سخن نخست در آستانۀ هفتاد سالگی “۱۶ آذر”، روز دانشجو ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“ و ”زن، زندگی، آزادی“ دو شعار کلیدی جنبش
دل بر گذر قافلۀ لاله و گل داشت
این دشت که پامال سواران خزان است
روزی که بجنبد نفس باد بهاری
بینی که گل و سبزه کران تا به کران است
سایه
اتحاد، مبارزه، پیروزی!
زن، زندگی، آزادی!
هفت دهه از روز خونین ۱۶ آذرماه ۱۳۳۲ روز دانشجو، روزی که در تاریخ پیکار مردم ایران برای نیل به استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی جاودانه شد، میگذرد. هفتاد سال پیش، پس از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، رژیم وابستۀ شاه در تلاش بود تا سکوت گورستانی دلخواه خود و اربابانش را بر جامعه ایران حاکم و هر صدایی را در سینه خفه کند. حدود سه ماه و نیم پس از کودتا و در اوج اعدام تودهایها و بگیروببندهای گستردۀ طرفداران حزب تودۀ ایران، جبهه ملی ایران و دیگر نیروهای مترقی اعتراضهای شجاعانۀ دانشجویان دانشگاه تهران به سفر برنامهریزی شدۀ ریچارد نیکسون معاون وقتِ رئیس جمهور ایلات متحده آمریکا به ایران آغاز شد. رژیم دیکتاتوری شاه سراسیمه و با شدت هر چه بیشتر اعتراض دانشجویان را سرکوب کرد و سه دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران را با شلیک گلولههای مرگبار به قتل رساند تا به زعم خود جنبش دانشجویی کشور را یکبار برای همیشه مرعوب و ریشهکن کند. اما رژیم شاهنشاهی نیز مانند رژیم ولایی کور خوانده بود که بتواند جنبش دانشجویی کشور را به بند کشیده و خفه کند. از آن پس و در دل سیاهترین روزهای حکومت شاه و ولیفقیه ۱۶آذر، روز دانشجو ”اسم رمز“ دانشجویان کشور در مبارزه با استبداد شد و شعار ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“ همچون چراغی راهنما بر سرلوحۀ جنبش دانشجویی کشور قرار گرفت و راه دانشجویان پیشتاز کشور را روشن کرد.
اما براستی چرا رژیمهای دیکتاتوری از جنبش دانشجویی کشور در هراسند؟
آیا جز آن است که جنبش دانشجویی ایران همواره ایثارگرانه پیشاپیش و در کنار مردم برای آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی رزمیده است و همواره از پیشتازان جنبش آزادیخواهی کشور در ستیز با رژیمهای دیکتاتوری از قماش سلطنتی و ولایی بوده است؟ جنبش دانشجویی ایران چه در گذشته و چه امروز دِین خود را تمام و کمال به جنبش آزادیخواهانه و همگانی مردم میهنمان ادا کرده و در حکم یکی از گردانهای مرجع جنبش، همواره در سر پیکان عزم و اراده ملی در مبارزه با دیکتاتوری جای گرفته است. جنبش دانشجویی کشور همواره به جنبش عمومی مردم ایران یاری رسانده است و از سوی دیگر خود نیز همگام با جنبش همگانی و اعتراضی کشور و بر بستر بیش از هفت دهه تجربه گرانسنگ جنبش دانشجویی میهنمان تکامل پیدا کرده است.
جنبش اعتراضی امروز مردم ایران در خلأ شکل نگرفته است. آبشخور این جنبش در دل گذشتههای دور و نزدیکِ پیکار پیچیده و توانفرسای مردمان این سرزمین جای دارد.
جنبش اعتراضی امروز مردم ایران اگر چه از سرشت جنبش آزادیخواهانۀ دیروز مردم ایران است و این هر دو در کلیت خود از گوهری یکتا سرچشمه میگیرند ولی باید گفت که جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران در روند فرگشت دیالکتیکی خود گامی فراتر نهاده است و در قاب امروزین خود ویژه و منحصر بفرد است. امروز فتح قلهای جدید در چشمانداز جنبش قرار گرفته است. ”زن، زندگی، آزادی“ تبلور خواستهای امروزین جنبش است.
دو شعار افتخارآفرین ”اتحاد، مبارزه، پیروزی“ و ”زن، زندگی، آزادی“ از جمله کلیدیترین شعارهای پیکار آزادیخواهانه مردم ایران در دیروز و امروز جنبشاند و تو گویی تبلور و عصاره دستکم هفت دهۀ آزگار پیکار مردم ایران را برمیتابند. صدف جنبش آزادیخواهی مردم کشورمان در دل دههها مبارزه این شعارها را چون مرواریدی از دل خود بیرون داده است.
امروز از نظر زمانی حدود یک سال و دو ماه از آغاز خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ میگذرد ولی تاثیری که این خیزش بر فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایران گذاشته است آنچنان بزرگ و ژرف است که گویی جامعۀ امروزین ایران را چندین سال یا چندین دهه به پیش برده و شرایط مبارزه را بکلی دگرگون کرده است. ترس از رژیم با همه سبعیتش ریخته است. روحیهها عوض شدهاند و مردم به شکل فردی و گروهی رژیم، ارزشها و نمادهای آن را به چالش میکشند. علیرغم فروکش کردن نسبی موج اعتراضات خیابانی، جنبش اما در زیر پوست جامعه در جریان، و سرگرم بازسازی خود و گردآوری نیروست. جنبش نوین ایران در حال پوستانداختن است.
رژیم مستعجل ولایی درست در زمانی که تمام سرزمین فلسطین و بویژه مردم بیگناه باریکۀ غزه در پی حملهها و بمبارانهای شبانهروزی و جنایتکارانۀ دولت دستراستی و افراطی اسرائیل در آتش و خون بسر میبرند، در تلاش است تا از این ”فرصت“ بدست آمده و با انحراف افکار عمومی منویات، سیاستها و ایدههای ارتجاعی خود را بهپیش برد. رژیم از فاجعۀ انسانی و نسلکشی در باریکۀ غره سوءاستفاده میکند تا در این وانفسا و با ”چراغ خاموش“ سنگرهای ازدسترفتۀ خود در جریان خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ را بازستاند. رژیم تلاش میکند با طرح ایدههای مافوقارتجاعی و تازاندن و اجرای سیاستهای واپسگرایانه آبِ رفته به جوی را بازگرداند:
¨ اخراج فلهای استادان غیرخودی از دانشگاههای کشور
¨ نصب و جایگزین کردن نوحهخوانها و ”استادان“ خودی و ذوبشده در ولایت
¨ پروندهسازیهای امنیتی و اخراج دانشجویان منتقد مانند پروندهسازی برای بیش از ۴۰۰ دانشجوی دانشگاه امیرکبیر
¨ ضدیت با هنر و مبارزه با هنرمندان کشور و ممنوعالکار کردن ۲۰ بازیگر زن به علت کنارگذاشتن حجاب اجباری
¨ پیشبرد تفکیک جنسیتی در دانشگاهها و برخی پارکها
¨ موج تازه تفکیک جنسیتی در آموزش و پرورش و تصمیم برای جداسازی کتاب درسی دختران و پسران
¨ لایحه ”عفاف و حجاب“، اجرای مجازاتهای گوناگون نقدی، اداری، انضباطی و محرومیت از حقوق اجتماعی برای دختران و زنانی که حجاب اجباری را رعایت نمیکنند.
¨ گسیل ۴۰۰ تن ”حجاببان“ به متروهای کشور (که پس از قتل/درگذشت آرمیتا گراوند یکباره غیب شدند.)
¨ طرح گسیل ”کیشبان“ در جزیره کیش برای نظارت بر ”عفاف“ و حجاب
¨ دشمنی پیگیر با هویت ملی و باستانی کشور، حذف نام چهارشنبهسوری از تقویم رسمی کشور و کمرنگ کردن سنت زیبای شب چله/یلدا
¨ جلوگیری از مراسم هفتم آرمیتا گراوند
¨ سلاخی هنرمندانی چون داریوش مهرجویی و همسر نویسندهاش حمیده محمدیفر
فراموش نکردهایم که رژیم چگونه ۲۵ سال پیش در همین روزها (اول آذرماه ۱۳۷۷) پروانه و داریوش فروهر، دو آزادیخواه برجسته کشور را سلاخی کرد.
به گفته محمود درویش شاعر فقید فلسطینی:
” پرسید خود را چگونه ساختی؟
گفتم: زخم بر زخم …“
اما این رژیم رفتنی است و کاربدستان عاقل رژیم نیز این را دریافتهاند. باید در زیر سایه سنگین جنگ در منظقه و در اروپا برای نیل به صلح پایدار کوشید. نباید گذاشت مرتجعان و جنگطلبان داخلی برای نجات رژیم و آینده خود و همچنین اپوزیسیون قلابی و وابسته سلطنتطلب دایره جنگ را گسترش دهند و کشور ما را نیز درگیر جنگ سازند. جنبش آزادیخواهی کشور در سایه صلح رشد خواهد کرد و گسترش خواهد یافت.
خیزش ”زن، زندگی، آزادی“ چونان یک تحول فرهنگی و فکری بنیادهای ذهنی جامعه را دگرگون کرده است. این تحول فکری بیگمان مقدمهای است برای یک انقلاب سیاسی در ایران.
***
به نقل از «به سوی آینده» شمارۀ ۵، آذر ۱۴۰۲