کارگران و زحمتکشان

ضرورت استقلال‌عمل طبقاتی جنبش کارگری – سندیکایی و پیوند با مبارزات ضد دیکتاتوری

بررسی و تصویب مواد و تبصره‌های برنامه هفتم توسعه در کمیسیون تلفیق مجلس و پافشاری این کمیسیون برمواردی مانند طرح استاد شاگردی، بالابردن سن بازنشستگی و آزادسازی مزد به‌نارضایتی بیشتری درمیان کارگران و زحمتکشان دامن زده ‌است. پس از مانورهای فریبکارانه دربارهٔ حذف برخی از مفاد به‌شدت ضدکارگری برنامهٔ هفتم توسعه، اکنون روشن است که چنین مانورهایی به‌هدف تجدید قوا و یورش مجدد ارتجاع به ‌حقوق و منافع طبقه کارگر و زحمتکشان فکری و یدی بوده ‌است.

با ژرفش بحران چندلایه و ناتوانی رژیم برای برون‌رفت از آن، یکی از دغدغه‌های جدی ارگان‌های امنیتی گسترش اعتصاب‌های بزرگ و کوچک و امکان اتصال آن‌ها به‌یکدیگر و شکل‌گیری جنبش اعتصابی در بطن مبارزات سراسری ضد دیکتاتوری است. خیزش زن، زندگی، آزادی درادامه خیزش‌های مردمی پیشین اثبات می‌کند جامعهٔ ما همچنان آبستن انفجارهای اجتماعی است. پیگرد و سرکوب نتوانسته و نخواهد توانست این نارضایتی‌ها و خیزش‌های مردمی حاصل از آن را متوقف سازد. ازاین‌رو در عرصهٔ مسائل کارگری همچون دیگر عرصه‌ها، حکومت جمهوری اسلامی به‌موازات اعمال فشار به‌مبارزان کارگری و سندیکایی سیاست تهدید و تطمیع همراه با مانورهای عوام‌فریبانه را در دستور کار قرار داده و به‌اجرا گذاشته‌است. پخش شایعات درباره “ارادهٔ دولت و مجلس” برای تغییر مواد ضد کارگری “برنامه هفتم توسعه” و امکان ترمیم مزد در صورت دست‌کشیدن از اعتراض و اعتصاب ازجمله روش‌ها و ترفندهای رژیم طی هفته‌های اخیر بوده ‌است.

در گرماگرم اعتراض و اعتصاب‌ها در محیط‌های کارگری سراسر کشور بیش از پیش موضوعاتی مانند تشدید مبارزه و تأکید بر احیای حقوق سندیکایی و نیز ارتقای سطح سازمان‌دهی به‌موضوعات پراهمیت در بحث‌های سندیکالیست‌های راستین و کارگران پیشرو بدل شده‌ است. واقعیت این ‌است که جنبش کارگری و سندیکایی باوجود موانع گوناگون عینی و ذهنی درجریان مبارزه روزمره علاوه بر تجربه‌اندوزی به سطح معین آگاهی طبقاتی دست یافته ‌است. امروز دیگر نمی‌توان با وعده‌های بی‌پشتوانه صدای اعتراض توده‌های کارگر را خاموش یا منحرف ساخت. اینکه تشکل‌های زرد حکومتی و رهبران خودفروختهٔ این تشکل‌ها از بسیج کارگران به‌سود سیاست‌های حکومت جمهوری اسلامی عاجز‌اند امری تصادفی یا یک اتفاق موقتی نیست. تشکل‌های زرد حکومتی در مقام اهرم‌های رژیم در مقابلهٔ با جنبش کارگری و حرکت‌های سندیکایی با معضل ازدست‌دادن نفوذ خود در میان کارگران روبه‌رو شده‌اند. کاهش نفوذ و دایرهٔ اثرگذاری این تشکل‌ها در میان کارگران و زحمتکشان بسیار جدی و معنادار است. تشکل‌های مزبور به‌دلایل گوناگون دیگر قادر به بسیج گسترده کارگران نیستند. ماحصل این وضعیت نه‌تنها در بدنهٔ تشکل‌های زرد حکومتی بازتاب می‌یابد، بلکه در رهبری آن نیز بر سر برخی از مهم‌ترین موضوعات ازجمله چگونگی مهار اعتصاب‌های کارگری انشقاق و اختلاف پدید آورده‌ است. نزاع و کشمکش بر سر حمایت از این یا آن جناح حکومتی و ترسیم مرز دوری یا نزدیکی با سیاست‌های ضدکارگری دولت رئیسی و نحوهٔ واکنش به‌عملکرد مجلس و از این قبیل، به‌شکاف در اریستوکراسی [اشرافیت] کارگری فاسد جمهوری اسلامی ابعاد تازه‌تری بخشیده ‌است.

این وضعیت در درجهٔ اول ناشی از رشد و گسترش مبارزات کارگری بر ضد حکومت جمهوری اسلامی در دو عرصهٔ سیاسی و صنفی است. مبارزهٔ صنفی – رفاهی طبقه کارگر و زحمتکشان در سال‌های اخیر تا حد معین به‌رشد آگاهی طبقاتی و تسریع مسیر بازسازی بنیهٔ جنبش کارگری و حرکت‌های سندیکایی منجر گردیده ‌است. این پویه همچنان در مسیر پرپیچ و خم ادامه دارد و می‌توان اعلام کرد این مسیری بازگشت‌ناپذیر شده‌ است. به‌بیان دقیق‌تر، بنیه و توانایی‌های آسیب‌دیده از سرکوب خونین جنبش کارگری در جریان مبارزات جاری، در هر اعتصاب و در هر اعتراض بزرگ و کوچک درحال بازسازی و ترمیم است. برقراری پیوند با جنبش همگانی ضد دیکتاتوری از سویی امکانات متعددی برای تقویت جایگاه جنبش کارگری در خیزش‌های مردمی فراهم می‌سازد، و از دیگر سو دمکراتیسم در جنبش ضد دیکتاتوری را تقویت و تحکیم می‌کند و حرکت به‌سمت تغییر توازن قوا به‌سود مردم را تسهیل می‌کند. هنگامی که از اهمیت تشدید مبارزات طبقه کارگر و پیوند آن با جنبش همگانی ضد دیکتاتوری سخن به‌میان می‌آوریم، البته این پرسش طرح می‌شود چگونه می‌توان با استقلال‌عمل طبقاتی در جنبش مردمی حضور مؤثر داشت؟ به‌عبارت دیگر، ارتباط متقابل یا نقطهٔ اتصال استقلال‌عمل طبقاتی و پیوند با جنبش ضد دیکتاتوری را در کجا باید جستجو کرد؟

تجربهٔ انقلاب بهمن نشان داد که، طبقه کارگر و زحمتکشان باید با تأکید برحفظ هویت طبقاتی خود و طرح خواست‌های مشخص در جنبش ضد دیکتاتوری حضور فعال داشته ‌باشند. هر طبقه و لایه اجتماعی در هر مرحله از مبارزه با وجود فصل‌مشترک‌ها و کوشش برای اتحادعمل فراگیر، منافع و حقوق صنفی و سیاسی خود را دارند که برای تأمین آن در جنبش مشارکت می‌کنند. زحمتکشان از این قاعده مستثنی نیستند. طبقه کارگر و زحمتکشان فکری و یدی در این مرحله از مبارزه علیه حکومت جمهوری اسلامی ضمن آنکه پرچمدار اتحادعمل و پیکار دریک صف واحد بر ضد دیکتاتوری حاکم و تهدیدهای ‌امپریالیسم هستند، خواست‌ها و منافع روشن صنفی و سیاسی خود را دارند. خواست‌هایی که البته منافع اکثریت جامعه را نیز بازتاب داده و نمایندگی می‌کند. در این ارتباط بر خواست‌هایی مانند تأمین حقوق و آزادی‌های دموکراتیک فردی و اجتماعی، آزادی اندیشه، آزادی بیان و مطبوعات، لغو ستم ‌ملی، لغو تبعیض جنسیتی و حجاب اجباری، و توزیع عادلانه درآمد ملی می‌توان اشاره کرد.

استقلال‌عمل طبقاتی با مبارزهٔ مشترک همراه با طبقه و لایه‌های اجتماعی مخالف دیکتاتوری منافاتی ندارد و عامل تقویت‌کنندهٔ جنبش مردمی و مقابله با امپریالیسم است. درمرحلهٔ کنونی این دو لازم و ملزوم یکدیگرند و از نقطه‌نظر منافع طبقه کارگر به‌ویژه در دورهٔ گذار از دیکتاتوری از اهمیت اصولی برخوردار است. در مبارزه علیه دیکتاتوری حاکم استقلال‌عمل طبقاتی همراه با تشدید مبارزه و پیوند با جنبش ضد دیکتاتوری وظایف و اولویت‌های انکارناپذیر محسوب می‌شوند.

به نقل از ضمیمهٔ کارگری «نامۀ مردم»، شمارۀ ۷۷، ۱۷ مهر  ۱۴۰۲

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا