مسایل سیاسی روز

متن سخنرانی نمایندۀ کمیتۀ مرکزی حزب تودۀ ایران در بیست و سومین نشست جهانی حزب‌های کمونیست و کارگری

رفقای عزیز

 

به‌نمایندگی از کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران مایلم از این فرصت استفاده کنم و از حزب کمونیست برادر ترکیه برای میزبانی بیست و سومین نشست جهانی حزب‌های کمونیست و کارگری، در شرایطی بسیار پیچیده، دشوار، و به‌سرعت در حال تغییر، تشکر کنم. از رفقای حزب کمونیست ترکیه برای برنامه‌ریزی عالی و فراهم کردن امکانات برگزاری این نشست تشکر می‌کنم. همچنین، اجازه دهید که از همهٔ حزب‌های برادر حاضر نیز برای ابراز همبستگی‌شان با مبارزات دشوار و قهرمانانهٔ مردم خاورمیانه در کل، و مردم ایران به‌طور خاص، در راه تحقق صلح، دموکراسی، و عدالت اجتماعی تشکر کنم.

 

رفقای عزیز،

به باور حزب تودهٔ ایران، برای درک شرایط مشخص جهان و تحلیل پیامدهای کلی و عمومی آن، توجه نیروهای مدافع آزادی، عدالت اجتماعی، حق حاکمیت ملی، و صلح به این واقعیت‌ها ضروری است:

۱)‌ ادامهٔ بحران شیوه تولید سرمایه‌داری و تشدید تمام تضادهای آن از مشخصه‌های دوران کنونی است. بحران سیاسی-ایدئولوژیک بورژوازی همراه با ورشکستگی نسخه‌های نولیبرالی، که پیامدهایی مانند گسترش و ژرفش شکاف طبقاتی در سراسر جهان داشته است؛ شدت یافتن تضادهای طبقاتی؛ ظهور و قدرت گرفتن دیکتاتوری‌ها و تحدید حقوق و آزادی‌های دمکراتیک؛ رشد نژادپرستی و فاشیسم؛ تشدید استثمار طبقهٔ کارگر و زحمتکشان فکری و یدی؛ تشدید تضاد میان قدرت‌های امپریالیستی و رقابت آنها بر سر تصاحب و بازتقسیم بازارها، که به بروز جنگ در نقاط متعدد جهان منجر شده است؛ تخریب محیط‌زیست… همگی خطوط کلی سیمای سرمایه‌داری جهانی– امپریالیسم، بالاترین مرحلهٔ سرمایه‌داری– را در اوضاع کنونی ترسیم می‌کند.

۲) در بیش از یک دهۀ گذشته و تا کنون، برخلاف کشورهای امپریالیستی که رشد اقتصادی بسیار کمی داشته‌اند، اقتصاد کشورهایی مانند چین و  هند رشد بسیار زیادی داشته است. از دیدگاه اقتصادی، پس از  بحران مالی سال ۲۰۰۸، به‌جای جهان تک‌قطبی بر محور آمریکا، شاهد ظهور و رشد قطب‌های قدرتمند و تعیین‌کننده‌ای در عرصۀ اقتصادی بوده‌ایم. بدین سان، کشورهای امپریالیستی و در رأس آنها آمریکا برای حفظ و تحکیم “نظم جهانی” مورد نظرشان، که اقتصاد یکی از شالوده‌های آن است، با چالش‌های روزافزونی روبه‌رو شده‌اند.

