کشمکشهای سیاسی ایتالیا عمیقتر می شود!
نیک رایت گزارش میدهد که با افزایش هزینههای تأمین سوخت ناشی از جنگ در شرق، موضعگیری دربارهٔ اوکراین میان بزرگترین گروه در پارلمان ایتالیا، یعنی «جنبش پنج ستاره» شکاف انداخته و دولت را به هرج و مرج کشانده است.
هوا گرم است، اعصابها خراب است، و دوباره بحران گریبان دولت را گرفته است. دولت معمولاً در بحران است، و این بار هم، زمانی که ایتالیاییها برای تعطیلات به کنار دریا میروند، این بحران حل نخواهد شد.
لوئیجی دیمایو، وزیر امور خارجه ایتالیا، از “جنبش پنج ستاره” پوپولیست جدا شده و ۶۰ نفر از ۲۲۷ نمایندهی پارلمان عضو این حزب را نیز با خود همراه کرده است. به این ترتیب، دیمایو که رهبر این گروهبندی پارلمانی است، حالا با ماریو دراگی، رئیس پیشین بانک اروپا و نخست وزیر کنونی کشور و یکی از نقشآفرینان و پیشبرندگان سیاستهای نولیبرالی دولت طرفدار اتحادیه اروپا و ناتو، همسویی مستحکمتری دارد.
” جنبش پنج ستاره” و حزب دموکرات اجزای اصلی اکثریت دولت کنونی هستند و این جدایی اثر فوری بر موقعیت پارلمانی آن ندارد زیرا حزبهای شکافانداز ایتالیا اغلب از هم جدا میشوند و دوباره کنار هم گرد میآیند. اما این جدایی منادی دورهٔ دیگری از بیثباتی در سیاست خارجی است که هم به ناهمسانی در دیدگاهها دامن میزند و هم محوری است که مسئلههای سیاسی داخلی بیشتری دور آن میچرخد.
به طور مشخص، با توجه به توافقهای تجاری طولانیمدت ایتالیا با تأمینکنندگان سوخت در روسیه که اکنون زیر فشار قرار دارند، سیاست تأمین سوخت ایتالیا به شدت تنشآفرین شده است. وابستگی این کشور به گاز وارداتی روسیه اکنون در حدّ یک چهارم مصرف کشور- در مقایسه با ۴۰درصد مصرف در سال گذشته- است. تصمیم قاطع دراگی برای کاهش واردات از روسیه زمانی مشخص شد که او در نشست سران اتحادیه اروپا گفت که با وجود تورم و افزایش قیمتها، فشار آوردن به روسیه بسیار مهم است. وزیر محیطزیست کشور حتی برنامههایی را برای افزایش مصرف زغال سنگ در سر میپروراند. کونته [رهبر جنبش پنج ستاره] هنوز از انتقاد خود از دراگی به دلیل ارسال جنگافزار ایتالیایی به اوکراین و افزایش هزینههای دفاعی کشور در جدول زمانی کوتاهمدت تا سال ۲۰۲۴ به جای سال ۲۰۲۸ که در ابتدا اعلام شده بود، دست برنداشته است.
پس از اینکه نخست وزیر به منطقه دولومیت در کوهستان آلپ شتافت که در آن ذوب شدن یخچالهای طبیعی باعث سقوط بهمن و کشته شدن دست کم شش نفر شده بود، دیدار رو در رو بین دراگی و کونته که برای روز دوشنبه گذشته برنامهریزی شده بود، به زمانی دیگری موکول شد. کونته روز دوشنبه با همکاران خود رایزنی کرد تا شرایط ماندنشان در دولت را بررسی کنند. برخی از گزارشها نشان میدهد که کونته افزون بر تأکیدش بر موضوع جنگافزارها، همچنان به دادن یارانهای اندک به مردم کمدرآمد پایبند است. گرفتاریهای دراگی به دگرگونیهای نابهنجار و آشفتهٔ آبوهوایی محدود نمیشود. در ماه ژوئن، تورم به ۸ درصد رسید که از سال ۱۹۸۶ تا کنون سابقه نداشته است. افزایش سالانه تورم در سال گذشته ۱٫۲ درصد بود. این رقم در ماه مه به راحتی بالا رفت. سازمانهای حمایت از مصرفکنندگان پیشبینی میکنند که این تورم برای خانواری متوسط با دو فرزند، بیش از ۳۰۰۰ یورو در سال هزینه خواهد داشت.
دراگی همچنان عامل بانکداران و طبقهٔ صاحبان کسبوکار کلان است، هرچند رئیس بانک مرکزی اروپا که زمانی گفته بود “هر کاری لازم باشد برای دفاع از یورو انجام میدهد”، اکنون با بحران بدهی روبرو شده است، و این در حالی است که تفاوت هزینه وام بین آلمان و ایتالیا، بیشترین افزایش را در دو سال گذشته داشته است. دفعهٔ گذشته، بانک مرکزی اروپا برای ایجاد اعتماد به توانایی ایتالیا در پرداخت بدهیهایش، ناچار شد به خرید گزاف اوراق بهادار روی آورد. با خروج جناح دی مایو از “جنبش پنج ستاره”، که تا کنون چند نماینده پارلمان را از دست داده است که به یک گروه چپ نوبنیاد در مجلس نمایندگان پیوستهاند، شاید این “جنبش” در موقعیت بهتری برای جذب مجدد رأیدهندگانش باشد که زمانی بهخاطر بیزاری گسترده از سیاستمداران دستگاه حاکم و فساد دولتی، پا به میدان گذاشتند و موفقیت انتخاباتی چشمگیری نیز به بار آوردند. یک عامل کلیدی در این میان، وجود اکثریتی مُصرّ و سرسخت در میان مردم ایتالیا است که با ناتو مخالفاند یا در مورد نقش آن تردید دارند و با ارسال جنگافزار به اوکراین مخالفاند. نظرسنجی ماه مارس نشان داد که از هر ۱۰ نفر ۶ نفر مخالف افزایش هزینههای نظامیاند. فقط ۲۷٫۳درصد موافق درخواست ترامپ مبنی بر تخصیص ۲ درصد تولید ناخالص داخلی به تأمین مالی ناتو بودند. در حالی که پیش از این، “جنبش پنج ستاره” تا یک سوم رأیها را از آن خود میکرد، به تازگی مشارکت بسیار مشکلسازش در دولت که ابتدا در ائتلافی غیر منتظره با “لیگا”ی سالوینی و بعد از آن با حزب دموکرات بود، باعث کاهش حمایت از آن تا حدود ۱۵ درصد شد و به یک سلسله شکست در پایگاههای حزبیاش در کلانشهرها منجر شد. همکاری موقتی و سرهمبندی شدهٔ دولتی بین “جنبش پنج ستاره” ضدّخودکامگی و ضدّفساد و “لیگا”ی پوپولیست راستگرا همیشه در معرض فروپاشی بوده است. در تابستان ۲۰۱۹، هنگامی که ماتئو سالوینی پیشنهاد رأی “عدم اعتماد” به دولتِ وقتِ جوزپه کونته را مطرح کرد، برای جلو انداختن انتخابات و تقویت حمایت از “لیگا” بود.
کوشش سالوینی برای کسب جایگاهی در سطح کشور با تبدیل کردن لیگ شمال (لیگا نورد) به لیگ ملی (لیگا)، در حال شکست خوردن بود، و او میبایست برای تشدید جاذبه و مقبولیت لیگا به دست به کار میشد.
سازوکاری که دولت کونته [۲۰۱۸-۲۰۲۱] را نابود کرد، فقط شگرد خامدستانهی سالوینی نبود، بلکه ترفندهای ماتئو رنتزی، وزیر حزب دموکراتیک و نخستوزیر پیشین [۲۰۱۴-۲۰۱۶] بود.
در بحبوحهٔ بحران کووید و زمانی که ایتالیا قرار بود ۱۹۱٫۵میلیارد یورو از ۷۵۰ میلیارد یوروی صندوق بازیابی از کووید را دریافت کند، رنتزی به ستیز با کونته برخاست.
در سپتامبر همان سال، رنتزی به ایستگاههای تلویزیونی متعددی میرفت تا اعلام کند که دارد حزب جدیدی به نام “ایتالیا ویوا” تشکیل میدهد. گام بعدی، خروج دو وزیر از حزب “ایتالیا ویوا” و ایجاد بحران در دولت بود که ناگزیر، با توجه به توازن نیروها در پارلمان، به تشکیل “دولت وحدت ملی” به رهبری دراگی منجر شد. این دولت از حزب دموکراتیک، شامل چندین گروه انشعاب کرده از جناح چپ آن، جنبش پنج ستاره، حزب Forza Italia برلوسکونی، لیگا، و ایتالیا ویوا تشکیل شده بود.
طرح دراگی، که اقدام ماجراجویانه رنتزی در پارلمان راه آن را هموار کرد، بازسازی راست میانه طرفدار اتحادیه اروپا و آتلانتیک بهمثابه نیروی برتر در کشور و دولت ایتالیا است که با پوششی تکنوکراتیک و بیش از پیش فراتر از مسئولیتپذیری پارلمانی عمل میکند.
موفقیت این طرح، بهغیر از اینکه مستلزم آن است که چپ به حاشیه رانده شود، مستلزم انحلال دو نیروی لیگا و جنبش پنج ستاره است که هر یک به دلیل پایگاههای اجتماعیشان، از برنامه نولیبرالی فاصله میگیرند.
یکی از ابزارهای قابل استفاده در این راه، همهپرسی قانون اساسی بود که تعداد نمایندگان پارلمان را کاهش داد و در نتیجه گسترهٔ نمایندگی نیروهای گوناگون را محدود کرد.
جنبش پنج ستاره که همیشه دارای گرایشهای ناسازگار بوده است، اکنون به طور رسمی چند پاره شده است و در خطر تبدیل شدن به نیرویی حاشیهییتر از پیش قرار دارد. در حالی که تلاش سالوینی برای هدایت جناح راست در سیاست ایتالیا، با وجود این واقعیت که حتی با انشعاب جنبش پنج ستاره، حزب او بزرگترین حزب در پارلمان است، اکنون بر اثر افزایش شمار نمایندگان “حزب برادران ایتالیا”ی جورجیا ملونی از ۴ درصد در انتخابات قبلی پارلمان به ۲۲ درصد در تازهترین نظرسنجیها، بهشدّت ضربه خورده است. حزب ملونی که اکنون بر مجموعه چشمگیری از نیروهای فاشیست، نژادپرست، ضدّمهاجر، بیگانههراس، و بهاصطلاح “پسافاشیست” تسلط دارد که همیشه میتوانند جایگاهی در عرصه سیاست ایتالیا برای خود بیابند، جای لیگا را در سمت راست گرفته است. این حزب تلاش دارد از برگ برندهٔ استقلالش از ساختار سیاسی حاکم برای پیروزیاش استفاده کند.
پس از اینکه در شرایط جدید جهانی ارتباط حزب لیگای سالوینی با رژیم پوتین آن وجههٔ سابق را از دست داد، اکنون این حزب در تلاش است تا خود را بازسازی کند.
دراگی شخصیتی کلیدی در پیشاهنگی شکلی از کشورداری است که در آن عملکرد دولت ایتالیا هرچه بیشتر به سمت فرمانبری از ساختارهای اروپایی و بریتانیاایی-آمریکایی کشیده میشود، و نهادهای منتخب جامعه ایتالیا از قوه مجریه تبعیت میکنند. دراگی وقتی مطرح کرد که تن دادن به پافشاری کونته بر تصمیمگیری پارلمان در مورد صادرات تسلیحات به اوکراین، غیرممکن است، این نظر اصولیاش را آشکار کرد. او در نشست شورای اروپا در ماه مه هدفهای اروپایی-فدرالیستی خود را که شامل رأی اکثریت در اتحادیه اروپا و پایان دادن به قانون اتفاق آرا در اتحادیه اروپا بود، بهخصوص در ارتباط با آنچه او چالشهای ناشی از جنگ اوکراین توصیف کرد، چنین بیان کرد: “ما به فدرالیسم عملگرایانه نیاز داریم که همه حوزههای متأثر از دگرگونیهای صورت گرفته را، از اقتصادی گرفته تا تأمین سوخت و امنیت، در بر گیرد. اگر برای تحقق این امر لازم است مسیری را آغاز کرد که به بازنگری پیمانها منتهی شود، باید با شجاعت و اطمینان آن را در پیش گرفت.”
بین دیدگاههای جاافتاده بیشتر مردم ایتالیا و جهتگیری دولت تناقض فزایندهای وجود دارد. یکی از قطبهای مخالف، جنبش سندیکایی است که از نظر سیاسی چندپاره شده است. در سال ۲۰۱۹، عمدهترین نهاد سندیکایی ایتالیا به نام کنفدراسیون سرتاسری کارگران ایتالیا که رهبری آن به طور سنتی در دست کمونیستها بوده است، همراه با سایر سندیکاها، تجمع گستردهای علیه سیاستهای اقتصادی دولت ائتلافی جنبش پنج ستاره و لیگا سازماندهی کرد. مائوریتزیو لندینی، رهبر جدید این کنفدراسیون، کارنامه کاری موفقیتآمیزی در رویارویی با رنتزی دارد. در حالی که چپ انترناسیونالیست و مدافع طبقه کارگر در حاشیه زندگی سیاسی ایتالیا قرار دارد و کنفدراسیونهای سندیکایی عمده مانند کنفدراسیون سرتاسری کارگران ایتالیا در عمل به طور اساسی با سیاست وفاق کار میکنند، جبههٔ مخالفت با سیاستهای اقتصادی نولیبرالی پیرامون موضع ایتالیا در اتحادیه اروپا و جنگطلبی در سیاست خارجی، هنوز در تلاش برای یافتن دیدگاه سیاسی روشن است. یکی از پیامدهای ممکن این است که حزب محافظهکار و دستراستی “برادران ایتالیا” بتواند خود را بهمثابه صدای واقعی آنهایی جا بزند که در دولت ائتلافی نمایندگی ندارند و رأیدهندگان عصبانی و مضطرب را به سوی برنامه عوامفریبانه خود بکشاند. از پایین و در بطن جامعه، خیزشی در شرف تکوین است، گرچه هنوز شورشی نوپا است. جنبش شورشی سندیکایی در بدنه سندیکاها نشان داده است که میتواند هم به حرکتهای نمادین و هم به اعتصابهای بسیار فراگیر دست بزند. حزب کمونیست ایتالیا که یکی از مولفههای چپ چندپاره و متفرق ایتالیا است، اعتصاب علیه جنگ در ماه مه گذشته را منسوب به “سندیکاهای متعارض و تودهیی” کرد و موفقیتآمیز خواند.
با وجود این، تا زمانی که جنبش طبقه کارگر راهی برای تحمیل اراده و خواست خود بر طبقه سیاسی وابسته به نظم نولیبرالی اتحادیه اروپا نیابد، بحرانهای بی پایان دولتی ایتالیا ادامه خواهد داشت.