مسایل بین‌المللیمسایل زنان

جنگ‌های حجاب در هند و ایران: مسئلهٔ خودمختاری (اتونومی) زنان

بریندا کارات- عضو هیئت سیاسی حزب کمونیست هند(مارکسیست) و همچنین معاون رئیس “انجمن زنان دموکراتیک سراسر هند”- در این‌باره که چرا بین حمایت از زنان ایرانی که حجاب یا روسری‌شان را آتش می‌زنند و حمایت از زنان کارناتاکا ( ایالتی در جنوب غرب هندوستان) که برای حق داشتن حجاب مبارزه می‌کنند، تضادی وجود ندارد، روشنگری می‌کند:

تصویرهای زنان در ایران که حجاب یا روسری‌شان را آتش می‌زنند قلدرهای رسانه‌های اجتماعی “بی‌جی پی” (حزب مودی حزب حاکم هند) را برانگیخت تا بر زنانی که با قدغن کردن حجاب در مؤسسه‌های آموزشی از سوی دولت کارناتاکا مخالف‌اند، طعنه بار کنند. یکی از آنان گفت: “[این تصویرها] را به زنان بی‌شرم هندی که می‌خواهند دختران را با حجاب بپوشانند نشان دهید.” طبق معمول این قلدرها اشتباه می‌کنند.

در ایران مرگ مهسا امینی، دختر ۲۲ سالهٔ کُرد، در حین بازداشت در تهران، به رشته‌ای اعتراض‌های گسترده کشیده شده است. مهسا به‌خاطر  “بد حجابی” از سوی نهاد بدنام “گشت ارشاد” دستگیر شده بود. شاهدان گفته‌اند چندین بار بر سر او ضربه زده شده بود و به‌این دلیل در بازداشت پلیس جان داد. صدها زن و دختر در اقدام‌هایی سرکش و ابراز همبستگی‌هایی دلیرانه  آتش افروختند و در اعتراض به‌ حجاب دستوری روسری‌های‌شان را در آن آتش انداختند.

عده‌ای از معترضان [حدود ۳۰۴ نفر تا کنون] کشته شده‌اند. در مراسم خاکسپاری یکی از این جان‌باختگان، خواهر عزادارش در اعتراض نمادینی مؤثر، روسری‌اش را پاره و موهایش را قیچی کرد و مشتی از موهای‌ قیچی شده‌اش را بر تابوت برادر جان‌باخته‌اش نهاد. متعاقب آن سیلی از ویدئوهایی دیگر از زنان جوان و دخترانی که موهای‌شان را می‌بریدند و روسری‌های‌شان را دور می‌انداختند یا آتش می‌زدند به عرصهٔ رسانه‌های اجتماعی روان شدند. پلیس در سرتاسر ایران اعتراض‌ها را سرکوب می‌کند. ما با اعتراض‌های زنان و دختران ایران در همبستگی کامل‌مان را اعلام می‌کنیم. ما در خشم و طغیان آنان خود را شریک می‌دانیم.

اینجا، در کارناتاکا، زنان جوان از دستور دولت به ممنوع بودن ورودشان با حجاب‌شان به کالج‌ها سرپیچی کرده اند، و در مقابل، با حجاب‌شان در بیرون دروازه‌های ورودی انستیتوهای‌شان ایستاده وخواستار اجازه ورود شدند. آنان درمعرض طعنه و آزار و تهدید آدم‌های شروری قرار گرفته اند که از طرف حکومت حمایت می‌شوند، اما دوچار هراس نشده‌اند و مبارزه شان را به دادگاه عالی کشانده‌اند. ما با اعتراض آنان ابراز همبستگی می‌کنیم. ما در خشم آنان نسبت به انتخاب یا تحصیل یا عقیده خود را شریک می‌دانیم.

ما به‌همان اندازه که از زنان و دختران ایران که روسری را همچون نماد سرکوب به‌آتش می‌کشند حمایت می‌کنیم، از زنان جوان در کارناتاکا که  خواستار حق داشتن حجاب هستند نیز حمایت می‌کنیم. آیا این حمایت‌ها در تناقض با یکدگرند؟ دلیل‌هایی چند وجود دارند که حمایت از هردو مورد درست وعادلانه است.

اعتراض‌ها و برون‌رفت‌ها زمینهٔ سیاسی دارند. گرچه این اعتراض‌ها درظاهر امر دربارهٔ “حجاب” هستند مخرج مشترکشان این است که: آیا یک زن حق تصمیم‌گیری دارد که چه لباسی بپوشد، با چه کسی معاشرت کند، و چه کسی را برای شریک زندگی خود انتخاب کند؟

برای درک زمینه هر دو اعتراض‌ها، مسئله خودمختاری زنان و حق‌شان بر بدن و گرایش جنسی‌شان ضروری است. گاهی ممکن است اتفاق بیفتد که نیروهایی اساساً مخالف و متضاد با هم در قضیه‌ای موضعگیری‌ای همسان داشته باشند. این را فقط باید با یک معیار قضاوت کرد و آن معیار این است: آیا از حق زنان برای خودمختاری و انتخاب حمایت می‌کند یا نه؟

واقعیت امر این است که در جامعه‌های سرمایه‌داری و فئودالی، به‌طورکلی مفهوم “انتخاب” نسبی است. در دنیایی کاپیتالیستی فرهنگ منعکس کننده واقعیت‌های طبقاتی‌ست به‌نحوی که یک زن از طبقهٔ کارگر یا یک جوان بیکار به‌دلیل نابرابری‌های اجتماعی اقتصادی بندرت حق انتخاب واقعی دارند.

اما این برپایی مبارزات در پیش راندن استنباط از آزادی و خودمختاری از طریق قانونگذاری، شبکه‌های نهادین و اجتماعی ماورای ساختارها برای پشتیبانی از استباط‌ها و حقوقی مانند خودمختاری و انتخاب را به‌هیچ‌وجه متوقف نمی‌کند. در جامعه‌هایی نظیر هند که گرفتار شرارت‌هایی مانند نظام کاستی و همچنین در دهه اخیر با ترویج  ایدئولوژی‌های خشونت‌آمیز

اکثریت جامعه که از حمایت دولتی برخوردار است، “خودمختاری و حق انتخاب” به  سیاست ایجاد شده از سوی کاستیسم و کمونالیسم منوط وابسته‌اند. طیف‌های مختلف بنیادگرایی پرده دیگری را به مشروط شدن انتخاب، حقوق، و آزادی‌ها اضافه می‌کنند. تاریخچه قوانین محدود کننده در ایران و هند ناگزیر با شرایط حاکم بر جامعه‌های آن‌ها مرتبط هستند. در ایران، “حجاب” به نماد مبارزه زنان برای احقاق حقوق‌شان تبدیل شده است.

تا سال‌های ۱۳۰۹ (۱۹۳۰)، هیچ مقرراتی سختگیرانه برای لباس وجود نداشت. با روی کار آمدن حکومت رضاشاه موجی از تغییرهای فرهنگی غرب‌گرایانه از سوی او  به‌راه افتاد. در سال‌های دههٔ ۱۳۱۰ (۱۹۳۰) پوشیدن حجاب ممنوع شد. زن با حجاب مجازات می‌شد۱.

در آن زمان به پلیس امنیتی [تأمینات] دستور داده شد که حجاب را به‌زور از سر و تن زنان بردارند. به مردان نیز دستور داده شد که کلاه شاپو [یا کلاه معروف به کلاه پهلوی] بر سر بگذارند! این تحمیل عجیب در جامعه‌ای شد که درهرحال اکثریت زنان روستایی که در مزارع کار می‌کردند یا به کارهایی یدی مشغول بودند به‌ندرت “حجابی مناسب” داشتند. عمدتاً زنان شهری طبقه بالا حجابی مناسب داشتند اما به‌هرحال با خشونت علیه زنان با حجاب این وضع تغییر کرد. زمانی که به‌زور حجاب زنان را برداشتند واکنشی شدید در برابر آن به‌وجود آمد و اعتراض‌هایی صورت گرفتند. زنان بیشتری به‌نشانهٔ اعتراض به رژیم حاکم پوشیدن حجاب را آغاز کردند.

در سال ۱۳۲۰ (۱۹۴۱)، حاکم کناره‌‌گیری کرد و رژیم محمدرضاشاه جایگزین او شد که ممنوعیت حجاب را لغو کرد، و کم‌و‌بیش داشتن حجاب به‌انتخاب زنان واگذار شد. مبارزه حجاب زمانی که رژیم شاه سرنگون شد به شکل کامل درآمد. اگرچه مبارزه با شاه بیشتر برای دموکراسی، آزادی‌های مدنی و حقوق شهروندی بود، اما همه قشرهای مردم ایران را دربر می‌گرفت، نتیجه نهایی اما این شد که قدرت به‌دست روحانیت افتاد و استبدادی‌ترین حکومت به‌نام اسلام تأسیس شد.

اجباری بودن حجاب اعلام شد و به اعتراض‌های گسترده زنان منجر گردید و قانون به‌حالت تعلیق درآمد. اما در سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) قانونی برای حجاب اجباری به‌تصویب رسید و مجازات‌هایی شدید ازجمله حبس، جریمه نقدی، و ۷۴ ضربه شلاق برای زنان بی‌حجاب [و بعداً بدحجاب] برقرار شد.

مبارزه زنان ایرانی برای لباس پوشیدن آن‌گونه که خود می‌خواهند موضوعی ادامه‌دار بوده است. بسیاری از زنان جان خود را در این راه از دست داده‌اند، صدها نفر زندانی شده‌اند و صدها نفر در تبعید هستند. این مبارزه‌ای است که از سوی زنانی بسیار شجاع رهبری می‌شود. سوزاندن روسری نماد آنان است.

در سال‌های دههٔ اخیر در حاکمیت “بی جی پی”، برای پیش‌بُرد دستورکار سیاست‌های کمونال از نمادها و جشنواره‌های مذهبی استفاده می‌شود. در پاسخ به آن، بنیادگرایان جامعه مسلمانان نیز بر زنان مسلمان فشار آورده‌اند تا به سنت و رسم پوشیدن بورکا(برقع) یا حجاب پایبند باشند.

تعداد زیادی از زنان جامعه مسلمانان با حجاب هستند. بدون شک بر زنان مسلمان برای پوشیدن برقع فشار وجود دارد. در برخی مکان‌ها حتی دختران کوچک سربندی تنگ به‌سر بسته‌اند که قبلاً چنین نبود. بدون شک این بازتابی از نفوذ فزاینده بنیادگرایان در جامعه است. اما در هند، زنان مسلمان به‌رغم گرفتار بودن در چنبرهٔ  فشار بنیاد‌گرایان ضد اصلاحات در جامعه‌شان و تهاجم‌های مسموم  و موهن راستگرایان هندو از سوی دیگر، برای اصلاحات در چارچوب اعتقادشان به اسلام مبارزه کرده اند.

این مبارزه‌ای شجاعانه است که همه دمکرات‌ها باید از آن حمایت کنند.

سردرگمی‌ای عمدی ایجاد شده است که گویا کسانی که از دانش‌آموزان دختر کارناتاکا حمایت می‌کنند برای آن است که آنان برخلاف اونیفورم معمول و مقرر، برقع بپوشند. این کاملاً نادرست است. هیچ‌کس تا کنون با پوشیدن برقع یا پوشش صورت به کلاس درس نمی‌رفته است. موضوع مربوط به پوشیدن روسری بود که عمومأ از آن به‌عنوان حجاب یاد می‌شود.

انگیزه دولت کارناتاکا از ممنوعیت این پوشیدن روسری کاملا سیاسی است. با توجه به انتخابات آتی، این ممنوعیت برای پیش بردن  برنامه کمونال در جهت قطبی شدن است. در همسایگی این ایالت، در ایالت کرالا، دختران با لباس اونیفورم با حجاب در مدرسه و کالج‌ها شرکت می‌کنند. در بعضی جاها روسری با رنگ لباس، هماهنگ می‌شود.

 

در کرالا به دلیل داشتن حجاب مشکلی به‌وجود نمی‌آید.

اینکه آیا روسری زنان در‌نظر من نمادی از ظلم است یا نه واقعاً بی‌اهمیت است، نکته اینجاست که با اجبار دختران به برداشتن حجاب (روسری)، دولت، دادگاه‌ها، و حکومت‌ها حق پایه‌ای آزادی وجدان را که با حق تحصیل و حق انتخاب فردی مرتبط است از بین می‌برند.

زنان در هر دو مورد به وسیله‌ای تبدیل شده‌اند که از طریق آن ایدئولوژی‌های بنیادگرا و اکثریت‌سالار از سوی صاحبان قدرت ترویج می‌شوند. از نظر تاریخی، زنان نه‌تنها از طریق اطاعت از رسوم و مقررات کاملاً تنظیم شده درمورد لباس، رفتار، و کنترل جنسیت خود ذخایر “آبروی” جامعه‌ها درنظر گرفته شده‌اند، بلکه چنین “آبرو”‌ای در هر تخلفی از رسوم و مقررات اشاره شده بی‌استثنا از شدیدترین مجازات‌ها سر درمی‌آورد.

در ایران، قدرت روحانیت حاکم بر چنان رسوم و مقرراتی به‌نام دین مُهری محو نشدنی کوبیده است. در هند، ما دیده ایم که ایدئولوژی‌های مسلط را در چارچوب کلی متون مذهبی اکثریت‌سالار مانند مانو اسمریتی به‌اجرا گذاشته‌اند. ما مورد آن را در جنایات ناموسی دیده‌ایم که زوج‌های جوان یکدیگر را از کاست و جامعه دیگر انتخاب می‌کنند.

در هر جامعه‌ای که چنین محدودیت‌هایی به‌نام “آبرو” بر زنان تحمیل می‌شود، برای هر فرد دموکراتیکی وظیفه است که از اعتراض بر ضد تبدیل کردن زنان به نمادهای جعلی”آبرو” حمایت کند. زن را در مقام نماد جامعه هدف قرار می‌دهند و این عمیقاً مستبدانه است و باید با آن مخالفت کرد. این هم در ایران و هم در کارناتاکا صادق است.

بنابراین ما حمایت خود را از زنان و دختران شجاع ایران تکرار می‌کنیم. و در همبستگی با زنان جوان در کارناتاکا که می‌خواهند حجاب داشته باشند می‌گوییم که این انتخاب آنان و فقط آنان است.

————————————————

۱.‌ کشف حجاب در ایران- رضاشاه در زمان سلطنتش قانونی را در ۱۷ دی‌ماه ۱۳۱۴ فرمان داد که به‌موجب آن زنان و دختران ایرانی از استفاده از چادر، روبنده، و روسری در مدارس، دانشگاه‌ها، مراکز اداری و دولتی منع شدند و اطاعت نکردن از آن مجازات در پی داشت.

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ  ۱۱۶۸، ۱۶ آبان ۱۴۰۱

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا