مسایل بین‌المللیمسایل زنان

 زنانی که در افغانستان باقی ماندند

زنان در پشت صحنه، در شرایط استقرار حکومت ددمنشانه طالبان به پیکار برای عدالت جنسیتی ادامه می‌دهند. “بتانی رایلی” با زنانی که تصمیم گرفتند در کشور زیر کنترل طالبان باقی بمانند و زنی که بازگشته به‌گفتگو نشسته است. هنگامی‌که نرگس در هواپیمای زهواردرفته سازمان ملل به کابل نزدیک شد با دیدن پایتخت افغانستان در پایین به‌گریه افتاد.

جاده‌ها و ساختمان‌های در‌هم‌تنیده کابل در دره‌ای زیر کوه‌های پوشیده از برف همان نمود را داشت که او پنج ماه پیش کشور را در شرایطی ترک کرد که همچنان به‌صورت دمکراتیک اداره می‌شد. اما اینک روی زمین، همه‌چیز جلوه‌ای دگرگونه داشت.او که بانام غیرواقعی نرگس در مقام مدیر یک سازمان غیردولتی بین‌المللی و فعال حقوق زنان به کشور بازمی‌گشت از خطرهای ممکن برای خود در افغانستان زیر کنترل طالبان آگاه بود. هنگامی‌که کابل در ۱۵ اوت/ مردادماه سال گذشته از روی تصادف به‌دست این گروه بنیادگرا افتاد، این تبعه افغانستان در خارج از کشور بسر می‌برد. نظاره درهم‌ ریختن دموکراسی شکننده کشورش از دور دردناک بود. اما باوجوداین، به من می‌گوید:  “حتا برای یک لحظه به‌فکرم نرسید که این بدان معنا می‌تواند باشد که دیگر به خانه بازنخواهم گشت. ” و بدین‌سان او برخلاف رأی همکاران بین‌المللی‌اش برنامه بازگشت به وطن را تدارک دید و درنهایت در یک روز سرد زمستانی در ماه دسامبر / دی‌ماه پس از سفری طولانی، بی‌خواب و سراپا برانگیخته به کابل رسید. او با تلفن خانه‌اش در کابل با سرمایی نزدیک به صفر درجه، به من می‌گوید: “وقتی تصمیم به برگشت گرفتم، به‌طورجدی تصمیم گرفتم با بازگشت به کشورم دست به مبارزه زده و از جانم بگذرم. ”

بسیاری از زنان پس از گرفتن قدرت از سوی طالبان و ترس از بازگشت حکومت ددمنشانه‌شان در سال‌های پایانی دههٔ ۱۹۹۰/ ۱۳۶۹ از افغانستان گریختند اما نگینه در میان طیف وسیعی از زنانی است که پس از بازگشت طالبان در کشور باقی ماندند (یا مثل او بازگشتند).

اما در ماه‌های پس از تسلط طالبان بر کابل، زنان باوجود تضمین‌های داده شده که حقوق‌شان در چارچوب قانون‌های اسلامی ازجمله دسترسی به کار و تحصیل محافظت خواهد شد شاهد کاهش شدید حق‌وحقوق خود هستند.

دختران بالای ۱۲ سال از رفتن به مدرسه در اغلب استان‌ها بازداشته شده‌اند و اکثر قریب به‌اتفاق زنان به‌دلیل محرومیت شدید یا ترس به‌ترک کار کردن در بیرون از خانه ناچار شده‌اند.

اما بسیاری از زنان افغانی همچنان بر سر کار خود ازجمله در نقش‌هایی تأثیرگذار مانند کار نرگس حاضر می‌شوند. در یک نشست آنلاین اخیر که از سوی بزرگ‌ترین کنفرانس سالانه فمینیستی مردمی در اروپا (FiLiA) برگزار شد، آن زنان افغانی که ترجیح دادند در کشور خود بمانند از رو به‌وخامت شدید گذاشتن حقوق زنان در حکومت بنیادگرایان سخن گفتند. اما همچنین امیدوارند که توانایی تغییر این روند را داشته باشند.

هدف از این نشست که به‌ریاست نرگس برگزار شد، هر چه رساتر کردن صدای زنانی است که در گفتمان حقوق زنان در افغانستان نادیده گرفته شده‌اند. نازنین، یکی از کوشندگان حقوق زنان که سازمانی مردم‌نهاد و انسان‌دوستانه را اداره می‌کند، در این نشست گفت: “در درون کشور زنانی هستند که همه‌روزه دست به مقاومت می‌زنند، سر کار خود حاضر می‌شوند، لباس دلخواه‌شان را می‌پوشند، به رستوران می‌روند، و موسیقی گوش می‌دهند.” این نوعی از مبارزه است، نوعی حمایت است که آن‌ها انجام می‌دهند، زیرا درصد بالایی از زنان با قانون‌های طالبان هم‌راستا نیستند. این نوع عمل می‌تواند در مبارزه میدانی تغییری بزرگ در کارکرد طالبان اِعمال کند. اما نازنین به‌رغم تلاش طالبان برای بستن دفترش، به کار در سازمان مردم‌نهادش ادامه داده است.

هنگامی‌که چنین اتفاقی رخ داد، او بر آن شد تا با رهبری ملاقات کرده و بازگشایی دفتر خود را تقاضا کند. او استدلال کرد که بدون کار سازمان مردم‌نهادش، مردم از بسیاری از کمک‌های موردنیازشان بی‌بهره خواهند ماند. استدلالش به ثمر نشست و دفتر بازگشایی شد.

زنان در بخش‌های دیگر افغانستان نیز با نشست‌هایی که با رهبری طالبان داشته‌اند، توانسته‌اند برخی از آزادی‌ها را پس بگیرند. پس از بسته شدن مراکز فرهنگی زنان به‌دست طالبان در هرات- یکی از شهرهای عمده در غرب افغانستان- فائزه، کوشنده اجتماعی و فرهنگی، با مدیر فرهنگی دیدار کرد و از او درخواست کرد مجوز‌ها را بازگرداند تا بتوانند دوباره کارشان را از سر بگیرند.

حاکمان طالبان دوباره موافقت کردند. فائزه رایزنی دفاع از حقوق زنان با طالبان را در هرات مدیریت می‌کند و استدلال می‌کند از آنانی که تصمیم می‌گیرند با طالبان گفتگو کنند باید حمایت کرد. او می‌گوید: “نتیجه کارکرد آنانی که در گفتگو با طالبان به‌منظور تغییر سرگرم‌اند به تداوم کار و فعالیت زنان منجر خواهد شد.  ما نه‌تنها نباید با مخالفت روبرو شویم، بلکه باید در سیر پیشروی و تلاش برای تغییر در شیوه عملکرد طالبان از حمایت کافی برخوردار باشیم.”

چنین رویکردی در بین زنان افغان شکاف ایجاد می‌کند، چراکه برخی از فعالان بر این باورند که درگیر شدن با طالبان، به‌معنای زدن مهر تأیید بر پذیرش حکومت‌شان است. در گفتگویی که با نرگس پس از نشست دارم او می‌گوید که این امر سبب پیدایش شکاف در جنبش زنان شده است، بین آنانی که در کشور مانده‌اند یا با گروه بنیادگرایان در تعامل‌اند، و به‌طرفداری از طالبان متهم شده‌اند. نگینه چگونگی از دست دادن خانواده‌اش را هم در دوران طالبان و هم در دولت پیشین افغانستان زیر حمایت ایالات‌متحد آمریکا روایت می‌کند و تأکید می‌ورزد: “من به‌راستی به گفتگو با طالبان و ادامه‌نیافتگی چرخهٔ نفرت باور دارم.”

و من در مقام یک زن بر این باورم که زنان می‌توانند با اتکا به یک جنبش زنان بسیار نیرومند و پویا و چندجانبه چنین خواستی را به مقصد برسانند، یعنی به جایی که در آن‌ جا زنانی که با طالبان به گفتگو می‌نشینند و در نقش سخنگو مورد اعتمادند و آنانی که در شکل‌های مختلف به سود زنان فعالیت می‌کنند و برای اعتراض به خیابان‌ها می‌روند به هم می‌پیوندند.

دست‌کم پراکندگی ما نباید به‌این سبب باشد که گفتگو با طالبان خودبه‌خود به طرف‌داری از طالبان قلمداد شود. اگرچه زنان درنتیجه گفتگو با طالبان برخی از آزادی‌ها را برگردانند، اما در بسیار از استان‌ها که اعضای منطقه‌ای طالبان محدودیت‌های سخت‌تری را برعلیه زنان تشدید کرده‌اند، نمی‌توان همچون راه‌کاری را در نظر گرفت. برای نمونه، طبق قانون‌های رسمی طالبان، زنان حق دارند آزادانه بدون محرم (خویشاوند نزدیک مرد)، کم‌تر از چهل‌وهفت مایل پیاده به‌جایی بروند. اما نباید این امر را با عملکرد گزمگان عادی طالبان در استان‌های دورافتاده که به زنان گفته شده است اگر در بیرون از خانه بدون محرم یا بدون پوشش کامل دیده شوند به‌سوی آن‌ها تیراندازی می‌شود، یکی دانست.هرچند طالبان محدودیت‌های فراگیری بر حق‌وحقوق زنان اعمال کرده‌اند، اما این گروه یگانه تهدیدی نیستند که زنان افغان هم‌اکنون با آن درگیر هستند. فائزه توضیح می‌دهد که یکی از عمده‌ترین اثرهای تسلط طالبان افزایش شدید خشونت‌های جنسیتی بوده است. هنگامی‌که دمکراسی فروریخت پناه‌گاه‌ها و دادگاه‌های زنان نیز که به قربانیان آسیب‌دیده امکان رها شدن از شرایط‌شان را فراهم می‌ساختند و عاملان را بازخواست می‌کردند به همین سرنوشت دچار شدند.

اکنون زنانی که قصد فرار از خانواده‌های خود را دارند، به شبکه‌های قضایی غیررسمی یعنی کمیته‌هایی مردسالار روی می‌آورند که به‌دست کمیته سالمندان گردانده می‌شوند و به‌شدت یک‌سویه و به‌سود آسیب‌رسانان عمل می‌کنند. فائزه می‌گوید که زنان در این‌چنین شرایطی با عواطفی توان‌فرسا “ناامیدی، افسردگی، و اضطراب” روبرو می‌شوند. گزارش‌های محلی از هرات نشان می‌دهند که در دو هفته اخیر هفده مورد فرار زنان از خانه صورت گرفته و طی چند ماه گذشته هفتصد مورد خودکشی و اقدام به خودکشی شناسایی شده است. او در این نشست گفت: “این‌ها نشانه‌های خشونت فزاینده علیه زنان در درون خانه است.”

فائزه می‌گوید این امر ارتباط تنگاتنگ با افزایش فقر در افغانستان دارد که از ‌گسیختن کم‌وبیش کل اقتصاد این کشور پس از تسلط طالبان، تحریم‌های بین‌المللی- ازجمله مسدود کردن بیش از ۹ میلیارد دلار از دارایی‌های افغانستان- ناشی می‌شود.  سازمان ملل متحد در این هفته هشدار داد که افغانستان هم‌اکنون از ریسمان پوسیده آویزان است، زیرا در آنجا میلیون‌ها شهروند تهیدست و فقیر تنها برای زنده ماندن تلاش می‌کنند و در این میان بیشترین آسیب‌ها از بحران انسانی بر زنان و دختران وارد می‌آید. فائزه تأکید می‌کند: بنابراین نه‌تنها طالبان، بلکه دیگر معضل‌های اجتماعی نیز در راه است که اثرهای‌شان را به‌طرزی ناهمگون بر زنان می‌گذارد و باید همین دم به آن‌ها رسیدگی کرد. نگینه امروز تا اندازه‌ای در انجام کارهای روزمره‌اش احساس امنیت می‌کند. هرروز او را به دفتر کار خود در کابل می‌برند و در آنجا مدیریت گروهی از همکاران مردش را بر عهده می‌گیرد (تمامی کارکنان زن او به‌جز سرآشپز و نظافتچی در طول حمل‌ونقل هوایی کابل کشور را ترک کردند). او اشاره می‌کند که در دوره اول حکومت طالبان چنین امکانی برای کار درمورد او ناشدنی بود. “آخری باری که آنان اینجا حضور داشتند حتا تصورش را  نمی‌توانستید بکنید یک زن جوان به‌تنهایی بتواند در اینجا زندگی کند و در یک سازمان مردم‌نهاد بین‌المللی با همکاران مرد به طرح‌های حقوق زنان، صلح، و جوانان بپردازد.”

اما بااین‌حال، او جانب احتیاط را نگه می‌دارد. زیرا طالبان بیشتر فعالان حقوق زنان را هدف قرار داده است. برای نمونه دو زن جوان در چند هفته اخیر پس از پیوستن به راهپیمایی اعتراضی در شهر کابل از سوی سربازان طالبان از خانه‌های‌شان ربوده شدند. تظاهرات با سرکوب شدید و کتک زدن و به‌کارگیری افشانه‌‌های فلفل علیه زنان همراه بوده است. همانند همه زنان افغانی، آزادی نگینه برای رفتن از نقطه‌ای به نقطه‌ای بدان گونه که مایل است، به‌طورجدی محدود شده است. او هرگاه در جاهای مختلف کابل رانندگی می‌کند از سوی طالبان متوقف می‌شود و در مسیر روزانه خود باید از میان یک ایست بازرسی بیرون از دفترش بگذرد. او می‌گوید: “من ناچار شده‌ام یک لایه حفاظتی در اطراف خودم بسازم. اگرتا دوازده ساعت دیگر برنگردم، به خانه‌ام سر زده می‌شود و اگر آنجا نباشم، با این یا آن فرد تماس گرفته خواهد شد.”

نگینه هرروز تلاش می‌کند با تمرکز بر لحظه‌های مثبت روز را پشت سر بگذارد. “وقتی‌که در شرایط بد و بی‌زارکننده‌ای بسر می‌برید، چیزهای پیش‌پاافتاده تأثیرگذار و پررنگ می‌شوند.” این تنگناها با احساس تنهایی او پس از بازگشت به کابل هنگامی‌که درمی‌یابد تمامی دوستانش از کشور خارج شده‌اند آمیخته می‌شود. نگینه حدس می‌زند که ۹۰ درصد کوشندگان زن در کابل گریخته‌اند. تصمیم او برای بازگشت به افغانستان زیر کنترل طالبان را نباید تصمیمی ساده تلقی کرد. با توجه به اینکه فرزندان و خانواده‌اش در بیرون از کشور زندگی می‌کنند و با دانستن اینکه او تنها کسی خواهد بود که با بازگشتش به کشور از تصمیمش آسیب خواهد دید.

او به من می‌گوید: “من از این امتیاز برخوردارم که یک نفرم و باید برای زندگی خودم تصمیم بگیرم. بسیاری از مردم از چنین مزیتی برخوردار نیستند. آنان باید برای خانواده‌شان تصمیم بگیرند. اگر یک دختر پانزده‌ساله داشتم یا اگر به گذرنامه یا پول خارجی دسترسی نداشتم، شاید با هر پروازی که می‌شد از کشور خارج شد می‌رفتم.”  عاملی که او را به‌سوی بازگشت به کشور راند، درک ضرورت تداوم چندین دهه مبارزه برای حقوق زنان در داخل افغانستان بود، همان‌گونه که او از سال ۱۹۹۶/۱۳۷۵ که طالبان قدرت را در دست گرفت، پیگیرانه دنبال کرده بود.

نگینه چهارده‌ساله بود که با آموزش پنهانی به کودکان در زیرزمین خانه همسایه‌اش علیه ممنوعیت تحصیل دختران از سوی طالبان سرکشی کرد. نگینه باور دارد که در این زمان مبارزه برای کسب حق‌وحقوق زنان باید در همین حاکمیت طالبان به‌پیش برده شود.

او می‌گوید: “شاید یک سال دیگر نظرم را تغییر دهم، اما اکنون در جایگاهی که قرار داریم، هیچ گزینه دیگر سیاسی یا نظامی برای طالبان در چشم‌انداز نیست. از دیگر سو هزینه جنگ علیه طالبان بسیار سنگین خواهد بود.”  با توجه به میزانی از نرمش که طالبان در رویکرد خود نسبت به حقوق زنان در پیش گرفته است و با توجه به موردهای نازنین و فائزه، نگین تأکید می‌کند که زنان نه‌تنها در خیابان‌ها بلکه در عرصه گفتگو نیز توانایی ایجاد تغییر را دارند. او می‌گوید: ” در این شرایط که آن‌ها در حال گذار از یک وضعیت نظامی به ساختاری دولتی (سیاسی) هستند… شاید زمان مناسبی باشد تا ناهنجاری‌های مثبت‌شان را برجسته و هنجارهای منفی‌شان را ناکارآمد ساخت و آنان را به سمتی کشاند تا به تفسیری معتدل از دین دست یابند.” اما در بهترین حالت آنان می‌توانند حکومت دینی‌ای همانند حکومت ایران را پیاده کنند. بنابراین تا زمانی که آنان حضور دارند، ما همواره با نسخه دینی‌شان که قصد دارند بر ما تحمیل کنند، باید مبارزه کنیم.

من گمان می‌کنم که این عمده است. ما باید خود را برای پیکاری طولانی‌مدت آماده کنیم که هم‌اکنون در آغاز آن هستیم.  تسلیم شدن در آغاز راه بی‌خردانه و مسخره است.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۵۰، ۹ اسفند ۱۴۰۰

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا