همراه با مناسبت ۸ مارس و همزمانیاش با جنبش “زن، زندگی، آزادی”: تأملی بر سرکوب جنبشهای اجتماعی زنان در نظامهای مردسالارِ سلطنتی و ولایی
نگارنده: مینا راستین
جنبش مترقی و فراگیر “زن، زندگی، آزادی” دورانی سرنوشتساز در پیکار شجاعانه مردم میهن ما علیه رژیم استبدادی و زنستیز جمهوری اسلامی و در راستای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی و رهایی از زنجیرهای استبداد قرون وسطایی حاکم سپری میکند. این خیزش فراگیر مردمی که از دل خیزشهای اعتراضی پیشین تودههای بهجان آمده از فقر و فساد و ستم و تحمیل انواع تبعیضها بهویژه تبعیض جنسیتی برخاسته است، بیش از ۵ ماه است که با اتکا به نیروی عظیم تودهها در مسیر حذف دیکتاتوری حاکم قاطعانه مبارزه میکند.
جنبش”زن، زندگی، آزادی” با نیروی پرتوان خود تا کنون به پیروزیهایی برگشتناپذیر در مطالبات انسانیاش دست یافته است. طرد هر نوع حاکمیتهای استبدادی در شکل سلطنتی یا ولایی و برپایی حاکمیتی مردمی ازجمله مطالباتی عمدهاند که همچنان از سوی این جنبش پیگیری میشوند. خیزش عظیمی که با محوریت استیفای حقوق زنان و با شرکت گسترده جوانان و دانشجویان و حمایت مردم و طبقهها و قشرهای زحمتکشان یدی و فکری ازجمله کارگران، معلمان، اصناف، و کسبه بازار ابتدا پیرامون نقض خشن و اهانتبارِ به ساحت حقوق فردی و انسانی زنان آغاز شد و هماکنون در روندی برگشتناپذیر و تکامل یابنده کل نظام استبدادی ولایت فقیهی را هدف قرار داده و بر تغییرهای بنیادی و به سمت برپایی حاکمیتی ملی و دمکراتیک بهویژه با مشخصهٔ جدایی دین از حکومت تأکید میکند.
جنبش پرتوان زنان ایران توانست با برجسته ساختن خواستههای زنان در حکم یکی از مطالبههای اصلی این جنبش بار دیگر مُهر و نشان تلاشهای تاریخیاش را بر پیکرهٔ مبارزات حق طلبانه مردم میهن ما بگذارد. گسترش گفتمان و فریاد مطالبات یکصد ساله و حل نشدهٔ زنان و حمایت روزافزون مردم بهویژه همدلی مردان آزادیخواه با این مطالبات را می توان از دستاوردهای ارزنده این خیزش عظیم دموکراتیک و مردمی دانست.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” ادامه منطقی تلاشها و مبارزات آزادیخواهانه تودههای ستمدیده میهن ما علیه رژیمهای استبدادی حاکم در ایران و به ویژه تلاشهای قرنها جنبشهای اجتماعی زنان ایران علیه تاریکاندیشی و زنستیزی و برای دستیابی به آزادی و برابری و رفع تبعیض است که با شکست انقلاب عظیم بهمن ۵۷ و مصادره آن از سوی روحانیت ارتجاعی امکان تحقق پیدا نکرد. شعار کلیدی و فراگیر “زن، زندگی، آزادی” در تقابل کامل با اندیشههای واپسگرایانه و فرهنگ و ارزشهای پوسیده پدر-مردسالارانهٔ حاکمان و علیه خشونتورزی و تبعیضهایی بیسابقه است که با سلطه اسلام سیاسی در ایران اوجی بیشتر یافت. امروز در روند رنسانس فرهنگی و گفتمانی نو این شعار در جامعه بر ارزشهای والای حقوق بشری تأکید فراوان دارد.
این جنبش در مسیر اعتلایش ثابت کرد که به همت مبارزات تودهها میتوان درهای زندانها را گشود و بدون تسلیم شدن به برنامههای قدرتهای امپریالیستی و هیاهوی عناصر متکی به آنها با استفاده از شکلهای متنوع مبارزاتی مانند تجمعهای اعتراضی روزافزون همگام با تودههای کار و زحمت به راه خود پیگیر ادامه داد.
این جنبش با پیوند با جنبشهای اجتماعیای گوناکون مانند جنبشهای کارگری، دانشجویی، زنان، زحمتکشان، و نهادهای مدنی و صنفی بههدف استقرار حاکمیتی ملی و دمکراتیک پیکار میکند. حاکمیت ملیای برآمده از این پیکارها با انجام تغییرهایی اساسی و بنیادین، راه استقرار آزادی، عدالت اجتماعی، و رفع ستم جنسیتی و طبقاتی در میهن ما را میسر میگرداند. نیروی پرتوان این جنبش با به میدان آوردن مردان و جوانان برابریخواه در مطالبههای زنان میهن، توانسته است امر مبارزه برای رهایی زنان از بندهای بردگی را به امری نه فقط صرفاً زنانه، بلکه به امری ملی و اجتماعی ارتقا دهد که از رویکردهای با ارزش این جنبش مردمی است.
شعار زیبای “زن، زندگی، آزادی” نماد پیکار مستمر و تلاش جسورانه جنبش اجتماعی زنان ایران علیه ستم جنسیتی و سلطه استبداد خشن رژیمهای زنستیز سلطنتی گذشته یا ولایی کنونی در میهن ما است. پیکاری که از یک قرن پیش و در پیوند با رشد اندیشههای چپ و پیدایش جنبشهای اجتماعی زنان در میهن ما شکل گرفت و در مسیر پرپیچوخم خود همواره با سرکوب، منحل شدن نهادهای مترقی زنان، و تعطیلی نشریات زنان از طرف حاکمیتهای استبدادی و زنستیز نظامهای مردسالار ایران روبرو بوده است و این نبرد همچنان ادامه دارد.
تاریخ پرافتخار جنبش زنان ایران بر این امر گواهی دارد که پیدایش جنبشهای اجتماعی زنان در سدهٔ اخیر عمدتاً با مبارزات نیروهای چپ و کمونیست در میهن ما پیوندی تنگاتنگ داشته و دارد. این جنبشها در طی مبارزات حقطلبانهٔ زنان ابتدا در چالشی سخت با اندیشههای زنستیزانه و عقب ماندهٔ حکومتهای دیکتاتوری سلطنتی و نهاد روحانیت ارتجاعی حامیاش رشد یافت. بعدها این چالش با بهقدرت رسیدن اسلام سیاسی پس از انقلاب ۵۷ و تشدید تبعیضها و نابرابریهای قانونی و حقوقی و مبارزهٔ شجاعانهٔ زنان علیه این نابرابریها و فرهنگ منحط مرد- پدرسالاری به اوج خود رسید. علاوه بر این زنان در تحولهای اجتماعی و سیاسی دهههای اخیر هم نقشی مهم و اساسی داشتند و به مبارزانی پیگیر در راه آزادی و عدالت اجتماعی تبدیل شدند. گذشته از میهن ما، تجربههای ارزشمند یک سده اخیر جهان نیز نشان دهندهٔ نقش ارزنده و تاریخی اندیشههای مترقی چپ در سیر تحولات اجتماعی و رشد و پیدایش جنبشهای اجتماعی زنان و تأثیر متقابل این دو بر یکدیگر ازجمله در شکلگیری و پیدایش جنبش قدرتمند جهانی زنان است که امروزه در تحولات ترقیخواهانهٔ جهان و دستیابی به دنیایی بهتر نقشی بسزا دارد.
در شکلگیری نخستین جنبشهای اجتماعی زنان، از تلاش های پیگیر و منسجم زنان مترقی و پیشرو ایران در ابتدای قرن چهاردهم خورشیدی (سال ۱۳۰۰) میتوان نام برد. پایهگذاران نخستین انجمنهای مدنی زنان ایران مانند “جمعیت پیک سعادت نسوان” (سال ۱۳۰۰ خورشیدی در رشت)، “جمعیت نسوان وطنخواه” (سال ۱۳۰۱ در تهران)، “جمعیت بیداری زنان” (سال ۱۳۰۵ در تهران)، زنانی با افکاری روشن و گرایشهایی مترقی و اغلب سوسیالیستی یا متمایل به “حزب کمونیست ایران” بودند۱.
این جمعیتها پس از تحکیم پایههای دیکتاتوری استبدادی دربار پهلوی، از سوی رضاشاه و فرزندش محمدرضا شاه بهشدت سرکوب و برخی از اعضای این جمعیتها نخستین زندانیان سیاسی زن ایران بودند که به زندان افتادند. این انجمنها در کنار دیگر نهادهای مترقی زنان، در ارتقای سطح آگاهی فمینیستی جامعه بهویژه در جنبش حق تحصیل داشتن دختران یا حق شرکت داشتن زنان در تعیین سرنوشت سیاسیشان (حق رأی) و بهطورکلی جنبش حقوقی و برابریخواهانهٔ زنان در جامعه نقشی خلاق داشتند. بههمین سبب از طرف حاکمیت استبدادی پهلوی اول بهشدت سرکوب و بهطوررسمی “منحله” اعلام شدند، سرکوبی که همواره با حمایت روحانیت تاریکاندیش همراه بود. از جمله چهرهها، انجمنهای مترقی، و نشریههای پیشکسوت جنبش زنان میهنمان که در زیر نام برده میشوند در معرض بازداشت، تبعید، منحله اعلام شدن، و توقیف قرار گرفتند:
– فخرآفاقِ پارسا (مادر فرخرو پارسا)، او نخستین سردبیر نشریهٔ “جهان زنان” بود. پس از آن که در سال ۱۳۰۰ از برابری حقوق زنان نوشت، “جهان زنان” از سوی رژیم دیکتاتوری رضاشاه توقیف و خود او نیز بهخاطر این “جرم” بزرگ به شهر اراک تبعید شد.
– روشنکِ نوعدوست، در سال ۱۲۹۷ با صرف هزینهٔ شخصی به تأسیس مدرسهای در رشت و درواقع به اقدامی جسورانه دست زده بود و با خشم و مخالفت روحانیون آن زمان روبرو گردید. او زنی آگاه و توانمند که پس از برگزاری نخستین کنگره “حزب کمونیست ایران” در بندر انزلی در سال ۱۲۹۹ به همراه شماری از زنان فرهیخته (ازجمله جمیله صدیقی، سکینه شبرنگ، سرور مهکامه محصص، و شوکت روستا) دست به تشکیل “جمعیت پیک سعادت نسوان” زد. این جمعیت و نشریه آن بهنام “پیک سعادت نسوان” در تاریخ مبارزات زنان میهن ما نقشی مهم داشتند. نخستین برگزاری با شکوه و تاریخی به مناسبت روز ۸ مارس در ایران با نصب تصویر “کلارا زتکین” در سال ۱۲۹۷ خورشیدی ( ۱۹۱۸) در شهر رشت از ابتکارات این جمعیت بود. بعدها دو تن از اعضای این جمعیت- جمیله صدیقی و شوکت روستا– در پی یورش مأموران سرکوب رژیم رضاشاهی راهی زندان شدند و نخستین زندانیان سیاسی زن ایران را بهنام خود ثبت کردند.
– “جمعیت نسوان وطنخواه“، در تهران تشکیل شد و فعالیت میکرد. علاوه بر مبارزه برای حق تحصیل دختران و سوادآموزی بزرگسالان، بر برابری حقوقی زن و مرد در برنامه مصوب خود تأکید داشت. این جمعیت تلاش برای دستیابی به حق تحصیل دختران را با وجود تمام مخالفتها و تکفیر روحانیت تاریکاندیش سرسختانه ادامه داد (بنا بهاسناد تاریخی، تا سال ۱۳۰۴ فقط ۳ درصد کل زنان ایران باسواد بودند). نشریهٔ “نسوان وطنخواه” با سردبیری “محترم اسکندری” مطالبی آگاهیبخش در زمینههای حقوق زنان، ازدواج کودکان، ضرورت تحصیل دختران، و اصلاحات اجتماعی را دربر میگرفت. پس از تصویب “قانون سیاه” [قانون ممنوعیت مرام اشتراکی مصوبهٔ رضاشاه] در خردادماه ۱۳۱۰ و تحکیم سلطهٔ دیکتاتوری دربار پهلوی در ایران، “جمعیت نسوان وطنخواه” یکی از آخرین انجمنهای مترقی زنان بود که در دورهٔ سرکوب نشریهها، نهادها، و حزبها در کشور بهفرمان رضاشاه در سال ۱۳۱۲، سرکوب و منحله اعلام گردید.
بهعلاوه، بر اساس قانون مدنی مبتنی بر ارزشهای مردسالارانه و زنستیزانهای که در سال ۱۳۱۱ و در زمان سلطنت رضاشاه یا بهاصطلاح این “ناجی زنان ایران” بهتصویب رسید، زنان در ردیف “مهجورین [متروکهها]” و افراد “نابالغ” قرار گرفتند، اما خود او درعینحال و مطابق همین قانون مدنی همزمان سه همسر داشت.
پس از سقوط رضاشاه پس از جنگ و گریزاندن او از ایران بهوسیلهٔ انگلیس و پایهگذاری حزب تودهٔ ایران در دهم مهرماه ۱۳۲۰ از سوی زندانیان حزب کمونیست و پنجاهوسهنفر نیاز به تأسیس تشکلی پیشرو برای سازماندهی مبارزات زنان و گسترش آگاهی جنسیتی در جامعهٔ بهشدت مردسالار و زنستیز آن زمان از دغدغههای اصلی زنان تودهای گردید. در اوضاعی این نیاز بهشدت احساس شد که تمام نشریهها و انجمنهای مترقی زنان پساانقلاب مشروطیت در سالهای سیاه خفقان حکومت پهلوی اول با حمایت روحانیت ارتجاعی تعطیل و سرکوب شده بودند.
در سال ۱۳۲۲ “تشکیلات دموکراتیک زنان ایران” از سوی عدهای از زنان توده ای ازجمله زنانی مبارز مانند جمیله صدیقی و شوکت روستا که بهتازگی از زندان رضاشاهی آزاد شده بودند با مسئولیت زندهیاد رفیق “مریم فیروز” بنیان گذاشته شد. این “تشکیلات” با تمام ممانعتها و سرکوبهای وارث رضاشاه یعنی رژیم محمدرضا شاه در سالهای کوتاه فعالیت علنی و نیمهعلنیاش توانست زنان را پیرامون خواستههایشان متشکل کند که عبارت بودند از: داشتن حق رأی، لغو قوانین ارتجاعی و زنستیز، مبارزه برای صلح، مبارزه برای دستمزد برابر در مقابل کار برابر، و تلاش برای سوادآموزی و ارتقای سطح آگاهی جنسیتی در جامعه.
بههمین سبب در رژیم زنستیز و استبدادی پهلوی دوم که او هم مثل پدرش خودش را “ناجی زنان ایران” میدانست۲ همچون دیگر سازمانهای مترقی زنان سرکوب و منحله اعلام گردید.
با شکست انقلاب بزرگ بهمن ۵۷ در ایران در روند تسلط اسلام سیاسی که با تجربههایی دردناک و خونین از خشونت و سرکوب دگراندیشان در میهنمان همراه بود، بار دیگر سازمانهای مترقی زنان ازجمله “تشکیلات دمکراتیک زنان ایران” از سوی استبداد مذهبی تازه پا گرفته بهشدت سرکوب و منحله اعلام شدند. در این سرکوب خونین صدها نفر از اعضا و هواداران سازمانهای ترقیخواه زنان ازجمله “تشکیلات دمکراتیک زنان ایران” راهی شکنجهگاهها شدند یا به مهاجرت اجباری روی آوردند.
پس از سرکوب نیروهای مترقی و دگراندیش، تلاشهایی سازمان یافته برای پایمال کردن حقوق انسانی و ابتدایی زنان و تشدید سیاستهای تبعیضآمیز جنسیتی بههمراه تبعیض طبقاتی- تبعیضی که از ارکان دیدگاهها و عمل اسلام سیاسی است- به سیاست رسمی رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی تبدیل گردیدند. نقض خشن حقوق ابتدایی زنان و محدود کردن آنان در بسیاری از عرصههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با استفاده از ابزارهای قانونی و شرعی و اشاعهٔ فرهنگ فرودست سازی زنان همراه با اجرای سیاستهای اقتصادیای ضد مردمی، به بحرانی اجتماعی اقتصادیای بزرگ که زنان جزو آسیب دیدگان عمدهٔ آن منجر گردید چندان که درحال حاضر همهروزه شاهد آن هستیم.
زیر سایۀ شوم دیکتاتوری دینی، اقتصاد کشور بهویرانی کشیده شده است. شاخصهایی مانند میزان بیکاری، تورّم، و رشد فقر ساختاری، از فقیرتر شدن زنان و از وخیمتر شدن اوضاع کار و زندگی زحمتکشان مزدبگیر زن، از کارگر و کارمند گرفته تا معلم و تهیدستان شهری و روستایی حکایت دارد. طبق آخرین آمارهای رسمی، ۶۰ درصد زنان تحصیلکرده بدون شغل هستند و ۷۰ در صد زنان ایران شغل و درآمدی پایدار ندارند. آمارهای دولتی نرخ مشارکت اقتصادی زنان در سال ۱۴۰۰ را حدود ۱۳ درصد و مشارکت مردان را نزدیک به ۶۸ درصد محاسبه کردهاند.
از سوی دیگر تلاشهای شگفتیآفرین زنان شجاع ایران علیه سیاستهای قرون وسطایی رژیم و تحمیل حضور اجتماعیشان به مرتجعان حاکم و رساندن خویش با تلاش بسیار بهرغم موانع بسیار به جایگاههایی علمی، تخصصی، فرهنگی، و ورزشی، در کنار مبارزه با گسترش شبهفرهنگها و شبهارزشها که خرافی و مردسالارانهاند صحنههایی پرشور از مقاومت را در تاریخ پرافتخار جنبش زنان میهن ما رقم زدهاند. از گرامیداشت هرسالهٔ جشنهای ۸ مارس باوجود سرکوبهای وحشیانه رژیم ولایی و طرح خواستههایی برابرطلبانه و دمکراتیک بهمناسبت این روز۳ گرفته تا راهاندازی کارزارهایی گوناگون مانند کارزار یک میلیون امضا برای تغییر قوانین زنستیز، علیه سنگسار، رفع خشونت علیه زنان، علیه کار کودکان، برای ورود به ورزشگاهها، علیه زنکُشی و قتلهای ناموسی، علیه کودکهمسری، “نه” به اعدام، علیه “فاجعهٔ ملی” کشتار زندانیان سیاسی و داخواهی دربارهٔ آن، مبارزهٔ پیگیر مادران قربانیان شکنجه و جانباختگان در صحنههای جنبشهای اعتراضی، و جز اینها، تلاشهایی ارجمند هستند که در تاریخ جنبشهای زنان خاورمیانه و حتی جهان و تاریخ میهنمان بینظیرند. تجربه تاریخی نشان داده است که گسترش گفتمان فمنیستی در جامعه و تجربهٔ ارزندهٔ کار سازمانیافته و فعالیت در نهادهای مدنی از قبیل کار در نهادهایی مانند “اتحادیه زنان زحمتکش“، “شورای مادران“، “جمعیت هواداران صلح“، “جمعیت حمایت کودکان“، و جز اینها، که “تشکیلات دمکراتیک زنان ایران” مبتکر آنها بود را نمیتوان با نیروی سرکوب نیست و نابود کرد.
زنان و دحتران شجاع و مبارز ایران همواره در مبارزات آزادیخواهانه و ضد استبدادی مردم میهن ما در حاکمیتهای دیکتاتوری و مردسالار یک سدهٔ اخیر بهرغم هزینههای فراوان و سرکوبهای وحشیانهٔ رژیمهای استبدادی شاهی و ولایی، نقشی بزرگ و حضوری جسورانه و فعال داشتهاند. هماکنون نیز با حضور گستردهشان ضمن بهچالش طلبیدن ظلم تاریخی برآمده از ستم جنسیتی، در مقام یکی از نیروهای محوری در جنبش “زن، زندگی، آزادی“، برای دستیابی به صلح و آزادی و عدالت اجتماعی و برپایی حکومتی ملی و دمکراتیک نقشی ویژه دارند. جنبش “زن، زندگی، آزادی” قدرت آن را یافته است که گفتمان مطالبههای پاسخ داده نشده و دمکراتیک جامعه یا تأمین زندگیای معمولی و انسانی و بهویژه مطالبات حقطلبانهٔ زنان را در سطحی وسیع مطرح و بهنتیجه رسیدنشان را در گروی تغییرهای بنیادین سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه جستجو کند. چنین تحولی در میهن خفقانزده ما را میتوان یکی از دستاوردهای بزرگ و تاریخی جنبش زنان ایران در شرایط فعلی دانست، جنبشی که درعینحال با همه گردانهای مترقی و مبارز اجتماعی در دستیابی به پیروزی نهایی پیوند دارد و سرسختانه مبارزه میکند .
—————————————
۱. بعدها این جمعیت میزبان “دومین کنگره نسوان شرق” در آذرماه ۱۳۱۱ بود که با شرکت نمایندگان زنان از کشورهای ترکیه، سوریه، یونان، مصر، ژاپن، چین، و جز اینها، بود که در تهران برگزار شد و هدف اصلی آن تأکید بر تساوی حقوق زن و مرد در آموزش، اشتغال، دستمزد، و تأمین حقوق نادیده گرفته شدهٔ زنان بود. قطعنامههایی که در این کنگره بهتصویب رسید حق رأی زنان، آموزش اجباری برای دختران و پسران، حقوق برابر برای کار برابر، لغو تعدد زوجات، رفع حجاب، و آموزش زنان بزرگسال بود [برگرفته از تارنمای “صدای مردم”، ۲ مردادماه ۱۳۹۲].
۲. محمدرضا پهلوی در کتاب “مأموریت برای وطنم” دربارهٔ پدرش [رضاشاه] مینویسد او معتقد بود وظیفهٔ اصلی زن خانهداری و بچهداری است. خود او نیز در مصاحبه با “باربارا والترز“، خبرنگار بریتانیایی، خبرنگاری که بهتازگی فوت کرده است، عقیده داشت که “معمولاً عقل زنان کمتر از مردان است”!
۳. برای نمونه، برخی از شعارها و پوسترهای زنان مبارز کرج دربزرگداشت ۸ مارس با این مضمونها:
“فریاد ما زنان، توقف اعدام”؛ “حجاب اجباری: نماد برده داری”؛ “خروش امسال زنان: معیشت است و درمان”؛ “آزادی، برابری، سقط جنین اختیاری”؛ “سیاستهای خصوصیسازی، بیکارسازی و ارزانسازی نیروی کار زنان متوقف باید گردد”؛ “مردسالاری و کنترل بدن زن سرچشمه زنکُشی، کودکهمسری، ناقصسازی دختران”؛ “تخریب محیط زیست، سودجویی سرمایه، نابودی زندگی”؛ “آموزش رایگان، حق کودکان ما”؛ “گرانی، تورم، بیکاری، بلای جان مردم” (شعارها برگرفته از اکسیون زنان گروه آزرم و فعالان کرج در سایت “بیدارزنی“، ۱۸ اسفندماه ۹۹).
********
به نقل از «به سوی آینده»، شمارۀ ۲، اسفند ماه ۱۴۰۱