جوانان و دانشجویانمسایل سیاسی روز

دورنمای تیرهٔ زندگی جوانان و نوجوانان در جمهوری اسلامی

مشکل‌هایی که جوانان کشور، سازندگان و اداره کنندگان فردای میهن ما، با آن‌ها روبرو هستند بسیار عظیم و بغرنج‌اند. سیاست‌های ضدمردمی رژیم ولایی در همۀ عرصه‌های اجتماعی‌،اقتصادی، و سیاسی زندگی امروز و آیندهٔ جوانان کشور را تیره و تار کرده است. فقر، محرومیت‌های گوناگون، نداشتن امید به آینده، و بیکاری میلیون‌ها جوان از یک سو، و ناتوانی آنان در تأمین هزینۀ‌های کمرشکن نیازهای روزمرهٔ زندگی از سوی دیگر، دورنمای زندگی و زیستن را برای آنان مبهم و تاریک کرده است.

در رژیم جمهوری اسلامی ایران حتی کوشش برای درک حقیقت این امر جرمی نابخشودنی است، و در صورت درک وضعیت و برخاستن به مبارزه در راه بهبود زندگی، خواست اجرای عدالت اجتماعی، و مخالفت با بربریت رژیم، سرانجام کار به زندان، شکنجه، و اعدام می‌کشد. بسیاری از منابع دانشگاهی در علوم  انسانی دربارهٔ جوانان و مشکل‌های‌شان به قلم روحانیونی مرتجع و نادان است که خود را “عالم” خطاب می‌کنند و درواقع  دیگران  را “جاهل” می‌شمارند. بیکاری، فقر، و محرومیت گریبان مردم کشور ما به‌ویژه جوانان را چنان سخت در چنگ گرفته‌ است که واکنش برحق جوانان در برابر آن می‌رود تا سیمای کشور را از بیخ و بن دگرگون کند.

فساد، دروغ‌گویی، زورگویی، و ریاکاری ازجمله در برخورد با جوانان از آسیب‌های اجتماعی چهل‌وچهار سال حکومت اسلامی‌اند. نوجوانانی که بنا بر ‌ابتدایی‌ترین مبانی نو پرورشی به یادگیری دانش و فن بپردازند تا برای کار و زندگی شایستهٔ آینده از آگاهی و آمادگی لازم بهره‌مند باشند، گرفتار رژیمی واپس‌گرا و ستمگر شده‌اند که شأن و منزلتی انسانی برای دختران و پسران نوجوان و جوان قائل نیست. چنین است که بسیاری از جوانان میهن ما به یأس و افسردگی و انواع مشکل‌های روحی و روانی دچار شده‌اند. برخی از جوانان و نوجوانان ما برای خلاصی از سرنوشتی رقت‌بار که که به‌تجربه دریافته‌اند پیشِ رو دارند، میهن و خانه و خانواده را ترک می‌کنند و توان و استعدادهای خود را به‌امید زندگی و آتیه‌ای بهتر به کشورهایی دیگر می‌برند.

پس از گذشت نزدیک به دو ماه از آغاز پیگیری پرونده تعرض به ۱۵ بازیکن نوجوان یکی از تیم‌های فوتبال لیگ دسته یک مشهد هنوز پاسخی روشن دراین‌باره از نهادها و مسئولان قضایی اعلام نشده است. پاسخ همهٔ نامسئولان این پرونده به سؤال‌های خبرنگاران در یک جمله خلاصه می‌شود: “پیگیریم و در دست بررسی است.” این نوع پاسخ ها پاشیدن نمک بر روی زخم های باز آسیب‌دیدگان و نادیده گرفتن درد و رنج خانواده‌هایی است که با خشم و نفرت منتظر پاسخ‌گویی‌اند.

به‌گزارش روزنامه اعتماد، ۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۱، ماجرای این پرونده از جمعه ۳۰ دی‌ماه آغاز شد؛ زمانی که یکی از خبرنگاران مشهد و مدیر رسانه‌ای سابق تیم فوتبال شهر خودرو در صفحه اینستاگرام خود نوشت: “والدین ۱۵ نفر از بازیکنان یک باشگاه و مدرسه فوتبال در مشهد با مراجعه به حراست اداره کل ورزش و جوانان خراسان رضوی از یک باشگاه و مربی‌نماهای آن، به خاطر تعرض به فرزندان‌شان شکایت کردند.” آخرین مقام رسمی که دستور داد پرونده بررسی و پیگیری شود، حمید سجادی، وزیر ورزش در دولت سیزدهم بود که گفت: “در صورت صحت گزارش‌های رسیده، با عامل یا عاملان این اتفاق با قاطعیت برخورد [می]شود.”  تا امروز، و بعد از تأیید و تکذیب‌های اولیه، عمده‌ترین تحول در این پرونده سکوت کامل کارگزاران جمهوری اسلامی بوده است. هنوز یک ماه از واقعه دردناک ۱۵ بازیکن نوجوان مشهدی نگذشته بود که رویداد مسمومیت دانشجویان دانشگاه‌ها به مدارس تسری پیدا کرد و بسیاری از دانش‌آموزان شهرستان قم بر اثر مسمومیت راهی بیمارستان شدند. به‌گزارش تجارت نیوز، ۲۵ بهمن‌ماه ۱۴۰۱، با گذشت نزدیک به سه ماه از آغاز مسمومیت‌های سریالی دانش‌آموزان در مدارس قم “هنوز مسئولان وزارت بهداشت و آموزش‌وپروش گزارشی از علت این مسمومیت‌ها ارائه نکرده‌اند.”

در نظام آموزشی حکومت دینی ایران، برخلاف نظام‌های آموزشی مدنی در اغلب کشورهای جهان، نظریات ارتجاعی و خرافی قرون وسطائی به کودکان، نوجوانان، و جوانان تزریق می‌شود. حاکمان کشور و کارگزاران‌شان در دستگاه آموزشی با ترویج خرافه و دیدگاه‌های ضدعلمی در واقعیت امر خواست‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خاص ‌شان را بر مراکز آموزشی تحمیل و بنیان آموزش علمی را سست می کنند. تجربهٔ دیرینه در ایران حکایت از آن دارد که سران حکومت از رشته‌های علمی‌ای که جوانان را جستجوگر، خلاق، و انتقادی بار بیاورد و  به ایجاد شک و تردید در ایدئولوژی دستگاه قدرت بینجامد به‌شدت می‌ترسند.

در جامعهٔ امروز ایران که در چارچوب تنگ حکومت مذهبی ارتجاعی اسیر است، نوآوری‌های مادی و معنوی پذیرفته نیست. صدها هزار جوان برای نجات از تنگناهایی که در همه امور زندگی‌شان از سوی رژیم دیکتاتوری به‌وجود آمده است وادار شده‌اند که وطن‌شان را ترک کنند. رهایی از این اوضاع، به‌گونه‌ای که نه انسان های مسخ شده، بلکه سازندگان شاداب و امیدوار زندگی فردا تربیت و وارد اجتماع شوند، بی‌گمان در گرو حل مسئلۀ اساسی‌تر، یعنی برچیدن بساط نظام واپس‌گرا و دانش‌ستیز و ویرانگر کنونی است.

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ  ۱۱۷۶، ۸ اسفند ۱۴۰۱

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا