فرهنگ و هنر

ایکاش

ایکاش مهسا بودم

ایکاش نیکا بودم

ایکاش اُسرا بودم

ایکاش

ایکاش آن دختری بودم

که به بادها

روسری چرخاند

به تفنگ ها زبانِ سرخ:

دیگر از چه بترسم من؟ نمی ترسم

”به مادرم بگویید

دیگر دختر  ندارد.“

***

ببارید ای رگبارِ ابرها

ببارید

برمنِ مهساها، نیکاها، اُسراها

برمنِ ایکاشِ هایِ سینهٔ هایِ تشنهٔ ما

ببارید

برمنِ آن دختری که فریاد کشید:

”به مادرم بگویید

دیگر

دختر

ندارد.“

روزبه

 

چهلمِ مهسا ، چهارمِ آبانِ  ۱۴۰۱

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا