بخشی از برنامهٔ حزب کمونیست پرتغال: دربارهٔ سوسیالیسم
ویژگیها و روندهای کنونی سرمایهداری عبارتند از: تسریع فرایندهای بینالمللی و جهانی شدن اقتصادی، برپایی منطقههایی در زیر سلطه تجارت بزرگ و دولت های قدرتمند، تمرکز و تمرکز سرمایه با ایجاد انحصارهای غولپیکر که بر زندگی اقتصادی تسلط و قدرت سیاسی را نیز در اختیار دارند. این سیاست بهمنظور تسلط بر منابع طبیعی، بازارها، و منابع نیروی کار ارزان، تشدید استثمار کار و برچیدن عملکردهای اجتماعی دولت، بیکاری تودهای و سایر بلاهای اجتماعی، بدتر شدن توزیع ناعادلانه درآمد بین سرمایه و کار، گسترش شکاف بین ثروتمندان و فقرا، غارت منابع و بدتر شدن مشکلات زیست محیطی، رشد روندها و شیوههای اقتدارگرا، فاشیستی، و نظامی می باشد.
بحرانهای چرخهایِ [ادواریِ] تولیدِ بیش از حد سرمایه داری طولانیتر و بهطرزی فزاینده تکرار میشوند.
مالی شدن اقتصاد و هژمونی سرمایه مالی و سوداگرانه به اتلاف عظیم نیروهای تولیدی و اخاذیای گسترده از ارزش اضافی بهوجودآمده در حوزهٔ تولیدی منجر میشود. روندِ رکود در حال رشد است. سرمایهداری بهطرزی فزاینده رانتخوار (رانتیستی)، انگلی، و منحط میشود. تناقضهای ناشی از عاملهای عینی در سیستم سرمایهداری بههمراه کاسته شدن از پایگاه حمایت اجتماعیاش در نتیجهٔ فرایند تمرکز سرمایه، و عاملهای ذهنی ناشی از مبارزه آزادیبخش کارگران و مردمی که پیشرفتشان دستاوردهایی مهم بهارمغان آورده و به تغییرهایی مترقی و انقلابی دست یافته است، در حال تعمیقاند.
در مرحلهٔ کنونی تکامل جامعههای انسانی، سرمایهداری و امپریالیسم مسئول تناقض خشونتآمیز بین پتانسیل عظیم پیشرفت اجتماعی- پتانسیلی که با کار، عمل، و مبارزهٔ تودههای انسانی و انقلاب علمی و تکنولوژیکی آزاد میشود- و تداوم و تشدید مشکلهای بزرگ جهانیای مانند گرسنگی، نابرابریهای اجتماعی، جهل، خطر جنگ و نابودی گونه ما [بشر] است. تناقضها بین سرمایه و کار، بین انحصارها و قشرهای غیرانحصاری [در اقتصاد]، بین قدرتهای بزرگ سرمایهداری و کشورهای درحال توسعه، در حال شدیدتر شدناند. تناقض بین خصلت اجتماعی تولید و مالکیت خصوصی آن بهویژه حاد میشود. برای آزاد کردن نیروهای مولد و اجازه دادن به دستاوردهای فوقالعاده علم و فناوری برای خدمت به پیشرفت اقتصادی و اجتماعی و حل مشکلات بشریت، سرمایهداری از طریق انقلاب باید سرنگون شود و با شکل گرفتن اقتصادی و اجتماعی برتر سوسیالیسم جایگزین شود.
با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و رژیمهایی که در اروپای شرقی وجود داشتند در پایان قرن بیستم میلادی، مبارزه برای سوسیالیسم در جهان شکستهایی را متحمل شد که پیامدهایی غمانگیز برای مبارزه کارگران و مردم علیه تمام شکلهای استثمار و سرکوب داشت. ساختن سوسیالیسم از همان ابتدا با محاصره، تلاش برای براندازی، تجاوز، و دو جنگ امپریالیستی مواجه شد که فداکاری و ویرانی سنگینی را تحمیل و منابعی عظیم را برای تأمین میدان نظامی و همبستگی با سایر مردم هزینه کرد. این امر به تحریف و عدم تعادل برای توسعه اجتماعی و اقتصادی سوسیالیستی و حتی بحران منجر شد، گرچه از تبدیل شدن سیستم سوسیالیستی به عاملی تعیین کننده در توسعه جهانی مانع نشد. شرایط خارجی تا حد زیادی بر راه حلها و راههای ساختن سوسیالیسم تأثیر گذاشت و به تأخیر، خطا، و تحریف کمک کرد. مصالحههای جدی، تسلیم، و خیانت درنهایت به شکست منجر شد. در آن کشورها باوجود تغییرهای انقلابی عمده و دستاوردهای دموکراتیک با ماهیت اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی، شرایط تاریخیای خاص به “نقشه”ای منجر شد که ویژگیهای اساسی جامعهای سوسیالیستی را نقض کرد و از جنبههای اساسی آرمان کمونیستی منحرف شد و با آن مقابله کرد. بهجای قدرت سیاسی مردم، قدرت بیش از حد متمرکز در دستان بوروکراسی وجود داشت که بهطورفزاینده از مشارکت و اراده توده ها دور بود و کمتر در سازوکارهایی قرار گرفت که میتوانستند فعالیتهایشان را نظارت کنند. بهجای گسترش دمکراسی سیاسی، ماهیت اقتدارگرای دولت رشد کرد. بهجای اقتصادی که با مالکیت اجتماعی بر ابزار اصلی تولید هدایت شود، اقتصادی بیش از حد دولتگرا وجود داشت که بهتدریج انگیزههای تعهد کارگران و بهرهوری آنان را کاهش داد. بهجای یک حزب با فضای دمکراتیک، ریشهدار در تودهها و جلب قدرت انقلابی آنان، مرکزگراییای بوروکراتیک (دیوانسالار) مبتنی بر تحمیل مدیریت تصمیمها هم در حزب و هم در دولت وجود داشت که با همجوشی و سردرگمی بین عملکردهای دولت و حزب بدتر شد. بهجای تئوریای پویا و خلاق، جزماندیشی و ابزار ساختن از تئوری رشد کرد.
بنابراین، تجربه نشان داده است که شرکت آگاهانه و خلاقانه تودههای مردم شرط ضرور برای ساختن جامعهای سوسیالیستی و ارائهٔ راهحلهاییاند که برای متنوعترین مشکلها (مشکل اقتصادی سازمان، سیستمهای مدیریتی، ساختارهای دولتی، سیاستهای اجتماعی، مشارکت مردم، فرهنگ) درپیش گرفته میشود. نتایج مدام باید ارزیابی شوند، در صورت لزوم برای اصلاح و تغییر بهمنظور بهبود مداوم و غنی سازی آماده باشد. تجربه همچنین نشان میدهد که اِعمال مؤثر قدرت از سوی مردم، کنترل مردمی، و توجه دائمی به گسترش دموکراسی بهمنظور جلوگیری از: فاصله گرفتن سردمداران از توده ها؛ استفاده نادرست از قدرت سیاسی؛ سوءِاستفاده از قدرت؛ لمس نکردن سیاستها و واقعیت با هدفهایی که سوسیالیسم تعریف و اعلام میکند؛ انحرافها و تغییر شکل دادنهایی که با ماهیت سوسیالیسم ناسازگار است، ضروریاند. شکستهای سوسیالیسم به برچیدن سریع و خشونتآمیز ساختارهای اقتصادی و اجتماعی سوسیالیستی، تحمیل رژیمهای اقتدارگرا و فاشیستی، فقر گسترده، استعمار از سوی سرمایه خارجی، از دست دادن مؤثر حاکمیت در چندین کشور منجر شد. در سطح جهانی این امر به تغییر توازن عظیم نیروها بهنفع سرمایهداری، ضدحملهٔ استثماری و تهاجمیای خشونتآمیز از سوی امپریالیسم برای بازپسگیری موضعهای ازدسترفتهاش و تحمیل سلطهاش بر جهان و افزایش خطرها برای صلح و آزادی مردم منجر شد. جنبش کمونیستی و نیروهای مترقی و انقلابی عقب نشینی شدیدی را متحمل شدند که روند رهایی اجتماعی و ملی کارگران و مردم را بهتأخیر انداخت، اگر چه آن را متوقف نخواهد کرد.
تاریخ قرن بیستم میلادی از یک طرف نشان میدهد تغییرهای عمده و دستاوردهای تاریخی در ساختن سوسیالیسم و پیشرفت اجتماعی واقعی از مبارزه کمونیستها جداییناپذیر است و از سوی دیگر نشان میدهد جذب انتقادی تجربههای انقلابی، هم مثبت و هم منفی، برای آن دسته از نیروهایی که بهدنبال پایان دادن به تمام شکلهای استثمار و سرکوب در کشورهای خود و ساختن جامعهای سوسیالیستیاند ضروری است. در ارزیابی چشمانداز تکامل اجتماعی و سیاسی جهان معاصر ضروری است در نظر بگیریم سرمایهداری در فرایندی که چندین قرن بهطول انجامید بهوجود آمد و خود را سیستم غالب اعلام کرد، درحالی که سوسیالیسم در قرن بیستم بهوجود آمد و تنها طی چند دهه نخستین پیشرفتهای تاریخیاش را نشان داده است. نظام سرمایهداری که مشکلهای بشریت را نمیتواند حل کند و اطمینان حاصل کند که عمیقترین نیازها و آرزوهای مردم برآورده میشوند بهلحاظ تاریخی محکوم بهفنا است. سوسیالیسم را جایگزین سرمایهداری کردن در بازهٔ زمانیای کموبیش طولانی تاریخی و از طریق مسیرهایی متنوع و در فرایندهایی که لزوماً بهمعنای تعریف مجدد و غنی سازی پروژه (سوسیالیسم) است از طریق مبارزهٔ کارگران و مردم برای رهایی اجتماعی و ملی همچنان امکانی واقعی و بهترین چشمانداز تکامل بشریت است.
[منبع ترجمه بهفارسی: برنامه حزب کمونیست پرتغال(PCP)].https://www.pcp.pt/sites/default/files/documentos/pcp_programme_and_constitution_approved_by_the_19th_congress.pdf
page 50
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۸۴، ۳۰ خرداد ۱۴۰۲