مسایل بین‌المللی

بیست سال پس از حملهٔ تبه‌کارانهٔ نظامی به عراق و پیامدهایش

مردم عراق از هنگام حملهٔ نظامی به کشورشان در سال ۱۳۸۲ از پیامدهای اشغال، خشونت فرقه‌ای، بنیادگرایی، دولت‌های فاسد و ناکارآمد، و دخالت‌های پی در پی امپریالیستی در دو دههٔ گذشه دمی آسوده نبوده‌اند. پیامد حملهٔ‌ نظامی به‌رهبری ایالات متحده به عراق در سال ۱۳۸۲ که اول فروردین‌ماه ۱۴۰۲بیست سال از آن سپری شد ناخوشایندترین نمونهٔ ناگوار از مداخلهٔ نظامی کشوری به کشور دیگر است.حملهٔ نظامی و هرج‌و‌مرج افسارگسیخته پس از آن نه‌تنها مرگ بیش از یک میلیون عراقی (بر اساس برخی برآوردها) و ویرانی گسترده پیامدهایش بوده‌اند، بلکه به پا گرفتن دستگاه حاکمیتی‌ای بسیار نامطلوب در کشور نیز منجر شد.

درس‌های هجوم به عراق چیزهایی نیستند که آن‌ها را فقط روال پیش‌پا افتاده رویدادهایی تاریخی‌ برآورد کرد.  به‌مناسبت بیستمین سالگرد حملهٔ نظامی امپریالیست‌ها به عراق بیانیه‌هایی متعدد از سوی سازمان‌های مدافع صلح و ضد جنگ و نظامیگری در جهان منتشر شد.

در بیانیه سازمان ضد امپریالستی و مدافع حقوق بشر [و صیانت از حق حاکمیت خلق‌ها] به‌نام “لیبریشن” (Liberation) به مناسبت بیستمین سالگرد این تهاجم نظامی به عراق آمده است: با فرود آمدن موشک‌های کروز بر ساختمان‌ها و بناها در سراسر شهر بغداد حملهٔ نظامی به عراق به‌رهبری ایالات متحده آغاز شد.

هنگامی که نیرومندترین ارتش جهان، با پشتیبانی بریتانیا، آتش مرگ‌بارشان را بر سر مردم عراق فرو می‌ریخت، مردمی که تا آن زمان با سال‌ها اقدام ضد بشری تحریم‌ها زندگی‌شان درهم‌ریخته و به فقر، نبود مواد غذایی، بیماری، و  دست شستن از جان کشانده شده بود، صفحه‌های تلویزیونی در سرتاسر جهان صحنه‌های مرگ و ویرانی را به‌نمایش گذاشتند.

با وجود آنکه سازمان ملل تهاجم نظامی به عراق را غیرقانونی اعلام کرده بود و ۳۰ میلیون نفر پیش از آن در ۲۶ بهمن‌ماه ۱۳۸۱ در بیش از ۶۰۰ شهر در سرتاسر جهان در تظاهراتی با مضمون مشترک مخالفت بی‌چون‌و‌چرا با تهاجم قریب‌الوقوع نظامی را به‌نمایش گذاشتند، این حمله ویرانگر نظامی از سوی ایالات متحده در فروردین‌ماه ۱۳۸۲ آغاز گردید. فقط در لندن بیش از یک میلیون نفر در بزرگ‌ترین تظاهراتی که این شهر تا آن زمان به‌خود دیده بود بر ضد این تهاجم به خیابان آمدند. حملهٔ نظامی به عراق با سرکردگی ایالات متحده از همان آغاز با دروغ، سندسازی، و تبلیغات گمراه کننده به‌منظور فریب افکار عمومی زیر پوشش قرار گرفت. در بریتانیا پرونده‌ای که ادعا می‌کرد صدام حسین جنگ‌افزار کشتار جمعی در اختیار داشته و تهدیدی برای امنیت غرب به‌شمار می‌رفته همچون طرحی ساختگی در نزد همگان بی‌اعتبار شده است. ایالات متحده که در پی انتقام‌گیری از جنایت‌های ۱۱ سپتامبر در سال ۲۰۰۱ / ۲۰ شهریورماه ۱۳۸۰بود عراق با رهبری صدام حسین را چون سپر بلایی یافت. این درحالی بود که عراق به‌هیچ‌شکلی در حمله‌های ۱۱ سپتامبر شرکت نداشت.

