مسایل بین‌المللی

معضل های نادیده گرفته شده جامعهٔ بشری

نوشته ویجی پراشاد

گزارشی جدید با عنوانی نگران‌ کننده منتشر شده است: هزینهٔ‌ سالیانه تولید تسلیحات در جهان به بیش از ۲ تریلیون دلار رسیده است! هزینه تسلیحاتی ایالات متحده با عددی بیش از مجموع ده کشور بعدی، در صدر این لیست قرار دارد. اگر بودجه اطلاعاتی و هزینه مصرفی زرادخانه هسته‌ای ایالات متحده نیز اضافه شود، هزینه نظامی ایالات متحده به‌تنهایی بیش از یک تریلیون دلار خواهد شد. این مقدار نجومی پول، هدر دادن عظیم نیرو و نبوغ انسانی است.

درعین‌حال تخمین زده می شود که ثروت‌های انباشته شده در منطقه‌های دارای معافیت غیر قانونی از مالیات در خارج از کشورها نزدیک به ۳۷ تریلیون دلار است. این تنها بخش کوچکی از دارایی‌های اجتماعی میلیاردرها در این بهشت‌های مالیاتی است که به صورت پول نقد، طلا، و اوراق بهادار نگهداری می‌شود و دارایی‌های مرئی‌شان مانند آثار هنری، جواهرات، و املاک را شامل نمی‌شود. مجموع همه این دارایی‌ها در اختیار بخش کوچکی از جمعیت جهان است که امری مشمئز کننده است. این که ۲۲ نفر از ثروتمندترین افراد جهان صاحب ثروتی بیش از دارایی  ۳۲۵ میلیون نفر زن آفریقایی هستند، وحشتناک و درعین‌حال از شاخص‌های اخلاقی زمانهٔ ماست.

گزارش‌هایی پی در پی از وضعیت وحشتناک گرسنگی و بیسوادی در جهان و همچنین پیامدهای فاجعه‌بار دائمی بحران عظیم زیست‌محیطی منتشر می‌شوند. ثروت اجتماعی‌ای که می‌تواند در رسیدگی به از این دست معضل‌های عمیق بشری استفاده شود برای تهیه تسلیحات و نگهداری در بهشت‌های مالیاتی به‌هدر می رود. رسیدن به ۱۷هدف توسعهٔ پایدار سازمان ملل متحد (SDGs) به‌منظور پایان دادن به گرسنگی و ترویج صلح، به تزریق ۵/۲ تریلیون دلار در سال نیاز دارد. در حال حاضر، تنها بخش بسیار ناچیزی از این مبلغ برای رسیدن به این ۱۷هدف اختصاص یافته است که با وجود همه‌گیری و نرخ فزاینده تورم رو به کاهش است و دستیابی به این هدف‌ها را دورتر می سازد. ریشه‌کن کردن گرسنگی، بزرگ‌ترین معضل بشریت، دیگر در دسترس نیست )مگر در چین، که فقر مطلق در آنجا در سال ۲۰۲۱ / ۱۴۰۰پایان گرفت). این‌گونه تخمین زده می شود که در حال حاضر روزانه حدود سه میلیارد نفر به‌شکل‌های مختلف با گرسنگی روبرو هستند.

 

سلطه به جای رهایی

به‌جای راه اندازی پروژه‌ای اجتماعی و سیاسی در مقیاس جهانی به‌منظور رسیدگی به این‌گونه معضل‌های بشری، ایالات متحده و متحدانش در گروه جی-۷ به‌دنبال راهبردی برای حفظ سلطه‌شان بر کره زمین بوده اند. این تسلط در سال ۱۹۹۱/۱۳۷۰ و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و دولت‌های سوسیالیستی اروپای شرقی و همچنین با تضعیف کشورهای جهان سوم از طریق ایجاد بحران بدهی برای این کشورها  آغاز شد. روشنفکران در ایالات متحده در مورد ادامهٔ ابدی این سلطه آغاز به‌بحث کردند و از “پایان تاریخ” در برابر هرگونه چالش با سلطهٔ ایالات متحده سخن گفتند. ولی تسلط ایالات متحده و گروه جی-۷ با تجاوزهای نظامی آن‌ها در خلال جنگ جهانی علیه تروریسم (به‌ویژه تهاجم غیرقانونی به عراق در سال ۲۰۰۳/ ۱۳۸۲) و رکود بزرگ اقتصادی سال های ۲۰۰۸-۲۰۰۷ /۱۳۸۶- ۱۳۸۷(به‌دلیل افت بازارهای مسکن در غرب) به‌شدت متزلزل شد.

ایالات متحده و کشورهای گروه جی-۷ به کشورهایی مانند چین، هند، و اندونزی روی آوردند تا برای بانک‌های نزدیک به ورشکستگی آمریکا نقدینگی ایجاد کنند. به‌همین دلیل ایالات متحده متعهد شد که گروه جی-۷ را منحل کند و به گروه بزرگ‌تر جی-۲۰ که این سرمایه‌گذاران جدید نظم جهانی را شامل می‌شود تصمیم‌‌گیری‌های بین‌الملی را بسپارد. با‌این‌همه، زمانی که سیستم بانکداری غرب دوباره قدرت گرفت، گروه جی-۲۰ به‌کنار گذاشته شد و گروه جی-۷ به ایفای نقش قبلی خود پرداخت. ایالات متحده به‌قبول این امر حاضر نشد که قدرت‌هایی دیگر در رسیدگی به این معضل‌های بشری شریک باشند و رقیب محسوب نشوند. گروه جی-۲۰ شامل کشورهایی است که گروه بریکس را در سال ۲۰۰۹ / ۱۳۸۹ تشکیل دادند. کشورهای گروه بریکس یعنی برزیل، روسیه، هند، چین، و آفریقای جنوبی، متعهد شدند که نهادهای جهانی‌ای جدید را ایجاد کنند که بتوانند بدون کنترل غرب برنامه‌های توسعه‌شان را خارج از چارچوب سیاست‌های ریاضت اقتصادی صندوق بین‌المللی پول (IMF) انجام دهند.

درست پیش از تشکیل گروه بریکس، ولادیمیر پوتین که تا آن زمان در بسیاری از موارد نزدیک به غرب بود، سخنرانی‌ای بسیار پرقدرت در کنفرانس امنیتی مونیخ ایراد کرد. پوتین پرسید: جهان تک قطبی چیست؟ مهم نیست که چقدر این عبارت را زیبا سازیم. این اصطلاح به‌معنای یک مرکز واحد قدرت، یک مرکز واحد نیرو، و یک ارباب واحد است. برای همهٔ حاضران روشن بود که منظور پوتین از “یک مرکز واحد قدرت”، ایالات متحده است. پوتین از “سوءِاستفاده بیش از حد غرب از زور در روابط بین‌المللی” انتقاد کرد. او همچنین خاطرنشان کرد که “قوانین بین‌المللی” از غرب در برابر جنایت‌های جنگی‌ای که خود مرتکب می‌شود، محافظت می‌کند. او گفت: “هیچ‌کس احساس امنیت نمی‌کند! زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند احساس کند که قوانین بین‌المللی مانند دیوار نفوذناپذیر از آن‌ها محافظت می‌کند. البته چنین سیاستی موجب ایجاد مسابقه تسلیحاتی می‌شود.” پوتین گفت که ایالات متحده باید ساخت سپر موشکی در اطراف اروپا را متوقف کند و باید به “پیمان موشک‌های ضد بالستیک” که در سال ۲۰۰۲ / ۱۳۸۱ آن را ترک کرد، بازگردد. جورج دبلیو بوش، رئیس‌جمهور آمریکا، پیشنهاد پوتین را رد کرد.

 

تهدیدها

در سال‌های دههٔ دوم قرن بیست‌ویکم، ایالات متحده و متحدانش همه تلاش خود را کردند تا کنترل‌شان را بر کره زمین دوباره برقرار کنند. جنگ ناتو در لیبی در سال ۲۰۱۱/ ۱۳۹۰ پیامی رسا و مبتنی بر پافشاری غرب در حکم مقدمه‌ای برای “ناتو”ی جهانی‌ای بود که از آن به‌منزلهٔ سکوی پرشی در تهاجم نظامی غرب از دریای جنوبی چین گرفته تا دریای کارائیب استفاده شود. اعمال تحریم‌ علیه ۳۰ کشور جهان تلاشی برای تنبیه کسانی بود که از خطوط تعیین شده از سوی ایالات متحده و متحدانش عبور کنند. درنهایت، صندوق بین‌المللی پول با برنامه‌ای ژرف‌تر از ریاضت اقتصادی و به‌رغم وجود همه‌گیری دوباره بازگشت به‌طوری که پرداختی‌های ده‌ها کشور فقیر به وام دهندگان ثروتمندشان بیش از مقدار بودجه‌های درمانی‌شان بود.

ایالات متحده، پایان جنگ علیه تروریسم را در سال ۲۰۱۸ / ۱۳۹۷ اعلام کرد و در استراتژی دفاع ملی‌اش آشکارا به‌این نکته اشاره کرد که مشکل اصلی آمریکا رشد چین و روسیه و مطرح شدن جهانی آن‌ها است. جیم متیس، وزیر دفاع ایالات متحده، آشکارا اعلام کرد نیاز است از رشد “رقبای مشابه” جلوگیری کرد. او از چین و روسیه به‌عنوان این رقبا نام برد و پیشنهاد کرد که از تمامی قدرت فراوان ایالات متحده برای به‌زانو درآوردن این دو استفاده شود. ایالات متحده، نه‌تنها ۸۰۰ پایگاه نظامی‌ای که منطقه “اوراسیا” را احاطه کرده‌اند دارد، بلکه متحدانی از آلمان گرفته تا ژاپن دارد که پایگاه‌هایی برای تهاجم علیه روسیه و چین فراهم می‌کنند. ناوگان دریایی ایالات متحده و متحدانش، رزمایش‌های تهاجمی “آزادی کشتیرانی” را علیه تمامیت ارضی روسیه (عمدتاً در قطب شمال) و چین (در دریای جنوبی چین) آغاز کردند. این رزمایش‌ها، مداخلهٔ سیاسی ایالات متحده در سال ۲۰۱۴ / ۱۳۹۳ در اوکراین و قرارداد گسترده تسلیحاتی سال ۲۰۱۵ / ۱۳۹۴ با تایوان، تهدید شدیدتر روسیه و چین را موجب شده‌اند. سپس در سال ۲۰۱۸/ ۱۳۹۷ ایالات متحده به‌طور یکجانبه از پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌بُرد (INF) خارج شد که درنتیجهٔ آن لغو کنترل تسلیحات هسته‌ای را موجب گردید. خروج از پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌بُرد به‌این معناست که ایالات متحده استفاده از “سلاح‌های هسته‌ای میان‌بُرد” بر ضد روسیه و چین را در نظر دارد. تهدیدهای آمریکا علیه روسیه و چین توهم نبوده‌اند. این تهدید‌ها در سند استراتژی دفاع ملی آمریکا در سال ۲۰۱۸ / ۱۳۹۷به‌صراحت عنوان شده‌اند و با خروج ایالات متحده از پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌بُرد (INF) اجرایی شدند. متحدان ایالات متحده در منطقه آسیا (مانند استرالیا و کره جنوبی) تا کنون، به دادن اجازهٔ ورود سلاح‌های هسته‌ای میان‌بُرد به داخل خاکشان علاقه‌ای نداشته‌اند، اگرچه این سلاح‌ها می‌توانند در پایگاه‌های ایالات متحده مانند “گوام” تا “اوکیناوا” مستقر شوند. مداخلهٔ روسیه در اوکراین بخشی از لیست طولانی تهدیدهای روسیه قلمداد می‌شود. این نگرانی وجود داشت که ایالات متحده ممکن است به‌رغم پیوستن یا نپیوستن اوکراین به “ناتو”، سلاح‌های هسته‌ای میان‌بُرد خود را در اوکراین مستقر کند. در خلال همه لفاظی‌ها پیرامون جنگ، یک سؤال ساده وجود دارد: آیا ایالات متحده و متحدانش اجازه خواهند داد تا یکپارچگی “اوراسیا” طبق روند طبیعی‌اش پیش برود یا با ادامهٔ مداخله در اروپا و برخی کشورهای آسیایی از این امر جلوگیری خواهند کرد؟ شکی نیست که یکی از دلیل‌های جنگ اوکراین، تا حدی، نیاز ایالات متحده به کشاندن اروپا به‌زیر یوغ “ناتو” است تا اروپا فرصت همکاری با آسیا، به‌ویژه با روسیه و چین، را نداشته باشد.

درعین‌حال، معضل‌های بزرگ بشریت برطرف نشده‌اند. گرسنگی و جنگ، جهانیان را آزار می‌دهد. دارایی‌های اجتماعی‌ای که باید در پرداختن به‌حقایق سخت زندگی روزمره صرف شوند، هزینهٔ نظامیگری و جنگ می‌شوند.

به نقل از «نامهٔ مردم»، شمارهٔ‌ ۱۱۵۶، ۲ خرداد ۱۴۰۱

 

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا