مسایل بین‌المللی

پیروزی انتخاباتی ملونی، هرچند ناگوار ولی بسیار کوتاه مدت می باشد!

نیک رایت، ژورنالیست ترقیخواه انگلیسی مقیم ایتالیا که سایت اینترنتی « مانیفست قرن 21» را اداره می کند در تحلیل برآمدهای انتخابات اخیر این سوال را طرح می کند که انتخاب نخستین زن –  که از راستگرا ترین نیرو های سیاسی ایتالیا از زمان موسولینی تا کنون می باشد- به مقام نخست وزیری و شکست کامل نیروهای چپ افراطی سابقا قدرتمند در انتخابات اخیر، تا چه اندازه برای ایتالیا و جهان خطر دارد.

انتخابات پارلمان و مجلس سنای ایتالیا، نتیجه تلخ پیروزی ائتلاف نیروهای راست گرا را به همراه داشت. حزب «برادران ایتالیا» به رهبری  جورجیا ملونی توانست با جلب آرای دیگر احزاب راستگرای متحد خود، دارای   1/۲۶ درصد از  آرا شود. حزب راستگرای «لیگا نورد» به رهبری ماتئو سالوینی، که پیشتر صاحب  ۱۷ درصد آرا بود، تنها ۹/۸ درصد رای به دست آورد و آرای حزب فورزا ایتالیای نخست وزیر سابق، سیلویو برلوسکونی، از ۱۴ درصد به ۳/۸ درصد کاهش یافت.

چنین آرایش جدید حزب های راست گرا، موجب ایجاد یک چالش داخلی برای رهبری سالوینی و همچنین  سیلویو برلوسکونی، که سن و سال وی بر جراحی های زیبایی صورتش غلبه کرده اند، شده است. قرار بر این است که این ائتلاف،  با به دست آوردن ۴۴ درصد از آرا، یک دولت را تشکیل دهد و برای نخستین بار پس از جنگ دوم جهانی، یک زن که همچنین فاشیست است، به نخست وزیری برسد. حزب دموکرات ایتالیا، با موضع به اصطلاح “چپ میانه” و ساختار تقریبا همیشه پراکنده آن، مانند پیش، ۱۹ درصد و ائتلاف کوچک نئولیبرالی کارلو کالندا و ماتئو رنتزی، نخست وزیر اسبق و فاسد، میزان شگفت آور ۸ درصد آرا را به دست آوردند. حزب دموکرات امیدوار بود که با درخواست از رای دهندگان برای دادن “رای مفید”، از تشکیل دولت توسط راست گرا ها جلوگیری کند و آرای بدست آمده آن تغییری نکرد.

تعداد آرای حزب پوپولیستی “جنبش پنج ستاره” نصف شد و به ۵/۱۵ درصد رسید. این حزب در یک سال گذشته شاهد انشعابات مختلف و ترک اعضای آن و پیوستن به دیگر حزب های سیاسی بود. بحران دولتی که موجب گرم تر شدن انتخابات شد، حاصل تنش های به وجود آمده بین ماریو دراگی، نخست وزیر  و حزب پنج ستاره  به دلیل اقدامات ریاضتی بود. لوئیجی دی مایو، رهبر حزب پنج ستاره به همراه چند تن دیگر از این حزب خارج شده و حزب “با هم برای آینده” را تشکیل دادند و از دراگی حمایت کردند. حزب پنج ستاره با حمایت از سیاست ضد ریاضتی دوبرابر کردن درآمدها، بخش قابل توجهی از حمایت های پیشین خود را حفظ کرد و موقعیت خود را در میان رای دهندگان، به ویژه در جنوب، تقویت کرد، در حالی که انشعاب دی مایو به طرفداری از دراگی سرانجامی نداشت.

هر دو حزب “جنبش پنج ستاره” و “برادران ایتالیا” از موقعیت خود به عنوان نیروهای مخالف بهره بردند، حزب “برادران ایتالیا” به دلیل بیرون بودن از ائتلاف‌های موقت دولتی که پی در پی و بدون هیچ تاثیری جانشین یکدیگر می‌شوند و حزب “جنبش پنج ستاره” به دلیل تحکیم خصلت مخالف و اعتبار سیاست ضد ریاضت اقتصادی خود.

جورجیا ملونی یک چهره غیرعادی در رده های بالای سیاسی موثر درسطح قدرت دولتی در ایتالیا است. وی از خانواده ای نه چندان مرفه و با مشکل های بسیار و ساکن شهر رم می باشد. او یکی از طرفداران نوجوان یک سازمان جوانان فاشیست بود. او پس از بالا رفتن از مراحل مختلف، عنوان جوان‌ترین نماینده مجلس در تاریخ ایتالیا را گرفت و جوان‌ترین وزیر کابینه برلوسکونی شد. ارتقاء او به مقام نخست وزیری به لطف یک تصویر سازی دقیق ضد حکومتی و هر چند ساختگی، از او است که با استراتژی موفقیت آمیز تکیه بر ناکامی دو حزب اصلی جناح راست در شرایطی که ائتلاف به رهبری حزب دموکرات نیز به خطر افتاد، همراه شد. تاکتیک های او مؤثر هستند ولی با این همه، انتخابات نتوانست شور و شوق کافی را برانگیزد. میزان مشارکت ۹ درصد کاهش یافت و از هر ۱۰ نفر، ۴ نفر در انتخابات شرکت نکردند و این پایین ترین میزان مشارکت در تاریخ است.

مجلس جدید شامل ۴۰۰ نماینده و ۲۰۰ سناتور است. پس از اصلاح قانون انتخابات که یک سوم تعداد کرسی ها را کاهش داد و حوزه های انتخاباتی جدید موازی را به وجود آورد، سیستم انتخاباتی مبتنی بر تعداد کل آرای کسب شده توسط هر حزب به طور قابل توجهی کمرنگ تر شد. ائتلاف نیروهای راستگرا  تقریباً تمام کرسی های دور نخست را به دست آورد. تاثیر فوری این امر، افزایش حضور راستگراها، کاهش تعداد نمایندگان و سناتورهای “چپ میانه” و چپ و حذف کامل کاندیداهای چپ رادیکال‌ است، که رای همگی آنها پایین‌تر از ۳ درصد لازم بود. حزب چپگرای “اتحاد مردم” که تلاش کرد تا ابتکار “اتحاد مردمی جدید اکولوژیک و اجتماعی” به رهبری ژان لوک ملانشن در فرانسه را به کار گیرد،  نتیجه ناامید کننده ۱/۳ درصد را به دست آورد. این حزب در ائتلافی عجیب با حزب کمونیست به رهبری مارکو ریزی، حزب محافظه کار ایتال اگزیت و در چند حوزه انتخاباتی که حزب کمونیست ایتالیا با آرم داس و چکش به تنهایی شرکت کرد، آرای بسیار کمی به دست آورد.

 

نگرانی شدیدی از سوی اتحادیه اروپا و تشکیلات سیاسی ایتالیا در مورد نتیجه انتخابات وجود دارد و بسیاری از رسانه‌ها از ظهور یک گرایش ملی‌گرای راست‌گرا و “خود محور” اضطراب دارند. با این حال، در ایتالیا، حضور فاشیست ها در دولت ناشناخته نیست. دولت پیشین برلوسکونی شامل حزب نوفاشیست “اتحاد ملی” به رهبری جیان‌ فرانکو فینی، از بازماندگان فاشیست های جنگ دوم جهانی،  بود. نماد آن “شعله سه رنگ” باقی مانده از رژیم سفاک فاشیستی بود که با حمایت نازی ها در شمال ایتالیا تأسیس شد و هم اکنون لوگوی «حزب برادران» ایتالیا است.

در حالی که بیشتر جریان های راست گرای ایتالیا، رای دهندگان را از راه “اروپا ستیزی” وسوسه می کنند، ولی چیز دیگری جز این کلمات برای عرضه ندارند. سالوینی، زمانی که معاون نخست وزیر و وزیر کشور بود، از موضع انتقادی پیشین خود از اتحادیه اروپا عقب نشینی کرد و اطرافیان ملونی نیز در حال گفتگو با نخست وزیر سابق دراگی،  در مورد استفاده از بودجه ویژه کووید اتحادیه اروپا هستند.

دولت های مختلف ایتالیا چندان آزادی عملی ندارند. سیاست خارجی آنها با تعهد هایی که نسبت به پیمان ناتو دارند، بسیار محدود می باشد. اقتصاد بسیار بدهکار ایتالیا همیشه در پی اعانه است (اختلاف سود اوراق قرضه دولتی کشورهای ایتالیا و آلمان با سررسید ۱۰ ساله شگفت آور است). نسبت بدهی بالای ایتالیا به تولید ناخالص داخلی (بیش از ۱۳۰ درصد)، رشد اقتصادی پایین و افزایش سطح بدهی عمومی ناشی از سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها و عوامل ساختاری مانند پرهیز از پرداخت مالیات، بهره وری نسبتا پایین، سطح پایین سرمایه گذاری و بودجه های زیرساختی و یک سیستم قضایی مشخصاً فاسد، نشان‌دهنده ضعف دائم اقتصاد ایتالیا است. این عوامل موجب سوق دادن رای دهندگان ایتالیا به تحمل دوره‌ های مختلف دولت‌های تکنوکرات می شود که هریک، جایگزینی برای ناتوانی ساختار سیاسی موجود در حل بحران‌های بومی ایتالیا هستند.

در هرج و مرج سیاسی ایتالیا، شناساندن مداوم ماریو دراگی به عنوان نماد یک حکومت با ثبات، بی شباهت به یک سریال کمدی تلویزیونی نیست. محبوبیت حزب برادران ایتالیا تا حدی افزایش یافته است زیرا مشارکت مستقیم در دولت های پیشین نداشته است و با توسل به گرایش‌های غیر کلاسیک و نو-سنتی موجود در سیاست ایتالیا و رویکردهای کاتولیکی نسبت به خانواده، جنسیت و اخلاق، در گفتار از امور مالی، سرمایه‌داران و بانک‌ها انتقاد می‌کند و با پسمانده ایده های ناسالم فاشیستی، از واژه های آشکارا نژادپرستانه، علیه مهاجران استفاده می کند.

با این همه، به نظر نمی رسد که هیچ یک از شعارهای ضد ساختاری حزب های راستگرای ایتالیا به چالشی علیه نظم موجود تبدیل شوند. یک به یک از عناصر راستگرا که پیش از این روابط صمیمانه ای با رژیم پوتین ایجاد کرده بودند، پس از حمله به اوکراین، مجبور به عقب نشینی شده اند. این چنین است که دخالت ناتو در این جنگ، بحران ایتالیا را تشدید می کند. شخص ملونی (اگر بخواهد در کنار ناتو و اتحادیه اروپا بماند) باید ادعای خود را، مبنی بر اینکه بقای مسیحیت در خاورمیانه مدیون اسد و حزب الله است، پس گرفته و با حقیقت “همیاری اروپا-ایالات متحده”  کنار بیاید.

طیفی از نیروهای سیاسی در ایتالیا که با درخواست ارسال سلاح، مخالفت با یک راه حل از طریق مذاکره، جستجوی منابع جدید انرژی و تشدید تحریم ها علیه روسیه، خواهان تشدید درگیری اوکراین هستند، باید با مشکل هزینه های اجتماعی و مالی که این امر بر مردم ایتالیا تحمیل می‌کند و واکنش اجتناب‌ناپذیر آن مقابله کنند. تورم و هزینه های انرژی رو به افزایش است و واردات گاز مصرفی از روسیه از ۴۰ درصد به ۲۵ درصد کاهش یافته است. به راست گراها و حزب برادران ایتالیا، یک جام زهر داده شده است و حزب هایی که تا کنون دست اندرکار استقرار دولت های “مسئول” بوده اند و همچنین گروه‌هایی مانند “جنبش پنج ستاره”، ممکن است فکر کنند که این زمان مناسبی برای فراغت از قبول مسئولیت‌ تشکیل دولت است. در زمانی که جنگ، بار دیگر یک عامل فعال و تعیین کننده در روابط جهانی شده است، موقعیت ضعیف اقتصادی ایتالیا جای مناسبی برای تنش های اقتصاد جهانی که به سرعت در حال بازسازی می باشند، نیست.

دولت جدید، با داشتن زمان کمی برای آمادگی، بی درنگ با یک جدول زمانی برای اجرای سیاست های فشرده اقتصادی مواجه خواهد شد. پارلمان در روز ۱۳ اکتبر تشکیل خواهد شد و دولت جدید باید در مدت کوتاهی بودجه خود را به اتحادیه اروپا ارسال کند تا ماه بعد توسط بانک مرکزی اروپا بررسی و برای طرح احیاء و انعطاف پذیری ملی ارزیابی شود*. پایبندی ایتالیا به شرایط دریافت کمک از صندوق  ۷۵۰ میلیارد یورویی برای مبارزه با همه گیری کووید و انطباق بودجه ایتالیا با این طرح، به دقت بررسی خواهد شد.

دولت‌های پیشین به تعداد زیادی از اهداف این طرح رسیدند ولی دولت ائتلافی آینده، متکی بر کسب و کارهای کم سرمایه‌ کوچک و متوسط ایتالیا است. این کسب و کارها که سودآوری کمی دارند، به دنبال یارانه های عمومی و شرایط ممتاز محلی هستند و خواستار حفاظت در برابر سرمایه‌های انحصاری و بانک‌های حریص می باشند. این احتمال وجود دارد که مردم ایتالیا که عمیقاً سر خورده شده‌اند، با موج فزاینده تندروی طبقه کارگر همراه شده و نشان دهند که تمایلی به تقبل هزینه‌های جنگ ندارند. نیروهای به شدت پراکنده چپ در ایتالیا (که ارتباط خود را با بیشتر افراد طبقه کارگر از دست داده اند) با تحمل شکست های اخیر، باید دورانی را به تامل در عملکرد خود بپردازد. اگر این امر در بحبوحه مبارزات فزاینده صنعتی و اجتماعی انجام شود، ممکن است راهی برای رسیدن به یک وحدت اصولی بر اساس طرد قوانین سرمایه داری یافت. قوانینی که مانع از هرگونه چالش با دو نهاد مستقر در بروکسل هستند.

* در قلب طرح بازیابی اتحادیه اروپا، تسهیلات احیاء و انعطاف پذیری (RRF) با بودجه‌ای ۷۲۳.۸ میلیارد یورویی قرار دارد که قرار است ۳۸۵.۸ میلیارد یورو از آن صرف پرداخت وام و ۳۳۸ میلیارد یوروی باقی مانده نیز صرف سرمایه‌گذاری در کشورهای عضو این اتحادیه و ایجاد اشتغال همچنین توسعه فعالیت‌های دیجیتالی و صنایع سازگار با محیط زیست شود.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۶۶، ۱۸ مهر ۱۴۰۱

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا