به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو دانشگاه سنگر آزادی و مبارزه برای عدالت است!
یکی از مستحکمترین و پیگیرترین گردانهای مبارز جنبشهای مردمی کشورمان در بیش از هشت دههٔ گذشته بهیقین جنبش دانشجویی بوده است، جنبشی که در ایران حداقل از سال ۱۳۳۲ در فضای سیاسی و اجتماعی کشور نقشی بسیار جدی، فعال، و مؤثر داشته است.
حرکتهای دانشجویی علیه ظلم و استبداد در کشور ما از بدو پیدایش دانشگاهها در ایران همواره بهصورت فعال وجود داشته است، بااینحال، ۱۶ آذر ۱۳۳۲ نقطه عطفی تاریخی در مبارزات دانشجویی و مبارزات دموکراتیک و مردمی میهنمان است. در این روز اتحادی وسیع از دانشجویان کشور با دیدگاههای سیاسیای گوناگون علیه کودتای آمریکایی- انگلیسی و درمقابله با تثبیت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بهوجود آمد. در چنین روزی با هجوم دژخیمان رژیم کودتا دهها دانشجو به خاک و خون کشیده شدند و در این میان دو دانشجوی مبارز تودهای (مصطفی بزرگنیا و مهدی شریعترضوی) بههمراه دانشجوی مبارز جبهه ملی (احمد قندچی) در خون خود درغلتیدند و در راه رهایی میهن جان باختند.
رژیم وابسته پهلوی بر این گمان بود که میتواند با هجوم وحشیانه و جنایتکارانهاش جنبش دانشجویی را درهم بشکند و سکوت قبرستانی را بر دانشگاهها حاکم کند، اما بهرغم بازداشتهای وسیع و زندانی و اخراج کردن بسیاری از دانشجویان مترقی، امواج این مبارزه نهتنها فرو ننشست، بلکه این روز تاریخی به روز تجدید عهد دانشجویان در ادامهٔ مبارزه با دیکتاتوری زیر لوای شعار جاویدان “اتحاد، مبارزه، پیروزی” تبدیل شد. شیوهٔ هجوم وحشیانه رژیم وابسته پهلوی شیوهای بوده است که تا کنون رژیم ولایت فقیه نیز در برهههای زمانی گوناگون ازجمله در حمله به کوی دانشگاه بهکار برده است تا بهوسیلهٔ آن خشم و هراسش را همزمان از خیزش موجهای جنبش دانشجویی نشان دهد. در روز پنجشنبه ۱۷ تیرماه ۱۳۷۸، اعتراضهای مسالمتآمیز دانشجویان در محوطهٔ کوی دانشگاه در ارتباط با حکم حکومتی خامنهای در مسکوت گذاشتن لایحهٔ “اصلاح قانون مطبوعات” با یورش ددمنشانهٔ انصارحزبالله ـ که در پشت گاردهای ضد شورش نیروهای انتظامی پنهان شده بودند ـ رو بهرو شد و در خلال آن بسیاری از دانشجویان زخمی و عدهای نیز جان باختند. چنین یورشی به اعتراضهای دانشجویی در تاریخ دانشگاههای کشور کمسابقه بود. رژیم “ولایت فقیه” نیز مانند رژیم پهلوی که از توان فراوان جنبش دانشجویی آگاه بود، باهدف محدود کردن فعالیتهای دانشجویان و بهکنترل درآوردن این جنبش، از همان سالهای اولیه بهقدرت رسیدن، ترفندهایی فراوان در این راستا بهکار زد. از “انقلاب فرهنگی” گرفته تا “ستارهدار” کردن دانشجویان، “سهمیه”ای کردن دانشگاهها، ایجاد تشکلهای دانشجویی اسلامی زیر کنترل خود و پادگانی کردن محیط دانشگاهها، تنها بخشی از سیاستهای رژیم علیه دانشجویان بوده و هست. در چند دهه گذشته کشور ما سرکوب دائمی و خشن این جنبش پویا، گسترده، و فعال را همواره شاهد بوده است، هرچند که سران رژیم در “سخنرانیها” و “وعدههای انتخاباتی”شان به دفاع از دانشجویان و جنبش دانشجویی و بهرسمیت شناختن تشکلهای صنفی و “سیاسی” آنان تظاهر کردهاند۱.
سران رژیم و در رأس آنان علی خامنهای، جنبش دانشجویی و “فعالیتهای سیاسی” آن را در چارچوب خواستهای رژیم مجاز میدانند بهطوری که در راستای تقویت حکومت عمل کند یا به برخی فعالیتهای صنفی محدود باشد. خامنهای در نشستهای گوناگونی که در سال ۱۳۹۶ با استادان و دانشجویان دانشگاهها داشت، این چارچوب را چنین ترسیم میکند:
“من همواره بر کار سیاسی در دانشگاهها تأکید داشتهام و حتی سالها پیش گفتم، خدا لعنت کند کسانی را که بساط فکر و کار سیاسی را در دانشگاهها جمع کردند… وجود این فضا برای دوران پرانرژی دانشجویی اشکالی ندارد اما اشکال آنجا است که از این محیط برای مخالفت با انقلاب و ارزشهای انقلابی بهرهبرداری شود. … وجود گرایشهای مختلف سیاسی در دانشگاهها مانعی ندارد اما مسئولان دانشگاهها اعم از مدیران ارشد وزارتخانه و رؤسا و اساتید باید همواره مدافع و هدایتکننده فضای چالشی دانشگاهها بهسوی مبانی و اهداف انقلاب اسلامی باشند و بههیچوجه نباید از گرایشهای مخالف انقلاب حمایت شود” [باشگاه خبرنگاران جوان، ۱ فرودینماه ۱۳۹۶].
البته برای خامنهای و دیگر سران رژیم معنای “گرایشهای مخالف انقلاب” رشد افکار چپ و مترقی در دانشگاههاست.
علی خامنهای در دیدار با نمایندگان دانشجویان ضمن اعتراف به نفوذ اندیشههای مارکسیستی- تودهای در میان دانشجویان ازجمله گفته است: “حالا خوشبختانه شکست کمونیسم به معنای شکست تفکّر مارکسیستی در دنیا تلقّی شده و درست هم همین است. البتّه من شنیدهام در دانشگاه ما یک جریانهایی باز دارند حرف مارکسیسم را دوباره زنده میکنند، منتها این، دمیدن در کورهی خاموش است این، نقش بر آب زدن است؛ دیگر به درد نمیخورد. … لکن حالا شنیدهام بعضیها [دنبال این هستند] که اگر واقعیت داشته باشد و الان جریان مارکسیستی بهصورت فکری در دانشگاه ما فعّال باشد… همانهایی که عضو حزب توده بودند و بیست سال زندان هم کشیده بودند، بعد آمدند در تلویزیون جمهوری اسلامی، بدون اینکه فشار و زوری وجود داشته باشد، ٬غلطکردمنامه٬ را نوشتند و خواندند؛ این را شماها شاید یادتان نیست؛ مال سالهای اوایل [دههی] ۶۰ است… این جزو اسناد بسیار باارزش صداوسیما است؛ نگذارند از بین برود؛ اینها خیلی چیزهای باارزشی است. خب، بعد از این حرفها، حالا همانها برمیدارند کتاب مینویسند و جزوه مینویسند بهعنوان دفاع از مارکسیسم؛ خب این مسخره است” [بهنقل از پایگاه خبری علی خامنهای: ( https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=30255)].
سران رژیم ولایی غافل از این هستند – یا شاید بدانند و مانند بسیاری امور دیگر منافعشان اقتضا میکند خویش را بهجهالت بزنند- که بهرغم تمامی فشارها و محدودیتها و گزینشی کردن پذیرش دانشجویان بر اساس “اعتقادات دینی”، این گروه عظیم اجتماعی و سازندگان آیندهٔ کشور، برآمده از قشرهای گوناگون جامعهاند و خواستهایشان در ارتباط تنگاتنگ با خواستهای جامعه است. نمیتوان خواستهای بهحق این جنبش را از خواستهای سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی مردم و جامعه جدا ارزیابی کرد، از همین روست که در چند سال گذشته دانشجویان در شرایط گوناگون پا بهپا با جنبش مردمی همراه بودهاند و از حرکتهای سیاسی و صنفی و اقتصادی و اجتماعی کارگران، زنان، و جوانان دفاع کردهاند.
فعالان جنبش دانشجویی بهدرستی به این درک رسیدهاند که سیاست “چانه زدن” در بالا و اصلاحات از بالا که مدتزمانی طولانی از طرف اصلاحطلبان حکومتی تبلیغ و ترویج میشد نمیتواند در روند کاهش مشکلات مردم و برطرف کردن کاستیها تأثیری اساسی داشته باشد. دانشجویان بهدرستی این آگاهی سیاسی را دریافتهاند که تغییرات زمانی میتوانند تأثیرگذار باشند که در پیوند با حرکتهای مردمی و قدرت گرفتن نهادهای واقعی مردم و بهنفع تودهها صورت بگیرند، نهادهایی که بتوانند تغییرات بنیادی به سود مردم را هدایت کرده و استحکام بخشیده و حفظ کنند.
جنبش دانشجویی بهعنوان یک گردان تأثیرگذار و مؤثر اجتماعی بخشی از جنبش مردمی میهنمان در مقابله با استبداد ولایی است و یکی از مقاصد رژیم با افزایش فشارها و تهدیدها ایجاد گسست و جدایی این بخش از جنبش با دیگر جنبشهای مردمی و بهویژه کارگران و سایر زحمتکشان کشور است. بااینحال نگاهی به تاریخ مبارزاتی دانشجویان و جوانان کشور نشان میدهد که بهرغم برخی عقبنشینیها و کاهش فعالیتها، ارتجاع حاکم هرگز قادر نخواهد بود مانع رشد جنبش دانشجویی در کشور شود و در این میان، روز تاریخی ۱۶ آذر بهیقین روز عهد و پیمان دوباره جوانان و دانشجویان میهنمان با دیگر نیروهای مردمی کشور علیه استبداد دینی برآمده از حاکمیت ولی فقیه خواهد بود.
۱. در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد فضای فعالیت دانشجویی در اثر سرکوبها بسیار محدود شد و پس از او حسن روحانی هم با وعدهٔ باز کردن فضای دانشگاهها به مبارزه انتخاباتیاش رونق داد، ولی بااینحال این روند سرکوب دانشجو ادامه یافت چندان که بهگفتهٔ محمود صادقی (نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس) در سال ۱۳۹۶ -دوره دولت روحانی- هنوز مسئله اعتقادات سیاسی سبب محرومیت دانشجویان میشد. بهگفته محمود صادقی: “بعضاً دانشجویی به من مراجعه کرده و بهصرف اینکه در حین انتخابات، فعال و از پشتوانهها و بهعبارتی سرمایههای اجتماعی آقای حسن روحانی بوده، از تحصیل محروم شده است. … معتقدم این روا نیست که دانشجویی بهدلیلی که گفتم و یا اینکه چون در فلان فعالیت شرکت و گرایش خاص سیاسی دارد، از ادامه تحصیل بازبماند” [خبرگزاری ایلنا، ۱۹ آذرماه ۱۳۹۶].
به نقل از “نامۀ مردم” شمارۀ ۱۱۴۴، ۱۵ آذر۱۴۰۰