۳)‌ در مورد چین، ظهور این قطب اقتصادی قدرتمند خارج از “اجماع واشنگتن” طبیعی است که موقعیت هژمونی اقتصادی آمریکا را به خطر انداخته است. همچنین، موفقیت‌های عظیم برنامه‌های اقتصادی حزب کمونیست چین بر محور برنامه‌ریزی مدوّن ملی توسعه‌محور سلطۀ ایدئولوژیک نولیبرالیسم اقتصادی بر محور “اجماع واشنگتن” را با تهدید روبه‌رو کرده است. روشن است که برنامه‌هایی مانند “کمربند و جاده”، که می‌تواند ضمن یاری‌رسانی به اقتصاد کشورهای “جنوب”، اعتبار چین را در عرصهٔ بین‌المللی گسترده کند، برای آمریکا پذیرفتنی نیست. شایان توجه است که چین با تلاش بسیار زیاد خواهان جلوگیری از ایجاد و تشدید قطب‌بندی‌های سیاسی-نظامی ستیزه‌جو با غرب بوده است و همواره بر ‏صلح و همکاری پافشاری می‌کند. اما آمریکا، برعکس، با تلاش پیگیر تحولات را به‌سوی نظامیگری، تنش‌افروزی و جنگ سرد، ایجاد جهان چندقطبی نظامی، و مسابقۀ تسلیحاتی به پیش می‌برد. همان‌طور که تجربۀ جنگ روسیه-اوکراین نشان داده است، “جنگ سرد” به‌سرعت می‌تواند به “جنگ گرم” و فاجعه‌بار تا سطح جنگ هسته‌یی کشیده شود.

۴)‌ توازن نیروهای جهانی در برابر سلطهٔ اقتصادی آمریکا بر جهان در حال تغییر است و واکنش آمریکا به این فرایند برگشت‌ناپذیر تشدید نظامیگری تا حد جنگ‌افروزی به شکل‌های گوناگون بوده است، زیرا که در این عرصه، دست‌کم بر اساس آمار موجود، آمریکا و ناتو هنوز در موقعیتی بسیار قدرتمند قرار دارند. برای طبقهٔ حاکم آمریکا، صرف‌نظر از اینکه کدام حزب دولت را دست داشته باشد، حفظ موقعیت هژمونی آمریکا در پهنۀ جهانی اهمیت حیاتی دارد و در این راه تا حد نابودی جامعهٔ بشری، بدون توجه به خطر جنگ و بحران آب‌وهوایی، تلاش خواهد کرد.

۵) رشد طیف نیروهای راست‌گرا تا راست افراطی و دیدگاه‌های فاشیستی و نژادپرستانه در شماری از کشورهای غربی مانند آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، و ایتالیا، که توانسته‌اند یا می‌توانند از طریق انتخابات در جایگاه قدرت دولتی قرار گیرند، یکی دیگر از عرصه‌های پُرخطری است که جامعهٔ بشری را با آینده‌ای فاجعه‌بار روبه‌رو خواهند کرد.

۶) خصومت متقابل اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران در دهه‌های گذشته، شامل تهدید‌های متقابل و ترورها و خرابکاری‌های متقابل؛ سیاست‌های نژادپرستانه و جنگ‌طلبانهٔ دولت اسرائیل از یک سو و سیاست‌های ماجراجویانهٔ جمهوری اسلامی در منطقه از سوی دیگر؛ و تلاش قدرت‌های امپریالیستی و بلندگوهای رسانه‌یی آنها برای طرح ادعای دخالت ایران در جنگ کنونی و گسیل کمک‌های نظامی و ناوها و جت‌های جنگنده به منطقه، همگی خاورمیانه را در وضعی بسیار خطرناک قرار داده است. بی‌توجهی کشورهای امپریالیستی و به‌ویژه آمریکا به ادامهٔ اشغال سرزمین‌های فلسطین و دیگر کشورهای عرب، سیاست ارتش اشغالگر اسرائیل در سرکوب خونین و غیرانسانی مردم فلسطین، که دولت‌های امپریالیستی و رسانه‌های آنان اساساً آن را نادیده می‌گیرند، بار دیگر خاورمیانه و به‌ویژه مناطق اشغالی غزه را با فاجعه‌ای انسانی روبه‌رو کرده است. حزب تودهٔ ایران بسیار نگران است که شعله‌های این جنگ گسترده‌تر شود و از جمله دامن ایران را نیز بگیرد و فاجعه‌ای بسیار بزرگ‌تر رخ دهد.

رفقا،

روشن است که شرایط مشخص کنونی جهان نشان‌دهندهٔ وضع بسیار خطرناکی است که تحلیل مشخص و برنامۀ عمل مؤثر و همکاری نیروهای ترقی‌خواه را می‌طلبد. نظام سرمایه‌داری در مرحلۀ امپریالیستی‌اش، برای تأمین و حفظ منافع قشری اندک با بهره‌گیری از پیشرفته‌ترین فناوری‌ها، مانند هوش مصنوعی، آیندۀ جامعۀ بشری و حیات روی کرۀ زمین را با خطرهای مهیبی روبه‌رو کرده است.

در چنین وضعی، نقش و عملکرد کمونیست‌ها در ایجاد جبهه‌ای قوی در برابر نیروهای ارتجاعی محلی و سیاست‌های امپریالیستی بسیار حیاتی و تعیین‌کننده است. این امر مهم در عرصۀ جهانی برای حزب‌های کمونیست و کارگری را فقط و فقط با اتکا به جنبش‌های مردمی در کشورهای هر حزب می‌توان محقق کرد که مستلزم به‌کارگیری شکل‌های متفاوتی از برنامه‌ها و شیوه‌های مبارزه مطابق با شرایط عینی و ذهنی هر جامعه است. در بیشتر کشورها، فصل مشترک اقدام عملی کمونیست‌ها بسیج نیروهای ترقی‌خواه و همکاری بر پایهٔ برنامۀ عمل مشخصی است که توان تحقق خواست‌های مادّی زحمتکشان و تهی‌دستان را داشته باشد و هم‌زمان از آزادی و دموکراسی و صلح دفاع کند.

مبارزۀ حزب‌های کمونیست در دفاع از منافع طبقهٔ کارگر و دیگر زحمتکشان، حق حاکمیت ملی، و صلح در کشورهای موسوم به “جنوب” و از جمله ایران، که بیشترشان زیر یوغ حکومت‌های دیکتاتوری و سرکوب‌اند، در شرایطی دشوار ادامه دارد. محیط‌زیست در این کشورها به‌سرعت در حال نابودی است. مبارزۀ نیروهای مترقی و ملی در کشورهای منطقۀ خاورمیانه، که دستخوش تاخت‌وتاز خشن امپریالیسم بوده‌اند و هستند، بسیار بغرنج است. در کشورهایی مانند ایران، که نظام سیاسی بر محور موازین واپس‌گرایانهٔ “اسلام سیاسی” بنا شده است و دیکتاتوری حاکم زیر پوشش قوانین دینی راه هرگونه تغییر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به نفع مردم را کاملاً بسته است، این مبارزه پیچیدگی‌های خاص و  دشواری‌هایی دارد که به‌اختصار به آنها اشاره خواهم کرد.

رفقا،

در ارزیابی کلی شرایط مشخص کنونی ایران، به‌روشنی می‌توان دید که از رأس رژیم، علی ‌خامنه‌ای، تا جناح‌های قدرتمند دیگر، هیچ‌کدام قادر نیستند پایگاه‌ اجتماعی و مردمی چشمگیری ‌فراهم کنند که برای “حفظ رژیم” بتوانند به آن‌ اتکا کنند. مجموعهٔ حکومت دینی، به‌علت سیاست‌های ناعادلانهٔ اقتصادی‌اش و سرکوب حقوق و آزادی‌های دموکراتیک، در منجلابی از بحران‌های متعدد خودساختۀ اقتصادی-اجتماعی و فساد ساختاری دست‌وپا می‌زند که زندگی و معیشت اکثر مردم، منافع ملی، و آیندهٔ کشور را به لبهٔ پرتگاهی خطرناک کشانده است. یک سال پس از آغاز خیزش “زن، زندگی، آزادی”، که زنان و جوانان میهن ما نقش تاریخی در آن داشتند، به‌علت نبود امکان حضور گسترده در خیابان‌ها، نمود بیرونی حرکت‌های اعتراضی ضدّدیکتاتوری کمتر به نظر می‌آید، ولی جنبش مردمی به‌هیچ‌روی بی‌حرکت نیست و اثر کلی آن حکومت ولایی را در وضعی نامتعادل و در ترسی دائمی قرار داده است. ادامهٔ مبارزهٔ طبقهٔ کارگر و زحمتکشان بر ضد رژیم، که نمود آن را در صدها حرکت اعتراضی کارگران در دو سال گذشته شاهد بوده‌ایم، در کنار اعتراض‌های مداوم بازنشستگان و فرهنگیان کشور، نشان‌دهندهٔ این واقعیت است که اکثر مردم میهن ما دیگر خواهان ادامهٔ این حکومت فاسد و دیکتاتوری حاکم نیستند.

بیش از چهار دهه یکه‌تازی و تسلط انحصاری و بی‌رقیب نظری و عملی “اسلام سیاسی”، همراه با سه دهه اجرای برنامه‌های نولیبرالی، اکنون اقتصاد سیاسی کشور را در مسیری قطعی و برگشت‌ناپذیر کاملاً به منافع اقتصادی جهان امپریالیستی وابسته کرده است و بخش بزرگی از مردم میهن ما را در فقر و محرومیت بی‌سابقه‌ای فرو برده است، به‌طوری که حتی بر اساس آمار خودِ رژیم، امروزه بیش از 40% از جمعیت کشور در فقر به سر می‌برند و رشد فزایندۀ بیکاری، به‌ویژه در میان نسل جوان، بیداد می‌کند. در همین ارتباط، نکته‌ای که باید به آن توجه داشت این است که در شرایط مشخص دیکتاتوری دینی کنونی حاکم بر ایران، توازن قوای سیاسی به نفع طبقهٔ سرمایه‌دار مالی-تجاری و بورژوازی نظامی-حکومتی (بوروکراتیک) است. در نتیجه، در هر حرکت حکومت ولایی، چه در داخل و چه در خارج، حفظ منافع این طبقه در اولویت است، زیرا که کل نظام سیاسی این حکومت متکی بر این لایه‌های سرمایه‌داری انگلی نامولد است.

امید سران حکومتی و خامنه‌ای برای یافتن نوشداروی دفع پیامدهای بن‌بست بحران اقتصادی و حفظ رژیم به عرصۀ سیاست خارجی منتقل شده است. این روند ابتدا با مانورهای حساب‌شدۀ نمایشی زیر عنوان “چرخش به شرق” آغاز شد که به خام‌خیالی برخی از هواداران جمهوری اسلامی در مورد مواضع قدرتمند “ضدّامپریالیستی” جمهوری اسلامی و برنامه‌های اقتصادی آن دامن زد؛ توهّمی که واقعیت‌های عینی خیلی زود پوچ بودن آن را نشان داد. ادعاهای تبلیغاتی و غلوآمیز رئیسی دربارهٔ پذیرش جمهوری اسلامی ایران در گروه بریکس، یا ادعای دلارزدایی از اقتصاد ایران یا اثر آن بر “توانمندی سیاسی کشور در حوزهٔ سیاسی” نیز جلوهٔ دیگری از تکاپوی عبث و فریب‌کارانهٔ حکومت ولایی در خارج از کشور به امید یافتن نوشدارویی برای دفع تهدید اعتراض‌های مردمی در داخل کشور است. آنچه در تبلیغات نمایشی جمهوری اسلامی ایران در مورد مزایای عضویت ایران در بریکس بیان می‌شود، در زیر حکومت ولایی ضدّمردمی و اقتصاد سیاسی سرمایه‌داری خشن آن امکان تحقق ندارد.

حزب ما بارها و پیگیرانه تأکید کرده است که مجموعهٔ رژیم، در دهه‌های گذشته و با حمایت خامنه‌ای، با اجرای برنامه‌های سرمایه‌داری نولیبرال در اقتصاد با هدف هماهنگ‌سازی‌اش با “اجماع واشنگتن” و جهانی‌سازی سرمایه‌داری، کشور و اقتصاد آن را آمادۀ برقراری پیوندهای گسترده‌تر با سرمایه‌داری جهانی کرده است. بنابراین، جمهوری اسلامی ایران و دولت آمریکا، به‌رغم برخی اختلاف‌هایشان در مسائل منطقه‌یی، با اشتیاق برای متصل کردن اقتصاد ایران به اقتصاد سرمایه‌داری جهانی مطابق با فرمول‌های تعریف‌شده در چهارچوب نهادهای امپریالیستی جهانی- از جمله نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول- عمل و همکاری خواهند کرد.

به نظر ما، تجربهٔ انقلاب ۵۷ نشان می‌دهد که مبارزۀ ضدّدیکتاتوری برای آزادی و عدالت و مبارزه با سیاست‌های سرمایه‌داری امپریالیستی و مداخلهٔ خارجی برای دفاع از حاکمیت ملی دو روی یک سکه و لازم و ملزوم یکدیگرند. یکی بدون دیگری محقق و موفق نمی‌شود. عوامل خارجی مانند توازن قوا در جهان، جنگ سرد تحمیلی امپریالیسم، یا جهان تک‌قطبی و دوقطبی و چندقطبی را بی‌شک باید در روند مبارزه زیر نظر داشت و اثر احتمالی آن را در تحولات داخلی کشورها، از جمله ایران، در نظر گرفت. اما، آنچه در مبارزه برای رهایی و ترقی کشور تعیین‌کننده است، عامل داخلی و مبارزهٔ گستردهٔ مردمی در دو جبههٔ ضدّدیکتاتوری و ضدّ مداخلهٔ امپریالیستی و سیاست‌های آن است. البته جنگ ویرانگر (متعارف یا هسته‌یی) و نابودی محیط‌زیست می‌تواند روی همهٔ این روندها اثر جدّی و قاطع بگذارد. به همین دلیل است که مبارزه در راه صلح و حفظ محیط‌زیست نیز باید در دستور کار نیروهای ترقی‌خواه و به‌ویژه چپ باشد. تنها راه رو به جلو در مبارزه با دیکتاتوری حاکم به چالش طلبیدن آن بر محور خواست‌های فوری مردم در عرصه‌های حقوق و آزادی‌های اجتماعی دموکراتیک و پیوند دادن اعتراض‌های کارگران، کارمندان، بازنشستگان، کشاورزان و محرومان با اعتراض‌های مدنی و آزادی‌خواهانهٔ جوانان و زنان و حفظ محیط‌زیست است.

در پیشبرد این وظیفهٔ مهم، ما خواستار همبستگی همهٔ حزب‌های کمونیستی و کارگری و نیروهای مترقی در سراسر جهان هستیم. ما اطمینان داریم که در مبارزهٔ طبقاتی علیه جنگ و ظلم و برای صلح جهانی و آینده‌ای همراه با عدالت اجتماعی، زحمتکشان ایران و پیشتاز سیاسی آنها موفق خواهند بود.

زنده باد مبارزهٔ مردم ایران در راه تحقق صلح، دموکراسی، و عدالت اجتماعی!

زنده باد همبستگی انترناسیونالیستی!

زنده باد مبارزه برای تحقق سوسیالیسم!

به نقل از «نامۀ مردم»، شمارۀ ۱۱۹۴، ۱۵ آبان  ۱۴۰۲

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا