سخن نخست
“بهسوی آینده” تولدی دوباره مییابد. نخستین تولدش به سال ۱۳۲۹ برمیگردد که بهعنوان یکی از نشریههای حزب تودۀ ایران، روزنامهای سیاسی، اجتماعی، انتقادی، خبری، و بهصاحبامتیازی و مسئولیت محمد ژندی آغاز بهکار کرد و تا سال ۱۳۳۲ بهرغم بارها توقیف به کار خود ادامه داد.
گاهنامهٔ “بهسوی آینده” درحالی کارش را آغاز میکند که میهن ما ایران از شهریورماه تا کنون خیزش عظیم مردم در رویارویی با حکومت دیکتاتوری حاکم را شاهد بوده است. در مسیر مبارزۀ این جنبش دلیرانه که حاکمیت تمامی ابزارهای سرکوبگرانهاش را برای خاموشکردن آن بهکار گرفته است، زنان، جوانان، دانشجویان، دانشآموزان، فعالان مدنی، کارگران، و زحمتکشان کشور هرکدام بهشکلی این مبارزۀ سخت و پرفرازونشیب را بهپیش بردهاند و میبرند و نقشی مهم در اعتلای آن داشتهاند و همچنان دارند. جنبشی که با شعار “زن، زندگی، آزادی” سراسر ایران را بهتکان درآورد نشانی روشن از نقش اثرگذار و دلاورانه زنان میهن را در این پیکار بر خود دارد و درعینحال ستم سنگین و مضاعفی که بر زنان ایرانی رفته و میرود را بازتاب میدهد.
آمار غیررسمی بیش از سه ماه اعتراضهای گستردۀ مردمی در بیش از ۱۶۰ شهر کشور، ۵۰۴ نفر کشته، هزاران تن مجروح، و بیش از ۱۶ هزار نفر زندانی و شکنجه شده است. آنچه روشن است این واقعیت است که از آغاز حاکمیت جمهوری اسلامی تا کنون چنین ابعادی گسترده از اعتراضهای مردم بر ضد این حاکمیت بیسابقه بوده است. این دامنهٔ گستردهٔ اعتراضها نشانهای نیرومند از روندی است که قاعدتاً باید با وجود همهٔ فراز و نشیبهایش بهسوی پایان یافتن حکومت دیکتاتوری و باز شدن فضای سیاسی کشور و آغاز حرکت به سمت استقرار حاکمیت مردم بر سرنوشتشان پیش برود.
آنچه در اعتراضهای اخیر مردمی چه در درون کشور و چه در بیرون کشور اهمیتی خاص یافته و در شعار معتبر و تاریخی جنبش دانشجویی یعنی “اتحاد، مبارزه، پیروزی” تبلور پیدا میکند، درک ضرورت سرنوشتساز و تعیین کنندهٔ اتحادِ عمل و هماهنگی در حرکت اعتراضی مردم است. و در این زمینه حزبها و سازمانهای سیاسی کشور باید بتوانند نقشی اساسی و شایسته داشته باشند. ادامه پراکندگی نیروهای سیاسی کشور، نداشتن توافق و هماهنگی بر سر حداقلی از خواستهای عمومی مردم چه خواستهای مهم و عمدۀ اقتصادی برای رهایی از شرایط طاقتفرسای فقر و محرومیت و چه خواست تحقق حقوق و آزادیهای دموکراتیک و برقراری دموکراسی در ایران ضعفی پایهای در این حرکت است که ادامهاش تنها به طولانیتر شدن دوام حکومت دیکتاتوری در ایران یاری میرساند.
بهگمان ما مبارزۀ کنونی به گفتمانی جدید نیازمند است. گفتمانی که در آن بتوان نظرات مخالف را شنید، در چارچوبی منطقی و اخلاقی با آن برخورد کرد، و در این روند به نسل شجاع و جوانی که به عرصهٔ مبارزه کشیده شده است یاری رساند تا از میان بغرنجیهای سیاسیاجتماعی کشور راهکارهای مناسب مبارزه را بیابد.
فردریش انگلس، متفکر و آموزگار بزرگ کارگران و زحمتکشان در سده نوزدهم، بهدرستی یادآور میشد که “در هر رشتۀ دانش خواه معرفت طبیعت باشد یا جامعه، باید از واقعیتهای عینی آغاز کرد. نباید روابط را در ذهن آفرید و سپس بر واقعیت عینی تحمیلشان کرد، بلکه باید این روابط را از خود واقعیتهای عینی بیرون کشید و پس از یافتن آنها تا حد امکان و از طریق تجربه و عمل این روابط را بهاثبات رساند” (بهنقل از: “دیالکتیک طبیعت”، نوشتۀ ناتمام انگلس، ترجمۀ “س.دات”، بهزبان انگلیسی، آوریل ۱۹۷۷/ فروردینماه ۱۳۵۶).
گاهنامهٔ “بهسوی آینده” در این راه بهسهم خود تلاش خواهد کرد. ما کار خود را در راستای تقویت اندیشههای مارکسیستی، چپ، مترقی، و یاری رساندن به گفتمانی میدانیم که بتواند در جهت تقویت جنبش مترقی و آزادیخواهانهٔ میهنمان حرکت کند.
در این روند صفحههای گاهنامۀ “بهسوی آینده“ به روی جستارها و نوشتههای کارشناسانۀ فرهنگی، اجتماعی، زیستمحیطی، زنان، جوانان، و علوم مختلف باز است. باشد تا از این محمل راههای همکاری و همیاری متفکران انقلابی و چپ و مترقی هموار گردد.
بهجاست که سخن نخستین را با سخنی از فرزانۀ فرهیخته، اندیشمند بزرگ میهنمان رفیق احسان طبری که در کتاب “شکنجه و امید” آورده بود بهپایان بریم: “من از مردم کشوری هستم که در آن اشباح محزون انسانی، هیکلهای رنج و یأس، بر فراز ویرانههای یک نظام منحط و منفور زندگی میکنند. بشر در این مرز و بوم… در پیشگاه قدرتهای مجهولی که باید رزق روزنهای برساند سجود میکند… در اینجا زندگانی بهصورت یک حرمان بیدرمانی تجلی کرده است… با همۀ اینها آیا در این حقیقت تردیدی است که وجود انسانهای رنجدیدهای که فکر میکنند و انسانهای متفکری که رنج میبرند، با دنیای ددمنش و بیاثری که مایۀ لذت افراد مبتذل است و محدودالفکر است ناچار وارد مرحلۀ خصومت میشود و سرانجام این ستیزه، مسعود و میمون خواهد بود؟“
تحریریۀ گاهنامهٔ “به سوی آینده”
دی ماه ۱۴۰۱
به نقل از «به سوی آینده» دورۀ دوم، شمارۀ ۱، دی ماه ۱۴۰۱