«او جان شیرین خود را فدای آزادی کرد» به یاد بکتاش آبتین شاعر، نویسنده و فیلمساز و عضو کانون نویسندگان ایران
شوربختانه ماه پیش آن چه که کانون نویسندگان ایران از چندین روز پیش از آن هشدار میداد، رخ داد و بکتاش آبتین هنرمند زندانی در اثر عدم رسیدگی عمدی و به موقع مسئولان زندان اوین، پس از روزها مبارزه با بیماری کرونا در ۴۷ سالگی در بیمارستان درگذشت و به این گونه لکه ننگ دامنگیری دیگر بر دامنِ رژیم ولایت فقیه نشست.
با در گذشت نویسنده، شاعر و فیلمساز خوش ذوق و با استعداد کشورمان، بکتاش آبتین که دوران اوج بلوغ و بالندگی هنری خود را میپیمود، زخمی دیگر بر زخمهای جامعه فرهنگی و ادبی کشورمان نشست.
بکتاش آبتین از سال ۱۳۹۱ منشی کانون نویسندگان ایران و از سال ۱۳۹۳ یکی از دبیران این کانون بود. او در پی چند بار دستگیری و محکومیت، سرانجام به اتهام فعالیت علیه رژیم و عضویت در کانون نویسندگان ایران به شش سال حبس محکوم شده بود و دوران محکومیت ناعادلانهاش را میگذراند.
درپی درگذشت بکتاش آبتین کانون نویسندگان ایران در روز ۱۸ دی ماه اطلاعیهایی را منتشر کرد و از جمله نوشت:
“بکتاش آبتین شاعر، فیلمساز و عضو دلاور و برجسته کانون نویسندگان ایران را سرکوبگران آزادیکش عامدانه به قتل رساندند. ظهر ۱۸ دی ماه، قلب پرشور بکتاش آبتین ایستاد و برگ سیاه دیگری به جنایتهای جمهوری اسلامی افزوده شد.
بکتاش آبتین شاعری آزادیخواه و آزاداندیش بود که عمر کوتاه و پر بار خود را دستمایه شورانگیزترین سرودههای خود کرد؛ از رنج و شادمانی مردم نوشت و سرود آزادی را با همهی وجود خویش زیست و جان گرانقدر خود را فدای آزادی و آرمانهای آزادیخواهانهی کانون نویسندگان ایران کرد. او فیلمسازی شجاع و خلاق و مستقل بود که بیهراس از دیو مخوف سانسور زوایای زندگی انسان ایرانی را به تصویر کشید و صدها تصویر، ایده و شعر ناسروده را با خود به آغوش خاک برد.
دریغا سرکوبگران ظلمتخو که این هنرمند مردمی و آزادیخواه را در اوج خلاقیت و بالندگی، در روز روشن از مردم و جامعه ادبی و هنری ایران ربودند، به زندانش افکندند و عامدانه با اخلال در روند درمانش، چراغ پر فروغ جان عاشق و شیدای او را در برابر طوفان بیداد نهادند و خاموش کردند.
کانون نویسندگان ایران چنانکه پیش از این بارها اعلام کرده است، حاکمیت جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی آن را عامل و مسئول فاجعه ی مرگ و بلکه قتل تبهکارانهی بکتاش آبتین میداند و صدای دادخواهی خود را به گوش جهانیان میرساند و از همهی آزادیخواهان، نهادهای مستقل همسو و مدافعان حقوق بشر میخواهد چشم بر این جنایت نبندند و فریاد اعتراض خود را رساتر کنند.”
در رابطه با قتل عامدانه بکتاش آبتین از سوی رژیم، حزب توده ایران نیز در روز ۱۹ دی ماه اطلاعیهای را منتشر کرد و از جمله نوشت:
“ مرگ تدریجی و دردناک آبتین، دست و پا بسته در زنجیرهای مأموران امنیتی رژیم مردمستیز ولایت فقیه، قتل عمد این هنرمند از سوی سران حکومت دانسته میشود و نمونهای رسوا از جنایتپیشه بودن نظام سیاسی حاکم بر میهن ما را بار دیگر در معرض داوری افکارعمومی ایران و جهان قرار میدهد.
بکتاش آبتین بههمراه دو نویسنده دیگر، کیوان باژن و رضا خندان مهابادی، در سال ۱۳۹۴ با شکایت وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دستگیر شد و در دیماه سال ۱۳۹۸ در بیدادگاه قوۀ قضائیه رژیم بهاتهام “اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام“ به شش سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر نیز تأیید شد. آبتین و همرزمانش در دو سال گذشته در شرایط دشوار زندانهای رژیم ولایی زیر انواع فشارها برای تسلیم شدن به خواستهای شکنجهگران نیز قرار داشتند.
حزب تودۀ ایران ضمن ابراز تسلیت و همبستگی با خانواده، بازماندگان، یاران، و همراهان بکتاش آبتین و همچنین خانوادۀ بزرگ هنرمندان و فرهنگدوستان کشور، جنایت هولناک رژیم ولایت فقیه در قتل عامدانۀ آبتین را بهشدت محکوم میکند. ما آزادی فوری و بدون قید و شرط همه زندانیان سیاسیعقیدتی ازجمله زندانیان عضو کانون نویسندگان ایران را خواهانیم.”
نگرندهٔ علاقهمند به مسئلههای ادبی حتا با نگاهی گذرا به فهرست آثار چاپ شدهٔ صادق هدایت بهاجمال درمییابد که گونهای (ژانری) ادبی یا موضوعی در همین عرصه یا خارج از آن نبوده که هدایت در زمینهاش قلم نزده باشد. داستان کوتاه، بلند، طنز، نمایشنامه، و جز اینها. عنوان کتابها، مقالهها، پژوهشها، و مهمتر از همه داستانها بهویژه دو اثر هنرمندانهاش “بوف کور” و “حاجی آقا” نشان دهندهٔ وسعت دامنهٔ خلاقیت هدایت یا درواقع نبوغ هنری او است که در دو اثر با مضمونها و قالبهایی بسیار متفاوت با یکدیگر جزو دو کار برجسته او هستند. اشاره به نام و تاریخ آفرینش کارهای هدایت خود این تنوع و دامنه موضوعهایشان را نشان میدهد. تاریخ نوشتن آنها هم تداوم جوشش خلاقیت را در وجود هدایت نشان میدهد. محصولهای این غلیان خلاقیت هریک بهلحاظ کیفیت و نو بودن- چه در دوره خود و چه حتا تا حال حاضر- در عرصهای که به آن پرداخته شده رویدادی بدیع بودهاند. ادبیات داستانی و پژوهشی ما تا امروز متأثر از آنهاست. عنوانهای آثار صادق هدایت بهلحاظ موضوع (با بهرهگیری از تقسیمبندیای که خانلری در ۷ عنوان کرده است) همراه نام و تاریخ چاپ و نشر کارهای منتشر شدهشان و گاه همراه با اندکی توضیح، در زیر آوردهام:
۱. تحقیق و مطالعه در فولکلر ایران و ادبیات عامیانه فارسی: چاپ تحقیقاتی در فرهنگ توده در مجله “موسیقی” (۱۳۱۸تا ۱۳۲۰)؛ “اوسانه” (پژوهش در فلکلر ایران برای نخستین بار در کشور).
۲.ترجمههای متون پهلوی و مقالههایی که دربارهٔ آثار ادبی یا تاریخی ایران باستان نوشته است: ترجمه “گجسته ابالیش” از متن پهلوی؛ ترجمههای “زند و هومن یسن” و “گزارش گمان شکن” از متن پهلوی؛ ترجمهٔ “کارنامه اردشیر پاپکان” از متن پهلوی.
۳. نمایشنامهها: “پروین دختر ساسان” ۱۳۰۹ ؛ “مازیار” (با مجتبی مینوی) ۱۳۱۲ .
۴. بحثهای ادبی و فلسفی: مقدمهٔ ترانههای خیام“، “فواید گیاهخواری” (۱۳۰۵)؛ “پیام کافکا“، مقدمهای از صادق هدایت بر ترجمهٔ “گروه محکومین” اثر “کافکا” با “حسن قائمیان (۱۳۲۷).
۵. نوشتههای طنزآمیز و هجوآمیز: “وغ وغ ساهاب“(با مسعود فرزاد) ۱۳۱۳، مجموعهای از “غزیه (قضیه)”ها زیر نام یعجوج و معجوج (یأجوج و مأجوج) قمپانی لیمیتد، دست انداختن و هجو آزمندی سوداگران، متظاهران به مدرن بودن، تئاترهای بهاصطلاح رمانتیک لالهزاری؛ “نیرنگستان” (۱۳۱۲) نقد طنزآمیز فرهنگ فرهنگستان اول؛ مجموعهٔ “ولنگاری” (۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷)؛ “داستان ناز” (نقد طنزآمیز یک داستان). “افسانهٔ آفرینش” (۱۳۲۵) [نمایشنامه برای خیمهشببازی]؛ “البعثهالاسلامیه“؛ “توپ مرواری“؛
۶. داستانهای مفصل و مجموعههای داستانهای کوتاه:”زبان حال یک الاغ در وقت مرگ” ( ۱۳۰۳)، در آغاز کار داستان نویسیاش؛ داستان “مرگ” (۱۳۰۵)؛ “زنده بهگور” (مجموعه داستان)؛ داستان “سایهٔ مغول” (با همکاری بزرگ علوی و ش. پرتو در مجموعهای بهنام “انیران“)؛ همچنین تعدادی داستان کوتاه در مجلهٔ “افسانه” (۱۳۱۰)؛ “سه قطره خون“(مجموعه داستان) ۱۳۱۱؛ “سایه روشن” (مجموعه داستان)؛ “علویه خانم” (۱۳۱۲)؛ “بوف کور” را با خط خودش چاپ و در هندوستان منتشر میکند (۱۳۱۴)؛ چاپ و انتشار “بوف کور” در تهران (۱۳۲۰)؛ “سگ ولگرد” (مجموعه داستان) ۱۳۲۱؛ “آب زندگی“، اين داستان نخستين بار در ۱۳۲۳ در روزنامه “مردم” منتشر شد. داستان “حاجیآقا” جزو انتشارات مجله “سخن” در ۱۳۲۴؛ داستان کوتاه “فردا“، این داستان نخستين بار در ۱۳۲۵ در مجلهٔ “پیام نو” و در ۱۳۲۹ در مجلهٔ “کبوتر صلح” منتشر شد.
۷. ترجمههای او از آثار ادبی خارجی: ترجمه “گروه محکومین” (با حسن قائمیان) ۱۳۲۷؛ ترجمهٔ داستان “مسخ” اثر “کافکا” (با حسن قائمیان) ۱۳۲۹. هدایت از نویسندگان مختلف اروپایی داستانهایی ترجمه کرد که در کتاب “نوشتههای پراکنده صادق هدایت” بههمت حسن قائمیان چاپ شدهاند.
*
ویژگیهای داستانهای صادق هدایت در سبکشناسی (پوئِتیکس) و تأثیرگذاریشان بر ادبیات داستانی در ایران
۱. مضمون مردمی (از عرصههای زندگی لایههای مختلف مردم) و پرداختن به آنها در ژانرها (گونههای ادبی) و قالبهای مختلف ادبی.
۲. زبان مأنوس و دلچسب و روان هدایت (همچنین تقلیدپذیر بودن آن- احسان طبری) که از سوی بسیاری تقلید شد اما نظیری مثل خود نیافت، با وجود این، تحولی جدی در نثر داستانی فارسی را موجب شد.
۳. بهکاربردن زبانی ساده و غالباً بدون سجع و مترادفهای مرسوم زبان فارسی در شرح داستان- مگر در طنزها و هجوها. استفاده از زبان و تکیهکلام مردم کوچه و بازار و زنهای خانهدار در شرح داستان و در دیالوگهای تیپها و شخصیتها بنا به جایگاه و قشراجتماعیشان.
۴. هدایت در بیان سرآغاز شرح داستان (یا بهاصطلاح روایت داستان) ابتکارهایی بینظیر داشت که از سوی نویسندگان جوان حتا تا حال حاضر الگوبرداری میشود. مثلاً آغاز داستان داشآکل: “همهٔ اهل شیراز میدانستند که داشآکل و کاکارستم سایهٔ یکدیگر را با تیر میزدند” (با یک جمله خواننده وسط ماجرای داستان قرار میگیرد). بوف کور: “در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا میخورد و میتراشد (باز هم یک جملهاش خواننده را در فضای سحرآمیز داستان غوطهور میکند). آغاز قصهٔ توپ مرواری: “اگر باورتان نمیشود بروید از آنهایی که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جِر دادهاند بپرسید.”
موضعگیریهای اجتماعی و سیاسی، دوستیها، و معاشرتهای صادق هدایت سبب حاشیههایی بر داستان حاجیآقا شد
هدایت سالها با شخصیتهای اجتماعی و هنری تودهای از جمله عیدالحسین نوشین، بزرگ علوی، احسان طبری، مریم فیروز، محمدعلی افراشته، و جز اینان دوستی و معاشرت داشت. او عضو انجمن فرهنگی ایران و شوروی و تحریریه پیام نو بود.
دو شعر کوتاه از بکتاش آبتین
وطن
درختان با چشمانی سبز
كبوتران با كفنهايی سفيد
و تو با گونههايی سرخ!
وطنم!
تابوت خورشيد
اينگونه از شانههای آسمان
بالا میافتد!
مهر باطل
پاره خط هايي سياه
و چلواري سفيد بر خاطره ها!
مهر باطل بر شناسنامه اي خلوت
كوچه را شلوغ مي كند!
به نقل از ضمیمۀ فرهنگی «نامۀ مردم»، شمارۀ ۸، ۲۵ بهمن ۱۴۰۰