کارگران و زحمتکشان

دردهای بی‌ پایان کشاورزان میهن ما

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی اقلیم سازمان هواشناسی، می‌گوید: “کشور دچار تنش آبی شده است، … [و] کشاورزی در ایران به‌زودی تعطیل می‌شود.”  او می‌افزاید: “زمانی که ذخیره آب از ۱۵۰۰ مترمکعب در سال برای هر نفر کمتر شود، به‌معنای تنش آبی است. … قضایایی که در اصفهان و خوزستان پیش آمد، نشان‌دهنده همین موضوع است” [همشهری آنلاین، ۲۸ فروردین‌ماه ۱۴۰۱]. در خبرها بود که روز یکشنبه ۲۸ فروردین‌ماه سال جاری، عدهٔ کثیری از شهروندان استان چهارمحال‌وبختیاری با در دست داشتن پلاکارد‌هایی که ازجمله بر آن‌ها نوشته شده بود: ” این همه بی‌عدالتی هرگز ندیده ملتی ” و ” مرگ بر مافیا” در اعتراض به طرح انتقال آب، در شهرکُرد تجمع کردند. در روزهای پایانی فروردین‌ماه فیلم‌هایی از آبگیری طرح انتقال آب گلاب ۲ منتشر گردید و پیش از آن نیز نامهٔ‌ مخالفت سازمان محیط زیست با این طرح منتشر شده بود. طرح تونل گلاب قرار است آب سرشاخه‌های زاینده‌رود در استان چهارمحال‌وبختیاری را به کاشان منتقل کند. طرح‌های انتقال آب از استان‌های خوزستان و چهارمحال‌وبختیاری به اصفهان و همچنین پروژه‌های انتقال آب از استان اصفهان به یزد اعتراض‌هایی گسترده‌ از سوی مردم را به‌دنبال داشته است، زیرا این انتقال‌ها بدون مشورت با کسانی انجام می‌شود که معیشت و زندگی‌شان به‌آب وابسته است. پاسخ  جمهوری اسلامی به‌این گونه اعتراض‌های به‌حق مثل همیشه یورش ‌ ددمنشانه به تجمع‌ها و سرکوب بوده است. باید یادآور شد که در اثر این یورش‌ها و سرکوب‌ها تا کنون ده‌ها انسان بی‌گناه جان‌شان را از دست داده‌اند، عدهٔ زیادی زخمی شده‌اند، و صدها تن از این شهروندان معترض هم بازداشت و زندانی‌ شده‌اند.

شیوهٔ حاکمان جمهوری اسلامی برای ‌حل معضل‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در درجهٔ اوّل سرکوب بوده است و نه در نظر گرفتن منافع ملی و طبقات زحمتکش بر شالودهٔ کارشناسی علمی- فنی و دخالت دادن مردم در تعیین سرنوشت خود.

هفته گذشته اعلام شد که در پی شکایت قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه پاسداران و وزارت نیرو، ۲۲ نفر از معترضان به پروژه انتقال آب سبزکوه به بروجن در استان چهارمحال‌وبختیاری ، درمجموع به ۱۶۰ سال زندان، ۱۴۸۰ ضربه شلاق، و جریمه نقدی محکوم شدند. متهمان و محکومان این پرونده ازجمله کسانی بودند که در اعتراض به‌این پروژه انتقال آب، در سال ۱۳۹۴ با تجمع در اطراف “چشمه آلوقره” که در اثر حفر تونل انتقال آب سبزکوه خشک شده بود به‌صورت نمادین مراسم عزاداری بختیاری برگزار کرده بودند.

بر اساس آمارهایی که جمهوری اسلامی منتشر کرده است، نیمی از مردم استان چهارمحال‌وبختیاری برای تأمين آب آشامیدنی روزانه‌شان دچار مشکل هستند. همچنین، به‌گفته استاندار این استان، آب آشامیدنی بیش از  ۲۰۰ روستا با تانکر و به‌صورت سیار توزیع می‌شود. همهٔ شهرک‌های صنعتی این استان نیز در تأمین آب آشامیدنی ساکنان مشکلی جدی دارند؛ به‌گونه‌ای که آب ۶ شهرک صنعتی بزرگ این استان با تانکر توزیع می‌شود.

بحران آب در ایران وارد مرحله‌ای تازه شده و مشکلات عظیم میلیون‌ها هم‌وطن کشاورز در این عرصه نیز دوچندان شده است.

برای پی بردن به عمق فاجعهٔ بحران آب کافی است به ذخیره سدها نگاهی بیندازیم. طبق آخرین آمار رسمی شرکت مدیریت منابع آب ایران در ۲۵ تیرماه ۱۴۰۰، مجموع ذخیره آب در پشت سدهای کشور به ۲۴ میلیارد و ۹۵۰ میلیون مترمکعب رسیده است. به‌عبارت ساده‌تر، معادل تقریباً تمام آبی که در پشت حدود ۶۰۰ سد ایران جمع شده‌ و قرار است نیاز آب آشامیدنی ۸۳ میلیون ایرانی و نیاز کشاورزی و صنعت ایران را تأمين کند در کارخانه‌های فولاد مصرف می‌شود که اغلب بدون مطالعهٔ امکان‌پذیری و برنامه‌ریزی علمی بر اساس منابع موجود محلی و منافع ملی و  فقط برای پر کردن جیب رانت‌خواران و پیمانکاران در سراسر کشور ایجاد شده است. افزون بر این، بسیاری از کارخانه‌های فولاد چاه‌هایی اختصاصی برای خود دارند که در کنار ۸۰۰ هزار حلقه چاه دیگر در کشور شب و روز سفره‌های زیرزمینی آب را می‌بلعند. مردم محروم و ستمدیده میهن ما به‌درستی انگشت اتهام را به‌سوی رژیم ولایی نشانه می‌روند و می‌پرسند کدام گروه‌های اجتماعی بهره‌برندگان اصلی از تولید و توزیع و احتمالاً صادرات فولاد این مملکت‌اند؟ وضعیت عمومی زندگی و معیشت مردم ایران آشکارا نشان می‌دهد که بهره‌برندگان اصلی مردم معمولی و کوچه و بازار و زحمتکشان نیستند، بلکه باندهای مافیایی حکومت اسلامی‌اند که آب و زمین را غارت می‌کنند و خون مردم را می‌مکند.

علاوه بر موارد گفته شده، بحران آب در کشور ما موجب شده است که دشت‌ها و حتی مناطق مسکونی کشور به نشست گسترده و روزافزون زمین دچار گردند. بر پایۀ گزارش‌های انتشار یافته، ﺳﻄﺢ آب‌های زیرزمینی در حهرمﻡ ۵۷۰ متر، در رفسنجان ۴۵۰ ﻣﺘﺮ  و در شهریار ۳۰۰ ﻣﺘﺮ ﭘﺎیین رﻓﺘﻪ است ضمن اینکه بیش از ۱۷۰۰ روستا در خراسان جنوبی به‌دلیل رو به‌رو شدن با خشکسالی و کمبود آب ، خالی از سکنه شده‌اند. طبق نظر برخی کارشناسان، ایرانﻥ از ۸ سال پیش وارد دوره ۳۰ سال خشکسالی شده است و شدت خشکسالی در ایران به‌حدی است که کشاورزیﯼ به‌کل ﻧﺎﺑﻮد و ایران ﺑﻪ واردکننده ﻣﺤﺾ محصولات زراعی تبدیل خواهد ﺷﺪ.

میانگین بارش سالانه در جهان ۸۰۰ میلی‌متر و در ایران در ﺣﺎﻟﺖ عادی ۲۵۰ میلی‌متر است درحالی ‌که ﺳﺮﻋﺖ تبخیر آب در ﺍیرﺍﻥ ۴ ﺑﺮﺍﺑﺮ میانگین سرعت تبخیر آب در دنیاست. و جالب ﺍینکه میانگین مصرف آب خانگی در ایران ۲ برابر میانگین ﺟﻬﺎﻧﯽ است. بنابراین، ﺍﮔﺮ تدابیر علمی و برنامه‌ریزی شده به‌کار برده نشوند به‌گفته کارشناسان ایران از کشور نیمه‌خشک ﺑﻪ کشور ﺧﺸﮏ ﺗﺒﺪیل خواهد شد. با وجود همهٔ این‌ها، میهن ما سومین کشور سد ساز در دنیا است. البته اگر کاهش بارندگی در ایران را که در سال‌های اخیر مشاهده شده است خشکسالی تعریف کنیم، غیرعلمی و نادرست است. خشکسالی امری طبیعی است که هزاران سال در طبیعت ایران به‌صورت دوره‌ای رخ می‌دهد. گرچه خشکسالی در ایران مثل هر جای دیگر دنیا پدیده‌ای اقلیمی است، اما افزایش جمعیت، تغییرات آب‌وهوایی و کاهش بارندگی، توسعه ناموزون صنعتی، کشاورزی نادرست و کشت محصولات آب‌بر مثل هندوانه به‌قصد صادرات و سایر عوامل نظیر توسعه ناپایدار شهرها ازجمله دلیل‌های تشدید کنندهٔ خشکسالی در ایران هستند. انتقال آب از منطقه‌ای به منطقه دیگر به‌رغم هشدار کارشناسان در مورد پیامدهای مخرب آن ازجمله سیاست‌های غیرمسئولانه و ضد مردمی مسئولان حکومتی است که اکنون نتیجه فاجعه‌بارشان را مشاهده می‌کنیم.  درحالی ‌که  در برخی از استان‌های میهن ما به‌ویژه در استان خوزستان مردم حتا برای تأمین آب آشامیدنی نیز در مضیقه و دچار مشکل  هستند، زحمتکشان در روستاها و شهرستان‌های کوچک چگونه می‌توانند به زندگی مشقت‌بارشان ادامه دهند؟  گره کور “آب” ریشه در سوءِمدیریت و در بحران اقتصادی و اجتماعی چند ده‌ساله کشور دارد که پیشگیری نکردن از به‌هدر رفتن آب و نبود برنامه برای تقسیم عادلانه آب از ذخیره‌های موجود و تقویت و افزایش این ذخیره‌های آبی ازجمله ضد مردمی‌ترین این سوءِمدیریت‌های حکومتی‌اند.  به‌گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۹، محمد امید، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم، با بیان این که ۲۶ درصد جمعیت کشور در روستا‌ها زندگی می‌کنند گفت: “از سال ۶۵ الی ۹۵ حدود ۱۳ هزار روستا خالی از جمعیت شده‌اند، اما از سال ۹۶ تا کنون با رشد جمعیت جوان در روستا‌ها مواجه بوده‌ایم.” بر اساس آمارها و بنا به‌گفتهٔ مسئولان حکومتی ” ۲۶ درصد از جمعیت کشور در ۶۲ هزار آبادی و روستا ساکنند که ۳۹ هزار روستا بالای ۲۰ خانوار جمعیت دارند و ۲۳ هزار روستا دارای جمعیتی کمتر از ۲۰ خانوار می‌باشد.” بافت اجتماعی روستائیان عمدتاً  متشکل از کشاورزان زمیندار، کشاورزان کم‌زمین، و دهقانان بی‌زمین یا همان کارگران کشاورزی است. هر سه گروه، به همراه خانواده‌های‌شان درصدی از جمعیت روستائیان میهن ما را تشکیل می‌دهند که نمی‌توان  در مورد وضع حال و آینده آنان نگران نبود.

دهقانان محروم و ستمدیده میهن ما دریافته‌اند که رژیم ولایت فقیه بنا به‌ماهیت واپس‌مانده‌اش، با اصول و معیارهای علمی برای حل معضل آب و امور مرتبط با کشاورزی در کشور بیگانه است و به‌دلیل فساد گسترده و غارت ثروت ملی، حتی به کارشناسان فنی و دانشگاهی کشور هم کم‌تر میدان عمل می‌دهد، و ارزشی برای دخالت دادن دهقانان و روستاییان در تعیین سرنوشت خود قائل نیست. دیر یا زود، زمانی فرامی‌رسد که  دهقانان در صف واحد با طبقه کارگر و دیگر زحمتکشان جامعه در شهرها به مبارزه سراسری در راه دستیابی به حقوق خویش و پایان دادن به مناسبات غیرعادلانه و غیرانسانی برخیزند، و با برچیدن بساط حکومت  ضد مردمی کنونی، راه را برای حل مشکلات عظیم کنونی خود باز کنند.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ  ۱۱۵۴، ۵ اردیبهشت ۱۴۰۱

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا