نگرانی فزاینده از وضعیت زندانیان سیاسی
بهگزارش خبرگزاری هرانا، ۱۸ آبانماه ۱۴۰۱، شمار بازداشت شدگان در اعتراضهای مردمی جاری ۱۴هزار و ۸۲۳ تن برآورد شده است. بازداشت معترضان در بلوچستان در پی دو جمعه خونین در زاهدان و خاش نیز گسترده بوده است.
خانوادههای بازداشت شدگان با وجود پیگیری، اغلب از وضعیت، محل زندان، و اتهامهای طرح شده علیه عضو یا اعضای بازداشتشدهٔ خانوادهٔ خود اطلاعی ندارند.
کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان نیز در سومین گزارش خود که روز ۲۰ آبانماه سال جاری منتشر شد، اطلاع داد که قوه قضائیه برای ۲۰۰۳ نفر از بازداشتشدگان در ۱۲ استان کشور کیفرخواست صادر و ۹ نفر را به “محاربه با خدا” یا “فساد فیالارض” متهم کرده است. در این گزارش بر وقوع شکنجه، آزار و اذیت، و تهدید به تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی ایران تأکید شده است! ممانعت از درمان بازداشتشدگان مصدوم نیز یکی دیگر از انواع شکنجهها در بازداشتگاههای جمهوری اسلامی است. کمیته پیگیری در این باره نوشته است: “برخی مجروحانی که دهها تیر ساچمهای در بدنشان باقی مانده بود، بدون رسیدگی رها شدهاند و به بهداری و بیمارستان اعزام نمیشوند.” جلوگیری از دسترسی وکیلان بازداشتشدگان به پرونده آنان و ممانعت از بازداشتشدگان برای پذیرش وکلای مستقل در سالهای اخیر نیز از دیگر شیوههای اذیت و آزار و سرکوب قوه قضاییه و نهادهای امنیتی بوده است. در مرحله تحقیقات و دادسرا، به بازداشتیها اجازهٔ ورود وکلای انتخابیشان را به روند دادرسی نمیدهند و فقط وکلای مورد تأیید قوه قضاییه اجازه ورود به پرونده ها را دارند. در مرحله دادگاه نیز این مسئله به نظر قاضی بستگی دارد. این اعمال ظالمانه و حضور نیافتن وکلای انتخابی در زمان بازجویی و دادرسی متهمانی که با اتهامهایی سنگین مانند “محاربه ” یا ” فساد فیالارض ” روبهرو هستند، نگرانیهایی جدی برانگیخته است. دژخیمان جمهوری اسلامی ایران برای پیشبرد هدف های ظالمانه و غیر انسانی در بقای نظام خود به نوباوه و سالخوردگان رحم نمیکند.
مادران پارک لاله نیز در اطلاعیهای فریاد دادخواهیشان را برای رهایی از سرکوب، بازداشت، و کشتار بیان کردهاند. در اطلاعیه نهم آبانماه ۱۴۰۱ این جمع آمده است: “حکومت فاسد، فاشیستی و اسلامی ایران برای حفظ نظام جهنمی خود به هر گونه ستم، تبعیض، پستی و جنایتی دست میزند تا صدای معترضان را خاموش کند: از بازداشت، شکنجه و کشتن کودکان و نوجوانان و دانشآموزان گرفته تا سرکوب، بازداشت، شکنجه، محرومیت و کشتن دانشجویان و نخبگان، ورزشکاران و هنرمندان، روزنامهنگاران و نویسندگان، فعالان سیاسی و عقیدتی، وکلا و فعالان مدنی، کارگران و کشاورزان، پرستاران و پزشکها، خانوادههای داغدار و دادخواه، و تمام اقشار و طبقات جامعه که از وضعیت ناعادلانه موجود بهشدت رنج میکشند و به آن اعتراض دارند… دادگاههای فرمایشی و ناعادلانه و پرونده سازی امنیتی برای بازداشت شدگان [اخیر] بهراه انداختهاند و چند نوجوان و جوان هماکنون با اتهام افساد فیالارض در خطر اعدام قرار دارند. از جمله؛ سهیل خوشدل دانشآموز ۱۷ ساله، محمد قبادلو ۲۲ ساله، سامان [یاسین]صیدی، محسن رضازاده قراقلو، سعید شیرازی، محمد بروغنی، ابوالفضل مهری، حسین حاجیلو، و منوچهر مهماننواز. …”
جان زندانیان سیاسی در خطر است. جان توماج صالحی، حسین رونقی، لیلا حسینزاده، مجید شبدینی، و دهها و صدها زندانی دیگر جانشان در خطر است. یگانه گناه این آزاده زنان و مردان و جوانان و نوجوانان آن است که خواهان آزادی و استقلال کشورند و سراسر زندگی شرافتمندانه خود را وقف رهایی زحمتکشان از فقر و فلاکت کردهاند. آنان در راه آزادی انسان و علیه دیکتاتوری مبارزه کرده و اینک در چنگال رژیم دیکتاتوری تحمیل شده به مردم اسیرند.
هیچ کشوری بیش از جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر بهدلیل جنایتهای بیشمارش در زندان ها و کشتن مخالفان سیاسی، با واکنش های اعتراضآمیز افکار عمومی جهان روبرو نشده است. رژیم برای ایجاد رعب و وحشت سازهای جدیدی کوک میکند. خامنهای در تیرماه ۱۴۰۱ تهدید کرد که ” خدای سال ۶۰ همان خدای امسال است”. معنای این ادعای بیشرمانه انجام کشتارهای بیشتر با هدف تشدید جنگ روانی علیه مبارزان کنونی است. نباید گذاشت رژیم جنایتکار اسلامی به این کشتارها ادامه دهد. شعار ” زندانی سیاسی آزاد باید گردد” را با بانگی رسا در سراسر ایران باید طنین انداز کرد. باید به حمایت از خانوادۀ زندانیان سیاسی کشور برخاست.
در مرحلۀ کنونی تضاد میان نیاز جامعه به پیشرفت اقتصادیاجتماعی، سیاسی، و فرهنگی و روبنای بازدارندۀ این نیاز در سیمای رژیم استبداد قرونوسطایی جمهوری اسلامی مجسم است. با در نظر گرفتن این واقعیت که مردم رنجدیدۀ ایران چنین فرصتی را به رژیم نکبت بار جمهوری اسلامی نخواهد داد تا کشتار سالهای دهه ۱۳۶۰ و جنایت هولناک فاجعۀ ملی کشتارهزاران زندانی سیاسی تابستان سال ۱۳۶۷ را تکرار کند. مسلم شده است که تودههای میلیونی مردم دیگر توان تحمل رژیم ضد مردمی و پوسیدهٔ کنونی را ندارند و مبارزۀ با آن بهشکلهایی گوناگون ادامه دارد. گرچه رژیم میکوشد بهوسیلهٔ ارگانهای سرکوبگر از اعتلای اعتراضهای مردمی جلوگیری کند، اما هم تجربۀ مبارزه مردم کشور ما و هم تجربۀ مبارزات مردم دیگر کشورهای زیر سلطهٔ دیکتاتوری نشان داده است که با تکیه بر سرنیزه نمیتوان مدتزمانی طولانی بهلحاظ تاریخی بر مردم حکومت کرد.
زندانیان سیاسی در ایران که جان و زندگیشان را در راه آزادی هزینه کردهاند در قلب حقشناس سرشار از مهر مردم ایران نسبت به آنان جای دارند. دیری نخواهد پائید که دستان توانای مردم بساط جنایتکاران اسلامی حاکم را درهم خواهد ریخت و درهای زندانها و سیاهچالها را همچنان که در هنگامهٔ زوال رژیم پادشاهی خواهند گشود. مبارزه در راه آزادی زندانیان سیاسی ایران وظیفۀ مقدس همۀ انسانهای آزادیخواه و مترقی است. پیروزی در راه آزادی زندانیان سیاسی گامی است مؤثر برای نقطه پایان گذاردن برهستی رژیمی که ایران را به زندان ایرانیان مبدل کرده است. هرچه دامنهٔ افشاگریها دربارهٔ جنایتهای رژیم در زندانها بیشتر باشد، و هرچه کارزار تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی دامنه دارتر شود، زمینهٔ شرکت هرچه گستردهتر و ملموستر مردم برای گشودن درهای زندانها فراهمتر خواهد شد. باید همواره بهیاد داشت که نجات دهندگان نهایی زندانیان سیاسی مردم خواهند بود.
جاودانباد خاطرۀ جانباختگان جنبش مردمی!
درود آتشین به زندانیان سیاسی ایران!
شکستهباد درهای زندانها!
برقرارباد اتحاد همۀ مبارزان راه آزادی ، صلح، استقلال، و عدالت اجتماعی!
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۶۹، ۳۰ آبان ۱۴۰۱