غرفهٔ حزب تودهٔ ایران در جشنوارهٔ نشریهٔ »آوانته«
جشنوارهٔ “آوانته” (“بهپیش”) در روزهای ۱۱ تا ۱۳ شهریور امسال باشکوه و جلوهٔ همیشگی در شهر کارگری سیشل در استان “ستوبال” در کرانهٔ رودخانهٔ عظیم تاگوش برگزار شد که از پایتخت کشور (لیسبون) هم میگذرد. امسال چهل و ششمین سال پیاپی بود که حزب کمونیست پرتغال این جشنواره را زیر نام روزنامهٔ مرکزیاش “آوانته” برگزار میکرد. دهها هزار عضو و هوادار حزب کمونیست پرتغال و دوستان و علاقهمندان به این حزب و سیاستها و مبارزاتش در این جشنوارهٔ بینالمللی شرکت داشتند.
غرفهٔ “نامهٔ مردم”، ارگانِ مرکزی حزب تودهٔ ایران، نیز امسال برای هفدهمین سال پیاپی به دعوت رهبری حزب کمونیست پرتغال در قلب “صحنهٔ بینالمللی” در محوطهٔ جشنواره بَرپا بود. غرفهٔ حزب ما همچون ۱۶ سال گذشته پیامآور مبارزهٔ زحمتکشان و طبقهٔ کارگر ایران در راه صلح، دموکراسی، عدالت اجتماعی، و حقوق بشر و در مخالفت با تحریمهای امپریالیستی بود.
دیوارهای غرفهٔ “نامهٔ مردم” مزیّن به گل سرخ نماد حزب و پارچهنوشتهایی به مناسب 80مین سالگرد بنیادگذاری حزب تودهٔ ایران و صدمین سالگرد بنیانگذاری حزب کمونیست ایران بود. همچنین، پوسترهایی با مضمونها و شعارهای گوناگون از جمله “به همهٔ تحریمهای اقتصادی علیه ایران پایان دهید”، “همهٔ زندانیان سیاسی در ایران را آزاد کنید!”، و “به اعدامها در ایران پایان دهید”، غرفه را تزیین کرده بودند.
به ابتکار حزب کمونیست پرتغال، در طول سه روز برگزاری جشنواره، اطلاعیهای دو صفحهیی با آرم حزب تودهٔ ایران زیر عنوان “حزب تودهٔ ایران، ۸۱ سال مبارزه در راه صلح، دموکراسی، و سوسیالیسم” به زبان پرتغالی بین هزاران بازدیدکننده توزیع شد. این اطلاعیه در بر دارندهٔ تاریخچهٔ مختصر و سرفصلهای عمدهٔ زندگی، فعالیتها، و موضعگیریهای سیاسی حزب تودهٔ ایران و اطلاعرسانی دربارهٔ اوضاع کنونی ایران بود.
در غرفهٔ “نامهٔ مردم” نشریههای گوناگونی نیز در اختیار بازدیدکنندگان قرار داده شد. نشریهٔ “توده نیوز” به زبان انگلیسی در بر دارندهٔ گزارش کوتاهی از برگزاری موفقیتآمیز کنگرهٔ هفتم حزب و عمدهترین موضعگیریهای حزب تودهٔ ایران و مبارزهٔ آن همگام با تحولات ایران و جهان بود. شمارهٔ جدید نشریهٔ “ایران تودِی” (“ایران امروز”، نشریهٔ کمیتهٔ دفاع از حقوق مردم ایران – کودیر)، و بولتن ویژهای دربارهٔ کارزار مؤثر و موفق شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، مبارزهٔ حقطلبانهٔ کارگران و زحمتکشان، و اخبار کارزارهای همبستگی با مبارزات مردم ایران و بهویژه زنان و برخوردهای غیرانسانی “گشت ارشاد” با آنها، از دیگر نشریههایی بودند که آگاهیهایی به علاقهمندان به پیگیری مسائل ایران میدادند. در مدّت برگزاری جشنواره، رفقای حزب کمونیست پرتغال و بسیاری از هیئتهای نمایندگی حزبها و سازمانهای دیگر از غرفهٔ “نامهٔ مردم” بازدید کردند. شماری از خانوادههای ایرانی ساکن پرتغال نیز از غرفه بازدید و با رفیق نمایندهٔ حزب گفتوگو کردند.
در روز دوم جشنواره به دعوت قبلی و هماهنگی رهبري حزب پرتغال نماينده حزب در ميزگردي دربارهٔ «مبارزه برای صلح و حق حاکمیت در خاورمیانه» شرکت کرد. در این میزگرد همچنین رفقاي نماينده «تريبون مترقي بحرين»، حزب كمونيست لبنان، حزب الفتح فلسطين، جبهه دموكراتيك براي آزادي فلسطين، جبهه خلق براي آزادي فلسطين، حزب كمونيست تركيه شركت داشتند. مسئوليت اداره این ميزگرد موفق به عهده رفيق جورج قديما، عضو برجسته و با تجربه شعبه روابط بين المللي حزب برادر بود. صدها نفر در محوطه ویژه بحث ها در این میز گرد شرکت کردند.
همکاری اعضای داوطلب حزب کمونیست پرتغال در کمک به فعالیتهای غرفهٔ حزب ما در تمام طول برگزاری جشنواره بیدریغ و ارزشمند بود. بدون این یاری، فعالیت چشمگیر غرفه به صورتی که انجام شد، ممکن و میسّر نمیشد.
در طول برگزاری جشنواره، به دعوت رهبری حزب میزبان، هیئت نمایندگی حزب تودهٔ ایران جلسهٔ تبادلنظر دوجانبهای با رفیق خورخه پیرز، عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست پرتغال، برگزار کرد. در این نشست، دربارهٔ تحولات دو کشور، خطر جنگ و سیاستهای امپریالیسم جهانی، و شرایط مبارزهٔ دو حزب بحث و گفتوگو شد. در این گفتوگوها بر ضرورت گسترش و تعمیق روابط رفیقانه بین دو حزب تأکید ویژهای شد. نمایندهٔ حزب تودهٔ ایران پیام همبستگی رهبری حزبمان را به رهبری حزب کمونیست پرتغال تقدیم کرد.
گزارش سخنرانی دبیرکل حزب کمونیست پرتغال در مراسم پایانی جشنواره در حضور بیش از دهها هزار عضو و هوادار آن حزب و هیئتهای نمایندگی دیگر حزبهای برادر، در شمارههای آیندهٔ “نامهٔ مردم” منتشر خواهد شد.
متن سخنرانی نمایندهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران در میزگرد »مبارزه برای صلح و حق حاکمیت در خاورمیانه«
در ابتدا مایلم به نمایندگی از حزب تودهٔ ایران، از رهبری حزب کمونیست پرتغال بهخاطر دعوت از ما برای شرکت در این گفتوگو دربارهٔ «مبارزه برای صلح و حق حاکمیت در خاورمیانه» سپاسگزاری کنم. واقعیت این است که وضعیت مردم و زحمتکشان در خاورمیانه همچنان در حال بدتر شدن است. امپریالیسم از قدرت نظامی خود برای بیثباتتر کردن منطقه استفاده میکند و به حمایت از رژیمها و نیروهای ارتجاعی در جنگافروزی و ترویج ترور ادامه میدهد. مردم سوریه، یمن، افغانستان، و لیبی از پیامدهای مخرب این سیاست در رنج و عذاباند. اگر با مبارزهٔ هوشمندانه و متحد خلقها و نیروهای ترقیخواه منطقه نتوان استراتژی آمریکا و ناتو را برای “بالکانیزه” کردن منطقه و ایجاد کشورهای کوچک در قلمرو کنونی سوریه و عراق و کشورهای دیگر که بهآسانی قابل کنترل باشند، شکست داد، باید منتظر پیامدهای وخیم گستردهای بود.
آمریکا در پیگیری این استراتژی بهویژه از اسرائیل و عربستان سعودی و امارات متحد عربی حمایت میکند. آمریکا همراه با اتحادیهٔ اروپا و متحدان منطقهیی خود در تلاش است که امکان هر چالش موفق از سوی کشورهای خاورمیانه و همکاری بین آنها را ضعیف کند. همزمان، آمریکا تثبیت قدرت اسرائیل و امنیت آن را در اولویت قرار داده است. حمایت بیچونوچرا از دولتهای نژادپرست و جنگطلب در اسرائیل و نادیده گرفتن تمام قطعنامههای مهم سازمان ملل متحد دربارهٔ حل مشکل فلسطین، در حالی صورت میگیرد که معاملهای خطرناک بین تعدادی از کشورهای عربی و اسرائیل بر سر آیندهٔ فلسطین در حال وقوع است… در عین حال، کشتار فلسطینیها در غزه و سرزمینهای اشغالی همچنان ادامه دارد.
از آنجا که مطمئنم که دیگر رفقای سخنران در این میزگرد از فلسطین، لبنان، ترکیه، و بحرین دربارهٔ اوضاع کنونی در اراضی اشغالی در کرانهٔ غربی و نوار غزه اطلاعرسانی خواهند کرد، مایلم که در این تبادلنظر بر یکی از عواملی تمرکز کنم که به مدّت تقریباً یک قرن است که منطقهٔ خاورمیانه را عرصهٔ ماجراجوییهای امپریالیسم کرده است. این عامل معمولاً یا نادیده گرفته میشود یا کاملاً اشتباه درک یا معرفی میشود. بنابراین، اجازه میخواهم که در سخنانم بر نقش و اثر منفی و فاجعهبار «اسلام سیاسی» در کشورهای منطقه تمرکز کنم.
به جرئت میتوان گفت که وضعیت اکثر مردم، بهویژه طبقهٔ کارگر و جوانان، تقریباً در همهٔ کشورهای منطقه در دهههای اخیر وخیمتر شده است. با توجه به تحقق نیافتن دسترسی مردم فلسطین به حاکمیت ملی و در واقع اجبار به عقبنشینیهای دیگر، برقرار نشدن صلح به دلیل مخالفتهای اسرائیل و شکل نگرفتن اتحاد میان نیروهای چپ و مترقی، و شرایط و وضعیت نامساعد اجتماعی-اقتصادی فلسطینیان، باید گفت که مسئلهٔ مردم فلسطین از بارزترین نمونههای وخامت اوضاع مردم منطقه است. به سه نمونهٔ دیگر در افغانستان، ایران، و عراق نیز میتوان اشاره کرد که اوضاع در آنها پس از چند دهه مبارزه با دیکتاتوری و امپریالیسم، در زمینههای صلح، استقلال، عدالت اجتماعی، و حقوق بشر و دموکراتیک همچنان رو به وخامت داشته و به قهقرا رفته است. سؤالی که مطرح میشود این است که چرا نهتنها پیشرفت چندانی در این کشورها حاصل نشده است، بلکه نیروهای ارتجاع، یعنی طیفهای مختلف جنبشهای اسلامگرا، برتریهای سیاسی و ایدئولوژیک و اقتصادی مشخصی هم به دست آوردهاند؟
ما علاوه بر اینکه باید میراث امپریالیسم و سیاستهای کنونی آن را بشناسیم، باید برداشت خود از تجربههای تاریخی را نیز مجدداً بررسی کنیم و سایر عوامل محلی را که به عنوان مانع عمل میکنند، شناسایی کنیم. موانعی که نهتنها در راه رسیدن به هدفهای واقعی ترقیخواهانه وجود دارند، بلکه در واقع مانع پیشرفتهای هرچند کوچک در زندگی روزمرهٔ اجتماعی- اقتصادی و حقوق اجتماعی مردم میشوند. واضح است که بدون بهبود پایدار و اساسی بافتهای اجتماعی این کشورها، نیروهای چپ و مترقی بخت کمی برای هموار کردن راه به سوی دگرگونیهای اساسی خواهند داشت. این امر نهتنها در تحول بلندمدّت به سوی سوسیالیسم، بلکه در مسیر تحقق و حفظ دستاوردهای اساسی در روند تغییرات ملی و دموکراتیک نیز وجود دارد. بنابراین، وضعیت بحران و وخامت اوضاع ادامه خواهد داشت.
تاریخ ایران و وضعیت کنونی آن میتواند آموزنده باشد. ایران در یکصد سال گذشته، انقلاب مشروطیت (۱۲۸۴ تا ۱۲۸۸) و انقلاب ضدّدیکتاتوری ۱۳۵۷ و در میان این دو انقلاب، جنبش ملی سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ را تجربه کرده است که در طی آن، نخستین دولت واقعاً ملی و دموکراتیک ایران به رهبری دکتر مصدق، توانست با ملی کردن صنعت نفت، با امپریالیسم بریتانیا مقابله کند. واقعیت این است که همهٔ این رویدادهای مهم تاریخی بهرغم داشتن توان رهاییبخش عظیم، به شکست انجامیدند و نتوانستند ایران را از یوغ دیکتاتوری و عرصههای سلطهٔ امپریالیسم رها کنند. در تحلیل نهایی، این تحولات نتوانستند استقلال واقعی ایران را تضمین و صلح را تثبیت کنند. در نتیجه، وضعیت اجتماعی-اقتصادی ایران، بهویژه در ۴ دههٔ اخیر، به دلیل وجود اقتصاد سیاسی بسیار ناعادلانهای که در کنترل قشرها بالای بورژوازی است، بهمراتب وخیمتر شده است. بنابراین، با استفاده از تجربهٔ تاریخی ایران، بهویژه از میانهٔ قرن بیستم تا کنون، چهار عامل کلیدی را میتوان شناسایی کرد که باید بر آنها تمرکز کنیم تا بتوانیم درک کنیم که چرا مردم خاورمیانه دائم در چنین وضعیت بحرانی قرار دارند.
۱. رشد تدریجی و تسلط نهایی “اسلام سیاسی” بهعنوان نیرویی که نهتنها نقش مهمی در برنامههای امپریالیستی ایفا کرده است، بلکه به طور تعیین کننده، و بهویژه در جمهوری اسلامی ایران، با استقلال محلی خاصی عمل کرده است. به همین علت، گاه بهاشتباه این گونه برداشت میشود که “اسلام سیاسی” بالقوه میتواند نیروی ضدّامپریالیستی باشد. اسلام سیاسی اساساً با بسیاری از جنبههای پیشرفت اجتماعی و حقوق بشر و حقوق دموکراتیک مخالف است، و این مخالفت را در جامهٔ غربستیزی ارائه میکند. از این رو، پوشش و فرهنگ ضدّغربی آن موجب شده است که بهاشتباه نیرویی شناخته شود که میتواند با آرمانهای ترقیخواهانهٔ مبارزهٔ واقعی ضدّامپریالیستی همسو باشد! برای مثال، انقلاب مردمی ۱۳۵۷ که بهدرستی میتوان آن را انقلابی ملی-دموکراتیک توصیف کرد، دقیقاً به دلیل تسلط اسلام سیاسی متوقف شد و عملاً شکست خورد. تمام نیروهای مترقی/چپ به طرز سیستماتیک و وحشیانهای در هم کوبیده شدند. این “نظام” اسلامگرا از زمان تسلط خود مانعی بر سر راه انجام تغییرات بنیادین و بسیار ضروری در ایران شد که میتوانست تضمینی برای صلح، استقلال، و حقوق بشر و دموکراتیک به منظور بهبود عدالت اجتماعی باشد. این هدفها پیوند درونی و بنیادین به یکدیگر دارند. تجربهٔ مهم ما از سال ۱۳۵۷ این است که یکی از این هدفها بدون بقیه نمیتواند حاصل یا حفظ شود.
۲. عامل دیگر آن است که هر گونه تلاش نیروهای چپ برای هموار کردن مسیر انقلاب ملی-دموکراتیک با برخورد شدید امپریالیسم آمریکا مواجه میشود که چنین تغییرات اساسی را برخلاف منافع خود میبیند. بنابراین، از این منظر باید مبارزه با امپریالیسم را عنصری مهم در حفاظت از تدارک و پیشبُرد انقلاب ملی-دموکراتیک، و در واقع تثبیت دستاوردهای بلندمدت آن، در نظر داشته باشیم. ما مبارزه در راه پیشبُرد انقلاب ملی-دموکراتیک را حتماً باید حول محور مبارزه ضدّامپریالیستی بنا کنیم، چون تجربه نشان داده است که در مقطع انقلاب ملی-دموکراتیک، احتمال دارد که به دلیل ملاحظات سیاسی گستردهتر بینالمللی، به خواستهای مردمی کمتوجهی شود.
۳. با توجه به اینکه در ایران و در واقع در منطقه، نیروهای ارتجاعی قدرتمندی وجود دارند که در طیف “اسلام سیاسی” قرار میگیرند و میتوانند در سطح محلی با استقلال نسبی، سیاسی، ایدئولوژیک و در واقع اقتصادی عمل کنند، لازم است که نیروهای چپ از طریق تغییر موازنهٔ قوا به سود خود، مبارزهٔ خود را علیه “اسلام سیاسی” متمرکز کنند.
۴. اسلام سیاسی در شکل قدرت دولتی خود، برای مثال در جمهوری اسلامی ایران، به دلیل پایگاه طبقاتی و در واقع نگرش خود، به حفظ و تعمیق بیعدالتی اجتماعی سرمایهداری گرایش دارد و در نهایت و ناگزیر، خود را با گرایشهای نولیبرالی همسو میکند.
شناخت این عوامل مهم است. باید آنها را در استراتژیهای خود برای خروج از وضعیت فعلی بگنجانیم. در خاورمیانه ما باید مبارزهٔ خود برای بهبود اوضاع اجتماعی-اقتصادی و حقوق انسانی/دموکراتیک مردم را بهدرستی بشناسیم و با دقت بر آن تمرکز کنیم. بدون شناخت درست و دقیق این عوامل در مسیر مبارزه، صلح و حاکمیت ملی به دست نمیآید.
با امید به پیروزی خلقهای خاورمیانه و جهان در مبارزهٔ برای تحقق و حفظ صلح، دموکراسی، حقوق و آزادیهای دموکراتیک، و عدالت اجتماعی.
با تشکر از رفقای حزب کمونیست پرتغال برای سازماندهی موفق این میزگرد و دعوت از حزب تودهٔ ایران برای شرکت در آن!
زنده باد همبستگی انترناسیونالیستی.
زنده باد مبارزه در راه صلح و سوسیالیسم.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۶۶، ۱۸ مهر ۱۴۰۱