در حقیقت، ایالات متحده، بریتانیا، و بسیاری از کشورهای غرب پیش از آن از صدام به‌منظور رسیدن به هدف‌های‌شان استفاده می‌کردند و او را برای جنگ با ایران در سال ۱۳۵۹ و به‌امید خفه کردن انقلاب مردمی ۱۳۵۷ در آن کشور می‌پروراندند و امیدوار بودند که با آغاز جنگ با ایران بتوانند مسیر حرکت روند انقلاب ۵۷ را متوقف کنند.  آموزش خلبانان عراقی در بریتانیا در پایگاه “نورث امبرلند” (Northumberland) هم‌زمان با فروش موشک‌های ضد هوایی به ایران، یکی از سندهایی است که نشان می‌داد غرب امیدوار بود هر دو ارتش عراق و ایران را به جنگی فرسایشی بکشاند چندان که آن‌ دو به رژیم‌هایی مطلوب‌تر و سازگارتر با هدف‌ها و خواست‌های غرب تبدیل شوند. پس از هشت سال جنگ خانمان‌سوز ایران و عراق، این جنگ سرانجام در سال ۱۳۶۷ پایان یافت و هیچ‌یک از دو طرف نتوانست مدعی دست‌یابی به پیروزی‌ای تعیین‌کننده شود. ولی پیامدهای این جنگ طولانی‌مدت بسیار فراگیر بود.

حکومت دین‌سالار که انقلاب ایران را ربوده بود، از جنگ برای تحکیم پایه‌های قدرتش بهره‌گیری کرد و مردم را پشت شعار محافظت از ملت در برابر مهاجمان عراقی به سوی خود جلب کرد. بنیادگرایان نظامی‌گرای اسلام سیاسی که از ابتدای سال‌های دهه ۱۳۵۹(۱۹۸۰) با شعار صدور مدل انقلاب اسلامی‌ای که از پشتیبانی رژیم ایران برخوردار بود سلطهٔ سیاسی یافته بودند الهام‌بخش حزب‌الله لبنان و حماس در فلسطین گردیدند.

جناح راست در اسرائیل چنین تحول‌هایی را تهدیدی به موجودیت کشور اسرائیل ارزیابی کرد و به تنگ‌تر کردن کنترل خود بر ناحیه‌های اشغال شدهٔ غیرقانونی‌اش در غزه و ساحل غربی رود اردن شتاب بخشید که به آغاز ناگهانی خیزش اعتراضی و کنار گذاشتن نیروهای چپ سکولار در منطقه‌های اشغالی و پیشگامی گروه‌هایی اسلام‌گرا مانند حماس و جهاد اسلامی فلسطین منجر گردید.

صدام حسین در سال ۱۳۶۹ با دریافت چراغ سبزی دلگرم‌کننده از سوی غرب به کویت حمله برد. این ماجراجویی با شکست و در پی آن تحریم‌های تنبیهی جهانی بر ضد عراق همراه شد و درنهایت آن به بی‌ثباتی سیاست‌های غرب در منطقه خاورمیانه انجامید. بر اساس گزارش دفتر نمایندگی پناهندگان سازمان ملل، حملهٔ نظامی به عراق  به از دست دادن جان ۵۰۰ هزار غیرنظامی و ۴/۲ میلیون نفر آواره  تا سال ۱۳۸۶ منجر شد.

نیروهای آمریکایی تا زمان خروج رسمی‌شان از عراق در سال ۱۳۹۰ عراق را در اشغال خود داشتند، ولی پس از آن نیز ۲۵۰۰ نفر از نیروهای آمریکایی برای رویارویی با تهدید داعش در این کشور باقی مانده‌اند که یکی دیگر از پیامدهای نابودی عراق و توهم پیروزی غرب در مصاف با گروه‌های تروریستی اسلام‌گرا در آنجاست.

این حقیقت که پس از بیست سال مردم عراق همانند مردم افغانستان، لیبی، و سوریه وضعیت خویش را از پیش از مداخلۀ ایالات متحده و ناتو بدتر می‌یابند داستانی نیست که رسانه‌های غربی به بیان آن مایل باشند.

گروه‌های دست‌راستی اسلام‌گرای شیعهٔ عراق [عمدتاً زیر حمایت جمهوری اسلامی ایران و متأثر از الگوی رژیم اسلامی حاکم بر آن] از آن زمان که برای جایگزینی صدام حسین به صحنهٔ سیاسی عراق وارد شدند، ساختار سیاسی‌ای بنا کرده‌اند که قدرت‌شان بر اساس روابط ویژه‌پروری‌های شخصی و فساد حفظ شده و با کمک مجموعه‌ای از شبه‌نظامیان فرقه‌ای مسلح ادامه یافته است. اصطلاحی در میان مردم عراق رایج است که می‌گوید: “صدام رفت اما هزار صدام دیگر جایگزین او شده‌اند.” تظاهرات اعتراضی علیه رژیم فاسد فرقه‌ای عراق با خشونت و سرکوب شدید روبرو شده است. تنها در جریان تظاهرات سال ۱۳۹۸ که در آن‌ها جوانان حقوق اساسی پایه‌ای را خواستار بودند، بیش از ۶۰۰ نفر کشته وشمار زیادی زخمی یا دستگیر شدند. درس‌های جنگ بی‌شمارند، اما پیام اصلی باید این باشد که هر تلاشی از سوی غرب و نیروهای ناتو برای تحمیل راهکار برای مردم خاورمیانه یا هر جای دیگر جهان در این زمینه محکوم به شکست است.

تعیین سرنوشت بدون دخالت نیروهای خارجی حق مسلم مردم و همه ملت‌ها به‌شمار می‌رود. به‌طورمشخص این وظیفهٔ ایالات متحده یا ناتو نیست که نقش پلیس را در جهان داشته باشند. آن‌ها هیچ حق سیاسی‌ای برای انجام این نقش ندارند و همان‌گونه که ناراست‌گویی و فریبکاری آن‌ها در مورد حمله به عراق نشان داد و می‌دهد، از نظر اخلاقی به‌هیچ‌وجه شایستگی داشتن چنین جایگاهی را ندارند.

سازمان “لیبراسیون” در دفاع و حمایت از حقوق همه مردم برای تعیین مسیر سرنوشت سیاسی کشورهای‌شان، بدون نگرانی از تهدید مداخله و زورگویی برون از مرزهای‌شان بر اساس اصول حفظ صلح و رهایی از ستم استعماری و امپریالیستی و حفظ حق مسلم خود در تعیین سرنوشت ملی و دفاع از تمامیت ارضی همه ملت‌های مستقل به کارزارهای خود ادامه خواهد داد.

تردیدی وجود ندارد که حمله به عراق جهان ما را به مکانی ناآرام‌تر و دهشتناک‌تر تبدیل کرد. اگر قرار است جهان از فرورفتن بیشتر در آشفتگی و بی‌نظمی باز داشته شود طرف‌داران صلح و آزادی باید همچنان صدای‌شان را در حمایت از راهکار‌های مسالمت‌آمیز برای هر کشمکش و ستیزه‌گری‌ای بلند کنند و پای بر این بفشارند که دیپلماسی و گفت‌وگو تنها سلاحی باشد که در نهایت برای این مقصود باید به‌کار گرفته شود.

درس‌های آنچه در بیست سال پیش در جریان حمله به عراق و اشغال نظامی این کشور رخ داد، ریشه‌هایش، و پیامدهای مستمرش، همگی را باید پذیرفت، آن‌ها را فقط همچون رویدادهای تاریخی‌ای پیش‌پا‌افتاده نمی‌توان نگریست.

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ  ۱۱۷۹، ۲۱ فروردین ۱۴۰۲

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا