تفاوت بین ارزش اضافی «مطلق» و «نسبی» چیست؟
“کتابخانه یادبود مارکس” در این مقاله به بررسی دقیق دو روش اصلی بیشینه سازی سود بهوسیلهٔ سرمایهداران می پردازد.
با خلاصهای از “ارزش اضافی” آغاز کنیم. پیش از مارکس، اقتصاددانان به اهمیت کلیدی نیروی کار (همچون یکی از ویژگیهای متمایز بشر) در تولید هر آنچه انسان برای بقای خود بهآن نیاز دارد پی بردند. آنچه مارکس افزود، شناخت این حقیقت است که در نظام سرمایهداری، کارگران بابت فروش نیروی کار خود (ظرفیت برای کار) به هر کارفرمایی کمتر از آن ارزشی را که تولید میکنند مزد دریافت میدارند. این تفاوت یا “ارزش اضافی” را صاحبان سرمایه دریافت میکنند که بخشی از آن دوباره سرمایه گذاری شده (“انباشت سرمایه”) و موجب ارزش اضافی بیشتری میشود. برای سرمایهداران این چرخه امری موجه است که زیربنای پویایی خارقالعادهٔ سرمایهداری است.
مارکس این فرایند را با تشبیهی توضیح داد که کارگری بهمدت هشت ساعت در روز کار کند، ولی دستمزدی معادل حدود تقریباً نیمی از این زمان را دریافت کند. این تفاوت را سرمایهدار (مالک ابزار تولید) بهصورت رانت، بهره یا سود مستقیم دریافت میکند. نرخ ارزش اضافی (یا نرخ بهرهکشی یا استثمار) نشاندهندهٔ نسبت کار مؤثر بدون دستمزد است که سرمایهدار دریافت میکند و مازاد بر مزدی است که بابت “زمان کار اجتماعی لازم” بهصورت دستمزد مستقیم یا از طریق مواجب غیرمستقیم اجتماعی (خدمات بهداشتی، آموزشی، مستمری دولتی، زیرساختهای حملونقل و جزاینها) مورد نیاز برای بقا و تولید نسل بعدی کارگران (تشکیل خانواده) کارگر دریافت میکند. عبارات “مطلق” و “نسبی”، اصطلاحهاییاند که مارکس برای اشاره به راههای مختلف سرمایهداران برای افزایش سودشان بهکار میبرند و سودی است که از ارزش اضافی (در نتیجهٔ کار عملاً بدون دستمزد) کارگران بهدست میآید. او در کتاب سرمایه اعلام میکند: “افزایش زمانِ کار بهاندازهای فراتر از زمانی که کارگر تنها ارزش نیروی کار خود را تولید کند، حاصل کار اضافی موجب ارزش اضافی مطلق میشود که در اختیار سرمایه قرار میگیرد”. این امر، زمینه کلی نظام سرمایهداری و نقطه شروع تولید ارزش اضافی نسبی با این پیش فرض است که یک روز کاری به دو بخش تقسیم شده است، کار ضروری و کار اضافی.
برای افزایش مدت “کار اضافی”، زمان “کار لازم” با روشهایی کاهش مییابند تا دستمزد “کار لازم” در مدت کوتاهتر، تغییر نکند. “تولید ارزش اضافی مطلق، تنها بر اساس مدت زمان کار است. تولید ارزش اضافی نسبی، فرایندهای فنی کار و ترکیب جامعه را متحول میکند. افزایش سطح ارزش اضافی مطلق، مستلزم افزایش زمان کار بدون دستمزد (مدت زمان کار برای یک دستمزد ثابت) است. این امر را می توان با افزایش مدت روزِ کاری، هفته یا سال و یا با کاهش زمان استراحت و تعطیلات انجام داد، ولی از طریق روشهای زیرکانهتر مانند اضافه کاری بدون حقوق، قراردادهای فرعی ساختگی، خُرده کاری و قراردادهای بدون تعیین ساعات کار لازم نیز اجرا میشود. افزایش سود از طریق ارزش اضافی نسبی، در درجه نخست، مستلزم افزایش بهرهوری نیروی کار است. این امر میتواند مستلزم کاهش مستقیم دستمزد واقعی برای مدت زمان معینی باشد که اغلب با کاهش بهای کالاهای مصرفی (مثلاً از راه واردات ارزان) تسهیل می شود، ولی ویژگیای کلیدی، افزایش بهرهوری و شدت کار، همراه با مکانیزه کردن، اتوماسیون و “خردگرایی” فرایندهای تولید، در کنار فشارهای مستقیم و غیرمستقیم بر کارگران است.
تشخیص این دو اغلب واضح نیست. همانطور که خود مارکس اذعان داشت: “از یک نظر، هرگونه تمایز بین ارزش اضافی مطلق و نسبی تخیلی و غیرواقعی بهنظر میرسد”. ارزش اضافی نسبی، مطلق است، زیرا مشروط به طولانی شدن مطلق مدت زمان کار، ورای مدت لازم برای حضور نیروی کار است و ارزش اضافی مطلق، نسبی است، زیرا نیازمند چنان افزایش بهرهوریای از نیروی کار است که زمان کار لازم به بخشی از روز کاری محدود شود. مارکس بر اهمیت شناخت تمایز بین این دو روش افزایش ارزش اضافی تأکید داشت و اعلام کرد: “شتاب انباشت از راه افزایش بیشتر نیروهای مولده و یا با استثمار بیشتر کارگران، دو فرایند کاملاً متفاوت هستند”. شناخت تشبیه مارکس در استفاده از کارگری که تنها برای بخشی از ارزش ساعات کاری خود دستمزد می گیرد، دارای اهمیت است. مارکس در جلد سوم سرمایه، با عنوان “فرایند تولید سرمایهداری بهعنوان یک کل”، تأکید میکند که مفهوم ارزش اضافی مربوط به مجموع ارزش تولید شده از سوی کارگران است.
تقسیم کار (در کارخانه، در اداره، در سوپرمارکت؛ بین تولید، توزیع و مبادله) ارزش گذاری مشخص هر فرایند یا فعالیت ویژه را دشوار میکند. بسیاری از مشاغل (مانند بازاریابی، بیمه، بانکداری یا تبلیغات) بهخودی خود، هیچ “کالای” فیزیکی با ارزش خاصی تولید نمیکنند، ولی بااینهمه برای عملکرد و گردش سرمایه ضروری هستند.
علاوه بر این، امروزه تولید آن ارزش اضافی کل، محدود به هیچ کشوری نیست بلکه فرایندی جهانی است. استثمار فوقالعاده کارگران در جنوب جهانی، شامل فرایند وابستگی، مبادله نابرابر، و تعمیم ارزش اضافی نسبی در سراسر جهان است. سرمایه، بهطورفزاینده از ترکیبی از روشها- مطلق و نسبی- برای افزایش ارزش اضافی استفاده میکند. یک نمونه بارز، شرکت آمازون است که با استفاده از فناوریهای نظارتی و اتوماسیون در “مراکز اجرایی” خود حداکثر ارزش اضافی را از کارگران خود میگیرد.
کارکنان مجاز به نشستن نیستند، مگر در زمان ۳۰ دقیقه استراحت بدون دستمزد برای خوردن ناهار، و تعداد دفعهها و مدت زمان استفاده آنان از سرویس بهداشتی بهشدت کنترل میشود (مطلق). کالاها بهوسیلهٔ نقاله از قفسههای انبار با سیستمهای رباتیک به “بستهبندی کنندهها” منتقل میشوند. نظارت بر بازدهٔ کار همه کارکنان به تعیین هدفها برای افزایش نرخ بازدهی افراد در واحد زمان (نسبی) منجر میشود.
در بخش عمومی، فرایندهای مشابه اغلب شامل روشهایی کمتر مستقیم ازجمله کاهش بودجه خدمات بهداشتی، آموزشی، و رفاه اجتماعی است که به فشار فوقالعاده بر کارکنان برای ارائه کار ولی بدون امکانات لازم منجر میشود. امروزه در سراسر سیستم اقتصادی مشخص است که دستمزدهای واقعی چگونه بهطورمستقیم یا از راه کاهش قدرت خرید، کاهش یافتهاند. روش دوم از راه نرخ تورم یا ابزارهایی دیگر ازجمله “کوچک کردن” (کاهش محتوای مواد غذایی بستهبندی شده) و افزایش “پنهان” مالیاتها حاصل میشود. برای مثال، این شیوه اخیراً در بریتانیا با ثابت نگه داشتن کمک هزینههای شخصی و آستانه پرداخت مالیات بر درآمد (که موجب کاهش معیشت افراد کمدرآمد میشود) و پایان دادن به تضمین در نظر گرفتن عاملهای “سهگانه” مؤثر در سطح واقعی حقوق بازنشستگی انجام میشود.
حملههایی فزاینده نیز بهموازات این فرایندها بر دستمزدهای اجتماعی درجریان است. افزایش سن بازنشستگی (که در تظاهرات مردم بسیاری از کشورها در کانون مطالباتشان است و مبارزه تحسینبرانگیز زحمتکشان فرانسه از آخرین نمونههای آن بود)، یورش بزرگ علیه خدمات بهداشتی، آموزشی، اجتماعی، و رفاهی، شرایط ایمنی و کار، استانداردهای غذایی و کیفیت محیط شهرها، وضعیت حومهٔ شهرها، آبراهها، دریاها، و آبوهوا، در زمرهٔ این حملهها هستند. یورش به این عناصر دستمزد اجتماعی که همگی دستاوردهای سالها مبارزه بودهاند و بسیاریشان در زمان مارکس عملاً وجود نداشتند، نشاندهندهٔ افزایش استخراج ارزش اضافی مطلق است که اغلب آشکار نیستند اما همچون تهاجم به سطح دستمزدها مهماند.
مبارزه علیه تشدید مستمر استثمار سرمایهداری از راه استخراج ارزش اضافی، محور اصلی مبارزهٔ طبقاتی است. مفاهیم ارزش اضافی مطلق و نسبی همچنان ابزارهای تحلیلیای ارزشمند برای کشف تغییر روشهای استثمار و بهمنظور مقابله با آن هستند.
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۸۶، ۲۶ تیر ۱۴۰۲