مسایل بین‌المللی

پس از شکست غرب در افغانستان، رویکرد بلندپایگان نظامی و سیاسی بریتانیا با طالبان چگونه است؟

سرلشکر جیمز کوان که عملیات ارتش بریتانیا در افغانستان را زیر عنوان سرپرست گروه ویژه هلمند در سال‌های ۲۰۰۹- ۲۰۱۱ رهبری می‌کرد می‌گوید بریتانیا برای جلوگیری از یک “مصیبت، فاجعه انسانی، و جنگ داخلی باید از غرور خود دست بکشد و از جناح میانه‌رو طالبان حمایت کند.”

سرلشکر کوان اکنون سازمان نیکوکاری مین‌زدایی “بنیاد هِیلو” را اداره می‌کند که بیش از ۲ هزار کارمند دارد و هنوز در افغانستان سرگرم از بین بردن مین‌های مرگبار و مواد منفجره دست‌ساز کار گذاشته در طول چندین دهه جنگ است. این فرد که ارتش بریتانیا را در جنگ مرگ و زندگی علیه طالبان رهبری کرد، اکنون با این استدلال نشان می‌دهد که بریتانیا از کنار آمدن با طالبان نمی‌تواند طفره رود. پرسش این است که بریتانیا چه زمانی به‌این کار دست خواهد زد. به‌نظر سرلشکر کوان هرچه زودتر اقدام کند بهتر است. کوان این استدلال را در کنفرانس اخیر حزب محافظه‌کار بریتانیا در نشستی جنبی با “دوستان محافظه‌کار افغانستان” مطرح کرد که دربارهٔ آن من چند هفته پیش در نشریه مورنینگ استار (ستاره صبح) نوشتم. می‌خواهم به گفته‌های او برگردم و بر نکته‌هایی که کوان مطرح می‌کند تأکید کنم، زیرا روشن و صریح بیان شده‌اند. او سخنانش را بی‌پرده به‌زبان آورد. او گفت: “ما باید با شرایط موجود” در افغانستان روبرو شویم و استدلال کرد که “سه راهکار” ممکن است؛ نخست “گروهی مخالف با گرایشی لیبرال در میان بیش از ۱۰۰ هزار افغانی که افغانستان را ترک کرده‌اند شکل گرفته است. با بهره‌گیری از این گروه مخالف از میهن رانده‌شده می‌توان در برهه‌ای از زمان دولتی میانه‌رو و لیبرال در افغانستان برپا ساخت. با اینکه چنین دورنمایی از نظر من بهترین است ولی متأسفانه باید بگویم غرب تمایل چندانی برای تحقق آن ندارد.”

گزینه دوم “که می‌تواند بدترین راهکار ممکن باشد، این است که ما افغانستان را نادیده بگیریم، از ارسال کمک خودداری کنیم و بین جناح میانه‌رو طالبان، طالبان قندهاری و تندروها، حقانی‌ها، شکاف ایجاد کنیم و سپس جنگ داخلی به‌راه اندازیم. با این راهکار افغانستان را به مصیبتی دچار می‌کنیم که درنهایت جز فاجعه چیز دیگری به همراه نخواهد آورد.”

در عوض، او راه سومی را مطرح کرد و گفت: “بنابراین من بر این باورم که راهی میانه‌روانهٔ واقع‌گرایانه‌ای می‌باید وجود داشته باشد تا با انتخاب آن باید غرور خود را کنار بگذاریم و از جناح میانه‌رو طالبان که به تروریسم بین‌المللی پایبند نیست و خواهان کشوری محافظه‌کار که با ارزش‌های غرب نیز هم‌خوانی ندارد اما از بخش افراط‌گرای طالبان بهتر خواهد بود حمایت کنیم. ازاین‌روی، اکنون فرصت بسیار کوتاهی داریم تا بر اساس تصمیم‌های خود در رابطه با کمک‌های بین‌المللی و مناسباتی که با آن جناح میانه‌رو طالبان برقرار می‌کنیم، موفقیت این راهکار را تحقق بخشیم.”

او به نمایندگان محافظه‌کار که با سکوتی ناشی از حیرت به سخنانش واکنش نشان دادند گفت: “این خوب نیست، مطلوب نیست، اما با تأسف باید بگویم این تنها فرصت واقع‌بینانه ما است.”

استدلال کوان نشان می‌دهد که شمار گزینه‌ها برای افغانستان چقدر محدود است. طالبان از نظر نظامی پیروز شده است. پیروزی آنان به‌گمان من به‌این سبب بود که اشغال نظامی از آوردن “دموکراسی” یا “آزادی” برای افغانستان بازماند. “بهره‌مندی‌های” اشغال بیش از حد برآورد شده بود. درحقیقت دموکراسی‌ای سالم وجود نداشت تا بتواند شرایط آزادی‌ای فراگیر را فراهم سازد، دولتی فاسد و وابسته وجود داشت که در ازای انجام دستور قدرت‌های اشغالگر پول نقد بیرون می‌کشید، و این به‌بهای جنگی بی‌رحمانه انجامید، جنگی که افغان‌های بی‌گناه را در آن گرفتار کرد.

این امر به طالبان ملی‌گرای فرامحافظه‌کار اجازه داد تا پس از خروج نیروهای عظیم ارتش‌های غربی پیروز شوند.

حامیان اشغال نیز می‌پذیرند که تسلط‌شان بر افغانستان پایان یافته است، حتی اگر توضیح ناهمگونی برای شکست داشته باشند، بنابراین ما باید با شرایط موجود آن‌گونه که است برخورد کنیم. اشغال بیست ساله افغانستان بر اقتصاد این کشور اثر گذاشت. برخلاف کشورهای مستقل، بخش عظیمی از ذخیره‌های دولت افغانستان در خارج از کشور نگه‌داشته می‌شود.

ملت افغانستان همچنین به‌شدت به کمک‌ها وابسته است.

طالبان قدرت را به‌دست گرفت ایالات‌متحده و سایر کشورهای غربی میلیاردها پوند از پول بانک مرکزی افغانستان را که در خارج از افغانستان نگهداری می‌شود مسدود و همچنین کمک‌های‌شان را متوقف کردند.

بدون این پول، افغانستان از پرداخت حقوق به کارکنان بیمارستان‌ها یا کسانی که آب شهر را تأمین می‌کنند یا کمک‌های غذایی را دریافت و توزیع می‌کنند ناتوان است. غرب استدلال می‌کند که نمی‌خواهد پول در اختیار طالبان بگذارد یا دست‌کم تا زمانی که از دولت جدید وعده‌هایی دلخواه را نگیرد. اما این مردم افغانستان‌اند که از آنچه سرلشکر کوان آن را “مصیبت” می‌نامد رنج خواهند برد. استدلال کوان، به اعتراف خودش، بسیار تلخ بود. او گفت که تعامل بهنگام در بهترین حالت می‌تواند “برقراری یک رژیم میانه‌روی طالبان را موجب شود، رژیمی که از عربستان سعودی، یکی از متحدان‌شان، بهتر حکومت ‌کند.” و چه‌بسا در رژیم برآمده دولتی تشکیل خواهد شد که در آن “زنان اجازه خواهند یافت بیرون از خانه، هرچند جدا از مردان، به کار مشغول شوند، دختران اجازه خواهند یافت، هرچند جدا از پسران، در کلاس‌های درس حضور یابند، و از صدور تروریسم و از بی‌ثبات کردن منطقه هم دست خواهد کشید.”

به‌نظر من توافق بین قدرت‌های غربی و طالبان کم‌وبیش اجتناب‌ناپذیر است. در همان جلسه پیش‌گفته، جیمز هیپی، وزیر نیروهای مسلح، گفت که چه‌بسا بریتانیا باید با طالبان کنار بیاید و دم نزند. البته سخنان وزیر نیروهای مسلح بیشتر پیرامون رقابت برای نفوذ کشورهای رقیب مانند چین دور می‌زد. تنها پرسش این است که آنان تا چه زمانی برای رسیدن به چنین توافقی دیرکرد خواهند داشت و آیا دیرکردشان پدید آمدن بحرانی انسانی یا حتا جنگ داخلی در افغانستان باعث خواهد شد؟

پس از ۲۰ سال اشغال ناموفق در افغانستان و آن‌همه خون ریخته شده و هزینه کردن اندوخته‌هایی باارزش، کار به حکومتی پوشالی انجامید که در برابر طالبان، یا به قول ژنرال کوان در برابر گروهی از مردان دمپایی‌پوش مسلح به تفنگ‌های کلاشینکف نتوانست تاب آورد و این گروه توانست یکی از پیش‌رفته‌ترین و کارآزموده‌ترین ارتش‌ها را شکست دهد نشان می‌دهد دورنمایی روشن و امیدوارکننده‌ برای افغانستان دیده نمی‌شود.

همچنین بسیار تکان‌دهنده است که این گفتمان بسیار مأیوسانه در کانون همایش محافظه‌کاران، در میان وزرای محافظه‌کار انگلیس و افسران بلندپایه نظامی روی داد. چنین گفتمانی با گزارش‌هایی غیرواقع‌بینانه درباره این شکست در رسانه‌ها تضادی جدی دارد. این رسانه‌ها به‌جای گفتن واقعیت‌ها و برای پرهیز از گفتگو درباره سنگینی این شکست و ناکامی‌های پُردامنه حاصل از ادامه اشغالگری، بیشتر بر عملکرد خیانت‌آمیز ایالات‌متحده انگشت می‌گذارند.

[به‌قلم سلومون هیوز، ژورنالیست مترقی، منتشر شده در روزنامه چپ بریتانیا که خط سیاسی‌اش متأثر از حزب کمونیست است].

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ  ۱۱۴۷، ۲۷ دی  ۱۴۰۰

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا