یاران، بهار تازه در راه است. متحد شویم!
بهارا بر این دشت گلگون گذر
که گیری زخون شهیدان خبر
بپرس از شقایق که چون می دمد
که جای گل از خاک خون می دمد
ه. الف. سایه
چند روز دیگر به پایان سال۱۴۰۱ خورشیدی و رسیدن بهارانی تازه مانده است. سالی که گذشت بیگمان نقطهایی عطف در پیکار مردم ایران در برابر رژیم ولایت مطلقه فقیه بود. سال ۱۴۰۱ سال ژرفش و گسترش جنبش ملی و مردمی کشورمان در پیکار علیه ظلم و تبعیض و جنایت، استبداد و خرافه و تاریکاندیشی و سال خیزش مردمی با شعار ”زن، زندگی، آزادی“ بود. جنبش ضد استبدادی و عدالتجویانه کشورمان توانست در این سال گامی بلند در راه بسیج هر چه بیشتر نیرو، روشنتر کردن جبههها و گفتمان میان نیروهای سیاسی بردارد و به شناخت بهتر آماج و آرمان آنان کمک رساند.
سال ۱۴۰۱ که رو به پایان است، سال تشدید تضادهای طبقاتی و بحرانهای ژرف ساختاری زاییدهِ رژیم کودککشِ ولایت فقیه بود. در این سال بخشهای هر چه بیشتر مردم به زندگی در “فقر مطلق “و زندگی در “فلاکت “رانده شدند. سال ۱۴۰۱ سال دزدیهای هر چه کلانتر سران و نورچشمیهای رژیم، سال کوچکتر شدن هر چه بیشتر سفره زحمتکشان و قشرهای میانی جامعه، سال حذف گوشت از سفره و آجیل شب عید، سال نجومیشدن رهن و کرایه خانه، سال هر چه بیارزشتر شدن پول ملی، سال بیآیندگی هر چه بیشتر برای جوانان، سال گشتهای ارشاد، سال تبعیضهای بیشتر علیه زنان، سال هدف گرفتن چشم جوانان رشید کشور با تفنگهای ساچمهایی، سال تضییق، سال سرکوبها، کشتارها و دستگیریهای گسترده، سال شکنجه و اعدام و سال حمله شیمیایی زنجیرهایی به دختران دانشآموز بود.
اما از سوی دیگر این سال، سال گردهماییهای اعتراضی، اعتصابها و تظاهرات بیشمار فرهنگیان، کارگران و دانشجویان بود که پس از قتل مهسا امینی به خیزش سراسری و ملی مردم ایران، بویژه با شرکت زنان و جوانان فرارویید و به تغییر و چرخشی بازگشت ناپذیر به سود کفه پیکار مردم ایران در رویارویی با رژیم ولایت فقیه منجر شد.
بهاری تازه در راه است و هم زمان کورهِ خشم و پیکار مردمی، گرمتر از هر زمان دیگر در گذر بیش از چهار دهه حیات رژیم استبدادی ولایت فقیه میسوزد! “اسلام سیاسی“ در ایران با شکستی فاجعه بار روبرو شده است و رژیم چه در پهنه داخلی و خارجی به بنبست رسیده است. از سوی دیگر ذهنیت جامعه ایران در گذر سالها به کلی دگرگون شده است و دیگر جامعه، بویژه بخش جوان آن پذیرای فرهنگ خرافی و واپسمانده حاکم بر جامعه نیست. شعار ”زن، زندگی، آزادی“ مرزهای کشور را درنوردیده و جهانی شده است.
اوضاع کشور بسیار بحرانی است و کنترل آن هر چه بیشتر از دست رژیم خارج میشود. عدم مشروعیت و مقبولیت رژیم در نزد تودههای مردم، بیش از پیش برای همگان از جمله سردمداران رژیم روشن شده است. اقتصاد کشور در حال فروپاشی است. دلار رکورد میزند و پول ملی هر چه بیشتر بی ارزش میشود. ناخشنودی و خشم مردم از تبعیض، استبداد و شرایط وحشتناک اقتصادی به حد انفجار رسیده است و اختلاف شدید طبقاتی در کنار عدم آزادیهای فردی و اجتماعی جانِ مردم را به لب رسانده است. حکومتگران دریافتهاند که دیگر نمیتوانند همانند گذشته حکومت کنند و مردم نیز به هیچ وجه خواستار ادامه حکمرانی به شیوه گذشته نیستند. تضاد میان مردم و حکومت هر چه بیشتر اوج میگیرد.
شرایط مادی و عینی بروز یک انقلاب به همراه دگرگونیهای بنیادین در جامعه هر چه بیشتر مهیا میشوند. تودههای مردم و در پیشاپیش آنان زنان و جوانان هر چه بیشتر به مبارزه با رژیم روی میآورند و خود را برای شرکت در مبارزهای سرنوشتساز آماده میکنند. از یک سوی جبهه نیروهای انقلابی منسجمتر میشود و از سوی دیگر شاهد ریزش و تردیدها پیرامون سرانجام و آیندۀ حکومت در میان بخشی از طرفداران آن هستیم.
شوربختانه در این میانه اما عامل ذهنی برای پیروزی انقلاب در ایران هنوز کال و نارس است. تجربه به ما میآموزد که پیروزی یک انقلاب به پختگی و سطح تکامل هر دو عامل عینی و ذهنی وابسته است. نبود هر یک از این دو عامل میتواند به پیشروی جنبش و به سرانجام رسیدن انقلاب آسیب جدی رساند.
واقعیت آن است که نیروهای چپ و ملی در ایران، علیرغم سالها تبلیغات منفیِ رژیم جمهوری اسلامی و همچنین فعالیت مخرب و سیستماتیک خبرگزاریها و ابررسانههای امپریالیستی بر علیه آن، از یک نفوذ معنوی چشمگیر در جامعه برخوردارند. دیگر همگان میدانند که دستگاههای اطلاعاتی و رسانههای جمهوری اسلامی و همچنین رسانههایی مانند بیبیسی فارسی دهههاست که موذیانه سیاست “تفرقه بینداز و حکومت کن“ را در میان نیروهای پیشروِ اپوزیسیون به کار میبندند و در تلاشند تا از تشکیل یک آلترناتیو مترقی در برابر رژیم پیشگیری کنند و در این راه از هر شگردی بهره میجویند تا از یک سوی از شکلگرفتن اتحاد میان حزبها وسازمانهای چپ با یکدیگر و از سوی دیگر میان حزبهای چپ با نیروهای ملی جلوگیری کنند. در این میانه نیروهای واپسگرا و وابسته به بیگانه نیز برای ربودن جنبش بزرگ ”زن، زندگی، آزادی“ دندان تیز کردهاند.
نیروهای پیشرو، چپ و ملی باید بتوانند بر جداییها و تفرقهها چیره شوند و برای نجات میهن و مردم زبانی مشترک بیابند. وظیفه همه ماست که در این بزنگاه تاریخی هشیار باشیم و تلاش نیروهای ارتجاعی را با شکست روبرو سازیم. نوروز در راه است، بیایید تنگنظریها را کنار بگذاریم و سال نو خورشیدی را به سال اتحاد و همبستگی هر چه بیشتر میان نیروهای سیاسی مترقی بدل سازیم. برای نجات کشور و مردم میهنمان متحد شویم!
زمان را دریابیم که جاودان نیستیم.
زمان را دریابیم که در برابر آن پاسخگوییم.
احسان طبری
به نقل از «به سوی آینده»، شمارۀ ۲، اسفند ماه ۱۴۰۱