قانونِ ضدِ مرامِ اشتراکی یا «قانون سیاه» رضا شاه، توطئۀ ارتجاع و امپریالیسم علیه کمونیستها
س. سپهر
کمونیستها طی تمام دوران سلطنت رضا شاه تنها نیروی سیاسی فعالی بودند که دست از مبارزه برنداشتند. تردیدی نیست که در فعالیت عملی و تحلیلهای سیاسی کمونیستها اشتباهات سکتاریستی و چپروانهٔ متعددی راه یافت، ولی این اشتباهات نیست که چهره کمونیستها را ترسیم و جایگاه حزب کمونیست ایران را معین میکند. چهره کمونیستها و مواضع مترقی حزب را مبارزهٔ پیگیر و فداکارانهشان در راه حقوق خلق و علیه ارتجاع و امپریالیسم معین میکند.
تاریخ مدرن کشورمان بهویژه پس از تحولات انقلاب مشروطیت با رشد و گسترش فعالیتهای انقلابی در ایران همراه بود. این دوره نیز با اوجگیری جنبشهای رهاییبخش در جهان همراه بود که در آنها کمونیستها نقشی فعال و تعیین کننده داشتند. چنین شرایطی، زمینههایی مناسب برای رشد و اوجگیری فعالیتهای کمونیستها در کشورمان را فراهم آورد. کمونیستها با ایجاد تشکلهای سیاسی و بهویژه تشکلهای کارگری در اتحادیههای کارگری مختلف توانستند در میان مردم، کارگران و زحمتکشان نفوذ کرده و آنان را پیرامون محور خواستهای اقتصادی و سیاسیای عاجل متشکل کنند.
این خصلت تحولطلبانه و انقلابی و رو بهرشد، خطری جدی برای رضا شاه بود، فردی جاهطلب که سودای بهدست گرفتن قدرت مطلقه را در سر میپروراند. بههمین دلیل رضا شاه در همدستی با ارتجاع و امپریالیسم تمامی کوشش خود را برای سرکوب این نیروها بهکار گرفت.
رفیق اندیشمند و فرزانه، احسان طبری، شرایط آن دوره را چنین توصیف میکند: “یکی دیگر از خصلتهای سراپا ارتجاعی رژیم رضا شاه، جنبهٔ ضد خلقی و ضد دمکراتیک آن است. … در آستانهٔ خلع احمد شاه قاجار [از سلطنت] و مبارزه برایعدم بازگشت وی از فرنگستان و تشکیل مجلس مؤسسان، رضا شاه خود را از شر اتحادیههای کارگری در سال ۱۹۲۵ (۱۳۰۴) رها کرد. هشتصد نفر از فعالان اتحادیهای و اعضای حزب کمونیست توقیف شدند، و عدهای به مهاجرت مجبور گردیدند، و خود این حزب مجبور شد به کار عمیق مخفی بپردازد. رضا شاه میدانست که کمونیستها پیگیرترین مبارزان راه دمکراسی هستند، و لذا” آنتی کمونیسم “در سرلوحهٔ پلاتفرم سیاسی او قرار داشت. در تمام دوران رضا شاه با کمونیسم با خشونت مبارزه شد، و نخستین وظیفهٔ شهربانی و ادارهٔ سیاسی او مبارزه با کمونیسم بود. چندین بار در دوران رضا شاه سازمان مخفی حزب کمونیست ایران کشف و اعضای آن توقیف شدند. از آن جمله است: توقیف وسیع کمونیستها در سال ۱۳۰۹ -۱۳۱۰ و تصویب ٬قانون سیاه٬، و سپس توقیف ۵۳ نفر در سال ۱۳۱۶.
بااینحال کمونیستها طی تمام دوران سلطنت رضا شاه همچنان نیروی سیاسیای فعال و مبارز بودند. عدهای از کمونیستها مانند: سیروس بهرام، لاهوتی، ذره، حسابی، نیک بین، مرتضی علوی، دیلمی و بسیاری دیگر، مجبور به مهاجرت سیاسی شدند. عدهای دیگر مانند ارانی، حجازی، انزابی، علی شرقی، سید محمد تنها، پور رحمتی، استاد غلامحسین نجار و یرواند یغیکیان در زندان بهدست مأموران دژخیمپیشهٔ شهربانی آیرم و مختاری بهانحای مختلف محو گردیند. عدهای دیگر مانند: اردشیر آوانسیان، جوادزاده (پیشهوری)، رضا روستا، داداش تقیزاده، میرایوب شکیبا، گروه پنجاهوسه نفر، و گروههای دیگر، سالیان دراز در زندانهای ایران رنج بردند [نگاه کنید به: “جامعهٔ ایران در دوران رضا شاه”، بهقلم احسان طبری، صفحههای ۱۷۳ و ۱۷۴].
بهواقع کمونیستهااعم از کارگران و روشنفکران، تنها نیروهایی بودند که به رغم تهدیدها، محدودیتها، دستگیریها، زندان کشیدنها، و جنایتهای دژخیمان رضا شاه، به مبارزهٔ بیامان خود علیه فساد و سیاستهای ترور و اختناق دیکتاتوری رضا شاه ادامه دادند که تصویب “قانون ضد مرام اشتراکی” در سال ۱۳۱۰ با هدف جلوگیری از فعالیت کمونیستها و قلعوقمع آنان صورت گرفت. این قانون علاوه بر “قانونی” کردن سرکوب کمونیستها، راه را برای سرکوب سایر نیورهای مترقی دیگر گشود.
برخی از مفاد “قانون مجازات مُقدِمین بر علیه امنیت و استقلال مملکت” چنین بود:
مادهٔ اول– مرتکبین هر یک از جرمهای ذیل به حبس مجرد از سه تا ده سال محکوم خواهند شد:
۱. هر کس در ایران به هر اسم و یا به هر عنوان دسته یا جمعیت یا شعبه جمعیتی تشکیل دهد و یا اداره نماید که مرام یا رویهٔ آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران و یا رویه یا مرام آن اشتراکی است و یا عضو دسته یا جمعیت یا شعبه یا جمعیتی شود که با یکی از مرام یا رویههای مزبور در ایران تشکیل شده باشد.
۲. هر ایرانی که عضو دسته یا جمعیت یا شعبهٔ جمعیتی باشد که مرام یا رویهٔ آن ضدیت با سلطنت مشروطه ایران یا مرام یا رویه آن اشتراکی است اگر چه آن دسته یا جمعیت یا شعبه در خارج ایران تشکیل شده باشد.
مادهٔ دوم– هر کس بهنحوی از انحا برای جدا کردن قسمتی از ایران یا برای لطمه وارد آوردن به تمامیت استقلال آن اقدام نماید محکوم به حبس موبد [ابد] با اعمال شاقه خواهد شد.
مادهٔ سوم– هر کس خواه با مشارکت خارجی خواه مستقلاً بر ضد مملکت ایران مسلحانه قیام نماید محکوم به اعدام میشود.
مادهٔ چهارم– هر کس عضو دسته یا جمعیت باشد که برای ارتکاب یکی از جنایات مذکور در موارد قبل تشکیل شده و قبل از تعقیب از طرف مأمورین دولتی قصد جنایت و اسامی اشخاصی را که داخل آن دسته و جمعیت بودهاند برای دولت یا مأمورین دولتی افشا نماید از مجازات معاف خواهد بود [نگاه کنید به: “وبسایت قوانین دات آی آر (معاونت آموزش دادگستری استان تهران) https://qavanin.ir/Law/TreeText/112367 ]
از همین قانون پهلوی اول در دوران حکومت پهلوی دوم علیه حزب تودهٔ ایران و بسیاری از نیروهای مترقی استفاده شد. بسیاری از فعالان سیاسی و متفکران و روشنفکران با اتهامهایی واهی چون “اقدام علیه شاه و امنیت ملی”، “جاسوسی”، همراه با “شوهای تلویزیونی و اعترافهای تحت شکنجه” که نخستین بار در ایران اجرا میشد، به اعدام، زندانهایی طولانی مدت، و تبعید محکوم شدند.
پهلوی دوم بر اساس همین قانون سیاه رضا شاهی مبارزهٔ خلقهای آذربایجان و کردستان برای خودمختاری را “تجزیه طلبی” دانسته و با وحشیانهترین شیوهها سرکوب کرده و به کشتار مردم این مناطق دست زد. در دورهٔ پس از انقلاب و همزمان با سر کار آمدن اولین دولت بر آمده از انقلاب ضد سلطنتی ۵۷ نیز مفاد همین قانون سیاه رضا شاهی برای “غیر قانونی” بودن حزب تودهٔ ایران و اعلام انحلال آن بهکار گرفته شد.
درحالی که انتظار میرفت با برچیده شدن بساط سلطنت خودکامهٔ پهلوی قوانین ضد دمکراتیک آن نیز که علیه نیروهای سیاسی مترقی بود از میان برداشته شود. با این وجود سخنگوی اولین دولت پس از انقلاب، امیر انتظام، بر پایهٔ اظهارات مهدی بازرگان نخستوزیر، طی مصاحبهای مطبوعاتی اعلام کرد که قوانین مربوط به غیرقانونی بودن حزب تودهٔ ایران تا وقتی لغو نشده بهقوت خود باقی است.
در پاسخ به این برخورد غیراصولی و خصمانهٔ دولت موقت، حزب تودهٔ ایران در “نامه مردم” شماره ۹، اردیبهشتماه ۱۳۵۸، آن را “یک توطئهٔ جنایتکارانهٔ امپریالیستی و ارتجاعی” خواند و نوشت: “از رژیم ضد ملی و استبدادی پهلوی، مردهریگ [میراث] بسیار شومی باقی است. منظور، فقط اقتصاد ویران، اجتماع آشفته، بیسوادی، بیماری، بیکاری، و هزار قرارداد اسارت بار با آمریکا و چندصد شعبه از بانکها و شرکتهای چند ملیتی نیست. اینها را همه میبینند و میدانند (اگرچه آنهایی که باید تصمیمی در این باره بگیرند، دانسته خاموشند). منظور رسوبی است که از تبلیغات زیان بخش و ارتجاعی نیمقرنی حکومت خائن پهلوی در اذهان عمومی مانده و برخی نظریات عمیقاً نادرست و خلاف مصالح ملی را، از روی عادت، در ردیف ٬بدیهیات٬ قرار داده است. یکی از آنها زهر تبلیغاتی ضد کمونیستی و از آن جمله، افسانهٔ ٬غیر قانونی٬ بودن حزب تودهٔ ایران است که از بس بلندگویان رژیم خائن پهلوی آن را تکرار کرده اند در بسیاری از اذهان ساده هم این تصور پدید آمده است که گویا حزب تودهٔ ایران، حداقل بنابه قوانین آن رژیم، ”غیر قانونی“ است. این تصور نادرست آن قدر وسعت و قدرت گرفته که حتی نخستوزیر دولت موقت و سخنگوی دولت هم آن را سکهٔ نقد گرفته و گفتهاند: ”تا وقتی قوانین سابق دربارهٔ غیرقانونی شدن حزب تودهٔ ایران لغو نشده، بهقوت خود باقی است.“ همه کسانی که این گفته را شنیدند بر آشفتند که یک ”دولت موقت انقلابی“ چگونه ممکن است قوانین رژیم سابق را محترم بشمارد؟ چگونه ممکن است کسانی که زمام امور را از رژیم سابق گرفتهاند و در مقام قدرت حاکمه دربارهٔ اساسیترین مسایل کشور: از دخل و تصرف در اموال دولتی گرفته تا فرماندهی نیروهای مسلح و مناسبات با کشورهای خارج و عزل و نصب وزیران و غیره تصمیم میگیرند و همه اینها را که موافق قوانین رژیم سابق هر یک هزار حکم اعدام دارد برای خودشان قانونی میشناسند، اما فعالیت عادی یک حزب مبارز ضد رژیم سابق، یک حزب ریشه دار پرسابقه را، موافق قوانین رژیم سابق هنوز ٬غیر قانونی٬ میدانند؟”
نا گفته نماند که رژیم جمهوری اسلامی خیلی زود همراه با اتهامهایی مشابه مندرجات “قانون سیاه” رضا شاهی به بازداشتهایی غیرقانونی و اجرای شوهای تلویزیونیای مشمئز کننده و گرفتن “اعتراف”هایی جعلی زیر شکنجههایی وحشیانه دست زد. رژیم اسلامی برای نیروهای کمونیست و مترقی بهشیوهٔ “پهلوی”ها همان سرنوشت را رقم زد. رژیم جمهوری اسلامی بر این امید بود که با این شیوه بتواند این نیروها را از صحنه سیاسی کشور محو کند.
رژیم اکثر اعضای رهبری حزب تودهٔ ایران، تمام اعضای هیئت تحریریهٔ “نامهٔ مردم” و گردانندگان دیگر نشریات متنوع حزبی و نویسندگان و مؤلفان دانشمند آثار گرانمایهٔ حزبی، سیاسی، تاریخی، و ادبی و بسیاری از اعضا و هواداران و مسئولان تشکیلاتی را به طناب دار و آتش جوخههای اعدام سپرد یا زیر شکنجههای وحشیانه بهقتل رساند.
هر چند در بیش از یکصد سال فعالیت کمونیستها رژیمهای حاکم تلاش کردهاند تا با “غیرقانونی” کردن تشکل کمونیستها و فعالیت دیگر نیروهای مترقی آنها را از صحنهٔ جنبش تودهها محو کنند. توطئههایی وسیع و پیچیدهٔ امنیتی همراه با جنایتهایی تکان دهنده علیه حزب تودهٔ ایران بهویژه در هشتاد سال گذشته از طرف رژیم شاه و جمهوری اسلامی صورت گرفت. حاکمان دو رژیم خودکامهٔ پادشاهی و اسلام سیاسی بارها “منحله”، “ریشهکن شدن”، و “مرگ” حزب تودهٔ ایران را اعلام کردند، با این وجود، حزب تودهٔ ایران ققنوسوار از زیر انبوه آتش توطئههایشان سربرافراشت و علیه ظلم و ستم و جنایت و در راه دستیابی مردم میهنمان به عدالت اجتماعی به مبارزهٔ خود ادامه داد.
راز پایداری، سرزندگی، و ماندگاری حزب تودهٔ ایران در آن است که خواستهای واقعی تودهٔ مردم را منعکس کرده و صدای مردم در راه رسیدن به عدالت اجتماعی، آزادی، و صلح است. و نمیتوان با تحمیل “غیر قانونی” و “منحله” بودن، به زندان انداختن، تبعید کردن، شکنجه و اعدام اعضا و هوادارانش از فعالیت آن جلوگیری کرد، زیرا امر مبارزهٔ طبقاتی و حکم سیر تاریخ است.
***