در سوگ مبارزی پیگیر در راه طبقۀ کارگر و زحمتکشان ایران
با کمال تأسف مطلع شدیم رفیق علی یزدانی، مبارز راستین راه طبقه کارگر و زحمتکشان میهن، شاعر، نویسنده، کارگران تاتر و سینما، هفتم آذر ۱۴۰۰ در اثر بیماری سرطان درگذشت. رفیق یزدانی مبارزی پرشور و معتقد بود که تا آخرین دم های زندگی به راه و آرمان های حزب طبقۀ کارگر ایران وفادار ماند و زندگی و مبارزه اش نمونه درخشانی از خود گذشتگی و فداکاری بود.
رفیق یزدانی از بازماندگان سازمان زیر زمینی نوید بود که در یورش سراسری رژیم ولایت فقیه در سال ۱۳۶۲ دستگیر و روانه شکنجه گاه های جمهوری اسلامی شد. رفیق یزدانی در زندان با پایداری در مقابل شکنجه گران رژیم حاضر به دست کشیدن از اعتقاداتش نشد و پس از آزادی از زندان دوباره به عرصۀ مبارزه بازگشت. حزب تودۀ ایران درگذشت رفیق علی یزادنی، مبارز راه طبقه کارگر و زحمتکشان میهن مان را به همه بازماندگان، رفقای توده ای و کوشندگان راه کارگران و زحمتکشان میهن ما تسلیت می گوید.
به این مناسبت اطلاعیه ای از سوی ”اتحادسراسری بازنشستگان ایران“ به تاریخ ۹ آذر به هنگام مراسم به خاک سپاری رفیق یزدانی منتشر شد که ما متن آنرا در اینجا نقل می کنیم:
”زنده یاد علی یزدانی درتمام طول عمر خود کارگر و فرزند طبقهٔ کارگر بود. او در سال ۱۳۳۶ در محله دروازه غار، از محلات کارگرنشین جنوب تهران در خانواده ای کارگری بدنیا آمد. به قول خودش، همیشه کودک کار بود.
آگاهی عمیق طبقاتی و ستودنی او ریشه های عمیقی در زندگی وتجربیات مستقیم وی داشت . و همین تجارب و دانش از نوجوانی اورا به مبارزه طبقاتی و سرانجام به مبارزه با رژیم شاه کشاند .وی با انتخاب سوسیالیزم و مبارزه عملی در راه سعادت و سیادت طبقهٔ کارگر ،قبل از انقلاب بهمن ۵۷ به سازمان نوید، سازمان وابسته به حزب توده ایران پیوست.
با شرکت فعال در سرنگونی رژیم شاه ضمن عضویت در سازمان مخفی حزب هم زمان بعنوان کارگر در شرکت های مختلف نفتی و پتروشیمی کارگری می کرد.
بعداز پیروزی انقلاب و فعالیت های سیاسی و کارگری پرشور درسال ۱۳۶۲ همزمان با یورش سراسری رژیم ج.ا.ا. به حزب توده ایران، دستگیر و به مدت پنج سال با همرزمان دیگرش، همچون زنده یاد ،دکتر هاشم بنیطرف درزندان به سربرد.
بعداز آزادی از زندان همزمان با کار درشرکت های مختلف پروژه ای نفتی، ادامه تحصیل داد و با روحیه هنرمندانه ای که داشت در رشته سینما وکارگردانی قبول شد. فعالیت شدید در دوعرصه کار وتلاش برای معاش خود و خانواده و تحصیل هنر، برای جان شیفتهی او درعین سختی، اما امیدوارانه بود. اما بزودی پی برد که دیدگاه رزمنده و رادیکال وی، امکان کار درعرصه فیلم سازی را ندارد.
زنده یاد علی یزدانی با قریحهٔ هنری کمنظیر خود، به عرصه شعر و ادبیات رو آورد و شروع به سرایش اشعار اجتماعی و متعهد و مردمی خود کرد. اشعار وی که تنها یک جلد آن درخارج کشور به چاپ رسید آیینهٔ تمام نمای اعتقادات عمیقأ سوسیالیستی و رادیکال وی و ایمان به طبقهٔ کارگرند.
علی یزدانی از دهه هفتاد تا لحظهٔ وداع با خانواده اش درعین تمایلات هنرمندانه در اغلب فعالیتهای کارگری حضور و مشارکت داشت و از پیشروان آگاه مبارزات صنفی و مطالباتی کارگران و زحمتکشان بود و دمی از مبارزه دست برنداشت.
زنده یاد علی یزدانی، از زمان تاسیس اتحاد سراسری بازنشستگان ایران با حفظ فعالیت درراه مبارزه برای منافع طبقاتی کارگران، مبارزه برای بهروزی بازنشستگان را نیز درپیش گرفت و عضو هیات مؤسس اتحاد سراسری بازنشستگان ایران شد .
وی که از قبل از بیماری خود آگاه بود وبرای عدم نگرانی دوستانش آن را پنهان میکرد. اما برغم تمامی تلاشهای خانواده مهربان اش که لحظه ای از مراقبت او چشم بر نداشتند و برغم درمان چندین ماهه شیمی درمانی، سرانجام مقهور بیماری شد و صبح روز هشتم آذر دیده ازجهان فروبست. زنده یاد علی یزدانی، تا واپسین روزهای عمر پربار خود به سوسیالیزم و دیدگاه سیاسی خود وفادار ماند.
اتحاد سراسری بازنشستگان ایران ،ازدست دادن این مبارز آگاه و تا آخر رزمنده را به خانواده، دوستان و به رفقای ایشان تسلیت میگوید.
اتحاد سراسری بازنشستگان ایران، باخاموشی چنین قلب مهربان و ذهن فروزانی، یکی از بهترین اعضای هیات مؤسس خودرا ازدست داد. فقدان یک چنین همرزمی برای ما، ضایعه ای جبران ناپذیر است. اما تاثیرات گرانبها ی ایده ها و اندیشه های وی برای همرزمان وی بسیار ارجمند است.
علی یزدانی دردل های خانواده و دوستدارانش همواره زنده است.یاد عزیزش، همواره عزیز و گرامی خواهد ماند.“
اتحاد سراسری بازنشستگان ایران
نهم آذر یکهزار و چهارصد
۱۴۰۰/۰۹/۰۹
سرود »نوروز پای بسته«
تا ز استثمارشان پنهان شده خورشيد جان
تا ابد اما نمیماند چنين مِهر جهان
ما ز شمع جان خود مشعل فروزان میكنيم
تا برابر خواهی ما خود بتابد جاودان
خورشيد پنهان پس بتاب
جاری بگردد اين يخآب
اي بلبلان گلنغمهای
بايد بجوشد چشمهای
بر پا زمستان بشكنيد
آتش به اركانش زنيد
بر ما نباشد اين روا
نوروزمان بندش به پا
تا ز كولاك زمستان رويش گل شد حرام
گم شد از تاريخ ما فصل نمو، روز قيام
گر چه پاشيدم ز بذر دل كه گل رويد نشد
كاش يك دم سر برآرد گلبهار انتقام
ای كارگرهای جوان
زحمتكشان ای همرهان
با وحدت نيروی خود
اين سرزمين را وارهان
بار ديگر خيز و به پا
چون مزدك و بابك برآ
بر ما نباشد اين روا
نوروزمان بندش به پا
علی یزدانی
به نقل از “نامۀ مردم” شمارۀ ۱۱۴۴، ۱۵ آذر۱۴۰۰