فوتبال و سیاست – سیاست در فوتبال
آرژانتین، قهرمان جام جهانی فوتبال شد. میلیونها نفر هوادار پرشور فوتبال نفس راحتی کشیدند. لیونل مسی به رؤیای خود رسید و جایگاه خود را بهعنوان یکی از بهترین فوتبالیستها در تاریخ ثبت کرد. در این دوره از جام جهانی، شگفتیهای زیادی وجود داشت. رسیدن مراکش به نیمهنهایی یکی از آنها بود. مورد دیگر، حذف یکی دیگر از تیم های پرهوادار یعنی برزیل در مرحلهٔ یکچهارم نهایی بود که شانس لذت بردن از یک مسابقه نیمه نهایی پر هیجان بین برزیل و آرژانتین را از بین برد. البته ناکامی کشورهایی مانند آلمان و بلژیک در مرحله گروهی شگفت انگیز بود. علاوه بر همه اینها، عملکرد تیمهای آفریقایی و آسیایی است: عربستان سعودی در دور نخست، آرژانتین را در فشار گذاشت، سپس تیم ژاپن آلمان را شکست داد، بازی تیمهای سنگال و مراکش، همه نشانگر ظهور فوتبال در خارج از تیمهای قدرتمند سنتی در آمریکای لاتین و اروپا بود. آیا این یک آغاز خوب است یا هنوز برای پیش بینی کردن زود است؟ زمان پاسخ خواهد داد. ولی هدف این مقاله بحث پیرامون این موارد نیست بلکه بحث در مورد چگونگی ترکیب سیاست با نمایش شکوهمند فوتبال است. این موضوع با زیر سؤال رفتن حق میزبانی قطر برای جام جهانی آغاز شد. اتهامهای فساد برای پیروزی در مناقصه یا حق میزبانی، درست از روزی که قطر بهعنوان میزبان اعلام شد، مطرح گردید. این اتهامها با دستگیری برخی از سیاستمداران برجسته در اروپا که مشخص شد در این خلافکاریها دست داشتند، بازتاب بیشتری پیدا کرد. این امر اهمیت بحث تجاری سازی ورزش بهطورکامل، نفوذ نولیبرالی در فرهنگ (که ورزش جزیی مهم از آن است) و سوداگریهای کنترل کننده در سازماندهی رویدادهای ورزشی را بیشتر میکند. دِیو زیرن، سردبیر ورزشی نشریات لس آنجلس تایمز و نِیشِن استدلال میکند “رویدادهای بزرگ جهانی مانند جام جهانی و المپیک به ابزاری فوقالعاده مؤثر برای سازماندهی مجدد اقتصاد با قوانین نولیبرالی تبدیل شدهاند… آنها اسب تروایی نولیبرالاند که هدفشان ایجاد تجارت و از بین بردن اساسیترین آزادیهای مدنی است.” بههمین ترتیب، ژولز بویکوف، بازیکن حرفهای فوتبال، میگوید: “سرمایهداری جشن و سرور، چهره خندان همان سرمایهداری فلاکتبار است. هر دو، در حالتهای استثنایی رخ میدهند که سیاسیون بزن بهادر و شرکایشان اجازه پیدا می کنند تا سیاستهایی را اعمال کنند که در زمان عادی نمیتوانند حتی در رؤیا ببینند. ولی در حالی که سرمایهداری خالق فاجعه علناً غارت میکند، سرمایهداری جشن و سرور با بازی دادن مسئولان دولتی در آنچه مشارکت ترکیبی دولتی-خصوصی نامیده میشود، همان نظام اقتصادی را بهپیش میبرند. بیشتر این مشارکتها ناموزون هستند: بخش دولتی پرداخت میکند و بخش خصوصی سود میبرد.”
زیرن این بحث را این چنین ادامه میدهد: “سرمایه داری جشن و سرور فرصتی نادر را نیز برای نیروهای پلیس و انتظامی فراهم میکند تا تسلیحاتش را افزایش داده و بهروز کنند و لایه دیگری به پوشش تجسسی امنیتی خود اضافه نمایند.” او بر این نکته با ذکر نمونههایی از همه مراسمهای المپیک و جام جهانی در سه دههٔ گذشته تأکید میکند. ساخت “استادیومهایی با استاندارد فیفا” و اخراج بهدلایل امنیتی نیز از جمله شرایطی است که بدون توجه به اعتراضها یا نارضایتی مردم بر کشورهای میزبان تحمیل میشود. رویدادهای بزرگ ورزشی، سرنوشت اقتصادی، سیاسی، و شخصی تودههای مردم را شکل میدهند و در قبال آوارگیها، ناهنجاریها و ویرانیهایی که از خود برجای میگذارند، هیچ مسئولیتی ندارند.” این نکتهها بهواقع همهٔ تراژدی انسانی را که در ساخت این استادیومهای بزرگ در قطر برای میزبانی جام جهانی رخ داد بهتصویر میکشند. در مورد مرگ کارگران مهاجر که این بناهای فوقالعاده امروزی را برای ما ساختند تا از تماشای نمایشهای داخل آنها لذت ببریم، افراد بسیاری سخن گفتهاند. دولت قطر نیز بهدلیل بیتوجهی به وضعیت اسفناک کارگران مهاجر مقصر شناخته شد. ولیکن نقش کمیته بینالمللی المپیک و فدراسیون بینالمللی فوتبال و و دیگر سازمانهای ورزشی که اصولاً غیردموکراتیک هستند و مسئولیتی در قبال مردم عادی قبول نمیکنند، در سراسر این بحث نادیده گرفته شده است.
ادواردو گالیانو در کتاب خود “فوتبال در خورشید و سایه” نقش سیاستمداران و طمع آنان در ترویج چنین رویدادهای ورزشیای بزرگ را بهوضوح توضیح میدهد: “فوتبال و میهن، همیشه با هم در ارتباط هستند و سیاستمداران و دیکتاتورها اغلب از این پیوندهای هویتی سوءِاستفاده میکنند.” چهرهٔ صبورانه، لبخند زنان و سرخوش خلیفه قطر در کنار مسی در هنگام مراسم اهدای جام جهانی را بهیاد بیاورید! یا مکرون را که پس از باخت دلخراش تیمش در فینال که شانهاش را در اختیار امباپه افسردهحال گذاشته بود! یا بولسونارو را در کارزار انتخابات اخیر ریاستجمهوری برزیل (که در آن شکست خورد) با پوشیدن پیراهن زرد معروف تیم فوتبال برزیل سعی در ذینفع نشان دادن خودش در شکست تیم برزیل داشت، همهشان به رأی دهندگانشان- شهروندان کشورشان- پیام میدهند که بسیار دلسوز و نگران هستند و خودشان را با احساسات مردم عادی دوستدار این ورزش همراه نشان میدهند.
دومین حرکت آشکار سیاسی که بلافاصله توجه ورزش دوستان در سراسر جهان را بهخود جلب کرد از سوی خود تیمها بود. بازیکنان تیم آلمان در آغاز نخستین بازی خود دهان خود را پوشاندند تا نارضایتی صریح خود را از نبودن آزادی بیان در قطر نشان دهند. بازیکنان تیم ایران نیز در اعتراض به سرکوب حکومتی جنبش دفاع از حقوق زنان در ایران از خواندن سرود ملی خود سرباز زدند و بسیاری از موضع آنان قدردانی کردند.
هیچکس استدلال نمیکند که قطر دولتی است که حقوق دموکراتیک اساسیای مانند حق سازماندهی، ابراز مخالفت، حق آزادی بیان، انتخاب و جزاینها را رعایت نمیکند. ایران نیز چنین دولتی نیست. هر دو خودکامهاند و به خواستههای مردم توجه نکرده و مطالبات آنان را فراموش میکنند. به چنین سیاستهایی در این کشورها باید اعتراض شود. ولی سؤال اینجاست که در بسیاری از کشورهای اروپایی یا کشورهای پیشرفته سرمایهداری چه میگذرد؟ کارگران در آلمان، بریتانیا، ایالات متحده، و بسیاری از کشورهای دیگر اروپا، نسبت به تعرض به حقوقشان در تشکیل اتحادیهها و اعتراض و اصلاحات کارگری تظاهرات میکنند. اقدامهای ریاضتی ارائه شده از سوی دولتها با مقاومت مواجه میشوند. این بهاصطلاح دموکراسیهای پیشرفته، اعتراضها را بهطرزی وحشیانه سرکوب میکنند. همه ما می دانیم که چگونه از نیروی پلیس بر علیه تظاهرکنندگان والاستریت و اخراج آنان از پارک مرکزی نیویورک استفاده شد. ما تصویرهای پلیس فرانسه در نحوهٔ استفاده از گاز اشک آور و باتوم علیه کارگران و معترضان جلیقه زرد را دیدیم. بههمین ترتیب، دولت بریتانیا درحال حاضر از وضع کردن قانونی برای ممنوع کردن عملی اعتصاب صحبت میکند. بسیار خوب میشد اگر بازیکنان فوتبال این کشورها یا هنگام بازی در این کشورها مخالفت و اعتراضشان را نسبت به چنین حملههایی ابراز میکردند. آیا می توان انتظار داشت که فدراسیونهای فوتبال در کنار بازیکنانی که دیدگاهشان را در مورد چنین حملههایی ابراز میکنند بایستند؟ این یک سؤال میلیون دلاری واقعی است! و واقعاً میلیونها دلار را دربر میگیرد!
سوکراتیس بزرگ، کاپیتان نسل پیشین تیم فوتبال برزیل، پزشک و یک فعال چپ بود که همیشه در کنار طبقه کارگر برزیل بود. هم اکنون نیز، ریچارلیسون (که گل آکروباتیک معروف برزیل را در این جام جهانی بهثمر رساند) و پائولینیو حمایتشان را از لولا اعلام کردهاند. همچنین کالین کپرنیک (که فوتبال آمریکایی یا راگبی بازی میکند) با نمایش زانو زدن، علیه حملههای نژادپرستانه در ایالات متحده اعتراض و از جنبش “زندگی سیاه پوستان مهم است” حمایت کرد. اکنون بسیاری از افراد و تیمهای ورزشی در همه رشتههاعلیه نژادپرستی زانو میزنند.
یکی دیگر از حرکتهای نمادین سیاسی که در قطر رخ داد و از سوی بازیکنان تیم مراکش آشکار شد، حمایت آشکار این تیم از آرمان فلسطین بود. پس از پیروزی تیم مراکش آنان با در دست گرفتن پرچم فلسطین و نمایش دادن آن به دور استادیوم دویدند. درواقع، این گونه گزارش شده است که در قطر، پرچم و نمادهای مقاومت فلسطین مانند شال [چفیه] آنان، پس از لباس و پرچم کشورهای بازی کننده، بیشترین تعداد خواهان را داشته است. این امر بازتابی مهم از احساسات نهتنها مردم عرب، بلکه شهروندان کشورهای مختلف دیگر است که برای تماشای زنده این مسابقات در استادیومها به قطر سفر کرده بودند. این احساس رایج را نباید و نمیتوان نادیده گرفت. کسانی که به اعتراض آلمان توجه کردند متأسفانه یا بهتر است که گفته شود بهعمد اهمیت این ابراز حمایت از فلسطین را کم اهمیت جلوه میدهند و بار دیگر جهتگیری و یک بام و دو هوایی دموکراسیهای بهاصطلاح پیشرفته و قلم بهدستان آنان را آشکار میکند.
گالیانو در مورد یک فوتبالیست تازه کار چنین نوشته است: “از لحظه تولد، آن کودک مجبور میشود تا نقطه ضعف خود را به یک سلاح تبدیل کند و خیلی زود یاد میگیرد که با دریبل کردن قوانین سیستمی که بازدارندهٔ پیشرفت او هستند، از آنها عبور کند. او ترفندهای هر حرفهای را می آموزد و در هنرهای تظاهر کردن، غافلگیر کردن، پیروزی غیرمنتظره و زدن هر گونه نیرنگ به دشمن، متخصص میشود. مسی و برخی دیگر از بازیکنان نشان دادهاند که چگونه این کار در زمین فوتبال انجام میشود (متأسفانه تعدادی از بازیگران معروف فوتبال برزیل بههر دلیلی آشکارا از بولسونارو حمایت و به طبقه اصلیشان خیانت میکنند). اکنون نوبت ماست که مانور بدهیم، تظاهر کنیم و به دشمن (نولیبرالیسم و سرمایهداری که مولد چنین هیولایی است) “نیرنگ” بزنیم. پیروزی برای همه ما، بسیار ارزشمند و رضایتبخش خواهد بود. سوت مسابقه زده شده است!
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۷۲، ۱۲ دی ۱۴۰۱