به مناسبت هشتادمین سالگرد حزب تودۀ ایران منتشر شد
”حکمرانی خوب“ و کاربست آن در ایران
در پی بحران همهجانبه و فراگیر جهانی پس از اِعمال سیاستهای تعدیل ساختاری از یک سو، و تشدید بحران بازپرداخت بدهی کشورهای در حال توسعه و بهویژه کشورهای کمتر توسعهیافته از سوی دیگر، مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سالهای پایانی دههٔ ۱۹۹۰، در چند نوبت و از جمله در بیانیهٔ هزاره (سال ۲۰۰۰) زیر فشار جنبش اعتراضی و فراگیر جهانی و دولتهای مترقی و مردمی، بر ضرورت رویکرد به حکمرانی مطلوب بر بنیاد حقوق بینالملل تأکید کرد. در این بیانیهها، همهٔ کشورهای جهان به همیاری در ریشهکنسازی فقر در سراسر جهان فراخوانده شدند، و تصویب شد که کشورهای توسعهیافته، هفتدَهُم درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای تأمین بازپرداخت بدهیهای کشورهای فقیر اختصاص دهند.
امّا در همین سالها، بانک جهانی که زنگ خطر را شنیده بود، در همیاری با بنیادها و باشگاههای پژوهشی وابسته به کشورهای امپریالیستی و انحصارهای فراملّیتی، و با تفسیر غیراصولی از تصویبنامههای مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به منظور نجات دادن سرمایهداری نولیبرالی و تحکیم پایههای آن، الگویی را به اجرا گذاشت که از آن با عنوان «رهیافت سوّم» و با نام «حکمرانی خوب» یاد میشود، الگویی که از بیخ و بُن با خواست و سمتگیری مطلوبِ جنبشهای مردمی و دولتهای سوسیالیستی و مترقی جهان مغایر است.
وجه تمایز ”حکمرانی خوب“ با الگوی تعدیل ساختاری این است که در الگوی اخیر دیگر از کوچکی دولت و نفی دخالتش در بازار سخن گفته نمیشود، بلکه بر دولت مقتدر با هدف تنظیمگری بازار به سود بخش خصوصی تأکید میشود.
دومین دفترِ ”یادها و چهرهها“
دومین دفترِ “یادها و چهرهها” فرارویِ شما است؛ برآیندی که کوشیده است
اندکی، و تنها اندکی، بر زخمهای نمکخوردهی هنرمندانِ تودهای که هم از شاهان و روحانیانِ خائن و هم از شبهِ روشنفکرانِ فرقهانگارِ روزگار ستم دیدهاند، مرهم گذارد. ما در جُستارهایی که هماینک در شولایِ شیرازهای یگانه گِردِ هم آمدهاند،
کوشیدهایم در اندازهی داشتهها و توانِ خود، بر سویههای تاریکِ شخصیت و دانشِ شماری از هنرمندانِ تودهای پرتو بیافکنیم؛ هنرمندانی که نه رواداریِ زمانه آنان را برتافته و نه منتقدانِ رنگیننامهها. نه در بازارِ بی در و پیکرِ کتابِ کشور یاد و یادنامهای از این قلندرانِ هنر و ادب یافت میشود و نه در واکشیا/فضایِ پنداری و مجازی. در تارنماها و سایتهای پهنهورِ رایانهای نیز که به گفتهی پیرِ توس مهدیِ اخوان ثالث: هرگز ندانستیم “کان خوبان، پدرشان کی است و یا سود و ثمرشان چی است؟” چیزی هم اگر در بارهی هنرمندانِ تودهای یافت شود، یا کژدیسانه وغرضآلود است یا اندیشههای سیاسیِ و حزبیِ بزرگانِ تودهای را درز گرفته است.
برای نمونه، تارنمایِ ویکیپدیا در بخشِ رفیق دکتر احسانِ طبری، بیدرنگ سایتِ رادیو زمانه را فراپیش میآوَرَد تا یکی از تودهایستیزانِ آن، در همان نخستین پاراگرافِ نوشتهاش دُرفشانی کند که: “به کمکِ اسناد و مدارکِ نویافته، قصد دارم روندِ شکسته شدنِ احسانِ طبری و تغییرِ ناگهانیِ او را نشان دهم”! فرآیندی که اما راه به روستایی نمیبَرَد و نویسندهاش نمیتواند این”روندِ… ناگهانی”! را “نشان” دهد.
این است سرنوشتِ ستمآلودهای که مدعیانِ رنگ و وارنگِ دمکراسی، برهموندان و هوادارانِ حزبِ تودهی ایران رقم زده و میزنند. همچون فرجامِ کارِکمونیستهای فیلمِ “مسیح هرگز به اینجا نیامد” که در سپیدهدَمِ فروپاشیِ فاشیسمِ ایتالیا، شاهدِ آزادی همهی زندانیانِ سیاسی بودند به جُز خود:
این جهان زندان و ما زندانیان
حفره کُن زندان و خود را وارهان
مولانا
به نقل از “نامۀ مردم” شمارۀ ۱۱۴۴، ۱۵ آذر۱۴۰۰