باز هم دربارهٔ ارتقای جنبش «غیرمتعهدها»
در حالی که جنگ روسیه-اوکراین در شرق اروپا ادامه دارد و سیل تسلیحات قدرتهای غربی در اروپا و آمریکا به سوی اوکراین در جریان است تا این “جنگ بیپایان” به سود جنگافروزان همچنان ادامه یابد؛ در وضعیتی که قدرتهای غربی با استفاده از امکانات سیاسی و رسانهیی و تبلیغاتی خود دولتهای دیگر را زیر فشار میگذارند که از اوکراین و تلاشهای “غرب” برای پیروزی در این جنگ جانبداری کنند؛ اکنون این نظر بیش از پیش مطرح میشود که کشورهای در حال توسعه، کشورهایی که جزو قدرتهای بزرگ اقتصادی-نظامی جهان نیستند، با احیا و تقویت “جنبش غیرمتعهدها”، موضع مستقل خود را در جانبداری از صلح و همسو نشدن با این یا آن قدرت متخاصم بگیرند. جنبش غیرمتعهدها یا کشورهای غیرجانبدار و ناهمسو با قدرتهای بزرگ وقت، در سال ۱۳۴۰ و در بحبوحهٔ جنگ سرد شکل گرفت، یعنی زمانی که دو اردوگاه بزرگ سوسیالیستی و امپریالیستی در جهان وجود داشت. با وجود اینکه دولتهای سوسیالیستی در اتحاد شوروی و در اروپا در حدود سی سال پیش فروریختند، این “جنبش” همچنان به موجودیت خود ادامه داد و امروزه ۱۲۰ عضو دارد. مجموع جمعیت کشورهای عضو این جنبش نزدیک به ۴ و نیم میلیارد نفر، یا در حدود ۵۷درصد کل جمعیت جهان است، و سهم آنها در اقتصاد جهان، نزدیک به ۱۴٫۵درصد است. ایران نیز از سال ۱۳۵۸ عضو این جنبش شد و از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴ ریاست این سازمان را به عهده داشت. در حال حاضر، جمهوری آذربایجان ریاست جنبش غیرمتعهدها را به عهده دارد که امسال به پایان میرسد. قرار است نوزدهمین نشست سران این جنبش در کشور اوگاندا برگزار شود که ریاست دورهٔ بعد را به عهده خواهد داشت.
همانطور که اشاره شد، در پی وقوع جنگ روسیه-اوکراین و تلاش آمریکا و اروپا در زیر فشار گذاشتن کشورهای کوچکتر برای همراهی و همسویی با نظامیگری قدرتهای بزرگ و تحریمهای اقتصادی علیه روسیه، اکنون به نوعی دستهبندی در میان دولتهای جهان به جانبداری از این یا آن طرف جنگ- و نه به سود صلح- دامن زده میشود. در این میان، دولت اوکراین به ریاست ولودیمیر زلنسکی نیز با تمام وجود بر آتش این مرزکشی و دستهبندی میدمد. برای نمونه، دیمیتری کولبا، وزیر امور خارجهٔ اوکراین، از کشورهای اروپایی خواست که از ممنوعیت خرید نفت روسیه حمایت کنند و افزود: “اگر کشوری در اروپا به مخالفت با این تحریم ادامه دهد، این کشور در جنایات روسیه در خاک اوکراین شریک است.” و مشابه چنین موضعگیریهایی از زبان مقامهای دولتی آمریکا و قدرتهای بزرگ اتحادیهٔ اروپا نیز بیان شده است. بیدلیل نیست که لولا داسیلوا، نامزد پیشتاز انتخابات ریاستجمهوری برزیل، میگوید “زلنسکی و بایدن به اندازهٔ پوتین در جنگ اوکراین مقصر هستند.”
در چنین اوضاعی است که محافل سیاسی و رسانهیی در شمار زیادی از کشورهای جهان که اساساً مخالف جنگ و شعلهور کردن جنگ کنونی در اروپا و ادامهٔ آن هستند و برای برقراری آتشبس و صلح تلاش میکنند، بار دیگر به موضوع پرهیز از همسو شدن با این یا آن قدرت متجاوز و متخاصم توجه نشان دادهاند. خانم نونتوبکو هلهلا، پژوهشگر سیاسی اهل آفریقای جنوبی، اخیراً مطلبی در این باره نوشته است که حاوی نکات شایان توجهی است.
این پژوهشگر از جمله به این نکته اشاره میکند که “آفريقای جنوبی و کشورهای ديگری [در مجموع ۵۸ کشور] که در واکنش به جنگ در اوکراين، در رأیگيری [۱۸ فروردین] دربارهٔ قطعنامهٔ مجمع عمومی سازمان ملل متحد علیه فدراسیون روسیه [و تعلیق عضویت این کشور در شورای حقوق بشر این سازمان] رأی ممتنع دادند، با انتقادهای شديد بينالمللی روبهرو هستند… اغلب فرض بر این است که رأی ممتنع به این معنی است که [این کشورها] از تهاجم روسیه حمایت میکنند.”
نویسنده متذکر میشود که “بهندرت به این موضوع فکر میشود که ناهمسو بودن- در این مورد پرهیز از همسو شدن با آمریکا و متحدانش یا با روسیه- میتواند موضعی اصولی باشد. همانطور که یوسیپ بروز تیتو، رئیسجمهور وقت یوگسلاوی، و جواهرلعل نهرو، نخستوزیر وقت هند، دو شخصیت اصلی بنیادگذار ‘جنبش غیرمتعهدها’ (NAM)، در بیانیهٔ مشترکی در ۲۲ دسامبر ۱۹۵۴ [۱ دی ۱۳۳۳] بیان کردند، سیاست غیرهمسویی با بلوکهای قدرت… نشانهٔ بیطرفی نیست؛ نشانهٔ انفعال هم نیست. این سیاست نشان دهندهٔ سیاست مثبت، فعال، و سازندهای است که هدفش صلح جمعی به مثابه پایه و اساس امنیت جمعی است.”
خانم هلهلا در ادامه به نکتهٔ جالب دیگری اشاره میکند که: “جنوب جهانی [کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه] بیش از ۸۰درصد جمعیت جهان را در خود جای داده است، با این حال، کشورهای ‘جنوب’ به طور نهادینه شده از هرگونه تصمیمگیری در سازمانهای بینالمللی به نام ‘جامعهٔ بینالمللی’ کنار گذاشته میشوند. چندین دهه است که کشورهای ‘جنوب’ خواهان اصلاح سازمان ملل متحد هستند تا از بازی مجموع صفر که میراث ذهنیت جنگ سرد است، دور شود. گابریل والدس، وزیر امور خارجه وقت شیلی در ژوئن ۱۹۶۹ [تابستان ۱۳۴۸] از هنری کیسینجر نقل میکند که به او گفته بود: ‘هیچچیز مهمی نمیتواند از جنوب بیاید. تاریخ هرگز در جنوب ساخته نشده است. محور تاریخ از مسکو شروع میشود، به بُن میرود، از واشنگتن میگذرد، و سپس به توکیو میرود. آنچه در جنوب رخ میدهد، هیچ اهمیتی ندارد.”
نویسنده سپس از جاجا واچوکو، وزیر امور خارجه نیجریه در سال ۱۹۶۳/۱۳۴۲ یاد میکند که در یک جلسهٔ سازمان ملل متحد در ۳۰ سپتامبر آن سال این سؤال را مطرح کرد: “آیا این سازمان میخواهد… که کشورهای آفریقایی فقط اعضای ظاهری باشند، بدون هیچ حقی برای بیان دیدگاههای خود در مورد هر موضوع خاص در نهادهای مهم سازمان ملل متحد…؟ آیا ما فقط قرار است بچههای خوبی باشیم؟”
امروزه نیز قدرتهای بزرگ، و بهویژه دولت امپریالیستی آمریکا، کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه را هنوز “بچههای خوبی” میبینند که باید بنشینند تا “بزرگترها” برای آنها تصمیم بگیرند، و شلوغ نکنند.
نویسنده سپس تأکید میکند که “زمان آن رسیده است که جنبش غیرمتعهدها احیا شود. جنوب جهانی کشور چین را دارد که دومین اقتصاد بزرگ جهان است. کشور هند را دارد که یکی از کشورهای پیشرو در مراقبتهای پزشکی و نوآوری فنی است. آفریقا با جمعیت رو به رشدش، دارای منابع طبیعی غنی است که برای توسعهٔ فناوری هوش مصنوعی که بهسرعت در حال رشد است و برای صنایع انرژی پاک مورد نیاز است.”
نویسنده بر این عقیده است که جنبش تجدید حیات شدهٔ ناهمسویی یا غیرمتعهدها اگر برای ایجاد نهادهای جدید و ساختن سپرهای محافظ در برابر جنگ اقتصادی آمریکا علیه کشورهایی مانند کوبا و ونزوئلا- و اکنون روسیه- تلاش کند، امکان موفقیت زیادی دارد، و در این روند، خودمختاری مالی موضوعی بنیادی و بسیار مهم است.
