مسایل سیاسی روز

ضرورت «جدایی کامل دین از حکومت» و شکل‌گیری بدیل مترقی و دموکرات در برابر دیکتاتوری ولایی

امروزه به‌جرئت می‌توان گفت که روند گسترش خیزش‌های اعتراضی در چند سال گذشته و  به‌ویژه افزایش آگاهی اجتماعی-سیاسی در میان جوانان برای کسب حقوق دموکراتیک مدنی، صنفی، ملی، و آزادی‌های اجتماعی و فردی در کشور ما را دیگر نمی‌توان متوقف کرد.

برای سران “نظام” و در رأس آنها علی خامنه‌ای اکنون مشخص شده است که پایگاه اجتماعی حکومت ولایی‌شان فقط محدود به بخش بسیار کوچکی از جامعه، از جمله مزدوران سرکوبگر، رانت‌خواران وابسته به سرمایه‌های کلان انگلی، و دیگر وابستگان حکومتی است. در مقابل، بخش بزرگی از طبقه‌ها و لایه‌های گوناگون جامعه و به‌ویژه زنان و جوانان زحمتکش، کاملاً مخالف دیکتاتوری ولایی و خواهان آزادی‌های دموکراتیک و عدالت اجتماعی‌اند.

دیدگاه کنونی بسیار منفی جامعه به کلیّت جمهوری اسلامی و دیکتاتوری دینی حاکم، به‌موازات بحران همه جانبه و عمیق اقتصادی و به‌خصوص خطر برآمده از امکان سازمان‌یابی مؤثر معترضان و گسترده شدن آگاهی اجتماعی-سیاسی نیروهای سیاسی خواهان آزادی و عدالت اجتماعی، موجب هراس فزایندهٔ سران “نظام” شده است.

سخنان چند ماه گذشتۀ خامنه‌ای- چه در مورد وضع فلاکت‌بار اقتصاد، که او آن را به‌درستی اقتصادی “نابسامان و نامولد” نامید، و چه در عرصۀ مسائل اجتماعی، که برای مثال، هر روز شاهد محدودتر شدن کارایی دستگاه‌های سرکوب برای تحمیل موازین ارتجاعی “اسلام سیاسی” هستیم- در مجموع نشان‌دهندهٔ استیصال و ناتوان‌تر شدن روزافزون سران جمهوری اسلامی و حکومت ولایی آنها در حل کردن انبوهی از مشکلات فراروی جامعه و “نظام” است.

در همین ارتباط، سخنان چهارشنبه گذشتهٔ خامنه‌ای در گردهمایی “مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیه سراسر کشور” شایان توجه است. در حالی که وضع معیشت اکثر مردم روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شود و رئیس‌جمهور دست‌نشاندهٔ ولی فقیه، درمانده از حل بحران‌های داخلی، در کشورهای آمریکای لاتین و قارهٔ آفریقا در جست‌وجوی راه‌حل برای بحران اقتصادی کشور است، رسانه‌ها با عنوان‌های درشت از قول خامنه‌ای نوشتند: “نسبت به تبلیغ نگرانم؛ هم به تبلیغ احتیاج داریم، هم به موعظه احتیاج داریم.”

خامنه‌ای که اخیراً، برای دفع تهدید بحران اقتصادی و “حفظ نظام”، نسخهٔ تشدید برنامه‌های نولیبرالی را تجویز کرده است، اکنون که در برابر دید بسیار منفی و اعتراضی بخش اعظم جامعه به حکومت دیکتاتوری اعتبار خودش و آیندۀ حکومت ولایی را در خطر می‌بیند، خواهان ترویج و تبلیغ مؤثرتر انواع دیدگاه‌های واپس‌گرایانهٔ “اسلام سیاسی” شده است.

نگرانی ولی فقیه در مورد آیندهٔ “اسلام سیاسی”- یعنی بنیان نظری “نظام” دیکتاتوری دینی کنونی- بی‌مورد نیست. خامنه‌ای بهتر از همه می‌داند که در چهار دههٔ گذشته، به‌رغم هزینه‌های نجومی که از جیب مردم خرج شده است و با وجود توسل رژیم به هر نوع شیوهٔ نرم و سخت برای “تبلیغ و موعظه” دینی و در واقع تحمیل دیدگاه‌های قرون وسطایی، در نهایت، همهٔ اینها نتیجهٔ معکوس در جامعه داده است. علت هم پیش از هر چیز در آن است که زندگی و رفاه و آسایش و آزادی‌های مردم بهتر و بیشتر که نشده است هیچ، روزبه‌روز هم بدتر و وخیم‌تر شده است.

خامنه‌ای با این واقعیت مواجه شده است که عمر تاریخی حکومت کردن بر مردم بر مبنای دین به آخر رسیده و به دنبال آن، نقش و اعتبار او در حکم “نمایندهٔ خدا بر زمین” به‌سرعت رو به پایان است. واضح است که این واقعیت ربطی به باورهای دینی شخصی مردم ندارد. تضمین حق انتخاب شخصی در مورد باورهای دینی و برگزاری آیین‌های مذهبی بخشی از حقوق و آزادی فردی مردم هر کشور و از جمله ایران باید باشد. آنچه اکنون بخش اعظم جامعه آن را نفی می‌کند، حاکمیت “اسلام سیاسی” در جامعه و، بهتر است بگوییم، ادغام و دخالت دین و احکام دینی در حکومت و حاکمیت مطلق یک فرد در حکومت مذهبی انحصارطلب به بهانهٔ حفظ “ارزش‌های اسلامی” است. امروزه، دیگر با هیچ‌گونه تئوری‌بافی نمی‌توان این وضع را در جامعه تغییر داد.

زیرا از یک سو، “اسلام سیاسی” و دیکتاتوری مبتنی بر آن در عرصهٔ اقتصادی-اجتماعی وضع بسیار دهشتناکی برای اکثر مردم به وجود آورده است. حکومت اسلامی نشان داده است که گرایش و ماهیتش همواره برخلاف منافع زحمتکشان و سمت‌گیری آن همیشه به سوی برقرار کردن خشن‌ترین شکل نظام سرمایه‌داری و حفظ و گسترش منافع لایه‌های بالایی بورژوازی بوده است.

از سوی دیگر نیز کاملاً روشن است که حکومت اسلامی بر اساس مفاهیمی مانند صدور “انقلاب اسلامی”، “مقاومت اسلامی”، “عمق استراتژیک” و جز اینها در عمل حفظ استقلال و منافع ملی کشور را با تهدیدهای بسیار خطرناکی روبه‌رو کرده است و در تحلیل نهایی، با به حراج گذاشتن منافع ملی در برابر کشورهای امپریالیستی و حتی مدعیان منطقه‌یی، در صدد “حفظ نظام” بوده است.

در سخنان چهارشنبه گذشتهٔ ولی فقیه و ابراز نگرانی او به بهانهٔ کمبود “تبلیغ و موعظه” کاملاً مشهود است که رأس “نظام” دیگر چیزی در چنته ندارد. اما ولی فقیه هنوز تصور می‌کند که او و مبلغان و طلاب جیره‌خوارش می‌توانند برای “حفظ نظام” نظریات و اصول مُرده و واپس‌گرایانهٔ “اسلام سیاسی” را با ترهاتی “نوظهور” و کاربرد “هوش مصنوعی” زنده کنند و به خورد جامعه دهند!

خامنه‌ای می‌گوید: “حفظ نظام و در واقع حفظ ایمان مردم اوجب واجبات است، ضمن اینکه تبلیغ در دورهٔ کنونی با انواع و اقسام شیوه‌های متکی بر علم و گسترش ابزارها از جمله اینترنت و هوش مصنوعی (به‌عنوان نمادی از مرحلهٔ پسا اینترنت) توسعهٔ فراوان یافته” است.

خامنه‌ای با این واقعیت روبه‌رو شده است که سطح کنونی آگاهی اجتماعی-سیاسی و خواست‌های مادّی جامعه بسیار جلوتر از موازین واپس‌گرایانهٔ “اسلام سیاسی” رفته است و اکثر مردم و به‌ویژه جوانان سخنان او و “مبلغان و طلاب” را خدعه‌گری دینی مسخره‌آمیزی می‌دانند. از این رو بود که چهارشنبه گذشته، خامنه‌ای این واقعیت را خطاب به “مبلغان و طلاب حوزه‌های علمیه” بدین صورت گوشزد کرد: “تبلیغ بدون توجه به سطح فکری و نیازهای مخاطب بی‌اثر خواهد بود.”

کورهٔ “اسلام سیاسی” رو به ‌خاموشی می‌رود. حکومت ولایی در حال پوسیدگی است و در راه حفظ بقایش با بحران‌ها و تصمیم‌گیری‌های دشواری روبه‌رو است. چندان که شواهد و تاریخ چهار دههٔ گذشته نشان می‌دهد، همین دیکتاتوری در حال پوسیدن نیز، در نبود اپوزیسیون مترقی مؤثر، ممکن است مدت‌ها در قدرت باقی بماند و با زور و سرکوب به حکومتش ادامه دهد. ولی فقیه و اعوان و انصارش برای “حفظ نظام” دیکتاتوری‌شان بی‌تردید کشور را هر روز بیش از پیش به سوی بی‌عدالتی و سرکوب و ویرانی بیشتر سوق خواهند داد.

اما مهم آن است که بخش اعظم جامعه، که طیف وسیعی از آنها در ضمن مسلمانان دین‌دار هستند، نیز به این واقعیت پی برده‌اند که ارکان نظری “اسلام سیاسی” در حال فروپاشی است. در نتیجه، امروزه در روند شکل‌گیری بدیل ملی و مترقی، مؤثر و معتبر در برابر حکومت ولایی ”جدایی کامل دین از حکومت“ عامل و ضرورتی تعیین‌کننده شده است. شرایط ذهنی کنونی جامعه و به‌ویژه بی‌اعتبار شدن جایگاه سیاسی ولی فقیه و شخص خامنه‌ای فرصتی بسیار مهم برای نیروهای چپ، ملی و مترقی است تا بتوانند با اتحاد عمل برای بسیج نیرویی که بتواند تحولی بنیادی در جامعه به وجود آورد، حاکمیت مطلق ولایت فقیه را به عقب‌نشینی و در نهایت به حذف کامل بکشانند.

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۸۶، ۲۶ تیر ۱۴۰۲

 

 

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا