تأملی بر تلاشهای دیپلماتیک چین برای حل «مسئله فلسطین»
فلسطینیها از نقش جدید چین در خاورمیانه استقبال میکنند، اما در وضعیت کنونی، میانجیگری چیزی نیست که به آن نیاز داشته باشند. افول بلوک غرب بهرهبری ایالات متحده و ظهور جنوب جهانی- بهویژه ظهور سریع متحد قدیمیشان چین- به فلسطینیان امیدی تازه میدهد. اما آیا رهبری طرف فلسطینی بر اساس آن عمل خواهد کرد؟ ادامه نقش مھم چین در میانجیگری در کشمکشھای خاورمیانه میتواند کارساز باشد. در حقیقت، ھماکنون میتوان کارآیی آن را مشاھده کرد. با این حال، در ارتباط با اشغال سرزمینھای فلسطین از سوی اسرائیل، این موضوعی چندان مھم نیست.
دیپلماسی چین حتا پیش از اینکه پکن در ماه اردیبھشت به عادی سازی روابط بین عربستان سعودی و ایران و آشتی میان آنها دست یابد، خردمندیای کمنظیر از خود نشان داده است. سالھا تصور بر این بود که چین در امور جھانی بیگانه است و خود را با توسعه اقتصادی یا یکپارچگی اقتصادی با کشورھای منطقه درگیر کرده است. دونالد ترامپ، رئیسجمھور پیشین ایالات متحده، زمانی که در سال ١٣٩٨ جنگ تجاریای بیسابقه علیه این کشور قدرتمند آسیایی بهراه انداخت، گسترش حضور جھانی چین را به جلو انداخت یا بھتر است گفته شود آن را شتابان کرد. طرح ترامپ دستاوردی وارونه داشت. واشنگتن نهتنھا نتوانست پکن را به سر فرود آوردن در برابر خواستھای ایالات متحده وادار کند، بلکه سبب شد چین در پیشبرد سیاست خارجیاش به تواناییھای خویش که اکنون بهاصطلاح “دیپلماسی گرگ” چین شناخته میشود روی آورد.
از دیدگاه ایالات متحده یا غرب چنین راهکاری غیردوستانه و تھاجمی تلقی شد. اما از منظر پکن، بهدلیل جنگ بیامان علیه چین از سوی دولتھای پی در پی ایالات متحده و متحدان غربی آنھا این سیاست جدید ضروری بود.
از سوی دیگر، جنگ روسیه و اوکراین نقش چین را در درگیریھا و دیپلماسی بینالمللی برجسته کرد. اگرچه “پیشنھاد صلح ١٢ مادهای” پکن در فروردینماه گذشته موجب رضایت غرب نگردید و مسکو نیز بهطور سطحی از آن استقبال کرد، اما در مناسبات جھانی تغییری مھم پدید آورده است. این واقعیت که چین دریافته است برای بهکار بردن توانمندی میانجیگریاش باید به ارتقای موضع سیاسیای تأثیرگذار روی آورد نشان میدھد که چین دیگر از ایفای نقش بازیگر حمایت کننده در عرصه بین المللی خشنود نیست. بسیاری، بهویژه در رسانهھا و در میان سیاستگذاران غربی، رویکرد چین در عرصه دیپلماسی را نه ھمچون اقدامی جدی یا حتا با نیت خوب، بلکه آن را همچون کوششی بیھوده نادیده گرفتند و گذشتند. تنھا سه ھفته پس از آن بود که توافق ایران و عربستان با میانجیگری چین انجام گرفت.
بهنظر میرسد که بازیگران اصلی سیاسی در منطقه ازجمله واشنگتن غافلگیر شده باشند. بسیاری از روزنامهنگاران در جنوب جھانی با در کنار ھم گذاشتن داستان موفقیتآمیز چین و دیپلماسی رو به بنبست و متمایل به درگیری واشنگتن به مقایسه کردن این دو سیاست پرداختند. چین پس از این موفقیت با جدیتی بیشتر به عرصهٔ جدیدی از دیپلماسی وارد شده و چندی پیش هم آمادگیاش را برای میانجیگری بین اسرائیل و فلسطین اعلام کرد. پیشنھاد چین با استقبال دولت فلسطین و بیاعتنایی اسراییل روبرو شد. البته دولت چین از ناممکن بودن مشارکت فلسطینیھا و اسرائیلیھا در گفتگوھای صلح واقعی آگاه است. گرچه فلسطینیھا از روی ناامیدی در پی یافتن راهی برای برونرفت از کنترل واشنگتن یا دستکم برقراری توازنی در روند گفتگوھا ھستند، اما پذیرفتن چنین پیشنھادی بهسود اسرائیل نیست، زیرا از بزرگترین پشتیبان سیاسی، تأمین کنندهٔ مالی و نظامیاش یعنی ایالات متحده دور خواھد شد. اگرچه در سالھای اخیر دو کشور چین و اسرائیل روابط اقتصادی و راهبردیای تا اندازهای قوی با یکدیگر برقرار کردهاند، اما برای تلآویو ارزش ژئوپلیتیکی پکن با ارزش ژئوپلیتیکی واشنگتن قابل مقایسه نیست. ھمچنین از نظر تلآویو این منطقی نیست که ھمزمان با تغییرهای ژئوپلیتیکی در خاورمیانه با پذیرش نقش چین در منطقه به گسترش نفوذ سیاسی این کشور بیفزاید، بهویژه بهاین دلیل که چین در سالھای گذشته ھمیشه از پیکار برحق مردم فلسطین برای آزادی حمایت کرده است. چین درواقع چندین دھه یکی از پیشتازان دفاع از سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) و پس از آن دولت فلسطین در سازمان ملل بوده و بر احترام و اجرای مصوبهھای بینالمللی در ارتباط با پایان دادن به اشغال فلسطین از سوی اسرائیل پافشاری کرده است. جای شگفتی نیست که چین جایگاه سیاسی “ساف” را در سال ١٣۴۴ و کشور فلسطین را در سال ١٣۶٧ بهرسمیت شناخت. اکنون، چین عضویت کامل فلسطین در نھاد بینالمللی سازمان ملل خواستار است. اتحادھای استراتژیک پکن با کشورھای جنوب جھانی در دھهھای گذشته برای ارتقای جایگاه جھانی چین اساسی بود.
با آغاز روند رشد اقتصادی چین و ھمپیوندی آن در نظم اقتصادیای غربمحور در سال ١٣۵۶ بهتدریج ارتباط تجاری و موقعیت سیاسی چین در جنوب جھانی را تضعیف کرد. با این حال، این روند نهتنھا بهدلیل جنگ تجاری واشنگتن با چین و دودلی کشورھای غربی برای پیوستن به طرح کمربند و جاده پکن، بلکه بهدلیل اِعمال تحریمھای غرب بهرھبری آمریکا بر مسکو در مسیر برگشت قرار گرفته است. جنگ اقتصادی غرب علیه روسیه ھشداری جدی به چین است که نباید و نمیتواند تنھا به بازارھا و چرخهھای مالی غرب تکیه کند.
دور شدن آھستهٔ چین از سامانهٔ اقتصادیای غربمحور با رویکردی بسیار متفاوت در سیاست خارجی ھمراه شده است. یعنی پیشبرد سیاست “دیپلماسی گرگ” در غرب، و رھیافتی ملایمتر و دوستانهتر در جنوب جھانی.
پکن پیش از اینکه “چین بانگ”، وزیر امور خارجه پیشین چین، با ھمتایان فلسطینی و اسرائیلیاش تماس تلفنی برقرار کند و پیشنھاد میانجیگری دھد، طرح صلحی را با عنوان “پیشنھاد چھار مادهای” اعلام کرده بود. این پیشنھاد آمادگی چین برای گذار از نقش شریکی تجاری و تبدیل شدن به بازیگری سیاسی در صحنه جھانی را ممکن ساخت.
این رویداد برای چین فقط ارتقا به رتبهای برتر نبود، زیرا کشورھای مختلف مسلمان و عرب، ھمراه با اسرائیل، طرفھایی مھم در طرح بلندپروازانهٔ کمربند و جاده چین ھستند. با این حال، در ماهھای اخیر، علاقه چین به میانجیگری برای صلح ، بهویژه با حضور کمرنگ واشنگتن که خود را “میانجیگر صادق صلح” معرفی میکند، بهطورتصاعدی افزایش یافته است. چین ھمچنین تمایلش را به میانجیگری بین گروهھای رقیب فلسطینی نشان داده است. این نیز فرگشتی در رویکرد چین به سیاست فلسطین بهشمار میرود. گرچه باید گفت برداشتن چنین قدمی آسان نخواھد بود. تأمین نیاز مالی مناسب و آیندهٔ سیاسی تشکیلات خودگردان فلسطین تا اندازه زیادی با واشنگتن و سایر پایتختھای غربی مرتبط است.
اگرچه مقامهای رسمی تشکیلات خودگردان فلسطین مانند ریاض المالکی، وزیر امور خارجه، تھدید میکنند که بهدلیل “ناامیدی” از موضع واشنگتن “به چین روی خواھند آورد”، اما چنین تغییری اگر که نه از سوی واشنگتن، بلکه از سوی تلآویو ھم چنین اجازه ای را نخواھد یافت.
ھرچند رسانهھای تشکیلات خودگردان فلسطین سفر محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به پکن در ماه تیر را با آبوتابی ھمسانِ رویدادی سرنوشتساز تفسیر کردند، اما تغییری عمده در روابط موجود در پی نخواھد داشت. این سفر علاقهمندی رو به رشد چین به امور فلسطین را برجسته میکند، اما بعید است که رھبری فلسطین گامھایی اساسی در این مسیر بردارد. فلسطینیھا به چین نیاز دارند، ھمانطور که به دیگر بازیگران قدرتمند در جنوب جھانی نیاز دارند، اما این نقش میانجیگری نیست که از روی درماندگی آن را میطلبند. میانجیگری به اشغال نظامی پایان نمیدھد یا رژیمھای آپارتاید را از بین نمیبرد. فلسطینیھا بهجای آن، به ھمبستگی بینالمللی نیاز دارند. تغییرھایی عمده که امروز در نقشه جغرافیای سیاسی جھان و اھمیت روزافزون جنوب جھانی روی میدھد فرصتھایی یکتا را برای فلسطینیھا فراھم میکند تا از سلطهٔ آمریکا و غرب جدا شوند و با چشمانداز راهبرد واقعی فلسطین در آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی و بقیه جھان ارتباط برقرار کنند.
برای تحقق این امر، فلسطینیھا باید آرمانشان را نه بهشکل پراکنده و دستهبندیهای سیاسی، بلکه در جبههای متحد بگنجانند. تنھا در این صورت است که قدرتھای نوپدید میتوانند در جھانی بهشدت تغییریابنده ارزش معنوی یک فلسطین آزاد را در عرصهٔ جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه دریابند.
نوشتهٔ “رمزی بارود”، روزنامهنگار، نویسنده، و سردبیر نشریه “فلسطین کرونیکل”
به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۸۹، ۶ شهریور ۱۴۰۲