این پژوهشگر آفریقای جنوبی در ادامه مینویسد: “بریکس (شامل برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی) بانک توسعهٔ نوین را دارد، و شانزده کشور عضو جامعه توسعهٔ آفریقای جنوبی، بانک توسعهٔ آفریقای جنوبی را ایجاد کردهاند؛ با این حال، ذخایر کشورهای عضو این بلوکها هنوز در [بانکها و نهادهای پولی] آمریکا یا پایتختهای اروپایی نگهداری میشود. زمان آن فرا رسیده است که رهبران کشورهای جنوب جهان از خواب بیدار شوند و متوجه شوند که با توجه به جنگ اقتصادیای که اکنون علیه کشوری مانند روسیه به راه انداخته شده است، کشورهای ضعیفتر در جنوب جهان هیچ خودمختاری معناداری ندارند.
“وقتی مشخص است که غرب میتواند برای خودش تصمیم به نابود کردن کشورهای دیگر بگیرد، زمان آن است که در مورد چگونگی پیشبرد سیاست، اقتصاد، و سیاست خارجی تجدیدنظر کنیم. سلاحهای اقتصادیای که اکنون علیه روسیه طراحی و استفاده میشود، علیه کشورهای دیگری نیز به کار گرفته خواهد شد که جرئت کنند در برابر اوامر واشنگتن سر خم نکنند.”
نویسنده سپس اشاره میکند که فعالیتهای کشورهای عضو بریکس فضایی را برای کشورهای جنوب جهان- با تمام تفاوتهایی که در نظامهای عقیدتی، فرهنگی، سیاسی، و اقتصادی خود دارند- باز کرد تا راهی برای همکاری و اتحاد عمل پیدا کنند. به بیان نویسنده، مقاومت این کشورها در برابر فشار شدیدی که در شورای امنیت سازمان ملل متحد به آنها وارد میشد تا فقط علیه روسیه موضع بگیرند، نمونهٔ دلگرم کنندهای است که لازم نیست کشورهای توسعهنیافته یا در حال توسعه برای همیشه “بچههای خوب” قدرتهای بزرگ باقی بمانند. پیش از این نیز جنبش غیرمتعهدها مواضع انتقادی علیه برخی از جنبههای سیاست خارجی آمریکا گرفته بود، از جمله در حملهٔ آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و در اعلام “جنگ علیه تروریسم جهانی”. خانم هلهلا توصیه میکند که در حالی که آمریکا بهسرعت جنگ سرد جدید خود علیه روسیه و چین را تشدید میکند و انتظار دارد که کشورهای دیگر نیز با آن همسو شوند، “اکنون طرد این ذهنیت جنگ سرد که هدفش تقسیم جهان در امتداد همان خطوط مخاصمهآمیز قدیم است، ضرورت فوری دارد. کشورهای جنوب باید این دیدگاه را طرد کنند و خواستار احترام همهٔ کشورها به قوانین بینالمللی شوند. اینکه حقوق بشر و حقوق بینالملل فقط زمانی مطرح و برجسته میشود که کشورهایی آنها را نقض میکنند که غرب یا از آنها بیزار یا با آنها مخالف است، در واقع به سُخره گرفتن این مفاهیم است.”
این پژوهشگر سیاسی آفریقایی در پایان مینویسد: “جنبش ناهمسویی یا غیرجانبدار باید اعتماد به نفس و جسارت داشته باشد و از غرب اجازه نخواهد. رهبران این جنبش باید درک کنند که وظیفهٔ آنها خدمت به مردم خودشان و حفاظت از منافع مردم خودشان است و نباید اجازه دهند که وسوسهٔ ورود به ‘حلقهٔ بزرگان’ باعث شود که موضع مستقل نگیرند. آنها واقعاً باید سرنوشت خود را به دست خودشان بگیرند؛ در غیر این صورت، همیشه در کنار خواهند بود، و سهم مردم آنها فقط خردهریزی از ثروت انباشته شده در اقتصاد جهانی خواهد بود، که بخش بزرگی از آن، از استثمار کشورهای جنوب به دست آمده است.”
قدرتمندتر و فعالتر کردن جنبش کشورهای ناهمسو یا غیرمتعهد- با همهٔ تفاوتهایی که دارند- به منظور ایجاد وزنهای سیاسی-اقتصادی در برابر قدرتهای بزرگ سرمایهداری و نظامیگری امپریالیستی، موضوعی است شایان توجه و تأمل. تقویت چنین سازمانی میتواند به کند کردن روند جنگافروزی و حفاظت از صلح، و به مشارکت بخش بزرگی از کشورهای جهان در تصمیمگیری مستقل برای آیندهٔ خود کمک کند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۵۵، ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۱