مسایل نظری و تئوریک

کارگران در این مبارزه جز زنجیرهای‌شان چیزی را از کف نخواهند داد، ولی جهانی را به‌چنگ می‌آورند!

سانجی روی

مانیفست حزب کمونیست با این نظریه ژرف آغاز می‌شود که تاریخ همه جامعه‌هایی که تا کنون وجود داشته‌اند تاریخ مبارزات طبقاتی بوده است و به‌دنبال آن نشان می‌دهد که دوران فعلی و آینده نیز با جنگ‌های طبقاتی شکل می‌گیرند. سرمایه‌داری با هماهنگی نهادها و قوانین مربوط به هر دوران، راه‌هایی متفاوت در روند انباشت ثروت طی کرده است. سرمایه‌داری در روند انباشت نولیبرالی ثروت با برتری یافتن بر تقریباً تمام ساختارهای غیرسرمایه‌داری آن‌ها را به زیر سلطه حاکمیت جهانی سرمایهٔ مالی می‌برد.

در همه نظام‌های پیشین و کنونی انباشت سرمایه، مقررات نظام سرمایه‌داری همچون قوانین عینی‌ای اجتناب‌ناپذیر به جامعه‌ها تحمیل می‌شوند. این امر در این زمان دامنه‌ای جهانی به‌خود گرفته است و ازاین‌روی، به‌نظر می‌رسد قوانین بی‌رویهٔ انباشت ثروت از سوی سرمایه‌داری بر زندگی اجتماعی به‌صورتی بی‌رحمانه تسلط یافته‌اند. این نما از “واقعیت”، هستهٔ اصلی نشانگان (سندرم) “وازدگی” است که یک‌جانبه به توصیف پویایی سرمایه‌داری می‌پردازد و مطابق تصویر خود از جهان، قصد ساختن آن را دارد.

افسانهٔ واقع‌گرایی 

این افسانه از بُت‌گراییِ (فتیشسم، Fetishsm) کالا گرفته می‌شود. هنگامی که روابط انسانی جایش را به دادوستد بین خریدار و فروشنده داده و دنیای کالا و قوانین تجاری انسان‌ را تابع مخلوق خویش یعنی کالای تولیدی کرده‌اند، سرمایه‌داری سیستمی ناهماهنگ است که خریدوفروش یا سود و زیان را در حکم پیامدهایی خودبه‌خودیِ حاصل از قوانین تغییرناپذیر یک بازار در فضایی خارج از روابط انسانی و بر ضد روابط انسانی تبدیل می‌کند. از این روی است که سرمایه‌داری همچون ساختاری اجتناب‌ناپذیر و به‌طرزی عبورناشدنی نموده می‌شود. ولی انسان‌ها به جای اسیر شدن در ساختارهایی ساخته شده در پیرامون خود، تاریخ را با مداخلهٔ آگاهانه خلق می‌کنند. نباید از این واقعیت غافل شد که سرمایه نمی‌تواند بدون کارگران دوام بیاورد، زیرا نیروی کار منبعِ ارزش اضافی یعنی شاهرگ حیاتی انباشت ثروت سرمایه است. لیکن نیروی کار بالقوه  از روابط سرمایه‌داری مستقل است و بدون این روابط دوره‌ای طولانی از تاریخ بشر وجود داشته و در آینده نیز بدون آن وجود خواهد داشت! بنابراین نیروی کار استقلال بالقوه بیشتری نسبت به سرمایه دارد و برای برآوردن نیازهای خویش نیرویی فراتر از قوانین موجود بازی دارد و می‌تواند مسیر تاریخ را مشخص کند. روند ظهور کارگران در مقام طبقه‌ای که از هدف‌های خویش آگاه است با موجودیت کارگران در ارتباط با مناسبات تولیدی، متفاوت است. یک کارگر شاغل در کارخانه یا کارگاه کوچک، کارگر کشاورزی و کارگر پیمانی مستقل، هرکدام ویژهٔ شرایط کاری و شغلی خود هستند. وجه مشترک آنان این است که همگی برای زنده ماندن به فروش نیروی کار خود مجبور هستند. این اشتراکِ وجه جبر مادی‌ای منفعل است که کارگر باید با آن زندگی کند، مادیتی است برای هر کارگری که در زمینه‌ای مشابه کار کند. اما وجه اشتراکی دیگر نیز از طریق رویارویی با سرمایه در مقام استثمارگر، ستمگر یا مصادره‌ کننده پدید می‌آید چندان که این رویارویی‌ها به‌وجود آمدن آگاهی طبقاتی را موجب می‌شود. شکل‌گیری این آگاهی طبقاتی یک‌باره انجام نمی‌گیرد. همان‌طور که تاریخ‌دان مشهور، ای پی تامسون، در کتاب “تکوین طبقه کارگر در انگلستان” می‌نویسد، “طبقهٔ کارگر مانند خورشید در زمانی از قبل تعیین شده‌ طلوع نکرد، بلکه در زمانی که خود می‌توانست و می‌خواست ظهور کرد.” این امر،فرایندی است که افراد شاغل در مشاغل مختلف و با درجاتی مختلف از همبستگی با هم، دلیل مشترک فلاکت‌شان را شناسایی می‌کنند. در روند ساخته شدن طبقه، کارگران ساختاری از پیش تعیین شده را نمی پذیرند یا نمایندگی نمی کنند، بلکه با مداخلهٔ جمعی‌ای آگاهانه ساختارها را به تغییر وادار می‌کنند.  کارگران همیشه بزرگ‌ترین چالش سرمایه بوده‌اند. برای کنترل استقلال کارگران مناسبات انباشت سرمایه باید تغییر می‌کردند، زیرا حتی در صورت فروش نیروی کار از سوی کارگر ارزش کار بدنی انسان از پیش تعیین نشده است و در معرض مناقشه است. این، ویژگی‌ای منحصربه‌‌فرد “نیروی کار” در قیاس با همهٔ کالاهای دیگر در جهان است که در آن کارگر قدرت آن را دارد تا فعالانه بر ارزش نیروی کار کنترل داشته باشد و این همچنان بزرگ‌ترین تشویش طبقه سرمایه‌دار است.

