فرهنگ و هنر

به‌مناسبت زادروز صادق هدایت بزرگ‌ترین نویسنده ایرانی که نامش مترادف است با داستان‌نویسی مدرن ایران

نگرندهٔ علاقه‌مند به مسئله‌های ادبی حتا با نگاهی گذرا  به فهرست آثار چاپ شدهٔ صادق هدایت به‌اجمال درمی‌یابد که گونه‌ای (ژانری) ادبی  یا موضوعی در همین عرصه یا خارج از آن نبوده که هدایت در زمینه‌اش قلم نزده باشد. داستان کوتاه، بلند، طنز، نمایشنامه، و جز این‌ها. عنوان کتاب‌ها، مقاله‌ها، پژوهش‌ها، و مهم‌تر از همه داستان‌ها به‌ویژه دو اثر هنرمندانه‌اش “بوف کور” و “حاجی آقا” نشان دهندهٔ وسعت دامنهٔ خلاقیت هدایت یا درواقع نبوغ هنری او است که در دو اثر  با مضمون‌‌ها و قالب‌هایی بسیار متفاوت با یکدیگر جزو دو کار برجسته او هستند. اشاره به نام و تاریخ آفرینش کارهای هدایت خود این تنوع و دامنه موضوع‌هایشان را نشان می‌دهد. تاریخ نوشتن آن‌ها هم تداوم جوشش خلاقیت را در وجود هدایت نشان می‌دهد. محصول‌های این غلیان خلاقیت هریک به‌لحاظ کیفیت و نو بودن- چه در دوره خود و چه حتا تا حال حاضر- در عرصه‌ای که به آن پرداخته شده رویدادی بدیع بوده‌اند. ادبیات داستانی و پژوهشی ما تا ‌امروز متأثر از آن‌هاست. عنوان‌های آثار صادق هدایت به‌لحاظ موضوع (با بهره‌گیری از تقسیم‌بندی‌ای که خانلری  در ۷ عنوان کرده است) همراه نام و تاریخ چاپ و نشر کارهای منتشر شده‌شان و گاه همراه با اندکی توضیح، در زیر آورده‌ام:

۱.‌ تحقیق و مطالعه در فولکلر ایران و ادبیات عامیانه فارسی: چاپ تحقیقاتی در فرهنگ توده در مجله “موسیقی” (۱۳۱۸تا ۱۳۲۰)؛ “اوسانه” (پژوهش در فلکلر ایران برای نخستین بار در کشور).

۲.‌ترجمه‌های متون پهلوی و مقاله‌هایی که دربارهٔ آثار ادبی یا تاریخی ایران باستان نوشته است: ترجمه  “گجسته ابالیش”  از متن پهلوی؛ ترجمه‌های “زند و هومن یسن” و “گزارش گمان شکن” از متن پهلوی؛ ترجمهٔ “کارنامه اردشیر پاپکان” از متن پهلوی.

۳.‌ نمایشنامه‌ها: “پروین دختر ساسان” ۱۳۰۹ ؛  “مازیار” (با مجتبی مینوی) ۱۳۱۲ .

۴.‌ بحث‌های ادبی و فلسفی: مقدمهٔ ترانه‌های خیام“، “فواید گیاهخواری” (۱۳۰۵)؛ “پیام کافکا“، مقدمه‌ای از صادق هدایت بر ترجمهٔ “گروه محکومین” اثر “کافکا” با “حسن قائمیان (۱۳۲۷).

۵.‌ نوشته‌های طنزآمیز و هجوآمیز: “وغ وغ ساهاب“(با مسعود فرزاد)  ۱۳۱۳، مجموعه‌ای از “غزیه (قضیه)”ها زیر نام یعجوج و معجوج (یأجوج و مأجوج) قمپانی لیمیتد، دست انداختن و هجو آزمندی سوداگران، متظاهران به مدرن بودن، تئاترهای به‌اصطلاح رمانتیک لاله‌زاری؛ “نیرنگستان” (۱۳۱۲) نقد طنزآمیز فرهنگ فرهنگستان اول؛ مجموعهٔ “ولنگاری” (۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷)؛ “داستان ناز” (نقد طنزآمیز یک داستان). “افسانهٔ آفرینش” (۱۳۲۵) [نمایشنامه برای خیمه‌شب‌بازی]؛  “البعثه‌الاسلامیه“؛ “توپ مرواری“؛

۶.‌ داستان‌های مفصل و مجموعه‌های داستان‌های کوتاه:”زبان حال یک الاغ در وقت مرگ” ( ۱۳۰۳)، در آغاز کار داستان نویسی‌اش؛ داستان “مرگ”  (۱۳۰۵)؛ “زنده به‌گور” (مجموعه داستان)؛ داستان “سایهٔ مغول” (با همکاری بزرگ علوی و ش. پرتو در مجموعه‌ای به‌نام “انیران“)؛ همچنین تعدادی داستان کوتاه در مجلهٔ “افسانه” (۱۳۱۰)؛ “سه قطره خون“(مجموعه داستان) ۱۳۱۱؛ “سایه روشن” (مجموعه داستان)؛ “علویه خانم” (۱۳۱۲)؛ “بوف کور” را با خط خودش چاپ و در هندوستان منتشر می‌کند (۱۳۱۴)؛ چاپ و انتشار “بوف کور” در تهران (۱۳۲۰)؛ “سگ ولگرد” (مجموعه داستان) ۱۳۲۱؛ “آب زندگی“، اين داستان نخستين بار در ۱۳۲۳ در روزنامه “مردم” منتشر شد. داستان “حاجی‌آقا” جزو انتشارات مجله “سخن” در ۱۳۲۴؛ داستان کوتاه “فردا“، این داستان نخستين بار در ۱۳۲۵ در مجلهٔ “پیام نو” و در ۱۳۲۹ در مجلهٔ “کبوتر صلح” منتشر شد.

۷.‌ ترجمه‌های او از آثار ادبی خارجی: ترجمه “گروه محکومین” (با حسن قائمیان) ۱۳۲۷؛ ترجمهٔ داستان “مسخ” اثر “کافکا” (با حسن قائمیان) ۱۳۲۹. هدایت از نویسندگان مختلف اروپایی داستان‌هایی ترجمه کرد که در کتاب “نوشته‌های پراکنده صادق هدایت” به‌همت حسن قائمیان چاپ شده‌اند.

*

ویژگی‌های داستان‌های صادق هدایت در سبک‌شناسی (پوئِتیکس) و تأثیر‌گذاری‌شان بر ادبیات داستانی در ایران

۱.‌ مضمون مردمی (از عرصه‌های زندگی لایه‌های مختلف مردم) و پرداختن به آن‌ها در ژانرها (گونه‌های ادبی) و قالب‌های مختلف ادبی.

۲. زبان مأنوس و دلچسب و روان هدایت  (همچنین تقلیدپذیر بودن آن- احسان طبری) که از سوی بسیاری تقلید شد اما نظیری مثل خود نیافت، با وجود این، تحولی جدی در نثر داستانی فارسی را موجب شد.

۳.‌ به‌کاربردن زبانی ساده  و غالباً بدون سجع و مترادف‌های مرسوم زبان فارسی در شرح داستان- مگر در طنزها و هجوها. استفاده از زبان و تکیه‌کلام مردم کوچه و بازار و زن‌های خانه‌دار در  شرح داستان و در دیالوگ‌های تیپ‌ها و شخصیت‌ها بنا به جایگاه و قشراجتماعی‌شان.

۴. هدایت در بیان سرآغاز شرح داستان (یا به‌اصطلاح روایت داستان) ابتکارهایی بی‌نظیر داشت که از سوی نویسندگان جوان حتا تا حال حاضر الگوبرداری می‌شود. مثلاً آغاز داستان داش‌آکل: “همهٔ اهل شیراز می‌‌دانستند که داش‌آکل و کاکارستم سایهٔ یکدیگر را با تیر می‌‌زدند” (با یک جمله خواننده وسط ماجرای داستان قرار می‌گیرد).  بوف کور: “در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد (باز هم یک جمله‌اش خواننده را در فضای سحرآمیز داستان غوطه‌ور می‌کند).  آغاز قصهٔ توپ مرواری: “اگر باورتان نمی‌شود بروید از آن‌هایی که دو سه خشتک از من و شما بیشتر جِر داده‌اند بپرسید.”

موضع‌گیری‌های اجتماعی و سیاسی، دوستی‌ها، و معاشرت‌های صادق هدایت سبب حاشیه‌‌هایی بر داستان حاجی‌آقا شد

هدایت سال‌ها با شخصیت‌های اجتماعی و هنری توده‌ای از جمله عیدالحسین نوشین، بزرگ علوی، احسان طبری،

در ٔنخستین کنگره نویسندگان در انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی هدایت جزو هیئت رئیسه بود. هدایت درباره فاشیسم هیتلری و سیاست‌های استعماری انگلیس و نفوذ آن‌ها در لایه‌های مختلف مقام‌های حکومتی تا رأس آن‌ها موضع‌گیری‌هایی شفاف و صریح داشت. در همین ایام هم حاجی‌آقا را نوشته است. حاجی‌آقا که در کنار بوف کور و علویه‌خانم در زمرهٔ چند کار بسیار برجسته هدایت است باعث ادعاهایی عجیب شد و حاشیه‌هایی حتا تا زمان حاضر به‌وجود آورد (که این هم خود از دوام تأثیر هنر صادق هدایت نشان دارد) مبنی بر اینکه: این داستان با انگیزهٔ نفرت از پهلوی‌ها برآمده از عِرق قومی قاجاری هدایت بوده یا اینکه به‌توصیه‌ای همراه با پاداش مادی از سوی حزب تودهٔ ایران نوشته شده است یا به‌لحاظ قالب و بیان هنرمندانه نیست یا درقیاس با بوف‌ کور هنرمندانه نیست، و جز این‌ها.

دگرگونی‌های روحی صادق هدایت

پرویز ناتل خانلری که از دوستان نزدیک هدایت بود و در نخستین کنگره نویسندگان او و احسان طبری  در معرفی هدایت و آثارش سخن می‌گویند (طبری بعدها هم در روزنامه مردم و در مقاله‌هایی متعدد درباره هدایت و آثارش نوشت، ازجمله “بوف کور و دنیای رجاله‌ها”). خانلری در بخشی از خاطراتش از هدایت و استقبال از آثار و جایگاه واقعاً بلند او در ادبیات داستانی ایران و دگرگونی‌های روحی بعدی او می‌نویسد: “آن کنگره [نخستین کنگرهٔ نویسندگان] که درحقیقت نخستین صحنه زورآزمایی موج نو و گروه کهنه بود از آنجا که ملک‌الشعرای بهار زیرکانه به‌ریاستش انتخاب گردیده بود به موج کهنه مجال خودنمایی زیادی داده نشد… درنتیجه صادق هدایت از آن  لحظه به بعد به‌طرز شایسته‌تری شناخته شد… هدایت بعد از کنگره

نویسندگان در رأس دسته‌ای قرار گرفت که باید جنبشی تازه در نظم و نثر فارسی به‌وجود می‌آوردند… دگرگونی ناگهانی محیط و پیدا شدن آن‌همه استعداد تند سرشار از اشتیاق به تازه‌جویی در صادق هدایت شوقی برانگیخت. به‌طوری که در بحث‌ها شرکت می‌جست. حرف‌هایی می‌زد. اگر جوان با استعدادی را پیدا می‌کرد به‌تشویقش همت می‌گماشت و وادارش می‌کرد که کار کند. کتاب بخواند. چیز

بنویسد. … بعد از وقایع آذربایجان (۱۳۲۶) صادق هدایت جبههٔ اندیشه‌هایش را عوض کرده بود… هدایت با دکتر بقایی دوستی می‌کرد در حالی‌که جناح و جبههٔ بقایی با دوستان سابق او تفاوت زیادی داشت… اما دشنام و یا ناسزایی [از او ] نشنیدم و او با آنکه کاملاً عقیده‌اش دگرگون شده بود به «رفقای» دیروزی نمی‌تاخت… بی‌شبهه برای او دل برکندن از بزرگ علوی و عبدالحسین نوشین مشکل بود. … در او نوعی بی‌ایمانی آمیخته به بدبینی چون نهال سر بر کرده بود… کافه‌نشینی معمولی صادق هدایت مبدل به مجلس‌های طولانی میگساری شده بود و آن آدم محتاط دقیق پرحوصله تبدیل به یک موجود بی‌احتیاط سهل‌انگار بی‌حوصله گردیده بود. … ظرافت و بذله‌گویی و نکته‌سنجی‌اش مبدل به خشونت و هرزه‌گویی و بددهنی شده بود… دشنام می‌داد و همه‌چیز را مسخره می‌کرد…. مهم‌تر اینکه هدایت در این سال‌های آخر، به‌طور آشکار به جانب تاریکی  باز هم هر چه تیرگی بیشتر در ادبیات غرب کشیده شده بود.” خانلری در ادامه می‌گوید: “دوستان سابق هدایت گرد او نبودند. دوستان تازه و عجیب و غریبی را گرد صادق هدایت دیدم… برخی اهل سیاست، برخی اهل منقل و دود و دم، جمعی اهل غزل و قصیده و این‌طور چیزها…” [خانلری، هفتاد سخن، انتشارات توس، جلد سوم، صص ۳۵۰- ۳۵۶].

داستان‌های هدایت در حکم کارهایی هنرمندانه است و از این لحاظ با آثار دیگر نویسندگان هم‌زمانش و حتا اکنون هم تفاوتی عمده دارند. طرح موضوع در داستان‌های هدایت به‌لحاظ وٍثوق و عمق در سطح ادبیات روسیه و فرانسه است. شیوه  داستان‌های او شباهت زیادی به شیوه آثار بالزاک، مولیر،  تولستوی، توماس مان، و چخوف، دارد. داستان علویه‌خانم او به‌نظر من یکی از ویژگی‌های آثار داستایفسکی- بنا به کتاب “ادب‌شناسی داستایفسکی” نوشتهٔ میخاییل بختین- یعنی “جشن- نمایشی کردن” ( carnivalisation یا کارناوالی‌کردن) را دارد (نک: “ادب‌شناسی علویه‌خانم”، ناصر مؤذن، مجله دنیا، شماره ۷، ۱۳۸۳). نام صادق هدایت مترادف است با داستان‌نویسی مدرن ایران. محتوای بسیاری از آثارش شبکهٔ تار عنکبوتی خرافات رایج در جامعه ایران را هنرمندانه می‌درد و هم‌زمان بهره‌گیری‌های دیکتاتورها و چپاولگران از این خرافه‌ها را به‌ویژه در “حاجی‌آقا” برملا می‌کند.  هدایت در این مبارزهٔ روشنگرانه علیه خرافه، جهل، و عقب‌ماندگی در جامعه ایران نقشی همچون ولتر در مبارزه با خرافه در جامعه فرانسه داشت. لبهٔ تیز طنزهای هدایت علاوه بر خرافه‌پرستی و عقب‌ماندگی به‌سوی مستبدان، وکیل‌های مجلس و وزیران رژیم نیز ادیبان ریش‌وپشم‌دار کهنه‌پرست و مداحان رژیم و تمسخر آنان بود . هدایت در آثارش با محرومان، ستمدیدگان، زنان اندرونی‌های حاج آقاها و زنان لایه‌های محروم جامعه همدردی‌ای عمیق دارد. هدایت نسبت به آزار و خشونت رایج با حیوانات در محیط اجتماعی ایران به‌شدت حساس بود و خاطری آزرده داشت و رنج می‌برد.

“ژولیو کوری”۱ از صادق هدایت برای شرکت در نخستین “کنگرهٔ جهانی حمایت از صلح” دعوت می‌کند، اما هدایت در اثر موانع اداری نمی‌تواند از ایران خارج شود. هدایت در پیامی به ژولیو کوری می‌نویسد: “امپریالیست‌ها کشور ما را به زندان بزرگی مبدل ساخته‌اند. سخن گفتن و درست اندیشیدن جرم است. من نظر شما را در دفاع از صلح می‌ستایم.

طنز تلخ تاریخ اینکه برخی از این حاجی‌آقاهای هدایت بر مقدرات امروز مردم و میهن ما حکم می‌رانند.

 

————————————- 

۱.‌ ژولیوکوری ( ۱۸۹۷–۱۹۵۶)، فیزیک‌دان و شیمی‌دان فرانسوی کشف کننده رادیواکتیویتهٔ مصنوعی، برنده نوبل شیمی۱۹۳۵، وزیر آموزش و پرورش فرانسه.  او دختر ماری و پی‌یر کوری دو فیزیکدان برجسته فرانسوی بود.

به نقل از ضمیمۀ فرهنگی «نامۀ مردم»، شمارۀ ۸، ۲۵ بهمن ۱۴۰۰

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا