوب برون از بندهای نواستعمار جهانی‌اند، الهام‌بخش است.

به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ ۱۱۴۱، ۳ آبان ۱۴۰۰

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا