مسایل بین‌المللی

آمریکا، جنگ سرد جدید در آسیا را تشدید می‌کند

در اوایل ماه فوریه  (اوایل بهمن‌ماه ۱۴۰۱)، دولت ایالات متحده اعلام کرد که درصدد است توافقنامه سال ۲۰۱۴ / ۱۳۹۳خود را با فیلیپین به‌‌منظور ساخت پایگاه‌هایی تازه در جزیره لوزون، واقع در شمال مجمع الجزایر فیلیپین، به‌اجرا درآورد. این پایگاه‌ها احتمالاً هواپیماهایی در آن‌ها جای خواهند گرفت که قدرت حمله به هدف‌هایی در چین ازجمله به اطراف تایوان داشته باشند. لوید آستین، وزیر دفاع ایالات متحده، با فردیناند “بونگ بونگ” مارکوس جونیور در مانیل پایتخت فیلیپین  دیدار کرد تا در مورد بخش‌های نهایی این توافق گفتگو کند. مارکوس که به هر موضوعی، جز نارضایتی فزاینده در کشور، برای منحرف کردن اذهان مردم استفاده می‌کند، مخالفتی با مفاد این توافقنامه نداشت. وی بیشتر ترجیح می‌دهد که چین را موجب  پدید آمدن بحران‌های فیلیپین بخواند. این پایگاه‌ها هم درآمد برای دولت مارکوس فراهم خواهند کرد و هم نظر سوءِ مردم را روی چین متمرکز خواهند کرد.

این پایگاه‌های تازهٔ ایالات متحده در فیلیپین، نخستین پایگاه‌ها در این کشور نیستند. ایالات متحده در قرن نوزدهم در سال ۱۸۹۸ / ۱۲۷۷ خورشیدی علیه امپراتوری اسپانیا و در کنار نیروهای ناسیونالیست در کشورهای کوبا، پورتوریکو و فیلیپین که در معرض سرکوب بودند به‌ جنگ اسپانیا و آمریکا  وارد شد.  ایالات متحده پس از شکست امپراتوری اسپانیا، ناسیونالیست‌ها را کنار زد و درعمل این مستعمره‌های رها شده از چنگ اسپانیا را صاحب شد. ایالات متحده به‌منزلهٔ  تحکیم اشغال فیلیپین پایگاه‌هایی در فیلیپین ایجاد کرد. این پایگاه‌ها در دورهٔ سلطهٔ امپریالیسم ژاپن بر جزایر فیلیپین از چنگ آمریکا بیرون آورده شدند. پس از شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵/ ۱۳۲۴ آمریکا این پایگاه ها را اشغال و بازسازی کرد. ایالات متحده این پایگاه‌ها (به‌ویژه در خلیج سوبیک واقع در جزیره لوزون) را که پیش از این در ۱۸۹۹ از چنگ اسپانیا درآورده بود گسترش داد. ایالات متحده تا سال ۱۹۹۲/ ۱۳۷۱ این پایگاه‌های بزرگ ازجمله پایگاه خلیج سوبیک را دراختیار خود داشت و سپس به‌دلیل فروپاشی اتحاد شوروی برخی از پایگاه‌های خود در مناطق شرق آسیا را تعطیل کرد. اکنون ایالات متحده به پایگاه‌های نظامی‌اش در جزیره لوزون بازگشته است.

در ماه نوامبر سال پیش، ایالات متحده اعلام کرد که پایگاه تیندال نیروی هوایی استرالیا در شمال این کشور را گسترش خواهد داد تا بتواند شش بمب‌افکن استراتوفورترس B-52H را که قابلیت حمل بمب‌های هدایت شوندهٔ دقیق هسته‌ای را دارند در خود جای دهد. چنین گسترش‌هایی تازه در پایگاه استرالیایی، پایگاه‌های فیلیپین، و دیگر تجهیزات نظامی از سوی ایالات متحده در شرق آسیا (ساموای آمریکا، گوام، ژاپن، و کره جنوبی) همگی بر اساس الگو و سیاست “ردپای عمیق” دورهٔ جنگ سرد ساخته نشده‌اند. این پایگاه‌ها زیر تأثیر “انقلاب در امور نظامی” وزیر دفاع سابق ایالات متحده، دونالد رامسفلد، و “رد پای سبک” توسعه می‌یابند. این پایگاه‌ها در اطراف فرودگاه‌ها و مراکز شنود و جاسوسی ساخته شده‌اند که قدرت استفاده از فناوری ارتباطات و نیروی‌های هوایی و دریایی (و نه نیروی زمینی) را به‌منظور جابجایی نیرو داشته باشند. از آنجا که هم جمهوری دموکراتیک خلق کره و هم جمهوری خلق چین صاحب فناوری تولید موشک‌های بالستیکی‌ای بسیار مؤثر هستند، ساخت پایگاه‌های بزرگ آمریکایی با تمرکز نیروی بسیار آسیب‌ پذیری آن‌ها را در برابر حمله موجب خواهد شد. پایگاه‌های قدیمی‌تر و بزرگ‌تر در ژاپن و کره جنوبی در طول جنگ سرد بخش مرکزی استراتژی ایالات متحده بودند، ولی اکنون پایگاه‌های قدیمی‌ با پایگاه‌هایی کوچک‌تر ازجمله پایگاه نیروی هوایی کورات در تایلند گرفته تا پایگاه‌هایی تازه و کوچک در کشورهای فدرال جزایر میکرونزی و پالائو جایگزین شده‌اند.

۲۷ درصد از زمین‌های جزیره گوام، مستعمرهٔ ایالات متحده، به ارتش ایالات متحده تعلق دارد که ارتش آمریکا چندین پایگاه در این جزیره احداث کرده است. بیست سال پیش نیروی هوایی ایالات متحده چندین سیستم پیشرفته موشکی کروز خود را به پایگاه هوایی اندرسن در گوام که اکنون بمب افکن‌های B-1 و B-52H را در خود جای داده است منتقل کرد. نیروی دریایی ایالات متحده نیز پایگاه دریایی خود را بازسازی کرد به‌طوری که هم اکنون تبدیل به پایگاهی برای زیردریایی‌های هسته‌‌ای تهاجمی شده است. گوام به یکی از گسترده‌ترین مرکزهای تأسیساتی نیروی دریایی ایالات متحده تبدیل شده است و گنجایش نگهداری از یک ناو هواپیمابر و چندین ناو تهاجمی را دارد. ایالات متحده  برای محافظت از این تأسیسات  نظامی یک سامانهٔ ضد موشکی تاد (یا پدافند هوایی مرحله پایانی در ارتفاع زیاد) را در آنجا مستقر کرده است.

 

پیامدهای این افزایش  نظامیگری

 

اینکه چرا ایالات متحده در دریاها و مناطق اطراف چین قدرت نظامی‌اش را افزایش داده روشن است. این رویکرد استراتژیک (راهبردی) از سوی دولت ایالات متحده در هند و اقیانوس آرام (در ماه فوریه سال پیش) به‌وضوح توضیح داده شده است. دولت ایالات متحده اعلام کرده است که “تمركز فزایندهٔ آمریکا” تا حدی به‌دلیل این واقعیت است كه منطقهٔ هند و اقیانوس آرام با چالش‌هایی فزاینده‌ به‌‌ویژه از سوی چین روبرو است. پس از این که گفته شده این افزایش قدرت نظامی آمریکا “تا حدی” به‌دلیل چین است توضیحی دیگر در این متن داده نمی‌شود. مشکل با چین در کجاست؟ کاخ سفید می‌نویسد: “جمهوری خلق چین در حال ترکیب قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی، و فناورانهٔ خود و در پی ایجاد حوزه‌ای به‌منظور نفوذ در هند و اقیانوس آرام و تبدیل شدن به تأثیرگذارترین قدرت جهان است.” به‌عبارت دیگر، ایالات متحده چین را رقیبی بلافصل در برابر نقش خود در مقام “پرنفوذترین قدرت جهان” می‌داند. اگر چین به پیشرفت خود از مقام یک تولید کنندهٔ صِرف برای شرکت‌های غربی ادامه دهد با خشم ارتش ایالات متحده مواجه خواهد شد. برای ایالات متحده اینکه قدرت اقتصادی، دیپلماتیک، نظامی و فناورانه‌اش را ترکیب کند (یعنی دقیقاً همان کاری که در استراتژی هند و اقیانوس آرام دارد انجام می‌دهد) امری کاملاً پذیرفتنی است، اما انجام این امر از سوی جمهوری خلق چین برای ایالات متحده پذیرفتنی نیست. پافشاری جمهوری خلق چین “قلدری” نامیده می‌شود و پافشاری ایالات متحده “نظم جهانی بر اساس قوانین” است!

بخشی از این تلاش خلاقانه در جنگ اطلاعاتی چین را /به عنوان یک / کشوری “امپریالیستی” معرفی کردن و مبارزهٔ غرب و متحدان منطقه‌ای‌اش (یعنی استرالیا، ژاپن، و کره جنوبی) با این “امپریالیسم” یا “استعمار” چینی است. تلاش چین در حفظ حاکمیتش ازجمله بر تایوان (که از سوی ایالات متحده  در مورد سیاست “چین واحدِ” چین به‌رسمیت شناخته شده است) “امپریالیسم” توصیف می‌شود. البته هنگامی که چین به‌منظور تجارت و  گسترش روابط دیپلماتیک از مرزهای خود فراتر می‌رود تنش‌هایی وجود خواهد داشت یا بر سر جزیره‌های زنجیره‌ای (از دریای ژاپن تا دریای چین جنوبی) نیز همانند رقابت بیشتر کشورها و همسایگان‌شان بین چین و همسایگانش رقابت وجود دارد. ولی این تنش‌ها و رقابت‌ها حتی بین کشورهای نابرابر همانند تنش‌ها و رقابت‌های امپریالیستی مثل امپریالیسم آمریکا و غرب نیست. شگفت‌انگیز اینکه این بحث ساختهٔ امپریالیسم ایالات متحده که چین یک کشور امپریالیستی است اکنون حتی در بین برخی از نیروهای چپ نیز تا این حد گسترش یافته است. با اتکا به این بحث است که ایالات متحده در کشورهای حاشیهٔ آسیا ازجمله در هند که از آن همچون یک عضو “ناتو پلاس” [غیررسمی ناتو] یاد می‌شود، همراه با استرالیا، اسرائیل، ژاپن، نیوزیلند، و کره جنوبی، حضورش را توجیه می‌کند.

جنگ سرد جدید آمریکا در آسیا در ارتباط با پیشرفت‌های عمده اقتصادی چین است که هم‌اکنون با ۱۲۰ کشور ازجمله اغلب کشورهای آسیایی (مانند ژاپن، کره جنوبی، ویتنام، و همچنین سازمان اتحادیهٔ کشورهای جنوب شرق آسیا- “آسه‌آن”) بزرگ‌ترین شریک تجاری است. عملکرد ایالات متحده، آن‌طور که ادعا می‌شود، برای جلوگیری از تهدید چین بر ضد همسایگانش نیست، بلکه برای مهار کردن چین و جلوگیری از پیشرفت آن است. چین این ادعا را که در پی تبدیل شدن به “پرنفوذترین قدرت جهان” است تکذیب می‌کند. چین این تکذیب را با انتشار بیانیه‌ای که در آن گفته می‌شود چین در پی جایگزین شدن ایالات متحده نیست اعلام کرده است. چین همچنین اعلام داشته است که قرار گرفتن در مقام یک “قطب” در نظام “چند قطبی”‌ای جهانی در آینده  را دنبال نمی‌کند. چین می‌گوید که مایل است نظام چندقطبی‌ای جهانی ازجمله سازمان‌های منطقه‌ای و سازمان ملل متحد را تقویت کند. اگر اظهارات چین پذیرفته شود، پس این کشور به‌دنبال به‌چالش طلیدن آمریکا نیست، بلکه در پی برتری یافتن سازمان ملل متحد در مقام نهادی پیشرو در جهان است. بااین‌همه، آنچه ایالات متحده می‌گوید این است که نمی‌تواند رشد اقتصادی چین را تحمل کند و تمام توان نظامی فعلی‌اش را علیه آن بسیج خواهد کرد. این، یعنی امپریالیسم ایالات متحده و نه امپریالیسم چین!

[ترجمه و نقل از: نشریه “دموکراسی خلق”، ارگان رسمی حزب کمونیست هند (مارکسیست)]

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ  ۱۱۷۶، ۸ اسفند ۱۴۰۱

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا