به سوی آیندهمسایل زنان

تأملی بر جنبش «زن، زندگی، آزادی» و سه ماه حماسه و مقاومت مردمی

برگرفته از سخنرانی ارائه شده به فعالان اتحادیه‌های کارگری  

آذر سپهر

 

وقایع سه ماه اخیر ایران که در قالب جنبشی با شعار: “زن، زندگی، آزادی” آغاز شد، به‌همان اندازه که حماسه‌ساز بوده، پیچیده و دشوار نیز بوده است. قهرمانی زنان، جوانان، دانشجویان، و مردم ستم‌دیدهٔ کشورمان هم‌زمان با اعمال خشونت‌های غیرانسانی رهبران و مزدوران جمهوری اسلامی بازتابی گسترده در جهان و خصوصاً شبکه‌های اجتماعی به‌همراه داشته است. اعتراض هایی که از میانهٔ شهریور ماه آغاز شد حلقه‌ای جدید از زنجیرهٔ اعتراض‌های مردم ایران است. تبدیل شدن سریع اعتراض به حجاب اجباری به مطالبهٔ طرد دیکتاتوری، سیر طبیعی تجربه‌های تلخ مردم ما در خیزش‌های سال‌های ۱۳۸۸، ۱۳۹۶، و ۱۳۹۸ است که اکنون تبلوری نو پیدا کرده، پردامنه‌‌تر شده، و به‌لحاظ زمانی طولانی‌تر گردیده است.

فساد و سوءِمدیریت اقتصادی کشور، ثروتمند شدن افراد وابسته به حاکمیت در مقیاس نجومی و فقر و محرومیت بی‌سابقه‌تر مردم عادی را موجب شده است. حتی بر اساس آمار رسمی حکومتی، میلیون‌ها نفر زیر خط فقر زندگی می‌کنند. زنان، مثل همیشه، نخستین قربانیان چنین وضعی‌اند، به‌ خصوص که قوانین جمهوری اسلامی ایران فرصت بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی از طریق مشارکت در اقتصاد رسمی کشور را از آنان گرفته و در تنگنا قرارشان داده است.

دستگیری و قتل مهسا (ژینا) امینی به‌گناه ناکرده، بانوی جوان کُرد ۲۲ ساله‌ای  که از شهری در کردستان برای دیدن دوستان و خانواده‌اش به تهران آمده بود پس از  بازداشت از سوی “گشت ارشاد” رژیم، موجی از انزجار و اعتراض را در میان مردم و افکار عمومی برانگیخت. قتل مهسا امینی و بی‌توجهی و بی‌اعتنایی متکبرانهٔ سران حکومت به اعتراض‌های خانواده و مردم، با تندروی فزایندهٔ رهبر حکومت علی خامنه‌ای و رئیس‌جمهور(ابراهیم رئیسی) و رهنمودهای آنان به‌اجرای سختگیرانه حجاب اسلامی در ارتباطی تنگاتنگ بود.

بیش از چهل سال مصونیت عوامل رژیم از روبرو شدن با اجرای عدالت و مجازات شدن به‌خاطر ایراد ضرب و شتم‌ها، تجاوزها، یا قتل‌ها‌ی مکرر و زنجیره‌ای زنان در جمهوری اسلامی، منبع نگرانی و کابوسی دهشتناک در خواب و بیداری برای توده‌ها بوده است. حکومتی که قتل‌های ناموسی  وحشیانه را نادیده می‌گیرد و پنهان حتا تأیید می‌کند یا زنان را به‌لحاظ قانونی شهروندان درجه دوم قلمداد می‌کند و آنان را از حضور در عرصه‌های اجتماعی، سیاسی، و اقتصادی محروم می‌سازد، قطعاً برای اقدامی عادلانه در موارد یاد شده نسبت به زنان میهن ما نه اراده‌اش را داشته و نه توانش را. در زمینهٔ مناسبات خانواده، قانون خانواده کشور که فرض را بر مطیع بودن و مطیع ماندن زنان در برابر ارادهٔ شوهر گذاشته، مقررات زن‌ستیزانه و حق تعدد زوجات برای مردان و از همه بدتر ازدواج دختربچه‌ها را ترویج کرده، و در زندگی چندین نسل از زنان و دختران ما فجایعی دردناک به‌وجود آورده است.

رد کنوانسیون بین‌المللی رفع تمامی اشکال تبعیض علیه زنان، لایحه ازدواج دختربچه‌ها، و همچنین رد اعلامیه سازمان ملل متحد در مورد رفع خشونت علیه زنان، نشانه‌هایی آشکار از ماهیت زن‌ستیزانه رژیم ولایت فقیه است.در شهریور ماه امسال به‌طورعمده زنان جوان که به‌ویژه از سوی دانشجویان حمایت می‌شدند، به نقطه اتکای اعتراض‌ها علیه حجاب اجباری تبدیل شدند. اعتراض‌ها در روزهای نخست بر آزار و اذیت خودسرانهٔ زنان از سوی عوامل رژیم متمرکز بودند و پایان دادن به حجاب اجباری را با قدرت خواستار می‌شدند.

آهنگ “برای” که در هفته‌های ابتدای اعتراض‌ها به سرود معترضان تبدیل شد، فهرستی از نگرانی‌هایی بود که مردم در شبکه‌های اجتماعی ابراز کرده بودند: از سرکوب آزادی‌های مدنی، فقر، کودکان مهاجر افغان، انقراض حیات وحش در ایران، سرنوشت دانش‌آموزان، نخبگان در زندان‌های سیاسی، فساد، و شعارهای توخالی گرفته تا آرزوی یک زندگی عادی. طنین واقعیت‌های ناب نهفته در متن این آهنگ و تحسین آن از سوی بسیاری و رواج آن در میان افراد، نشان از وسعت نارضایتی‌هایی داشته است که جوانان در روزهای نخست اعتراض‌ها به‌خاطر آن‌ها به‌پا خاستند. واکنش رژیم به خواست‌های معترضان، مثل همیشه، مرگ‌بار و شرم‌آور بوده است.

رسانه‌های اجتماعی شواهد ویدئویی‌ای پرشمار از جنایت‌های مزدوران ولی فقیه علیه معترضان منتشر کرده‌اند. ضرب و شتم وحشیانه معترضان، لگد زدن مکرر به سر، شلیک گلوله به اطراف سر، چشم، و بدن از فاصلهٔ نزدیک، زیر گرفتن مردم با موتور، تیزر و (بنا‌به گزارش شاهدان) استفاده از سلاح گرم و مهمات جنگی، از شیوه‌های برخورد با معترضان و پاسخگویی به اعتراض آنان بوده‌اند و هستند.

تعداد کشته شدگان بیش از ۵۰۰ نفر است (تعداد زیادی در بلوچستان و کردستان) و تا کنون تعداد دستگیر شدگان حدود ۱۸ هزار نفر گزارش شده است. اعلام حکم اعدام برای عدهٔ زیادی از بازداشت شدگان اعتراض‌ها نگرانی همهٔ مبارزان راه آزادی را به‌همراه داشته است. شکنجه‌های شدید به‌قصد بیرون کشیدن سخنان مورد نظر رژیم از بازداشت شدگان یا به‌اصطلاح اعتراف و مُقِر آمدن آنان و محاکمه‌های بشین‌وپاشوی سریع و اجمالی بدون دسترسی آنان که متهم نامیده شده‌اند به وکیل مدافع، مثل همیشه، شیوهٔ عمل رژیم بوده است. تا کنون با اعدام دو معترض جوان ۲۲ و ۲۳ ساله سازوکار اجرای عدالت رژیم به‌حرکت درآمده است.

یکی از مشخصه‌های این رژیم این است که مانند یک قدرت اشغالگر با مردم رفتار می‌کند، انگار که با مردم کشوری که بر آن حاکم است هیچ نوع همگنی‌ای ندارد. گزارش تخریب خانه عموی نیکا شاکرمی، دختر ۱۶ ساله‌ای که از یکی از  تظاهرات اعتراضی در تهران ربوده شد و پیکر مصدوم او را رژیم همراه با تهدیدهای مکرر به خانواده‌اش داد تا در گورستانی به انتخاب خود دفن گردد، به‌عنوان مجازاتی برای به‌چالش کشیدن دروغ‌های رژیم مبنی بر اینکه کشته شدن او به دست اراذل و اوباش رژیم نبوده است، یادآور تخریب خانه‌های فلسطینیان به‌وسیلهٔ گزمه‌های دولت اسرائیل است.

در حالی که عده‌ای زیاد از مردان جوان کشته شده در خیابان‌ها یا زندان‌ها در زیر شکنجه بوده‌اند، روایت‌های زنان بازداشتی نیز از این شکنجه‌ها به‌صورت تجاوز جنسی سیستماتیک به آنان حکایت می‌کند. افشاگری نرگس محمدی از قول یکی از زندانیان که اخیراً به زندان اوین منتقل شده است، تلاشی برای علنی کردن این جنایات و پاسخگو کردن رژیم و عاملان این جنایت‌ها است. گزارش‌های دیگر زنان زندانی از تجاوز و خشونت‌های جنسی در مورد آنان صحت این شکنجه‌های سیستماتیک را تأکید می‌کنند. رفتار رژیم جمهوری اسلامی با مردم ایران با رفتار ظالمانهٔ نظامی‌های آمریکایی علیه مردم عراق در زندان ابوغریب نیز شباهت دارد. حداقل سه زندانی، زن و مرد، چند روز پس از آزادی از سیاهچال‌های رژیم دست به خودکشی زده‌اند. خون این بیگناهان هم به گردن جمهوری اسلامی است. روند نگران کنندهٔ دیگری “ناپدید شدن” معترضان (عمدتاً زن) بوده است. جسد چند زن جوان پس از ربوده شدن به‌وسیلهٔ عوامل رژیم، مشابه جنایت‌های حکومت‌های نظامیان در آمریکای جنوبی در سی چهل سال گذشته است. دخالت عوامل لباس شخصی رژیم به‌این منظور است که اجازه دهد رژیم از جنایت‌های عوامل خود فاصله بگیرد، به حس نبود امنیت از سوی مردم می‌افزاید.

یونیسف  (UNICEF)در مورد استفاده از خشونت جنسی به‌عنوان سلاحی جنگی (یونیسف، ۱۹۹۶) هشدار می‌دهد و این را مطرح می‌کند که در چنین خشونت‌هایی “مخزن ارزش‌های فرهنگی و معنوی یک جامعه” نقض می‌شود تا یادآور ناکامی آنان در محافظت از جامعه‌شان باشد. استفاده سیستماتیک رژیم از تجاوز و سایر خشونت‌های جنسی در ضمن با هدف استفاده از حربهٔ ترس به‌منظور بازداشتن زنان از فعالیت است.

شرکت دانش‌آموزان در تظاهرات و بی‌اعتنایی رژیم به جان آنان از دیگر ویژگی‌های این اعتراض‌ها بوده است. کشتار کودکان به تعداد زیاد در کردستان و بلوچستان لکهٔ شرم دیگری بر پیشانی این رژیم است. در ۲۰ نوامبر/ ۲۹ آذرماه، روز جهانی کودک – تشکیلات دموکراتیک زنان ایران در بیانیه‌ای پایان دادن به کشتار مردم بی‌دفاع به‌ویژه کودکان در مقام آسیب‌پذیرترین گروه اجتماعی در جامعه را خواستار شد و حمایت سازمان‌ها و نیروهای مترقی برای جلوگیری از عادی شدن دستگیری کودکان و روانه کردن آنان به کانون‌های اصلاح و تربیت (زیر مجموعهٔ سازمان زندان‌ها برای کودکان مجرم)، پایان دادن به روانه کردن کودکان و نوجوانان به مؤسسات اعصاب و روان به‌دلیل شعار دادن، و پایان دادن به نقض حقوق اولیه کودکان از جمله حجاب اجباری (دختربچه‌ها) را خواهان شد. زنان و مردم از قشرهای مختلف از چهل‌وسه سال پیش از سیاست‌های زن‌ستیزانه و تحقیر و خشونت روزمره بیزارند. جوانان در لوای این حکومت دیکتاتوری مذهبی که هرگونه مخالفت و اعتراض را جرم می‌شمارد آیندهٔ خود را تاریک می‌بینند. شعار “زن، زندگی، آزادی” مبارزه در راه حقوق پایمال شدهٔ زنان و برای داشتن زندگی‌ای عاری از ایجاد تنگناها و سختگیری‌های دولتی و مذهبی است. این رژیم در طول حیات خود از سختگیری نسبت به زنان همچون فشارسنجی برای سرکوبگری مخالفان استفاده کرده است. هر بار که جمهوری اسلامی نسبت به تسلط یا بقای خود احساس نگرانی کرده است به افزایش فشار بر زنان متوسل شده است. رژیم نسبت به مخالفت دانشجویان نیز رویکردی مشابه این داشته است. گشت ارشاد اهرمی مهم در اجرای این سیاست بوده است. از زمانی که جمهوری اسلامی قدرت را به‌دست گرفته است، همهٔ دولت‌های آن- به‌استثنای سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ (به‌نقل از منبع ایسنا)- بر اجرای حجاب و دیگر امور به‌اصطلاح اخلاقی که منحصراً و عمدتاً زنان را هدف گرفته‌اند تأکید ورزیده‌اند.

خامنه‌ای و سران و کارگزاران رژیم او مدعی‌اند که آمریکا در ایجاد اغتشاش در کشور دست دارد تا معترضان را به تبانی با قدرت‌های خارجی علیه نظم عمومی و امنیت کشور متهم کند. در این میان یگان‌های ویژهٔ نیروی انتظامی، بسیجیان، سپاه پاسداران، و اراذل و اوباش لباس شخصی مسلح، با مصونیت کامل مردم را در معرض ضرب و شتم قرار داده‌اند و ‌عدهٔ بسیاری از شهروندان را (که در اعتراض شرکت نداشته‌اند و رهگذر بوده‌اند) نابینا کرده‌اند یا به‌شکل‌هایی دیگر معلول کرده‌اند. شمار زیادی از این ۵۰۰ تن جان‌باخته‌های اعتراض‌ها در حمله‌های رژیم در خیابان‌ها کشته شده‌اند. آتش‌سوزی گسترده، انفجار، و تیراندازی‌ها در زندان اوین که به‌سیلهٔ شاهدان ساکن محلهٔ زندان در روز شنبه ۲۳ مهرماه فیلمبرداری شد، نشان‌ می‌دهند که عاری بودن کامل و مطلق رژیم از ذره‌ای انسانیت در برخوردش با کسانی است که در بازداشت یا درواقع اسیر آن هستند. هنوز اطلاعات روشنی از تعداد و اسامی جان‌باختگان این حادثه منتشر نشده است. زنان زندانی با به‌خطر انداختن جان‌شان روایت‌هایی تکان‌دهنده‌از آن شب نقل کرده‌اند، ازجمله این که مسئولان زندان آن شب قبل از آتش‌سوزی، کپسول‌های آتش‌نشانی را از بخش‌های مختلف زندان خارج کردند.

ایران دوران خطرناک و پرتلاطمی را پشت سر می‌گذارد. جان کسانی که در چنگال جمهوری اسلامی اسیر هستند در خطر است. آزادی بی‌قیدوشرط زندانیان سیاسی را بخواهیم و تضمین کنیم. رژیم ولایی قصد دارد با خشونت محض “نظام” خود را حفظ کند و در رسیدن به این هدف تلاش می‌کند مطالبات مشروع سیاسی-اجتماعی-مدنی معترضان را به درگیری‌های مسلحانهٔ خونین و خشونت‌آمیز بکشاند به‌این امید که به وحشیگری خود به‌بهانهٔ  “حفظ امنیت” و “جلوگیری از تجزیهٔ ایران” مشروعیت ببخشد.  درعین‌حال، بخشی مخرب در اپوزیسیون رژیم وجود دارد که برخلاف ادعای تلویزیون و شبکه‌های اجتماعی خارج از کشور، پایگاه سیاسی و اجتماعی‌ای در جامعه ایران ندارند. نیروهای این اپوزیسیون طرفدار خشونتِ  هرچه بیشتر هستند. به‌همین ترتیب، افراد بی‌اعتباری نیز وجود دارند که ادعا می‌کنند به‌جای مردم ایران صحبت می‌کنند، با رهبران مختلف خارجی ملاقات می‌کنند، و به‌نفع افزایش تحریم‌ها یا مداخله‌های خارجی به هر شکلی اعلام موضع می‌کنند، مواضع و مطالبه‌هایی که تا کنون در جنبش اعتراضی وجود نداشته‌اند.  برخی از شخصیت‌ها و چهره‌های مقیم خارج در این مدت استدلال کرده‌اند که جنبش بدون حمایت خارجی نمی‌تواند به‌موفقیت برسد. این به‌احتمال زیاد به‌معنای حمایت ایالات متحده و اتحادیهٔ اروپا از این چهره‌ها یا سیاست‌های خاص مورد نظر آنان است.

مردم کشورهای همسایهٔ ما افغانستان و عراق درد و رنج چنین حمایتی را احساس کرده‌اند. هنگامی که در سال ۱۳۸۰ (۲۰۰۱)  ایالات متحده امریکا نیروی نظامی به افغانستان گسیل کرد، ادعا کرد که این کار برای خلاصی مردم افغانستان از شر القاعده و آزادی زنان افغانستان است. از آن زمان تا کنون هزاران افغانی کشته شده‌اند و ایالات متحده بدون در نظر گرفتن آیندهٔ  کشور یا مردم افغانستان، با طالبان مذاکره کرد و از کشور به‌شکلی خارج شد که دروغ بودن ادعاهایش را افشا کرد. تأثیرها و نتایج مخرب “کمک” ایالات متحده در عراق و لیبی نیز در پاسخ به این طرفداران مداخلهٔ خارجی خود را نشان داد و همچنان می‌دهد. آیندهٔ ایران را فقط باید مردم ایران تعیین کنند.

مانند تشکیلات دمکراتیک زنان ایران، اکثر مردم ایران مخالف هر نوع مداخله خارجی هستند و هر نوع مداخلهٔ امپریالیسم و ​​هر نیروی اپوزیسیونی که خود را با آن متحد می‌کند، محکوم می‌کنند.  با وجود تمام اقدام‌های غیر انسانی رژیم، تا کنون آتش اعتراض‌ها و این جنبش خاموش نشده، و زنان، جوانان و آزادی‌خواهان ایران، با شجاعت و فداکاری‌ای استوره‌(اسطوره)وار همچنان به مبارزه ادامه می‌دهند. تنها با اتحاد همه نیروهای مترقی و آزاده کشورمان می توانیم بر این رژیم زن‌ستیز، فاسد، خشن، و فریبکار غلبه کنیم. جدایی دین از دولت راه را برای دستیابی به خواسته‌های جنبش زن، زندگی، آزادی هموار خواهد کرد. مبارزه زنان و ملت ایران برای آزادی و عدالت اجتماعی در گرو تشکیل مبارزه متحد نیروهای میهن‌پرست و مترقی و اقدام متحدانه مردم آزادی‌خواه ایران، زنان و مردان، برای ایجاد یک نظام است: جمهوری‌ای ملی-دمکراتیک و برای آزادی و عدالت اجتماعی!

زن، زندگی، آزادی

آزادی برای همهٔ زندانیان سیاسی!

نه به اعدام!

به نقل از «به سوی آینده» دورۀ دوم، شمارۀ ۱، دی ماه ۱۴۰۱

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا