شرکت نمایندهٔ حزب تودهٔ ایران در کنفرانس همبستگی بینالمللی- منطقهٔ لیون، فرانسه
مبارزهٔ مردم ایران و ادامهٔ جنبش “زن، زندگی، آزادی” یکی از مضمونهای دهمین نشست همبستگی بینالمللی کمونیستهای فرانسوی در منطقهٔ لیون بود که ۱۰ تا ۱۲ نوامبر/ ۱۹ تا ۲۱ آبانماه ۱۴۰۱در سالن اجتماعاتی بهنام “ژولیت کوری” در شهر کارگری ونیسیون برگزار شد. این کنفراس که ابتکاری ویژه و مضمون اصلیاش “انترناسیونالیسم” است، از ۱۲ سال پیش هرسال در پاییز در این منطقه برگزار میشود و از سوی کمونیستهای شهرها و استانهای پیرامون کلان شهر لیون از آن حمایت و استقبال میشود. در سال های ۲۰۲۰- ۲۰۲۱ / ۱۳۹۹- ۱۴۰ بهدلیل همهگیری کووید-۱۹ برگزاری این کنفرانس ممکن نشد. اینکه شهرداری وینسیو و مقامهای شهری از برگزاری این کنفرانس حمایت میکنند ادامه این ابتکار بسیار موفق را ممکن کرده است. معاون شهردار خود از میزبانان و مجریان اصلی این کنفرانس بود.نمایندهٔ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران بهدعوت سازمان حزب کمونیست فرانسه در ونیسیون یکی از سخنرانان اصلی این کنفرانس بود. او در طول اقامتش با شهردار و فعالان کمونیست در این شهر ملاقات و گفتگو کرد. همبستگی با مبارزات مردم ایران و بهویژه زنان و جوانان و آشنایی با تحلیل و برداشتهای حزب تودهٔ ایران در ارتباط با جنبش “زن، زندگی، آزادی”، خطرهایی که این جنبش را تهدید میکند، و آیندهٔ این جنبش موضوع سخنرانی نمایندهٔ حزبمان در این کنفرانس و گفتگوی او با شرکت کنندگان آن بود.
در این کنفرانس نمایندگان حزبها و جنبشهای کمونیستی و ترقیخواه بیش از ۱۰ کشور جهان ازجمله مالی، الجزایر، ایتالیا، برزیل، شیلی، کوبا، جمهوری خلق چین، و ایران شرکت داشتند و سخنرانی کردند. سخنرانان در چهار گروه مختلف دربارهٔ ۱. مبارزات مردمی با راست افراطی، ۲. آفریقا و توسعه جهان، ۳. صلح و سوسیالیسم، ۴. جنبشهای همبستگی با مبارزهٔ خلقها در الجزایر و ایران، بحثهایی بسیار درخور توجه پیش کشیدند. رفیق اوتو وایلنت بریاس، سفیر کوبا در فرانسه، و رفیق پائو زائو از جمهوری خلق چین در گروه “صلح و سوسیالیسم” سخنرانی کردند. نمایندهٔ کمیته مرکزی حزبمان سخنران اصلی گروه “جنبشهای همبستگی” بود و در اهمیت همبستگی با جنبش مردم ایران که با پرچم “زن، زندگی، آزادی” در تمامی شهرها و استانهای ایران مردم را بهخیابانها و رویارویی با رژیم دیکتاتوری ولایی حاکم کشانده است موضعگیریهای تحلیلی حزب تودهٔ ایران را تشریح کرد.
چرا همبستگی نیروهای چپ و ترقیخواهان جهان با تحولهای ایران ضروری است!
در ابتدا وظیفه دارم که از جانب حزب تودهٔ ایران از دعوت کمونیستهای فرانسوی در وینسیو برای شرکت و سخنرانی در این کنفرانس همبستگی جالب، آموزنده، و بهلحاظ زمانی کاملاٌ بهموقع شرکت کنم از حزب شما تشکر کنم. در سالهای دهههای اخیر این نخستین بار است که با دعوت رفقای کمونیست فرانسوی فرصتی چنین مناسب برای ارائه پیام و تحلیلهای حزب تودهٔ ایران در زمینهٔ تحولات میهنمان بهطورحضوری ممکن میشود. من از مهماننوازی رفقای وینیسیو بسیار متشکرم.
بهدلیل شرایط ویژهٔ ژئوپولیتیک (جغرافیای سیاسی) و این حقیقت که کشور ایران مهمترین پل ارتباطی سه قاره جهان، آسیا، آفریقا، و اروپا است، این امر از سوی تحلیلگران جدی جهان پذیرفته شده است که روی دادن هر تحولی مهم در ایران درواقع میتواند تغییری اساسی در غرب آسیا و منطقه موسوم به خاورمیانه را موجب شود. آنچه در اواخر سالهای دهه ۱۹۴۰/ ۱۳۲۰ و ابتدای سالهای دهه ۱۹۵۰/ ۱۳۳۰ در ارتباط با جنبش ملی شدن نفت و کوشش برای گذار از دیکتاتوری شاه در سالهای بعد از پایان جنگ دوم جهانی در خاورمیانه و شمال آفریقا شکل گرفت، و همچنین دامنه و عمق تأثیر انقلاب ملی دموکراتیک بهمن ۱۳۵۷ در سراسر کشورهای خاورمیانه این ارتباط را بهروشنی نشان میدهد.
تحولهای ترقیخواهانه در ایران میتواند توازن قوا در جهان را تغییر دهد و تأثیرهایی مهم و مثبت بر آیندهٔ مبارزه برای صلح، دموکراسی، پیشرفت، و عدالت اجتماعی نه فقط در منطقه خاورمیانه بلکه در جهان داشته باشد.
جنبش اعتراضی کنونی در ایران را باید در متن مبارزات بیش از چهار دهه اخیر در کشور در مقابله با ارتجاع حاکم دید و ارزیابی کرد. شکست انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بهدلیل روی برگرداندن رهبران مذهبی از شعارهای انقلاب و انجام توافقهایی پنهانی با امپریالیسم و کارگزاران سیستم سرمایهداری جهانی شالودهٔ بحرانی عمیق شده است که تنها راه غلبه بر آن گذار از رژیم اسلامگرای کنونی و بنابه اعلام حزب تودهٔ ایران برپایی جمهوریای ملی و دموکراتیک است.
مردم ایران در پردامنهترین حضورهای اعتراضیشان در ۱۲ سال اخیر یعنی در سالهای ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، و ۱۳۹۸ و در حال حاضر از شهریورماه امسال در جنبشهایی تودهای و شرکت طبقهها و قشرهای مختلف مردم شامل همه گردانهای جنبش اجتماعی بهویژه زنان، جوانان، دانشجویان، کارگران، و زحمتکشان تضاد منافعشان را با رژیم اسلامگرای حاکم بهنمایش گذاردهاند. رژیم حاکم بر ایران با نقض همه کنوانسیونها و قوانین بینالمللی با تظاهر کنندگان که بهطور صلحآمیز و برپایهٔ حق مدنیشان مطالبات قانونی خود را مطرح میکنند، جنگی خونین بهوسیلهٔ نیروهاو مزدوران تا دندان مسلحش با مردم بهراه انداخته است.
مردم و معترضان خواستار دستیابی به حقوق بنیادی انسانی و دموکراتیک خود و برقراری عدالت اجتماعیاند و بهصراحت پایان دادن به دیکتاتوری دینسالار حاکم راخواهاناند. خیزش اعتراضی کنونی بهروشنی نشان میدهد که اکثر قریببهاتفاق مردم ایران دست رد به سینهٔ دیکتاتوری حاکم زدهاند و طرد استیلای احکام ارتجاعیاش بر امور زندگیشان از خواستهای اصلیشان است. زنان و دانشجویان و جوانان در پیشاپیش صفهای این مبارزه قرار دارند.
می بایست به این مسئله مهم اشاره کنم که معمولاً در تحلیل وضعیت ایران کمتر به آن توجه میشود و آن نقش و سهم کلیدی اسلام سیاسی در شکلگیری تحولهای ایران در چهار دهه اخیر و کشورهای منطقه است. این عامل معمولاً یا نادیده گرفته میشود یا کاملاً اشتباه درک یا معرفی میشود. بنابراین، اجازه میخواهم که در این بخش از سخنانم بر نقش و اثر منفی و فاجعهبار “اسلام سیاسی” در کشورهای منطقه تمرکز کنم. بهجرئت میتوان گفت که وضعیت اکثر مردم، بهویژه طبقهٔ کارگر، زنان، و جوانان، تقریباً در همهٔ کشورهای منطقه در دهههای اخیر وخیمتر شده است. اوضاع در این کشورها پس از چند دهه مبارزه با دیکتاتوری و امپریالیسم، در زمینههای صلح، استقلال، عدالت اجتماعی، و حقوق بشر و برقراری دموکراسی همچنان رو بهوخامت داشته و بهقهقرا رفته است. سؤالی که مطرح میشود این است که چرا نهتنها پیشرفت چندانی در این کشورها حاصل نشده است، بلکه نیروهای ارتجاع، یعنی طیفهای مختلف جنبشهای اسلامگرا، برتریهای سیاسی و ایدئولوژیک و اقتصادیای معین هم بهدست آوردهاند؟
ما علاوه بر اینکه باید میراث امپریالیسم و سیاستهای کنونی آن را بشناسیم، باید برداشت خود از تجربههای تاریخی را نیز مجدداً بررسی کنیم و عاملهای محلی دیگر را که همچون مانع عمل میکنند شناسایی کنیم. این مانعها نهتنها در راه رسیدن به هدفهای واقعی ترقیخواهانه وجود دارند، بلکه درواقع از پیشرفتهایی هرچند کوچک هم در زندگی روزمرهٔ اجتماعی اقتصادی و حقوق اجتماعی مردم جلوگیری میکنند. واضح است که بدون بهبود پایدار و اساسی بافتهای اجتماعی این کشورها، نیروهای چپ و مترقی برای هموار کردن راه به سوی دگرگونیهای اساسی بخت اندکی خواهند داشت. این امر نهتنها در تحول بلندمدّت بهسوی سوسیالیسم، بلکه در مسیر تحقق دستاوردهای اساسی در روند تغییرات ملی و دموکراتیک و حفظ آنها نیز صدق میکند. در غیر این صورت، وضعیت بحران و وخامت اوضاع اجتماعی ادامه خواهد داشت.
کنگرهٔ هفتم حزب تودهٔ ایران در خردادماه ۱۴۰۱ در اسناد مصوب خود تصریح میکند: “در این مقطع زمانی، انقلاب ملی-دموکراتیک تنها وسیله برای گذار ایران از چنگال دیکتاتوری به مرحلهای است که بتوان در آن دگرگونیهای بنیادی ضروری را بهدست مردم و برای تأمین منافع مردم تحقق بخشید، و درنهایت، زمینهٔ ساختن سوسیالیسم در ایران را آماده کرد. … سلطهٔ رژیم ولایی و اسلام سیاسی بر ایران از زمان شکست انقلاب مردمی ۱۳۵۷ در اوایل دههٔ ۱۳۶۰، مانع ایجاد دگرگونیهای بنیادی ضروری در ایران برای تضمین صلح و حاکمیت ملی، تأمین حقوق و آزادیهای انسانی و دموکراتیک، و تحقق عدالت اجتماعی بوده است. آنچه در واقع در طول ۴۰ سال گذشته در ایران رخ داده است خیانت به آرمانها و اهداف اصلی انقلاب ۱۳۵۷ و شکست خوردن انقلاب است. بیشتر آن آرمانها و هدفها امروزه نیز همچنان تحققنیافته باقی مانده است. تجربه بهما آموخته است که انقلاب ملی-دموکراتیک تهدیدی برای امپریالیسم آمریکا و سلطهٔ آن است. بنابراین، از این دیدگاه، ما مبارزه با امپریالیسم را عنصری مهم در روند تدارک و تحقق انقلاب ملی-دموکراتیک و در واقع در تثبیت دستاوردهای درازمدت آن میدانیم.
کنفرانسی موفق
در پایان دو روز بحث و همفکری و سؤال و جواب، همه شرکت کنندگان در ضیافت شامی که از سوی گروهی از فعالان و هواداران حزب کمونیست سازمان داده شده و با آوای آهنگها و سرودهای انقلابی همراه بود شرکت کردند. این شام اختتامیه جشنواره نقطه اوج دو روز مناظره بود که حدود ۱۵۰ شرکت کننده را گردهم آورده بود. همانگونه پیش از این اشاره شد، چهار موضوع اساسی مطرح شد: مبارزات مردمی علیه راست افراطی، آفریقا و توسعه جهان، صلح و سوسیالیسم، و سرانجام استقلال ملی با موارد خاص الجزایر و ایران.
صفحه اول سایت اینترنتی کمونیستهای وینیسیو در روز پس از پایان کنفرانس همبستگی، در ارزیابیای از این کنفرانس نوشت: مناظره دربارهٔ ایران، در پایان روز شنبه، یکی از نکتههای برجستهٔ این کنفرانس موفق بود، تا جایی که بهدلیل کمبود وقت [برای ادامه پاسخ سخنران ایرانی به سئوالهای متعدد شرکت کنندگان ] برگزار کنندگان کنفرانس زمان بحث و گزارش دربارهٔ الجزایر را کوتاه کردند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۷۰، ۱۴ آذز ۱۴۰۱