سرمایه‌داری قرن بیستم روش فوردگرایی (Fordism) خط تولید را در درجه نخست برای از بین بردن استقلال کارگران صنعتی و ایجاد فرایند تولیدی‌ای که همکاری میان کارگران پراکنده را شامل می‌شد ابداع کرد. درنتیجه، ظرفیت تولید تا حد زیادی افزایش یافت که به موجب آن سرمایه‌داری می‌توانست از شکل‌های تولید “پیشاسرمایه‌داری” اجتناب کند، اما از رقیب ابدی خود نمی‌توانست بگریزد. در قیاس با کارگران صنعتگر منفرد کارگران شاغل در خط تولید کنترل جداگانه‌شان بر فرایند تولید را از دست دادند ولی در نهایت توانستند متوجه شوند که این شبکه بزرگ‌تر همکاری در فرایند تولید اساس مادی همبستگی‌ای گسترده‌تر و زمینهٔ بالقوه تشکیل طبقه است.

سرمایه‌داری ظهور طبقه کارگر همچون نیرویی که کاهش دستمزد در زمان بروز بیکاری تا تجارت کالا با دستمزدی کم‌تر انجام شود را اجازه نمی‌دهد باید می‌پذیرفت.  این زمینه واقعی مداخله کینزی به‌منظور جایگزین کردن بحران “بیکاری اجباری” [اخراج] بود در هنگامی که سرمایه‌گذاری بیشتر دولت به‌منزلهٔ راه‌حلی ضروری برای افزایش مؤثر تقاضا و ایجاد اشتغال پیشنهاد می‌شد. ازاین‌روی طبقه سرمایه‌دار همواره به‌منظور از بین بردن اتحاد طبقه کارگر و ایجاد نظام انباشتی‌ای جدید درتلاش بوده است، مانند آنچه در اواخر سال‌های دهه ۱۹۷۰/ ۱۳۵۰ با نابود کردن اتحادیه‌های کارگری و به‌ویژه اعتصاب معدنچیان در بریتانیا رخ داد و نشانگر آغاز دوران نولیبرالی به‌رهبری تاچر-ریگان بود. تاریخ در مواردی متعدد نشان داده است که نه قوانین سرمایه‌داری تغییر ناپذیرند و نه ساختارها تا آن اندازه متحجر شده‌اند که مشارکت طبقاتی کارگران در ساختارهای تغییرناپذیر محصور شوند. افسانه واقع‌گرایی سرمایه و انفعال بارها و بارها با مبارزه‌های واقعی شکسته شده است و سال‌ها مبارزه در مدتی کوتاه به انجام‌پذیر شدن تغییر منجر شده است.

شکل‌گیری طبقهٔ کارگر

سه چهار دههٔ‌ کنونی‌ای که زحمتکشان جهان زیر سلطهٔ اصلاح‌های سیستم نولیبرالی که با تهاجم به حقوق آنان همراه بوده، این سیستم برای سرمایه آزادی بخش اما برای اردوی کار اسارت‌بار بوده است.  به‌نظر می‌رسد نولیبرالیسم به مرحله‌ای وارد شده است که فرایند انباشت ثروت از سوی سرمایه‌داری به‌لحاظ افزایش نابرابری‌ها، تخریب محیط زیست، و تغییرهای آب‌و‌هوایی موجودیت بشر را به‌چالش طلبیده است. تولید اضافه ارزش مازاد بر اساس سودآور بودن نیروی کار که با دسترسی داشتن سرمایه به نیروی‌های کاری‌ای مختلف در سراسر جهان از یک‌سو موجب به‌ وجود آوردن اختلافی شدید در سطح درآمد شده است و از سوی دیگر ایجاد پایهٔ مادی همگرایی‌ای جدید به‌منظور مقاومت در برابر آن در نقاط مختلف جهان را نیز موجب گردیده است.

علاوه بر این، دامنه سودآور بودن مشترک این بار به‌میزانی چشمگیر گسترش یافته است. این امر دهقانان و کشاورزانی که از جانب شرکت‌هایی بین‌المللی و محلی سلب مالکیت می‌شوند، کارگران کشاورزی‌ای که دستمزد واقعی‌شان کاهش می‌یابد، کارگران پیمانی‌ای مستقل که بخشی تازه از پرولتاریا در نظام جدید کارپردازی با فناوری جدید هستند، کارگرانی که به‌طورفزاینده با ترفند “استخدام و اخراج”، پاره‌وقت و  پیمانی کردن اشتغال روبرویند، کارمندان طبقهٔ متوسط بخش دولتی که در معرض و شاهد خصوصی‌سازی‌ای هستند که نه‌فقط حقوق و مزایای‌شان را تهدید می‌کند، بلکه غارت دارایی‌های عمومی و منابع مهم ملی را نیز تسهیل می‌کند، کارکنان امور بهداشتی‌ای که به سلامت و رشد کودکان و مردم کمک می‌کنند ولی کاهش دستمزد و مزایای‌شان بیش‌تر از پیش شده است، و کارگران خانگی و توده‌ای عظیم از کارکنان “خویش‌فرما” که بسیاری‌شان درآمدی کم‌تر از کارگران استخدامی دارند را دربر می‌گیرد. مجموعه‌ای گسترده از کارگران ماهر و غیرماهر بیکار، تحصیل‌کرده و جوان، طبقه‌ای بزرگ از استثمارشدگان، ستمدیدگان، و محرومان را تشکیل می‌دهند. شرکت‌های چندملیتی‌ها (MNC) و دیگر کمپانی‌ها با تخریب جنگل‌ها و محیط زیست تهدیدی در برابر بشریت‌اند. گرمایش و تغییرهای آب‌و‌هوایی جهانی ناشی از ایده‌های سودجویانه و توسعهٔ تولیدگری را مسئول تخریب معیشت و شیوع و تکثیر بیماری می‌توان دانست. زمان توقف این استثمار لجام‌گسیخته از انسان و طبیعت از سوی سرمایه فرا رسیده است. تاریخ هرگز با حکایت سرمایه‌داری- هراندازه هم که بخواهند آن را “عینی” و قانونمند نشان دهند- در تاریخ پایان نمی‌گیرد. این نبرد طبقاتی است که تاریخ را می‌سازد و هر مرحلهٔ تازه از مبارزه با سرمایه، ساختاری مناسب از تشکل طبقاتی را می‌طلبد که با مرزبندی‌هایی تازه با دوستان و دشمنان مشخص می‌شود. این “طبقهٔ خود به‌خودی”‌ای است که از هدف‌های خویش آگاه است. تبدیل شدن به طبقه‌ای که خود را از راه مبارزه بازسازی می‌کند، موجب بزرگترین همبستگی ممکن را برای کارگران موجب می‌شود زیرا این قوهٔ درک را به آنان می‌دهد که نمی‌توانند به‌تنهایی با سرمایه بجنگند و از یوغ سلطهٔ آن رها شوند. با چنین تجربه‌های غنی‌ای حاصل از مبارزه، طبقه نوین کارگر در مقام متعهدترین نیروی بالقوه‌ای است که برای تغییر حاکمیت سرمایه آماده می‌شود، زیرا آنان جز زنجیرهای‌شان چیزی را از کف نخواهند داد، ولی جهانی را به چنگ می‌آورند!

به نقل از «نامۀ مردم» شمارۀ  ۱۱۷۹، ۲۱ فروردین ۱۴۰۲

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا